سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

پاسداری از زبان وفرهنگ اقوام،یک ضرورت ملی

 پاسداری از زبان وفرهنگ اقوام، یک ضرورت ملی

بنام خداوندسخن در زبان آفرین

رضا نعمتی کرفکوهی

سرزمین ایران دارای اقوام  مختلفی میباشد که سالها در کنارهم  بدون جنگ وخونریزی  زندگی کرده اند. زندگی مسالمت آمیز در بین اقوام ونژاد ها وتیره ها در هیچ سرزمینی که دارای پیشینه تمدن باشند سابقه نداشته و ندارد.ایران تنها سرزمینی است که این افتخار را  تا به امروز با خود به ارمغان آورده است.از طرفی ماندگاری و موجودیت این سرزمین کهن تا به امروز را میتوان وجود اقوام مختلف وظهور غیورمردان وطن دوستی دانست که در دل این اقوام بیرون آمده ودر راه استقلال وآزادی وحفظ کرامت انسانی ودین وناموس این سرزمین جانفشانی نموده اند.

ازایستادگی غیورمردان تالش زمین در برابر حمله اسکندرگرفته تا مقاومتهایشان در منطقه دیلمان وهمچنین در برابر متجاوزان مغول. از مبارزات مردم گیل وتالش در برابر روسها به فرماندهی مجاهد کبیر میرزا کوچک خان جنگلی. از مبارزات سربداران خراسان گرفته تا مبارزات مردم جنوب به مجاهدت رئیسعلی دلواری. از غیورمردان مردم مرزدار کرد گرفته تا رشادتهای مردم آذربایجان به همت سلحشورمردانی همچون ستارخان وباقرخان درمبارزه با استعمارخارجی واستبداد داخلی.ووو. درهمه ی این مجاهدت ها  وجانفشانی ها،این نام اقوام ایرانی است که می درخشد نه فقط برا ی مردم منطقه وقوم خود،بلکه برای سرزمینی که نامش ایران است.

در دل این مبارزات ودرافکار این مبارزان، هرگزرنگ وبوی قومیت گرایی وتعصب قومیتی مشاهده واستشمام نشده است. بلکه هدف اعتلای نام ایران وفرهنگ مردم ایران زمین بوده است.درفرهنگ اساطیری این سرزمین هم دراهداف وآرمانهای قهرمانان شاهنامه این کتاب خرد واندیشه، بازمی بینیم معیار واهداف، همان اندیشه ای است که در آن قومیت گرایی وتعصبات قومی نام ونشانی ندارد.(همه) سربه سر تن به کشتن میدهند. که دراین همه،همه هستند.تالش وگیلک ومازندرانی و کرد ترک ولروفارس و خراسانی و سیستانی  وبلوچ وغیره ندارد. در اینجا، ایران یعنی مساوی با تمام اقوام ایرانی، وتمام اقوام ایرانی یعنی مساوی با تمام سرزمین ایران.

این اقوام مجاهد پرور از ابتداء پیدایش کشور پهناور ایران تا به امروز، همراه کل مردم ایران وپاسبان مرزهای آن بوده اند.دراین مقال بنابراین است که راز ماندگاری این اقوام دلیر وشجاع ایرانی مورد بحث قرار گیرد،تا بدانیم چطور تا به امروز این اقوام حی وحاضر مانده اند.اگربخواهیم به تمام جوانب این پرسش بنگریم باز درجوابش فقط به یک پاسخ خواهیم رسید،فقط یک عامل نه کم ونه بیش.آن عامل فقط عامل "زبان" است الّاغیر.این زبان تکلمی این اقوام بوده است که تا امروز ضامن بقای آنان در طول تاریخ شده است.

اگر قومی درسیر تحولات اجتماعی زبان مادری خودش را از دست بدهد خودبه خود نام آن قوم از سر زبانها حذف خواهد شدو قومی با آن نام دیگر وجودخارجی نخواهد داشت. از عوامل بقای زبان در دل اقوام ایرانی  میتوان به سه عامل مهم اشاره کرد، که یکی علاقه به زبان مادری دربین مردم آن قوم ودیگری رواج ازدواج وتکثر نسل فقط درداخل قومشان ودیگری عدم مهاجرت به شهرهای غیرهمزبان به منظورتهیه شغل ودرآمد مایحتاج زندگی.

