سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

شهادت قرآن ناطق امام علی ع


تاشنیدم

فزت ورب الکعبه

سراز چاه درآوردم !


(رضانعمتی کرفکوهی)

http://s7.picofile.com/file/8257423026/%D8%B9%D9%84%DB%8C.jpg

شهادت
قرآن ناطق، مولای آزاد مردان،پیشوای عارفان، امام علی ع تسلیت باد
.

     
  http://s6.picofile.com/file/8257420968/sareg3.jpg
         

قرآن،من شرمنده تو ام اگر از تو آواز مرگی ساخته اند که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند،

چه کس مرده است؟ 

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است. دکترعلی شریعتی

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی(5)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار پنجم


نگاهی به الفبای تالشی مؤسسه تالش شناسی


آدرس اینترنتی مؤسسه تالش شناسی  taleshshenasi.ir


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی

پیشگفتاری اجمالی

در دنیای مجازی تالشی پردازی در مواردی از سوی کسانی نظراتی ارائه میگردد که در مواقعی باهم مترادف و درمواردی متضادهمند. متأسفانه کنشگرانی نیز در این عرصه پیدا می شوند تا ببینند نظر و طرحی با ایده و نظرشان برابری می کند بوق و کرنا راه می اندازند یاایهاالناس از تحقیقات ما کپی برداری کرده اند و به نام خود ارائه داده اند .نیز از سویی دیگر اگر نظری برخلاف نظرات این افراد ارائه گردد بیچاره نظردهنده را چنان به خاک سیاه می نشانند و حتی او را خارج از انسانیت می پندارند. چرا بدلیل اینکه برخلاف نظرشان نظری داده شده است. اینگونه کسان فقط دوست دارند پیاده کننده ی آراء و نظرات و  اندیشه های آنان باشی و اگر چنین شدی از تو بعنوان شانه زنندگان کاکل اندیشه شان می ستایند واگر بگویی قدری کاکلت کج و معوج است وخودت آنرا تنظیمش کن آنوقت تو را به باندبازی محکومت میکنند و گردنی از یقه برون آورده و بهر سر ناسازگاری و اگر تو بخواهی با ملایمت نمایی رفتاری پسان باز همی گویند که مجبور به اعتراف شده ای! درچنین مواقعی است که تو می مانی چنان حیران درباب هم اینانی که فقط خویش را می پندارند انسان و در مدار انسانی.اینگونه رفتارها را متاسفانه بایستی از درون و نهاد اینگونه افراد جستجو کرد که به مرور زمان از معنویات تهی شده  و شهرت طلبی و جاه طلبی و خود بزرگ بینی که ریشه در نوعی رذیله اخلاقی دارد، که این رذیله روزی رهگذری بوده و سپس مهمان گشته پسان صاحب خانه و تو که هیچ از درونت خبری نداشتی اکنون بی خانمانی بی آنکه بدانی صاحب خانه ات همانی است که خود نیز از آن نفرت داشتی و این دیگر با آن شعار پاکیزه خویی هیچ سنخیتی ندارد ....بگذریم

همانگونه که در پایان گفتار پیش اشاره گردیده در این گفتار به مبحث " های بیان " یا به عبارت دیگر "های غیر ملفوظ" و نقش آن در واژه ها پرداخته میشود.نکات باقی مانده ی این مبحث در گفتارهای بعدی آینده که به نظر خوانندگان عزیز خواهد رسید مورد کنکاش قرار خواهد گرفت. قبل از ورود به این مبحث به صفحه هشت کتابچه ی آموزشی الفبای تالشی، اثر مؤسسه ی محترم تالش شناسی می رویم و نکاتی از آن را که در باب " های بیان" مطرح شده جویا می شویم

مؤسسه ی محترم در خصوص "های بیان" در صفحه  ی مزبور می نویسد:

در آیین نگارش تالشی چیزی به نام "ھای بیان" وجود ندارد . ھرکلمه ھمانگونه که تلفظ می شود به همانگونه نگارش در می آید. بنابر این آنچه که در زبان فارسی ( ھای بیان ) خوانده می شود ، در آوانگاری  تالشی با سه نشانه ی  ə  e    a    نگاشته می شود. سپس درادامه می افزاید: برای مثال باید نَنَه را "نَ نَ "- چَمَه ( مال ما) را  "چَمَو   اشته ( مال تو) را " اِشتِ"  و  "دوئِه " (دادن) را "دوئِه"  نوشت.

