سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی(5)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار پنجم


نگاهی به الفبای تالشی مؤسسه تالش شناسی


آدرس اینترنتی مؤسسه تالش شناسی  taleshshenasi.ir


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی

پیشگفتاری اجمالی

در دنیای مجازی تالشی پردازی در مواردی از سوی کسانی نظراتی ارائه میگردد که در مواقعی باهم مترادف و درمواردی متضادهمند. متأسفانه کنشگرانی نیز در این عرصه پیدا می شوند تا ببینند نظر و طرحی با ایده و نظرشان برابری می کند بوق و کرنا راه می اندازند یاایهاالناس از تحقیقات ما کپی برداری کرده اند و به نام خود ارائه داده اند .نیز از سویی دیگر اگر نظری برخلاف نظرات این افراد ارائه گردد بیچاره نظردهنده را چنان به خاک سیاه می نشانند و حتی او را خارج از انسانیت می پندارند. چرا بدلیل اینکه برخلاف نظرشان نظری داده شده است. اینگونه کسان فقط دوست دارند پیاده کننده ی آراء و نظرات و  اندیشه های آنان باشی و اگر چنین شدی از تو بعنوان شانه زنندگان کاکل اندیشه شان می ستایند واگر بگویی قدری کاکلت کج و معوج است وخودت آنرا تنظیمش کن آنوقت تو را به باندبازی محکومت میکنند و گردنی از یقه برون آورده و بهر سر ناسازگاری و اگر تو بخواهی با ملایمت نمایی رفتاری پسان باز همی گویند که مجبور به اعتراف شده ای! درچنین مواقعی است که تو می مانی چنان حیران درباب هم اینانی که فقط خویش را می پندارند انسان و در مدار انسانی.اینگونه رفتارها را متاسفانه بایستی از درون و نهاد اینگونه افراد جستجو کرد که به مرور زمان از معنویات تهی شده  و شهرت طلبی و جاه طلبی و خود بزرگ بینی که ریشه در نوعی رذیله اخلاقی دارد، که این رذیله روزی رهگذری بوده و سپس مهمان گشته پسان صاحب خانه و تو که هیچ از درونت خبری نداشتی اکنون بی خانمانی بی آنکه بدانی صاحب خانه ات همانی است که خود نیز از آن نفرت داشتی و این دیگر با آن شعار پاکیزه خویی هیچ سنخیتی ندارد ....بگذریم

همانگونه که در پایان گفتار پیش اشاره گردیده در این گفتار به مبحث " های بیان " یا به عبارت دیگر "های غیر ملفوظ" و نقش آن در واژه ها پرداخته میشود.نکات باقی مانده ی این مبحث در گفتارهای بعدی آینده که به نظر خوانندگان عزیز خواهد رسید مورد کنکاش قرار خواهد گرفت. قبل از ورود به این مبحث به صفحه هشت کتابچه ی آموزشی الفبای تالشی، اثر مؤسسه ی محترم تالش شناسی می رویم و نکاتی از آن را که در باب " های بیان" مطرح شده جویا می شویم

مؤسسه ی محترم در خصوص "های بیان" در صفحه  ی مزبور می نویسد:

در آیین نگارش تالشی چیزی به نام "ھای بیان" وجود ندارد . ھرکلمه ھمانگونه که تلفظ می شود به همانگونه نگارش در می آید. بنابر این آنچه که در زبان فارسی ( ھای بیان ) خوانده می شود ، در آوانگاری  تالشی با سه نشانه ی  ə  e    a    نگاشته می شود. سپس درادامه می افزاید: برای مثال باید نَنَه را "نَ نَ "- چَمَه ( مال ما) را  "چَمَو   اشته ( مال تو) را " اِشتِ"  و  "دوئِه " (دادن) را "دوئِه"  نوشت.