ازابتداء تحولات اجتماعی وسیاسی درایران تا پایان سلسله ی قاجار،میتوان گفت به دلیل کاربرد همان سه عامل مهم، هیچ خطری زبان اقوام ایرانی را تهدید نمیکرد.شروع خطراز ابتداء دهه ده با روی کارآمدن رضاخان کلیدخورده است.دراین دوره به بهانه برچیدن ملوک الطوایفی واستقرار حاکمیت مرکزی، مبارزه با فرهنگ اقوام ایرانی شروع شد.البته در این دوره  به زبان اقوام ایرانی آسیب آنچنانی وارد نشد، ولی فشار حکومتی به سایرشاخصه های فرهنگی از جمله تهدید اقوام به کنارگذاشتن لباسهای سنتی خودو پوشیدن لباس متحدالشکل از موارد بارز فشار حکومت مرکزی به اقوام ایرانی بود.

اما این پروسه در دوران سی وهفت ساله دومین پادشاه پهلوی به روش دیگری تداوم پیدا کرد. این روش نه با زور سرنیزه بلکه به روش تحرکات مرموزانه فرهنگی،عدم ایجاد اشتغال در شهرها وروستاهای دوراز مرکزواقوام نشین،منجر به این گردید که جوانان وحتی میانسالان هم از شهرها وروستاهای محل زندگی خودشان برای تهیه کسب وکار برای امرارمعاش، به شهرهای بزرگ ازجمله پایخت کوچانده شوند.

این امرموجب تغییر در سبک زندگی و پرستیژ وظواهرفرد وآشنایی دختران وپسران غیر بومی ودر نهایت وقوع ازدواج بین شان وتغییر نامگذاری فرزندانشان از نامهای سنتی به نامهای سبک جدید واقدام به فارسی صحبت کردن با فرزندانشان،همه این عوامل دست در دست هم نهادند تا عقده حقارتشان کشوده شود ودر نهایت باعث عدم علاقه به زبان مادری شان شود.این نو فارس شدگان، که همه آنها از نسل اقوامی بودند که پدرانشان ومادرانشان به زبانهای قومی تکلم میکردند،ولباس قوم خودشان را می پوشیدند حالا میخواهند برای مسافرت ودیدن اقوام وخویشانشان به محل اصلی و زادگاه خودشان بروند حالا بیا ببین با چه افاده وپرستیژی وارد محل میشدند.انگار اینکه از دماغ فیل افتاده !وزاده ی این پدر ومادر روستایی دیگر نیستند.

همسایه ها هم سرک میکشند وسروصدای مهمانان وفرزندان همسایه بغلی را میشنیدند که خانمی با نازوافاده بچه اش را صدا میزند،منوچ آی منوچ. بیا ببعی را ببین! آن یکی بچه اش را صدا میزد انوش آی انوش بیا...زنی دیگر دختربچه اش را صدامیزند آزیتا آی آزیتا بیا خانم گاوه را ببین. آن دسته از فامیلان نزدیک هم که در روستا زندگی میکردند، این امرباعث میشد تا اینها هم بعدا با بچه هایشان در روستا فارسی حرف بزنند چون می گفتند بچه های فامیلهای ما که از تهران می آیند فارسی صحبت میکنند بچه هایمان هم بایدبتوانند با آنها فارسی حرف بزنند. یعنی آنهایی هم که در روستا زندگی میکردند هم خودبه خود فارس می شدند. یعنی خداحافظ زبان مادری!

بنابراین دیگر شغل قبلی تغییر یافته وزن ومرد روستایی، کاردر مزرعه ودنبال گوسفند راه افتادن را کنار گذاشته  و درشهرهایی زندگی میکنند که درکنارشان همکار وهمسایه همزبان ندارند. ومجبورا با زبان فارسی باید تکلم کنند. این سه عامل که از عوامل نابودی زبانهای بومی وقومی مردم ایران محسوب میشوند اوج پیدایششان از دهه چهل به این طرف بود. یعنی تا به امروز پنجاه سال است که زبانهای قومی در حال روبه اضمحلال رفتن هستند.