 از این متن آنچه برمی آید برخلاف نظر بعضی ها که معتقد بودند نظر موسسه (های ملفوظ) است و نه (های غیر ملفوظ) اینکه مؤسسه ی محترم به صورت واضح بیان میدارد که نظرش (های غیر ملفوظ) است، یعنی همان "هایی" که در فارسی بجای کسره در آخر کلمات نوشته میشود ولی خوانده نمیشود. بنده دراینجا بایستی به کسانی که های بیان را های ملفوظ می پندارند باید محترمانه عرض نمایم که "های بیان" مفهوم دیگرش های غیر ملفوظ است یعنی نوشته میشود ولی خوانده نمیشود به همین جهت به آن های بیان حرکت نیز گفته اند. اما در "های ملفوظ" "ه" آخر کلمه از حروف صامت است یعنی همان حرفی که قبل از آخرین حرف الفبا یعنی " ی " آمده است که آن  ه اصلا واکه نیست صوت نیست یک حرف مثل سایر حروف است و از پیش  کسره یا فتحه نبوده تا به های بیان حرکت یا های غیر ملفوظ تبدیل گردد. پس های بیان همان هایی است که از قبل، کسره یا فتحه بوده و مبدل به ه - ـه شده است. لذا جادارد این افراد نظرشان را اصلاح نمایند. 
نیز اینکه مؤسسه ی محترم "های بیان" را در نگارش تالشی کاملا رد ننموده و همانند دستور فارسی فقط در کلماتی که به کسره ختم میشوند وارد دانسته است. اما اشکال اساسی در کار مؤسسه ی محترم دراین است که جایگاه کسره در زبان نوشتاری تالشی را جابجا نموده و آنرا روی حرف سکون مختص تالشی که من آنرا سکون کنشدار تالشی میدانم قرار داده است و علامت کسره واقعی را به حرف صامت مثل الفبای کردی تبدیل نموده است.

برای مثال کلمه نِرَه تالشی (مشک کره گیری) را نئرَ نوشته است . این یعنی حذف واکه یا صوت کسره در الفبای تالشی و تبدیل آن به حرف صامت که کاری ناثوابی در الفبای تالشی بحساب می آید. چرا که ما نقش کسره واقعی را بایستی در کلماتی که با کسره آغار میگردند  داشته باشیم.

هر چند اینگونه کلمات در تالشی تعدادشان زیاد نیست اما هستند کلماتی از قبیل : لِدو (قهرمان افسانه ی تالشی) - نِر  (جنس نر) غالباً در حیوانان مثل نِرَ اوردک- نِرَ پوچو ( گربه ی نر) . "نِر "که این کلمه را بصورت مخصوص و مفرد به گوسفند نر یا قوچ میگویند. دراینجا ما به واضح می بینیم که موسسه در باب واکه ی "کسره" همانند خط نوشتار کُردی عمل نموده  است.

اماچرا درفارسی کلمه ای که به کسره منتهی میگردد مبّدل به"های غیرملفوظ"میشود؟

همانگونه که میدانیم اصوات (واکه ها ) علاوه بر اینکه  صامت ها را به صدا در می آورند عمل حرکت بخشی آنها را نیز معمول میدارند. یعنی اگر بر روی هر حرفی علامتی از قبیل کسره ــِــ فتحه ـــَـــ  ضمه ـــُــ و یا سایر اصوات باشد آن حرف بایستی توسط آنها به حرف بعدی و آن کلمه به کلمه ی بعدی، متصل گردد که درغیر اینصورت ساکن است.

اما وجود دارند کلماتی که تک واژه اند با اینحال حرف آخرشان به کسره ختم میشود ، مثل کلمه ی "ناله" و "چاله" و "یارانه " و امثالهم. که حرف آخرشان به کسره منتهی گردیده یعنی (نالِ ، چالِ ، یارانِ ) خوانده میشوند.

اما سیر تحول زبان ایرانی و عامل اصلی آن یعنی زیبا نگاری این اجازه را به آیین نگارش داد که بتواند بجای کسره از ( ه - ـه) های آخر یا های چسبان آخر که اصطلاحاً  "های بیان حرکت " یا "های غیر ملفوظ" نامیده میشوند بهره بگیرد و کسره ـــِــ  را تبدیل به آن نماید.

دلیل دیگر اینکه تک واژه ها چون بصورت مستقل و نیز به صورت ساکن تلفظ می شوند ، اما حرف آخرشان ساکن نیست، کسره است و کسره یعنی حرکت، وقتی کسره تبدیل به "های بیان" میشود برای ادامه اش دیگر نمیشود از های بیان استفاده کرد مجددا بایستی حرف حرکتی" ی "برآن افزوده شود تا حرکت نماید.

حال تکلیف ما در زبان تالشی برای کلمه هایی که به فتحه ختم میشوند چیست؟

در زبان تالشی غالب کلمه هایی که در فارسی به کسره ختم میگردند در تالشی به فتحه منجر میشوند. مثل همان سه کلمه ی نالِه - چالِه - یارانِه که در تالشی نالَه - چالَه (چالکَه) - یارانَه، تلفظ میگردند. شکل آنان همان شکل و حروف به ترتیب هم حروف است .

اینجاست که از مؤسسه محترم تالش شناسی بایستی سوال شود دلیل شان چیست که کلمه تالشی "دوئِه" را به شکل خودش یعنی با "های بیانش" ولی نالَه را به صورت نالَ می نویسد؟ براساس کدام منطق؟ آیا دلیلشان این است که چون در فارسی فقط کسره به "های بیان" مبدل میشود و فتحه مبدل به آن نمیشود؟ .

اگر دلیل این باشد ما در فارسی کلمه ی " نَه " را نیز داریم که با فتحه اش به "های بیان" تبدیل شده است و همان نَه ی فارسی باز در تالشی با کسره یعنی " نِه " به "های بیان" تبدیل گشته است. پس بایستی حتما دلیل منطقی تری ارائه شود.