 از این متن آنچه برمی آید برخلاف نظر بعضی ها که معتقد بودند نظر موسسه (های ملفوظ) است و نه (های غیر ملفوظ) اینکه مؤسسه ی محترم به صورت واضح بیان میدارد که نظرش (های غیر ملفوظ) است، یعنی همان "هایی" که در فارسی بجای کسره در آخر کلمات نوشته میشود ولی خوانده نمیشود. بنده دراینجا بایستی به کسانی که های بیان را های ملفوظ می پندارند باید محترمانه عرض نمایم که "های بیان" مفهوم دیگرش های غیر ملفوظ است یعنی نوشته میشود ولی خوانده نمیشود به همین جهت به آن های بیان حرکت نیز گفته اند. اما در "های ملفوظ" "ه" آخر کلمه از حروف صامت است یعنی همان حرفی که قبل از آخرین حرف الفبا یعنی " ی " آمده است که آن  ه اصلا واکه نیست صوت نیست یک حرف مثل سایر حروف است و از پیش  کسره یا فتحه نبوده تا به های بیان حرکت یا های غیر ملفوظ تبدیل گردد. پس های بیان همان هایی است که از قبل، کسره یا فتحه بوده و مبدل به ه - ـه شده است. لذا جادارد این افراد نظرشان را اصلاح نمایند. 
نیز اینکه مؤسسه ی محترم "های بیان" را در نگارش تالشی کاملا رد ننموده و همانند دستور فارسی فقط در کلماتی که به کسره ختم میشوند وارد دانسته است. اما اشکال اساسی در کار مؤسسه ی محترم دراین است که جایگاه کسره در زبان نوشتاری تالشی را جابجا نموده و آنرا روی حرف سکون مختص تالشی که من آنرا سکون کنشدار تالشی میدانم قرار داده است و علامت کسره واقعی را به حرف صامت مثل الفبای کردی تبدیل نموده است.

برای مثال کلمه نِرَه تالشی (مشک کره گیری) را نئرَ نوشته است . این یعنی حذف واکه یا صوت کسره در الفبای تالشی و تبدیل آن به حرف صامت که کاری ناثوابی در الفبای تالشی بحساب می آید. چرا که ما نقش کسره واقعی را بایستی در کلماتی که با کسره آغار میگردند  داشته باشیم.

هر چند اینگونه کلمات در تالشی تعدادشان زیاد نیست اما هستند کلماتی از قبیل : لِدو (قهرمان افسانه ی تالشی) - نِر  (جنس نر) غالباً در حیوانان مثل نِرَ اوردک- نِرَ پوچو ( گربه ی نر) . "نِر "که این کلمه را بصورت مخصوص و مفرد به گوسفند نر یا قوچ میگویند. دراینجا ما به واضح می بینیم که موسسه در باب واکه ی "کسره" همانند خط نوشتار کُردی عمل نموده  است.

اماچرا درفارسی کلمه ای که به کسره منتهی میگردد مبّدل به"های غیرملفوظ"میشود؟

همانگونه که میدانیم اصوات (واکه ها ) علاوه بر اینکه  صامت ها را به صدا در می آورند عمل حرکت بخشی آنها را نیز معمول میدارند. یعنی اگر بر روی هر حرفی علامتی از قبیل کسره ــِــ فتحه ـــَـــ  ضمه ـــُــ و یا سایر اصوات باشد آن حرف بایستی توسط آنها به حرف بعدی و آن کلمه به کلمه ی بعدی، متصل گردد که درغیر اینصورت ساکن است.

اما وجود دارند کلماتی که تک واژه اند با اینحال حرف آخرشان به کسره ختم میشود ، مثل کلمه ی "ناله" و "چاله" و "یارانه " و امثالهم. که حرف آخرشان به کسره منتهی گردیده یعنی (نالِ ، چالِ ، یارانِ ) خوانده میشوند.

اما سیر تحول زبان ایرانی و عامل اصلی آن یعنی زیبا نگاری این اجازه را به آیین نگارش داد که بتواند بجای کسره از ( ه - ـه) های آخر یا های چسبان آخر که اصطلاحاً  "های بیان حرکت " یا "های غیر ملفوظ" نامیده میشوند بهره بگیرد و کسره ـــِــ  را تبدیل به آن نماید.

دلیل دیگر اینکه تک واژه ها چون بصورت مستقل و نیز به صورت ساکن تلفظ می شوند ، اما حرف آخرشان ساکن نیست، کسره است و کسره یعنی حرکت، وقتی کسره تبدیل به "های بیان" میشود برای ادامه اش دیگر نمیشود از های بیان استفاده کرد مجددا بایستی حرف حرکتی" ی "برآن افزوده شود تا حرکت نماید.