در این خصوص نه دولت مردان توجه ای به ماندگاری زبانهای قومی داشته اند ونه خود مردم آن اقوام.البته این را هم باید فراموش نکرد که از بعد انقلاب اسلامی توجه ای ویژه به شهرها روستاهای اقوام نشین شده که در هیچ دورانی چنین اتفاقی رخ نداده بود. کشیدن آب لوله کشی،برق،تلفن وهمچنین گازشهری به دورترین روستاها در استانهای مختلف از خدمات بارز دولتهای بعداز انقلاب است. ولی آن عاملی که بتواندجلوی مهاجرت مردم شهرها وروستاهای دوراز مرکز واقوام نشین را بگیرد،فراهم آوردن زمینه  اشتغال درآن مناطق است که هنوز به آن توجه ی آنچنانی نشده است.

واما نکته مهم در مطلب آخر اینکه ما در سطح ملی چه نیازی به فرهنگها و زبانهای مختلف اقوام ایرانی داریم.؟
 بقول فردوسی بزرگ چو ایران نباشد تن من مباد.یعنی فردوسی میخواهد بگوید ما هویت اصلی مان ایرانی بودن ماست نه قومی بودن. قومی بودن، زیر مجموعه ایرانی بودن است.اقوام ایرانی سالیان متمادی است که سرزمینی بنام ایران را تشکیل داده اند وبا حفظ زبان وفرهنگ خاص خودشان به هم پیوند "ملی ومذهبی" خورده اند. وجود فرهنگهای مختلف ایرانی وزبانهای ایرانی میتواند پشتیبان وحامی مناسبی برای فرهنگ ملی ما باشد. باتوجه به اینکه زبان فارسی زبانی دوست داشتنی وعزیز برای تمام مردم ایران است ولی این زبان نشان داده در مقابل تحولات اجتماعی در اعصارگذشته توان مقاومت را نداشته و دگرگون شده است.

منظورنگارنده ورود لغات عربی به زبان فارسی نیست. مردم مسلمان ایران برای فهم دینشان نیاز به شناخت لغات عربی و مخصوصا قرآنی دارند. ولی زبان فارسی ثابت کرده است که زبانی انعطاف پذیردر طول تاریخش بوده است. ازفارسی کهن به فارسی میانه وسپس ازفارسی میانه به فارسی امروزی یاهمان دری تغییر پیدا کرده است. با پیدایش علوم وفنون وعصر تکنولوژی وارتباطات بازهم می بینیم زبان فارسی به تنهایی توان مقابله با ورود واژه های بیگانه را ندارد. هم اکنون بسیاری از واژه های بیگانه به غیراز لغات عربی، درزبان فارسی در مکالمات روزمره  مردم ردوبدل میشود. این واژه ها درهمین دوره اینترنت وکامپیوتر، روزبه روز بیشتر در بین جوانان تحصیلکرده رواج پیدا کرده است.

بنابراین احساس میشود سایر زبانهای ایرانی میتوانند  بعنوان حامی وپشیبان  زبان ملی در مقابل فرهنگ بیگانه، در کنار زبان فارسی باشند تا آسیبی به زبان ملی ما وارد نشود، شواهد نشان میدهد ورود واژه های بیگانه به زبانهای قومی به مراتب کمتر از زبان ملی بوده است.متولیان فرهنگستان زبان وادب فارسی باید توجه داشته باشند که اگر نتواستند در دل زبان فارسی واژه ای مناسب برای جایگزین کردن واژه های وارداتی بیابند،باید به سایر زبانهای ایرانی مراجعه کنند.و واژه مناسب را بیابند.

این در صورتی است که هم دولت و هم مردم باید به صورت جد از نابودی زبانهای قومی جلوگیری کنند. وقتی میگوییم، تمدن ایرانی، زبان ایرانی، آداب ورسوم وبطورکلی فرهنگ ایرانی،غیرت وتعصب ایرانی،حتی غذاهای ایرانی، این فقط مختص به یک قوم خاص نیست.این اختصاص به تمام اقوام ایرانی دارد.نتیجه نهایی اینکه باید باور داشته باشیم نابودی فرهنگ اقوام ایرانی مخصوصا زبان های قومی منجر به نابودی فرهنگ ملی واز دست رفتگی هویت ایرانی ما خواهد شد که برای پیشگیری ازآن، پاسداری از زبان و حراست ازفرهنگ اقوام ایرانی یک ضرورت ملی باید به حساب بیاید.