آیا تمام نظرات مؤسسه ی محترم تالش شناسی در باب "های بیان " نادرست است؟

در سبک نوشتارهای تالشی که در حال حاضر دردنیای مجازی در شعرها و نیز اس ام اس هایی که در جامعه ی تالش مبادله می شود میتوان  "های بیان" را در چهار مورد در کلماتی که واج آخرشان به فتحه ــَــ ختم میگردد مشاهده نمود که سه مورد آن به صورت صحیح و در یک مورد " فتحه " به اشتباه به  "های بیان" تبدیل میگردد که عبارتند از:

الف: استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

کلماتی که با "های بیان" به فعلیت میرسند. همانند کلماتی از قبیل، " تالشیمَه" ( تالش هستم) اومیمَه ( آمدم ) " اومیره " ( آمدی ) شیمَه (رفتم ) "شیره" (رفتی) واتمَه (گفتم) "شینَه" ( رفتند) و سایر کلمات مشابه که فتحه ی حرف آخر کلمه به " "های بیان" مبدل گردیده است که استفاده از "های بیان" در اینگونه کلمات صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را غلط برشمرده است و نحوه نگارش کلمات فوق را به صورت: تالشیمَ -  اومیمَ - شیمَ - شیرَ - واتمَ - شینَ ، صحیح دانسته است.

ب : استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

دسته ای از کلمات در زبان تالشی وجود دارند که ذاتاَ دارای "های بیان" اند که تعدادی از آنها در فارسی نیز وجود دارند. کلماتی از قبیل : نالَه  (ناله) ، چارَه  (چاره) ، دَستَه (دسته) ، کلَّه (کلّه) ، مَردَه (مُرده) ، تازَه ( تازه) نَـنَه ( نَنِه ) و از این قبیل کلمات که فرق بین تالشی و فارسی آنها در کسره و فتحه داشتنشان است.

طوری که  فتحه ی تالشی در  فارسی تبدیل به کسره گردیده است. نگارش اینگونه کلمات در تالشی و تبدیل فتحه به "ها" ی آخر یا "ها" ی چسبان آخر که های غیر ملفوظ اند به صورت صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را نیز غلط و نحوه ی نگارش کلمات فوق را به صورت: نالَ - چارَ - دَستَ - مَردَ - تازَ ، نَ ن َ صیحیح و نیز با رد علامت تشدید ــّــ نگارش کلمه ی " کَــلَّه " را به صورت تکرار حرف لام، کَـلـلَ درست دانسته است.

پ : استفاده صحیح از های بیان در کلمه های زیر :

دسته ای دیگر از کلمات در تالشی همانند فارسی اند از قبیل  "خال " ( شاخه ی بزرگ درخت) که صفت کوچکش "خالَه " چوء ( چوب ) که صفت کوچک آن  "چوئَه " ، "ریز" که صفت کوچک آن " ریزَه ، " چال " که صفت کوچک آن چالَه ، "مشت" که صفت کوچک آن مشتَه، "پاتیل" که صفت کوچک آن پاتیله و ازاین قبیل کلمات که نگارش آنها با تبدیل نمودن فتحه ی حرف آخر واژه به "های بیان" صحیح می باشد.

اما موسسه محترم تالش شناسی بر طبق آیین نگارش خود هر دو شکل آن کلمات را با یک شکل نگارش می نماید. یعنی هم  خال و خالَه  و هم چال و چالَه  و هم ریز و ریزَه و هم مشت و مشته و امثالهم را فقط با علامت فتحه در حرف آخر کلمه در جمله ها به تحریر در می آورد که اینگونه نگارش کاملا اشتباه خواهد بود.

ت : استفاده نا صحیح از "های بیان" در بعضی کلمه ها.

و اما آنجایی که موسسه محترم تبدیل شدن فتحه به های بیان را نادرست میداند و فقط در این مورد بایستی حق را به  موسسه داد و شاید اکثر ما متوجه غلط نوشتن آن تاکنون نبوده ایم و فکر میکردیم داریم به شکل درست از "های بیان" بجای حرکت فتحه بهره می گیریم.

نهایتاً نگارش تالشی خود را به همانند نگارش خط کردی که مملو از "های غیر ملفوظ" است تبدیل میکردیم وآن استفاده نابجا از های غیر ملفوظی بود که در داخل جمله شکل میگرفت و نه در کلمه.

این درحالیست که "های بیان" در کلمه مفهوم دارد. یعنی کلمه ای که در خارج از جمله فاقد "های بیان" است نمی شود در داخل جمله  از "های غیرملفوظ" یا "های بیان"  استفاده کرد و بعد همان کلمه را مفرداً در بیرون از جمله بدون "های بیان" نگارش نمود. به عبارت دیگر نمی شود کلمه ای دارای های غیر ملفوظ باشد و هم نباشد.

برای مثال در جمله ی تالشی زیر:

از ایسپیَه کَرگَه گلَه ای داریم زیرَه شو کَرگَه لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده" .( من مرغ سفیدی داشتم دیشب در لانه اش روباه آنرا گرفت و برد) دراین جمله کلمات ، ایسپیَه - کَـرگَه - گـلَه - زیرَه - گِـتَه - برده ، دارای "های بیان" اند.

آیا کاربرد "های بیان" در همه ی  کلمات فوق صحیح می باشد؟

در پاسخ باید گفت نه، زیرا کلمه ای لازمه اش های بیان است که در خارج از این جمله بصورت تک واژه هم دارای "های بیان" باشد. 