حال تکلیف ما در زبان تالشی برای کلمه هایی که به فتحه ختم میشوند چیست؟

در زبان تالشی غالب کلمه هایی که در فارسی به کسره ختم میگردند در تالشی به فتحه منجر میشوند. مثل همان سه کلمه ی نالِه - چالِه - یارانِه که در تالشی نالَه - چالَه (چالکَه) - یارانَه، تلفظ میگردند. شکل آنان همان شکل و حروف به ترتیب هم حروف است .

اینجاست که از مؤسسه محترم تالش شناسی بایستی سوال شود دلیل شان چیست که کلمه تالشی "دوئِه" را به شکل خودش یعنی با "های بیانش" ولی نالَه را به صورت نالَ می نویسد؟ براساس کدام منطق؟ آیا دلیلشان این است که چون در فارسی فقط کسره به "های بیان" مبدل میشود و فتحه مبدل به آن نمیشود؟ .

اگر دلیل این باشد ما در فارسی کلمه ی " نَه " را نیز داریم که با فتحه اش به "های بیان" تبدیل شده است و همان نَه ی فارسی باز در تالشی با کسره یعنی " نِه " به "های بیان" تبدیل گشته است. پس بایستی حتما دلیل منطقی تری ارائه شود.

آیا تمام نظرات مؤسسه ی محترم تالش شناسی در باب "های بیان " نادرست است؟

در سبک نوشتارهای تالشی که در حال حاضر دردنیای مجازی در شعرها و نیز اس ام اس هایی که در جامعه ی تالش مبادله می شود میتوان  "های بیان" را در چهار مورد در کلماتی که واج آخرشان به فتحه ــَــ ختم میگردد مشاهده نمود که سه مورد آن به صورت صحیح و در یک مورد " فتحه " به اشتباه به  "های بیان" تبدیل میگردد که عبارتند از:

الف: استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

کلماتی که با "های بیان" به فعلیت میرسند. همانند کلماتی از قبیل، " تالشیمَه" ( تالش هستم) اومیمَه ( آمدم ) " اومیره " ( آمدی ) شیمَه (رفتم ) "شیره" (رفتی) واتمَه (گفتم) "شینَه" ( رفتند) و سایر کلمات مشابه که فتحه ی حرف آخر کلمه به " "های بیان" مبدل گردیده است که استفاده از "های بیان" در اینگونه کلمات صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را غلط برشمرده است و نحوه نگارش کلمات فوق را به صورت: تالشیمَ -  اومیمَ - شیمَ - شیرَ - واتمَ - شینَ ، صحیح دانسته است.

ب : استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

دسته ای از کلمات در زبان تالشی وجود دارند که ذاتاَ دارای "های بیان" اند که تعدادی از آنها در فارسی نیز وجود دارند. کلماتی از قبیل : نالَه  (ناله) ، چارَه  (چاره) ، دَستَه (دسته) ، کلَّه (کلّه) ، مَردَه (مُرده) ، تازَه ( تازه) نَـنَه ( نَنِه ) و از این قبیل کلمات که فرق بین تالشی و فارسی آنها در کسره و فتحه داشتنشان است.

طوری که  فتحه ی تالشی در  فارسی تبدیل به کسره گردیده است. نگارش اینگونه کلمات در تالشی و تبدیل فتحه به "ها" ی آخر یا "ها" ی چسبان آخر که های غیر ملفوظ اند به صورت صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را نیز غلط و نحوه ی نگارش کلمات فوق را به صورت: نالَ - چارَ - دَستَ - مَردَ - تازَ ، نَ ن َ صیحیح و نیز با رد علامت تشدید ــّــ نگارش کلمه ی " کَــلَّه " را به صورت تکرار حرف لام، کَـلـلَ درست دانسته است.

پ : استفاده صحیح از های بیان در کلمه های زیر :

دسته ای دیگر از کلمات در تالشی همانند فارسی اند از قبیل  "خال " ( شاخه ی بزرگ درخت) که صفت کوچکش "خالَه " چوء ( چوب ) که صفت کوچک آن  "چوئَه " ، "ریز" که صفت کوچک آن " ریزَه ، " چال " که صفت کوچک آن چالَه ، "مشت" که صفت کوچک آن مشتَه، "پاتیل" که صفت کوچک آن پاتیله و ازاین قبیل کلمات که نگارش آنها با تبدیل نمودن فتحه ی حرف آخر واژه به "های بیان" صحیح می باشد.

اما موسسه محترم تالش شناسی بر طبق آیین نگارش خود هر دو شکل آن کلمات را با یک شکل نگارش می نماید. یعنی هم  خال و خالَه  و هم چال و چالَه  و هم ریز و ریزَه و هم مشت و مشته و امثالهم را فقط با علامت فتحه در حرف آخر کلمه در جمله ها به تحریر در می آورد که اینگونه نگارش کاملا اشتباه خواهد بود.

ت : استفاده نا صحیح از "های بیان" در بعضی کلمه ها.

و اما آنجایی که موسسه محترم تبدیل شدن فتحه به های بیان را نادرست میداند و فقط در این مورد بایستی حق را به  موسسه داد و شاید اکثر ما متوجه غلط نوشتن آن تاکنون نبوده ایم و فکر میکردیم داریم به شکل درست از "های بیان" بجای حرکت فتحه بهره می گیریم.

نهایتاً نگارش تالشی خود را به همانند نگارش خط کردی که مملو از "های غیر ملفوظ" است تبدیل میکردیم وآن استفاده نابجا از های غیر ملفوظی بود که در داخل جمله شکل میگرفت و نه در کلمه.

این درحالیست که "های بیان" در کلمه مفهوم دارد. یعنی کلمه ای که در خارج از جمله فاقد "های بیان" است نمی شود در داخل جمله  از "های غیرملفوظ" یا "های بیان"  استفاده کرد و بعد همان کلمه را مفرداً در بیرون از جمله بدون "های بیان" نگارش نمود. به عبارت دیگر نمی شود کلمه ای دارای های غیر ملفوظ باشد و هم نباشد.

برای مثال در جمله ی تالشی زیر:

از ایسپیَه کَرگَه گلَه ای داریم زیرَه شو کَرگَه لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده" .( من مرغ سفیدی داشتم دیشب در لانه اش روباه آنرا گرفت و برد) دراین جمله کلمات ، ایسپیَه - کَـرگَه - گـلَه - زیرَه - گِـتَه - برده ، دارای "های بیان" اند.

آیا کاربرد "های بیان" در همه ی  کلمات فوق صحیح می باشد؟

در پاسخ باید گفت نه، زیرا کلمه ای لازمه اش های بیان است که در خارج از این جمله بصورت تک واژه هم دارای "های بیان" باشد. 

بنابر این کلماتی چون ، ایسپیَه - کَرگَه - زیرَه - این سه کلمه نمی توانند از های بیان بهره بگیرند. به دلیل اینکه ما کرگه نمی گوییم کرگ میگوییم ، ایسپیه نمی گوییم ایسپی میگوییم ، زیره نمی گوییم زیر میگوییم .

اما کلمه های ، گلَه - گِتَه - بَردَه - را در خارج از جمله هم به صورت خودشان تلفظ میکنیم و استفاده از "های بیان" برای این کلمه ها صحیح می باشد. بنابراین بایستی آن جمله ی تالشی را اینگونه نوشت:
از ایسپیَ  کَرگَ  گلَه ای داریم زیرَ شو کَرگَ لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده.

معمولا خواندن پستهای درازو طویل برای خوانندگان عزیز خسته کننده است.بنابراین این پست را در همین جا به پایان می بریم و در پستهای آینده سعی براین است مطالب فشرده تر و کوتاه تر نگاشته گردد. تا پست بعدی ایزد نگهدارتان.

شاگرد شما رضا نعمتی کرفکوهی aftavadima.blogsky.com

نظرات 12 + ارسال نظر
کاظم از هوانیروز تهران سه‌شنبه 1 تیر 1395 ساعت 04:17 ب.ظ

سلام استاد
بسیار بسیار عالی و منطقی و قابل درک و همچنین روش عملی و علمی فراگیری برای آئین نگارشی تالشی ارایه داده اید. این متن شما کمکی خوبی برایم بود تا زبان تالشی را هم بتوانم بطور واضح و ساده و روان برای دوستان تالش زبانم با گوشی ام مسیج بنویسم .
یک سوال نیز دارم و آن این است که ما بایستی لواَ ( حرف یا سخن) را به همین شکل بنویسیم که اگر بدون فتحه باشد لوا میشود . و لوا معنایی دیگری دارد. یا به صورت دیگر لوئه یا لوعه . خیلی ممنون