بنابر این کلماتی چون ، ایسپیَه - کَرگَه - زیرَه - این سه کلمه نمی توانند از های بیان بهره بگیرند. به دلیل اینکه ما کرگه نمی گوییم کرگ میگوییم ، ایسپیه نمی گوییم ایسپی میگوییم ، زیره نمی گوییم زیر میگوییم .

اما کلمه های ، گلَه - گِتَه - بَردَه - را در خارج از جمله هم به صورت خودشان تلفظ میکنیم و استفاده از "های بیان" برای این کلمه ها صحیح می باشد. بنابراین بایستی آن جمله ی تالشی را اینگونه نوشت:
از ایسپیَ  کَرگَ  گلَه ای داریم زیرَ شو کَرگَ لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده.

معمولا خواندن پستهای درازو طویل برای خوانندگان عزیز خسته کننده است.بنابراین این پست را در همین جا به پایان می بریم و در پستهای آینده سعی براین است مطالب فشرده تر و کوتاه تر نگاشته گردد. تا پست بعدی ایزد نگهدارتان.

شاگرد شما رضا نعمتی کرفکوهی aftavadima.blogsky.com

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (2)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی

گفتار دوم:

نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی

در گفتار پیشین گفته شد که مهمترین عامل بازدارنگی هر زبانی از خطر اضمحلال، نوشتن و مکتوب نمودن آن زبان خواهد بود. که در این چند دهه تالش پژوهان و اصحاب فرهنگ و ادب تالشی کوششهای فراوانی را جهت نگارش بر اساس حروف فارسی - عربی  بعمل آورده و طرحهای قابل توجهی برای تالشی نویسی ارائه داده اند تا آیینی یکدست و فراگیر برای نگارش زبان تالشی تدوین گردد. اینکه این طرحها و این دستور و روشهای متفاوت تا چه اندازه توانسته مورد اقبال عمومی تالشی نویسان قرار گیرد سؤالیست که پاسخ آن را  می توان با مراجعه به متونی که به زبان تالشی تاکنون نگاشته شده جستجو نمود.


http://s7.picofile.com/file/8251995376/30790358164365580616.jpg


یکی از شخصیتهای فرهنگی منطقه تالش که حق بزرگی برگردن همه اهالی فرهنگ و ادب تالش ونیز عامه مردم فرهنگ دوست تالش دارد مرحوم زنده یاد فرامرز مسرور ماسالی است.

زنده یاد مسرور ماسالی گرچه کوتاهی عمرش اجازه نداد تا اهالی فرهنگ و ادب تالش بیش از آنچه که او فرصت داشت از وجود فرهنگی و اندیشه اجتماعی اش بهره مند گردند ولی با این وجود،ثمرات گرانقدری از ایشان برای نسلهای بعدی فرهنگ دوست تالش  به ارمغان مانده است.

او سر انجام در مبارزه با بیماری مهلک سرطان جان به جان آفرین تسلیم کرد. در این مقال وظیفه خود دانستم تا از این شخصیت وارسته و بی آلایش فرهنگی منطقه تالش یادی نمایم و به سهم خود ازخدمات گرانبهای ایشان به فرهنگ و ادب تالش تقدیر و تشکر نمایم .

یکی از ثمرات فرهنگی گرانسنگ  این شاعر فرهیخته  منظومه تالشی " خندیلَ پشت " است که در اوایل دهه پنجاه از ایشان به یادگار مانده است.

با نگاهی به ابیاتی چند در این منظومه با نحوه و چگونگی تالشی نویسی این فرزانه  آشنا میشویم و ابعاد گوناگون آن را به بررسی می نشینیم.

خندیله پشت، اورو چمˇ دیل پـــورَه           یادˇ اشتˇ چـمˇ دیلی را نـــورَه

هیچ نــِـزونوم قیلـَه ناهار یا ســورَه          همی زونوم غـم مˇ نَه هم آخـــورَه

نکته اول: در این دو بیت  از مثنوی خندیلَ پشت،  مرحوم فرامرز مسرور ماسالی ، در کلمه های " پورَه " و "نورَه " و " سورَه " و "آخورَه" که نقش  فعل را در پایان هر مصرع برعهده دارند ، جایگاه " های بیان " یا "های غیرملفوظ" ( های آخر)  را به درستی نشان می دهد. های آخر در این چهار کلمه آخر مصرع ها به مفهوم  " است " یا "می باشد" است که ایشان با کمک آن، جمله های شعری ( مصراع) را به فعلیت رسانده است.

نظریه ای که میگوید ما در تالشی " های بیان " را فقط در کلماتی داریم که به کسره ختم میگردند را نمی توان پذیرفت به جهت اینکه در بسیاری از کلمات تالشی ، کسره جایش  به فتحه داده  است. این امر در زبانهای فارسی افغان و تاجیک به وضوح پیداست. 

در فارسی ایرانی کسره کاربرد دارد ولی برای مثال در آن دوکشور فتحه. بعضی از دوستان تالش پژوه  جایگاه کسره را فقط در کلماتی لازم میدانند که به هنگام گویش و تلفط آخرین حرف کلمه ، چانه به طرف پایین کشیده شود. کلماتی از قبیل " چارِه " مالِه" خالِه"ماشِه"...  واین روزها کلمه ی جا افتاده " یارانِه " که قبلاً سوبسید گفته میشد.