سلام همراه همیشگی ما
از بکار بردن کلمه ی استاد که این روزها لق لق زبان همه ما ها شده سعی نماییم پرهیز شود خیلی بهتر خواهد بود تا حق اساتید واقعی ضایع نگردد.
اما در باره کلمه ی لواَ که اگر فتحه اش را برداریم لَوا خوانده میشود وقرار هم نیست همیشه برروی حروف اعراب گذاری گردد بایستی خدمت شما عرض نمایم همانگونه در فارسی کلمات مشابه داریم و گاهی هم به 5 کلمه همشکل و هم ساختمان هم می رسند اما معانی مختلفی دارند در تالشی هم فراوان از اینگونه کلمات داریم. همیشه هم نباید هنر را به نویسنده داده و هیچ هنری برای خواننده قائل نبود. وظیفه ی خواننده هم است که هنگام قرائت باید بداند و بفهمد منظور وهدف این کلمه و سمت و سوی معنایش کدام است.
اما در باب لواَ باید عرض نمایم علم ناقصم به حقیر میگوید چون معمولا حرف صامت الف اَ اِ غالبا در اول کلمات بیشترخودشان را نشان می دهند من پیشنهاد میدهم اَ در آخر کلمه ی "لواَ" اگر نباشد بهتر خواهد بود وهم از نظر زیبایی اگر از همزه بهره بگیریم کلمه ی لوئَه زیباتر خواهد بود.

فروزنده پنج‌شنبه 3 تیر 1395 ساعت 08:25 ق.ظ http://forouzesh.mihanblog.com/

سلام به برادر خوب و عالمم
چه قشنگ تفسیر کردین یک مبحث ادبی رو ...
اگرچه به زبان و گویش شمالی ها آشنا نیستم ولی تفسیرتون برام جالب بود ...

سلام / ممنون از حضور ادبی گرامی . زبانهای ایرانی همه از یک ریشه اند باشاخه های مختلف.گرچه تاریخ سیر تحولی و تکاملی اش را علی رغم میل بشر انجام میدهد و بودند زبانهایی در دنیا که الان حتی اثری از آنها نیست واین همان مصداق آیه شریفه است که می فرماید کل من علیها فان.
بنابراین زبانها هم روزگاری بودند ولی براثر تحوالات اجتماعی که خواسته و حتی ناخواسته از سوی بشر صورت میگیرد دیگر آن زبانهای کهن جایشان را به زبانهای دیگر داده اند.
درایران هم از اینگونه زبانها بوده و اقوام خاصی گویشگران آن بوده اند. مثل زبان تاتی که امروز دارد نفسهای آخرش را میکشد چرا که گویشگرانش یا از منطقه جغرافیایی خود گوچیده اند و به شهرهای دیگری رفته اند یا همان تعداد اندکی که هم در محل زندگی آبا اجدادیشان باقی مانده اند امروز دیگر نوه ها و نتیجه هایشان فارسی صحبت کردن را برگزیده اند. این است که امروز در منظقه غرب گیلان دومین زبانی که بعد از زبان تاتی در خطر نابودی قرار دارد زبان مادری ما تالشی می باشد. هرچند همانگونه که اول عرایضم عرضه داشتم تاریخ کارخودش را میکند و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم نمی توانیم در مسیر آن سد نماییم ولی این از مسئولیت تاریخی و اجتماعی ما بشر نمی کاهد که یا با تاریخ می رویم یا با تاریخ می مانیم.

ماباید چتان سیستمی داشته باشیم که دارای سازمان پاسداری و احیا و حراست از زبان های بشری باشد
لازمه اش اینست که افرادی مثل حدادجای خود را به اهلش بدهند انگاه یهود و مسلم هردو در احیای زبان یکدیگر کمک هم خواهندبود وهیچکدام از محوشدن زبان ان دیگری حوشحال نخواهندبود

خدا اموا تت را رحمت نماید. من اگر این استعداد و توان را داشتم همه ی زبانهای کشورم را بدون تعصب فرار میگرفتم تا به گنجینه های نهانشان دسترسی می یافتم. پاسداشت زبان مادری پاسداشت به حرمت و منزلت مادری است که برای فرزندش خون دل خورده است. من که میگویم یک تالش هستم ویا شما که میگویی من تورک هستم اینها همش هنرو شاهکار مادران ماست وگرنه ما که خودمان از روز اول نقشی در تورک شدن و تالش شدن مان نداشتیم. آن آقایی هم که اسم بردید کسی او را بعنوان یک ادیب ملی قبولش ندارد او سالهاست که خودش را بر ادبیات فارسی تحمیل کرده است .سقول قارداش

پرزه چم پنج‌شنبه 3 تیر 1395 ساعت 05:27 ب.ظ

درود بشمه،

امه ایله وینده صدا (تلوزیون تالشی) ایحتیاجیمون هسته. جو جو (همه، گرد) قومون اشتن بوشته وینده صدو شون هست، بوچی تالشون رو نبه؟!

تالش ها آسیب پذیرترین قوم هستند و ادامه این بی توجه ای به نیازهای قوم تالش مشکلات زیادی به همراه آورده است. یاس و نامیدی باعث میشود تالش و در نهایت ایران از آن آسیب ببیند.

از است پیدم کی تالشی کانال تمشو بکم، فخر بکم ایان بسرم .. ولی هچ چی نیه. ام وضعیت بوه جه وضعیته، دومله مانده وضعیته.. اصلا چوک نیه. ام چمه ور یوله دارده یوله دوژه.

خدو بشمه کمک بوبو

سلام چمن خاسه برا.
مشتاق دیدارتان بودم. والله آن موقع که صحبت از استان شدن منظقه تالش بود همین مؤسسه تالش شناسی ما با آن مخالف کرد . الان هم اگر بروید سایتشان در مطالب قدیمی شان این مطلب هست. و نوشته اند صلاح نیست تالش استان شود. همین ها کار را خراب کرده اند . هر کسی آرزویش باید باشد که روزی روستایش دهستان و دهستانش بخش و بخشش شهر و شهرش شهرستان و شهرستانش استان شود . من نفهمیدم این دیگر چه عرق تالشی داشتن است که راضی نیستند منطقه ی وسیع تالش به استان تبدیل گردد. این نوعی منافع شخصی را ترجیح دادن بر منافع عمومی تالش است. همین ها الان نشسته اند برای ما دارند الفبای تالشی ترسیم میکنند.
اینها اگر دلشان برای تالش میسوخت نمی گفتند ما استان نمیخواهیم. منطقه تالش چند برابر وسعت بعضی از استانها ی کشورمان است و در محرومیت بسر می برد چرا نباید استان شود؟ صدا و سیما هم که میگویند به استانها میدهند ولی شهرستان مهاباد که جز آذربایجانغربی است دارای صدا و سیمای مستقل شده است تا در آن از فرهنگ کردی شان دفاع نمایند. مردم تالش هم صددرصد نیاز به صدا و سیما دارند. الان اخبار استان گیلان دارد به زبان گیلکی پخش میشود ولی از اخبار به زبان تالشی برای منطقه ی وسیع تالش خبری نیست . این ظلم به مردم این منطقه است که بایستی از طریق پی گیری های قانونی رفع گردد.اگر منطقه ی تالش استان نمیشود حداقل یک صدا و سیما به زبان تالشی داشته باشد.
خدا شمه نی بداره برا

فروزنده پنج‌شنبه 3 تیر 1395 ساعت 05:57 ب.ظ http://forouzesh.mihanblog.com/

سلام
عصرتون بخیر و طاعتتون قبول ..
پست در حریر مهتاب .....منتظر نگاه شماست ...

سلام . ممنون ، سرفرصت بچشم

پرزه چم جمعه 4 تیر 1395 ساعت 04:04 ق.ظ

"الان هم اگر بروید سایتشان در مطالب قدیمی شان این مطلب هست. و نوشته اند صلاح نیست تالش استان شود. "
-----------------------------------------------------------------

دوست عزیز لینکش را نتونستم پیدا کنم. لینک این این مطلب را میتونید بگذارید.

من کوه را بهتان نشان دادم شکارش را باید خودتان پیدا کنید. اگر وبلاگ داشتید سرفرصت پیداش میکردم برایت ارسال میکردم.یا شماره تلفنت را بگذار هرموقع فرصت کردم پیدا کردم برایت اس ام اس میدهم برو بخوان

خط نسخ ایرانی جمعه 4 تیر 1395 ساعت 11:28 ق.ظ http://abadgarkh.blogfa.com

با سلام
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
خسته نباشید،طاعات شما قبول حق.