ولی همین کلمه یارانِه که وارد تالشی میشود " یارانَه" تلفظ میگردد یعنی کسره اش تبدیل به فتحه میگردد. بنابراین "های بیان" یا های غیر ملفوظ دلیلی ندارد از کلمه ای که به فتحه ختم میگردد حذف گردد و ما یارانَه را "یاران" بنویسیم و یک علامت فتحه بگذاریم بالای نون وبعد بگوییم تالشی را اینگونه بایستی نوشت وکسی که غیر از این بنویسد فاقد علم آوا شناسی می باشد.

(در باب کلماتی که اساساً فاقد " های بیان " می باشند و نویسندگان به اشتباه در جمله ها برای وصل به کلمه ی بعدی به جای فتحه و یا کسره از "های بیان"  استفاده میکنند در پست های بعدی توضیح مفصل داده خواهد شد).

توضیح دیگر اینکه در همه موارد حتی در زبان فارسی ایرانی هم همیشه "های بیان " لزوماً  مربوط به کلمه ای نمی باشد که به "کسره" ختم میگردد، ما در کلمه " نَه " ی فارسی هم " های بیان" را در انتهای کلمه داریم.


نکته دوم: درآثار شعری مرحوم مسرور در سبک تالشی نویسی ایشان ما حساسیتی نسبت به آن نه بند واژه مختص عربی( ث-ح-ع-ق-ص-ض- ذ- ط-ظ) نمی بینیم. کلیه این بندواژه ها در نگارش تالشی ایشان مخصوصاً در همین منظومه تالشی به کرّات به چشم میخورد.

این نشان دهنده این تفکر است که مرحوم مسرور مشکل زبان تالشی را ورود و وجود کلمات دخیل در این زبان که غالباً عربی هستند نمی دانسته بلکه معتقد بوده اینگونه کلمات را بایستی به همان شکل صحیحش در نگارش تالشی نوشت. در ابیات زیر از سروده های ایشان به مصراع هایی که اینگونه حروف را باخود دارند اشاره میگردد.


سرداری کـَه، ملا خونه م ویر اومه            ملا صفـــر، ملا خـونه، ای کومه

لس گینـــــیمه، ژندˇمه و خوندˇمه            بیست و دˇروز قرآنی تکمیل بیمه

دراین ابیات در مصرع چهارم باوجودی که استاد مسرور طبق تلفظ تالشی بایستی قُرآن را قورآن بنویسد ولی به شکل صحیحش نوشته است.

فـــرقی نکــری مˇ را دنیا کا شی

اگــر چˇاســـکل چـمˇچمی آشی!

رنگ و ریا کـوهـَه سَـرون کــَسادَه          محبــّت آ درِه خـَیـْـلـــــــی زیــاده

تالشونـَه هــَـر کˇ بومـونـو شادَه         قـَیـْـد و بـَنـْـد و انـتـَه چـی کــو آزاده

دراین ابیات نیز از حرف (ح) عربی در کلمه محبّت که با تشدید نیز همراه است و نیز از حرف قاف عربی بهره برده است.

دیلم کـرا دَهــَنـی کــــو بـَــروزˇ         غـرصـَه گــَزنـَه شی چـمˇ دیلـی گـَزˇ

هـَــر روز غــرصـَه داری شاقـَه آوزˇ         خاصـیـّـتـش امـــــه آدمـــی پــــــزˇ


با هــَمـــَه غــم امـیــــدˇم فـــــــــراوونـَه

خدا کـَـــریمـَه ناامـیـــــد شـَیـْـطــــــــونـَه


فــرامــرزی غــرصــَه زیاده زیاد            ای لـَحـظه ای زندگی کـو نـِبـَه شـاد

زندگی دَسی کــو دارˇ هـَزار داد            تمـیـزَه مـَـرگـی چـِه دیـلی کـرˇ شاد


چـِه آرزو پـوچـــــه دنیــا کـــــو امـــا

قـَـوی ضعـیفی ســَری مـَکــو کـمــا

در ابیات فوق کاربرد حروف مختص به الفبای عربی ( ق ص ض ح ط ) کاملاً مشهود است.
سرانجام مرگ تمیزی که او آرزویش میکرد مانع از آن شد تا ایشان بیشتر بتواند در دنیای مجازی فعال باشد تا با تجمیع نظرات تمامی صاحب نظران فعال در دنیای مجازی، الفبای تالشی به شکل فراگیرش تدوین گردد.
روانش شاد و یادش گرامی باد.

ادامه مطلب در گفتار سوم.

شعر پریسکه شعر امروز (3)

شعر پریسکه، شعر امروز (3)

http://s6.picofile.com/file/8192740242/93496833349403233591.jpg
جمعی از شعرای انجمن پریسکه سرایان ایران، تهران - بهار 1394
(از راست نفر سوم سید عبدالله جنت-نفرچهارم رضا نعمتی کرفکوهی- نفرپنجم علیرضا خسروی-نفرششم استاد علیرضا بهرهی رییس انجمن پریسکه سرایان ایران -نفرهفتم خانم زهرا نادری- نفرهشتم خانم هانیه حسن زاده فومنی مدیر انجمن پریسکه سرایان گیلان. باجمعی دیگر از شعرای بزرگ پریسکه سرا).

پریسکه واژه ای کهن و ایرانی ازفارسی میانه و به معنای جرقه کوچک  آتش میباشد

بنیان شعر پریسکه توسط شاعر نو پرداز معاصر استاد علیرضا بهرهی صورت پذیرفت که در کمترین زمان، مقبول شعرا وادبای کشور واقع گردید.

درحال حاضر بیش ازچندهزارنفر در داخل وخارج ازکشور به سرایش پریسکه به زبانها ولهجه های مختلف مشغول بوده و بیش از ده انجمن ومحفل متمرکز پریسکه درسطح کشور ایجادشده است .

تعریف شعر پریسکه :

پریسکه گونه ی جدید شعر ایرانی است که براساس فرهنگ ایرانی اسلامی وبارویکرد مقابله باورود عرفانهای نوظهور وعرفانهای شرقی ایجادگردیده است.

پریسکه متشکل از 2 یا 3 یا 4 فصل (مصراع) بوده و شاعر می تواند درصورتی که تمامی ویژگیهای شعر پریسکه را رعایت نماید دریک فصل هم شعربگوید.

پریسکه می تواند سپید و نیمایی یا موزون ومقفی باشد به شرط آن که تساوی عروضی درفصل ها اعمال نشود.


تعدادی از پریسکه های رضا نعمتی کرفکوهی.

********************

برای جنگل قامت خمیده ام
در کویر میگردم
به دنبال عصایی

********************

روی خاک خالی کرد
عقده های دلش راه
ابری که در باریدنش
مارا یاری نکرد


********************


دست به یقه ی آسمان شده بود
برای باریدن
دریایی که
بخاری از او بلند نمی شد


*********************


بایک کویر تنهایی
به انتظارت نشسته ام
یعنی میشود روزی
باز برمن بروئی

********************


پرکشید دلم
از قفس سینه
وقتی حواسش را
به سویم پرت کرد


********************


فیوز دلم پرید
تا مژه برهم زدی
قطع و وصل شد
برق نگاهت


********************


در انتهای خال لبش
آیتی را دیدم
که همچنان می چرخید
بر گرد پیاله

********************

دیگر زلیخا دنبال یوسف نمی دود
در سرزمینی که
پیراهن ایمانش
از جلو پاره میشود

********************

دست به عصا شدم
از روزی که
راست راست با من قدم نزد
سایه ام

********************

غنی شدم
وقتی
از رویم برداشتی
تحریم نگاهت را

********************

تا رسید بر سرم
خورشید نگاه تو
زیر پا گذاشتم
سایه ام را

********************

تا
خواستم با تو آغاز کنم
تو
پایانم را تمرین کردی

********************

روسیاهی را
 دوست دارم
اما
برای موهای سپیدم


********************

هم کوپه تو شدم
وقتی دیدم
قطار زندگی باتو
ایستگاه پیاده شدن ندارد


********************


برایت روبه پایانم
به امید روزی
که مراآغاز کنی


********************


از هیاهوی درونم
دیگر نیازی نیست
بیمه کنم خیالم را
وقتی به خلوتگه دل تو میرسم


********************


زمستان هم
نمک بر زخم جنگلی باشید
که از سالها پیش
خواب کویر شدن می دید


********************


کفر است
آزادیخواهی
ازبند نگاه تو


********************


سلمانی بلد نبود
درد سر را کوتاه کرد!


********************

آب از سرم نگذشت
وقتی
سربه سرش گذاشتم


********************


تا به پایت افتادم
دیدم
یکی به پایت نشسته


********************


از بی خانمانی
سالهاست
درتو زندگی میکنم


********************


دید تا شدم
کلاف سرگم
گفت:
به من هم سر بزن


********************


دنبال ملکه میگشت
وقتی
تاج سرش شدی


********************

میرزا برخیر
که زورم به تنهایی
به تابوت جنگل نمی رسد


********************


با آبدرمانی شفا یافتم
وقتی آب شد در دلم
قند نگاهت


********************


تا راه اختلاس  یاد گرفت
با
ابروانش
 مرا بالا کشید

الان زونوم ازکیمَه

http://s3.picofile.com/file/8227529150/2013_08_22_18_24_20.jpg

شعر تالشی

الان زونوم از کیمه!


نـشم فـیکر کَـرم وام از دِه کـیمَـه

خَرِمـم پـس یَـنـدَه نسـارا شیـمَـه


سَردَه شَبون خسم انَه لا دا صب

روزآبـو شـوم نـشم  آفـتـاوَه دیمَـه


بـبــر رَفِـــق بـبـر بــجــاری بـــرزی

اشــتـه دَرزَه دَسـتَـه را از بِنـدیمَـه


بـــمِــرم از رَفِـــقـــون را رفِـــقــون

رَفِــقـــون پـا بنـی ســرَه قـالیـمَـه


چمــه ثــروت نِـــداری بَــه نِـــداری

نِــداری پـی چــمه جانی مالـیمَـه


سـرم کَـردَه دیمی سـیـلّه نَه بَـما

أ جور که خوای زمـونَـه از نِـبـیمَـه


دَسی عوض همیشه پام دراز بَـه

زمـونَـه کــو فـقیــره بـنــدَه بـیـمَـه


دَسـم دراز نِـبَــه هــر نـاکسی وَر

هـمـیشَـه واتــمَــه خـدا کـریــمَـه


مـرا دنـیـا دومَـه بَـه دَسـم کـاردَه

ایی لخـمَـه را امـوَر أ وَر تـیـلیـمَـه


طمع دندونم کَـندَه هر چی کـو از

اگـه مـنَـه بــوبــو هَـزارچی پـیمَـه


زمونَه خوای اشتن جور مه بپِجی

هنـتَـه دا پَـجیـمَه البَـلی  سیـمَـه


گوشَه خجَه مَندیمه دا چوان چه؟

اَوون کــو از کَـلَـه لـوئَـه  مَـسیمَـه


چَوون قـولی یخی سَـرم نیویشتَه

چمـه حرفی سری هَنی مَنـدیمَـه


خـدا را شـکر الان زونـوم ازکـیـمَـه

همـیـمَه که همـیمَـه که هـمـیمَـه


سروده ای از نعمتی کرفکوهی به زبان تالشی جنوبی

به تاریخ 16آذر  1394



معنی به فارسی  به ترتیب مصرع.

می نشینم فکر میکنم من کی هستم

جای آفتابگیر را رها کردم سمت سایه  مسکن گزیدم

شبهای سرد بی لحاف میخوابم تا صبح

باز صبح پا میشوم میروم جای آفتابگیر می نشیم

درو کن رفیق دروکن محصول شالیزارت  را

من بند (گره )دسته های شالی تو هستم

بمیرم من برای رفیقانم رفیقان

زیر پای رفیقان فرش قرمز هستم

ثروت من (در این دنیا) نداری بود نداری

پیه نداری را  بر جانم مالیدم

سرخ کردم صورتم را با سیلی ولی

آنطور که زمانه میخواست (از من بسازد) نشدم

به جای دست همیشه پایم دراز بود!

با وجودی که بنده ی فقیری در زمانه بودم

دستم را پیش هر ناکسی دراز نکردم

همیشه گفتم خدا کریم است

برایم دنیا مثل دنبه بود و دستم مثل کارد

برای تهیه لقمه نانی به هر سوی دویدم

دندان طمع ام را از هر چیزی درآوردم

اگه با خودم بود دلم هر چیزی میخواست

زمانه میخواست مرا  مثل ومیل خودش بپزد

ولی تا خواستم بپزم فورا سوختم

گوشهای خودم را تیزکردم تا بشنوم چه میگویند

فقط از آنها حرف مفت و بی عمل  شنیدم

قولهایشان را روی یخ نوشتم

روی حرفهای خودم همچنان هستم

شکر خدا الان میدانم من کی ام

همینم که همینم که همینم


نوازش نیلوفرانه (استاد حقیقت ماسالی)

نوازش نیلوفرانه!

http://s3.picofile.com/file/8199193984/nabiyollahhaghighat.jpg
شاعر غزل سرای دیار سبز ماسال، استاد نبی الله حقیقت ماسالی
                      
گاهی اگرهمچو آب روان رودخانه بخواهی خیلی زلال باشی و سنگهای کف رودخانه ات نمایان گردند،هستند کسانیکه از زلالیت تو فقط سنگهای کف روخانه ات را میبینند وگاهی هم شاید هوس نمایند یکی دوتا از آن سنگها را بردارند و محکم بکوبند بر پیشانیت که اصلا نفهمی از کجا آمده.
چرا میزند آخه سادگی و بی آلایش بودن تو مگر آسیبی به کسی وارد میکند؟! نه آسیب وارد نمیکند ولی او میدانی چه فکری میکند؟ او فکر میکند اگرتو اینگونه باشی در دل مردم جایی میگیری و او که نمیخواهد اینگونه باشد یا نمی تواند باشد، خودش را در میان مردم تنها می یابد و فکر میکند تو جایش را در دل مردم به ناحق اشغال کرده ای!
یعنی حتی به سادگی تو هم بخل می ورزد!

ولی اگر از سادگی و بی آلایشی تو سوء استفاده کردند و سنگی به سرت کوبیدند، از من نه از شاعر بزرگ فومنی شیون اگه بخواهی بشنوی به گیلکی به تو میگه :
اگه بشکستنه تی سر نوخور غم/ همیشک سنگخوری نه میوه داره!

اگر سرت را هم شکستن غمگین مشو، چون سنگ خوردن مخصوص درخت میوه است. همین سادگی و شفافیت تو هم میوه ای است از درخت اخلاص،آری اخلاص اخلاص اخلاص.
که اگر اخلاص نباشد مکر است وحتی کارنیک تو هم بدون اخلاص هیچ است. مخلص که باشی مثل همین دوست مخلص و بی ریای ما ،شاعر غزلسرای دیار ماسال ، خالق منظومه زیبای نیلوفرانه ، (که اگر نیلوفرانه اش را بخوانی گویی حافظ شیراز اینبار سر از ماسال درآورده)  جناب استاد نبی الله حقیقت ماسالی ، دوست مخلص را به راحتی خواهی شناخت و او را نوازش نیلوفرانه خواهی داد چنانکه حقیقت،در باب این حقیر ، اینگونه بنده نوازی نموده است .به قول مولانا :دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد......

http://s4.picofile.com/file/8173374876/a_127_.jpg
...و اینبار تو هستی در زیر بارش نیلوفرانه او که حیف است چتر برسرکشی تا خیس باران نیلوفرانه باطراوتش نگردی.

(برای آقای نعمتی کرفکوهی عزیز)

صاف وپاکی مثل شبنم

تو زلالی هم چو چشمه

قلب پاکت آینه

اندیشه ات صاف و زلال است.

ای جوان مرد رئوف و مهربان

طبع پاکت را ستایش می کنم

در نگاهت آشیان دارد صفا و مهربانی

بی گمان همسایه ی دیوار به دیوار نسیمی

هم نشین سبزه و دشت و دمن

هم نوا با نغمه ی شاد پرستوهای عاشق

تالشی مرد صمیمی

شاعرشعر و شعور

پشت پرچین خیالت

باغی از گل های داوودی وزنبق

دشتی از آلاله های عاشقی است.

چینه های هم نشینی با تو کوتاه

مهر و دوستی اولین حرف الفبای وجودت

من که سر می آورم در پیشگاه سادگی هایت فرود

سادگی هایی زجنس آینه،شفاف وصاف

بی غبار کینه وبخل و حسد

سادگی هایی زجنس دوستی های پاک

سادگی هایی زجنس غنچه های نوشکفته

پرزعطر مهربانی

بی گمان تو آشنای رویش سبز بهاری

بی گمان همراز جنگل های بکری

توخبر داری ز راز سربلندی درختان سترگ

وز نوازش های خورشید بر تن عریان جنگل

ای گریزان ازشلوغی های شهر و

سرخوش از زیبایی های بی مثال روستایت

طبع پاکت را ستایش می کنم.

معرفی شعر پریسکه در هفته نامه شریف

معرفی شعر پریسکه در یکی دیگر از نشریات استان گیلان

هفته نامه شریف، در شماره 45 تیرماه جاری در صفحه  ادبیات خود برای اولین بار بصورت اجمالی به معرفی شعر پریسکه پرداخته است.

آدرس دانلود نشریه شریف /www.haftehnamesharif.blogfa.com/


http://s6.picofile.com/file/8198923934/jkvhjv_.jpg


برگردان به فارسی پریسکه اول:

اگر دیدی پابرهنه راه می روم

بدان تاول می زند پایم

با کفش زمانه


برگردان به فارسی پریسکه دوم:

من تالش ام

حاجی فیروز نمیشناسم

تا نشنوم آوای فاخته را

باورم نمیشود بهار است



پریسکه های تالشی ( تالشه پریسکه)

پریسکه های تالشی(تالشَه پریسکَه)

http://s4.picofile.com/file/8173374876/a_127_.jpg

پریسکه واژه ای کهن و ایرانی ازفارسی میانه و به معنای جرقه کوچک  آتش (که به تالشی" ازگر" ) گفته میشود میباشد .

بنیان شعر پریسکه توسط شاعر نو پرداز معاصر استاد علیرضا بهرهی صورت پذیرفت که در کمترین زمان، مقبول شعرا وادبای کشور واقع گردید.

پریسکه گونه ی جدید شعر ایرانی است متشکل از 2 یا 3 یا 4 فصل (مصراع) بوده و شاعر می تواند درصورتی که تمامی ویژگیهای شعر پریسکه را رعایت نماید دریک فصل هم شعربگوید.

پریسکه می تواند سپید و نیمایی یا موزون ومقفی باشد به شرط آن که تساوی عروضی درفصل ها اعمال نشود.

شعرای دوبیتی سرای محترم تالش و تالشی سرایان عزیز نیز میتوانند دوبیتی های خود را به صورت "پریسکه " یا همان "کوتاه شعر نوین " بسرایند که حتما مورد استقبال مردم فرهنگ دوست تالش قرار خواهد گرفت.

برای آشنایی بیشتر شعرای تالشی سرا ، چند نمونه از شعر کوتاه  تالشی که به صورت " پریسکه "سروده شده  آورده شده است.


سروده شده توسط : رضا نعمتی کرفکوهی

----------------------------------------------

اگه ویندیره  پابرنه  گردم

بوزون چمه پا تلس کرده

زمونه چموشینه!

********************

 کامندیشا

هنته ته را دخوندمه

چمه لوکی پوست آدوئه

پوستی دوکتوری راه کنته یه؟!

********************

اگه بوزونیم

زمین چمه جانی  گوشتی هری

هرگز نپریم  زمینی سری

غولچوماغینَه!

********************


شیمه  خبر آگرم
چمه دیلی  تَلَه

ویندمه  وشته

بما ته ها دریشه

********************

خراوه بوبو ولتی که

چه مخلوقن

بسم الله نه رأی دن

شیطونی را !

********************

وختی وینم  اشته پشت پکری

اگه دیر آگردی

چاره نیه

چمه تلس کرده چمون را!

*******************

چمه دیلتنگی مدی یس

هر چی تنگ آبو

هنی ته را ده

جا بو!

********************

از تالشیمَه
حاجی فیروزی نِشناسم
دا مَمَسم کوکوسَسی

باورم نی باهارَه!

********************

دریا آوی را چم برایه

قحطیه ساله

خشکی گته

ماری گوزگا دنشته

*********************

چمه سایه

پابنی جوخام

اگه اشته آفتاو

دتاویه چمه سری.