نیک نهاد جمعه 4 تیر 1395 ساعت 12:53 ب.ظ http://kados2.blogfa.com/

درود دوست بسیار ارجمند و فرهیخته ام جناب نعمتی
سپاسگزارم از محبتی که همواره به ما دارید و تلاش فراوانی که در احیای فرهنگ تالش دارید ، گله شمارا با جان ودل می پذیرم از شما پوزش می طلبم اگر نتوانستم در فضای مجازی فعالتر باشم شاید می دانید کاری نیمه تمام در راستای وظیفه ام به فرهنگ تالش (شاهنامه تالشی )را که سالهاست شروع نموده ام وامروز به دهه سال رسیده به توصیه دوستان بزرگوارتالش به دلیل کهولت سن مجبور به وقت گذاشتن بیشترو چندبرابری شدم تا تکمیل گردد . امیدوارم غیبتم موجه باشد .
در خصوص نقد شما به عرض می رسانم ، زبان نوشتاری ما با سلیقه های مختلف نگارش میشود ، شاید کاستیهایی کم وبیش درنگارش تالشی همه ما دیده میشود ، آنچه که مهم است نگارش تالشی است با اغماض از برخی کاستی ، مهم دیگر بحث های علمی و غالبا دوستانه ای است که در سالهای اخیر برای ایجاد الفبای تالشی بوجود آمده است ، هم کار دکتر عبدلی ودهها بزرگوار دیگر را ستایش می نمایم که در تلاش برای الفبای واحد الگویی را ارائه داده اند .و هم کار دیگر دوستان که الگوهای دیگران را اندیشمدانه و علمی نقد نموده اند و مهم وارزشمند می دانم . باید این نقدها باشد تا بهترین ها گزینش شوند البته در پاره ای برای برخی آوای اختصاصی شاید تفاهم و قرارداد دوستان الزامی باشد. امیدوارم هریک ازدوستان بزرگوار اگر الگویی یا نقدی برای الفبای تالشی دارند ، زیبنده است درستی یا غلط الگو یا نقد خود را به دیگران بسپارند خدای ناکرده آنگونه نباشد که نگارش و الگوی خود را درست ونگارش و الگوی خط تالشی دیگران راغلط پندارند .
هم چنانکه می دانید ودر نگارشهای من پیداست در موارد از نظر الفبای تالشی با جناب عبدلی موافقم و در مواردی با شما ودر مواردی با دیگران . شاید در بین دوستان تالش کمترکسی باشد که به اندازه ما هزاران صفحه تالشی نگارش داشته باشد باز به صراحت اعلام می نمایم هنوز هیچ الگویی کاملا نتوانسته رضایتم را جلب نماید به همین علت می کوشم به مرور زمان با بهره گیری از نظرات اساتید علم وادب تالش بهترینهارا گزینش نمایم .درپایان به دلیل محدودیت وقت نتواستم از تمامی پستهایتان بهره جویم و با دقت بیشتری بخوانم امیدوارم زود این فرصت بازخوانی وعمیق خوانی را بازیابم . باردیگر برای غیبت های قبلی و بعدی خود پوزش می طلبم .

خیلی گلی جناب نیک نهاد عزیز . به وبگاه حقیرانه ما خوش آمدی .
همیشه واتمه ته مرا موسله روخونی لارَ چمه ئون روشونه آوی مونی.
ایشاالله که 120 سال عمر بدارین و تالشی فرهنگی را خدمتگزار ی بکرین.

پرزه چم جمعه 4 تیر 1395 ساعت 09:33 ب.ظ

خوصه برو،

از سایتی سه هچ چی پیدام نکرده!! تنخا ایله سخان و مطلب به جناب چنگیز شکوری تالش استانی باره ده به. از ژگو فامدم ان ور بوه جه مطلب هم نیه ک. هر کس اشتن نظرش هست د..

از شمه رو درازه ژیمون ناجم هست.

آفرین یکی اش همین مطلب چنگیز شکوری بود که در باره استان شدن تالش در مطلبش یکی به نعل و یکی به میخ میزند انگار دلش نمیخواهد تالش استاد بشود. یک مطلب هم من چند وقت پیش از همین سایت یا وبلاگ موسسه که من الان دقیقا حضور ذهن از آدرس دقیقش ندارم که نوشته بود تالش استان نشود بهتر خواهد بود زیرا اگر استان بشود آنوقت منطقه ما امنیتی خواهد شد! این سخن را یکی از معروف ترین چهره های شاخص آن موسسه نوشته بود . اگر وقتش را داری در سایتهای موسسه در مطالب خیلی قدیمی تر خواهی یافت. اصلا میتونی از خودشون بپرسی ولی من مطمئن هستم که دوستان مؤسسه تالش شناسی ما دلشان نمی خواد تالش استان بشه من خودم در کرج زندگی میکنم ولی یکی از اقوام نزدیک ما که خیلی هم به چهره شاخص مؤسسه نزدیک است بنام ولی قنبرزاده من این سخن را از ایشان هم شنیده ام که میگفت طبق نظر موسسه تالش اگر استان نشود بهتر است!

پرزه چم شنبه 5 تیر 1395 ساعت 01:42 ب.ظ

ور سغ بن. خدو چمه آخر عاقبتی خیر بکه و تالش هم همیشه آباد بوبو.


دوست عزیز در گویش شما به این اسامی چه میگن

1. خفاش "پوسته کش - püstəkəš"
2. سیامک "سیوکیجه"
3. بچه خروس "سوکله"
4. تخم مرغ "اووه - Uvə" ، "موغنه" ، "آگله"
5. یک جفت " ای گیت - i git"
6. آب گرم " گلو - gelov"
7. عنکبوت "کوره تن - korətən"
8. ذرت " مکه - məkə"
9. اجداد "انکه - ənkə"
10. صیاد " مویوون - moyvon"
11. صاحب خانه " کی وون - kəyvon"
12. نماز عصر "شانگوه سه نموژ - šanguəsə nemuž"

ا- کورَ شَپَر
2- سیاکیجه
3- سوکله یا سوکَه وَچَه
4- مورغونَه
5- ای جفت
6- آب گرم اگر درحال جوش باشد میگوییم غلغل میکند واگر نیم گرم باشد میگوییم چَچَل است ، چچلَ آو . آب چوشیده را گلَندَ آو میگوییم.
7- مَلَرز
8- موچَه
9- آبا اجداد
10-چیلهَ وون
11- کَه وَرَ پا . البته این شخص میتواند صاحب اصلی منزل نباشد وفردی از فامیل یا آشنای مطمئن باشد. از این شخص موقع مسافرت رفتن صاحبخانه بهره میگیرند. ولی به صاحب خانه میگوییم "کَه صِئیب"
12- ظرَه نماز

فکر میکنم شما درسالهای قبل هم به وبلاگ ام تشریف می آوردید اما با وبلاگ می آمدید دیشب یکی از کامنتهای سالهای قبلتان را پیدا کردم آدرس وبلاگتان را زدم ولی بازنکرد . فکرکنم حذفش کرده ایدنه؟ در وبلاگ قبلی تان ازلغات تالشی و صداوسیمای تالش مطلب بود فکرکنم.

ضمنا ماهم پرزه چم میگوییم بخ بزکوهی برزه و گوزن گنز میگوییم. ماز تالش های منطقه ی فومنات هستیم . خوش آمدی.

پرزه چم یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 05:32 ب.ظ

درود بشمه،

اگر دیکشنری فارسی-تالشی داشته باشیم با استفاده از گویش های مختلف زبان تالشی برای یک واژه چند تا مترادف و هم معنی خواهیم داشت.

مثال:
فارسی: خفاش - تالشی: کورَ شَپَر، püstəkəš (پوسته کش)

فارسی: تخم مرغ - تالشی: مورغونَه، موغنه، Uvə (اووه) ، آگله

فارسی: صاحبخانه - تالشی: کَه وَرَ پا، kəyvon (کی وون)

همانطور که مشاهده میشود مثلا برای تخم مرغ 4 تا واژه تالشی وجود دارد. به راستی زبان تالشی کامل و زنگین است.

درود

غریبه دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 07:24 ق.ظ http://ahmadas1368.blogfa.com

با سلام
کلامتی نظیر
چاله
واتم
کرگه
ایشته
ایسپی
در تاتی هم چنین تلفظ میشود و همین معنی را میدهند

درود نازَ تاتَ زوئَه(سلام پسر ناز تات)
تاتی وتالشی دوشاخه از یک ریشه اند. اقه زا قربون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد