سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

پریسکه های رضا نعمتی کرفکوهی (4)

20 پریسکه رضا نعمتی کرفکوهی (4)

تحت نظر کارشناسی بانوی پریسکه ایران، آذر عاصمی


(( قسمت چهارم ))


********************



به عشق فردا

از دیروزم گذشتم

اما همچنان

در گیر امروزم



********************


دیگر سایه ام

با من قدم  نزد

از روزی که

غروب کردی



********************


برگهایت را به باد دادی

فدای شاخه هایت درخت

عشق است

به انتظار بهار نشستن ات



********************


شعر پاییز را

برمنبربادخواندی

غافل از آنکه

از تو گریزی نبود



********************


نیامدنت را چشم در راهم

وقتی تنهایی با من است



********************


به خوابم آمدی

به بیداری ام رفتی

ای کاش

درخوابم جا می ماندی



********************


سالهاست

در دریای نگاهت غرق شده ام

کاش موجی مرا می انداخت

به ساحل دل تو



********************


تا بی قرارش شدم


پرسید

اوضاع از چه قرار است؟



********************

دلم شور زد

وقتی طعم دریا را

از چشمانش چشیدم



********************


بودنم را باور مکن

من سالهاست

در تو

تمام شده ام



********************



دل به دلش که دادم

دو دل شد



********************


بعد از هبوط

سیب هم افتاد

عجب جاذبه ای داشت زمین

آدم؟



********************


آدم قبل از هبوط

چشمان حوا را

در نگاهش ذخیره کرده بود

تا در زمین گم نشود!



********************


معادله دو مجهولی یعنی

من چشمانم را بدوزم

وتو سوزن نگاهت را تیز کنی



********************


عشق کاشتم

نفرت درو کردم

در باغچه ای

که باغبانش تو بودی



********************


مژه ها فراموش کردند

آب جارو کردن چشمانم را

وقتی به تو خیره شدم



********************


تو را دور می زنند

اما من

دورت می گردم

آزادی



********************


بی حرمتی

به مینیاتور عالم است

اگر به رخت بکشم

ماه را



********************


تا مرا از چشمت انداختی

به زیر پایت افتادم



********************


انتظار کشیدنت

سخت بود

به دار کشیدم

خودم را



مجموعه پریسکه های رضا نعمتی کرفکوهی ( 3 )


20 پریسکه رضانعمتی کرفکوهی (3)

(تحت نظر کارشناسی بانوی شعر پریسکه ایران، آذر عاصمی )



(( قسمت سوم ))


********************


روی خاک خالی کرد

عقده های دل ما را

ابری که در باریدنش

مارا یاری نکرد


********************

با یک کویر تنهایی

به انتظارت نشسته ام

یعنی می شود روزی

باز برمن بروئی؟


********************

فیوز دلم پرید

تا مژه برهم زدی

قطع و وصل شد

برق نگاهت


*****************

دست به عصا شدم

از روزی که

راست راست بامن قدم نزد

سایه ام


****************

غنی شدم

وقتی

از رویم برداشتی

تحریم نگاهت را


******************

تا رسید بر سرم

خورشید نگاه تو

زیر پا گذاشتم

سایه ام را


*******************

خواستم با تو آغاز کنم

تو سوت پایان را زدی


*******************

از هیاهوی درونم

دیگر نیازی نیست

حواسم را پرت کنم

وقتی به خلوتگه دل تو می رسم


**********************

زمستان هم
نمک بر زخم جنگلی باشید
که از سالها پیش
خواب کویر شدن می دید


********************


سلمانی بلد نبود
درد سر را کوتاه کرد!


********************


آب از سرم نگذشت
وقتی
سربه سرش گذاشتم


********************


تا به پایت افتادم
دیدم
یکی به پایت نشسته


********************


سالهاست
درتو زندگی میکنم
مبادا
بی خانمانم کنی


********************


تا شدم کلاف سردرگم
سر نخ نگاهش را
را به من داد


********************


پادشاه قلبش که شدم
تاج سرم شد


********************


با آبدرمانی شفا یافتم
وقتی قند نگاهت
در دلم آب شد

******************

همچنان در دیروزت
پرسه می زنم
کاش به فردای تو برسم


**********************

آدرس خبرگزاری را دادم

به آنکه

جای احوالم پرسید

چه حبر؟!


********************

درد می کشم با ترازویی که

یک کف اش دل من است

کفه دیگرش دل سنگ تو


*********************

ماهی ها جمع شدند

گرد طعمه ی روزگار

وقتی پایم را داخل آب گذاشتم


*************************

مجموعه پریسکه های رضا نعمتی کرفکوهی ( 2 )

20 پریسکه از: رضا نعمتی کرفکوهی (2)

تحت نظر کارشناسی بانوی پریسکه ایران آذر عاصمی

****************************

از روزی که آفتابی شدی


فقط سایه ام


با من قدم می زند!

*********************

خیلی وقت است


دنبال خود می گردم


نمی خواهی نگاهی

به کنج دلت بیاندازی؟!


********************


اگر دریاهم باشی


ومن رودخانه


چاره ای جز


تحویل گرفتنم نداری
!


********************


از روزی که جلوی نگاهم سبز شدی

به نوروز گفتم

بهارت را بردارو برو!


********************


بهار از نگاه سبز تو


آغاز می شود


تمام روزهایم


نوروز می شود


********************


دربدر میشویم اگر


سبزه ی دلمان


بهم گره نخورد!

********************

اگر بوته ای نیافتم


دلم را می سوزانم


برای چهارشنبه ای که


با « سورش» آخرسال نشود!

********************


بجای سکه


باید فکر « سین» دیگری بود


وقتی کشکول حاجی فیروز خالیست!

********************


در کوچه باغهای نوروز


بنفشه بیدار مانده بود

زیر لکه برفی

که رو به به بهار خوابیده بود


********************


وقتی پامچال

به پابوس نوروز رفت


بهار دست نوازش کشید


بر سر راش سترگ!

********************


نسیم نوروزی شوق وزیدن گرفت


وقتی کاکل سبز بهار


نمایان شد


زیر روسری سفید زمستان

********************


اگر دیدی

پابرهنه راه می روم


بدان تاول زده است


پایم با کفش روزگار


*************************


نگاه قدیمانه تو


هنوز برایم تازگی دارد


درعصر خسته کننده


تکرارها


*************************


به نجات غریق نیازی نیست


اگر دیدی غرق میشوم


درگرداب نگاه تو


*************************


تو
قایقران ماهری باش


من
دلم دریاست


*************************


زندگی در عالمِ منِ ذهنی


همچون مردگی ست


درگورستان زندگی


*************************


هرتارموی گیسوانت


ریسمان دخیل من است


از کنج دلم


تا شفاخانه نگاهت


*************************


از آن روزی که


آوارعشقت برسرم خراب شد


دعا کردم


سربرتنم نباشد


*************************


هرچقدر


دلم تنگ باشد


تو یکی
در آن جا می شوی


*************************


چه رابطه خویشاندی عجیبیست


بین ته جیب ها و کف دست ها


در عالم بینوایی

پریسکه های رضا نعمتی کرفکوهی در قالب طرح (1)

پریسکه های رضا نعمتی کرفکوهی - قالب طرح (1)


********************



میرزا برخیر

که زورم به تنهایی

به تابوت جنگل نمی رسد



********************



تا راه اختلاس را

 یاد گرفت

با ابروانش

مرا بالا کشید



********************



به تک درخت غریب گفتم

باز اگر جنگل شوی

من گوشه اخم سایه ات را

به تمام لبخندخورشید نمی فروشم



********************



کفر است

آزادیخواهی

ازبند نگاه تو



********************



دیگر زلیخا دنبال یوسف نمی دود

در سرزمینی که

پیراهن ایمانش

از جلو پاره میشود



********************



پرکشید دلم

از قفس سینه

وقتی حواسش را

به سویم پرت کرد



********************



روسیاهی را

 دوست دارم

اما

برای موهای سپیدم



********************



هم کوپه تو شدم

وقتی دیدم

قطار زندگی باتو

ایستگاه پیاده شدن ندارد



********************



برای جنگل

 قامت خمیده ام

در کویر میگردم

به دنبال عصایی



********************



شیارهای چروک صورتم

سند جانبازی من است

در شبیخون روزگار



********************



دیگر

رغبتی برای مجنون شدن نیست

لیلی

مجال کاسه شکستن ندارد



********************



به امید شانه به شانه

راه رفتن با تو

سالها

پا به پایت دویدم



********************



انتقام بهار را

از خزان عمرم

خواهد گرفت

نگاه سبز تو



********************



هرچه

روی تو حساب کرده بودم

به هم ریخت

وقتی که رویت را برگرداندی



********************



دست به یقه ی آسمان شده بود

برای باریدن

دریایی که

بخاری از او بلند نمی شد



********************



خروار ها

خودم را در تو درو کردم

پس از آنکه

قطره ها بر من باریدی



********************



رغبتی برای پیراهن درآوردن ندارد

ریز علی زمان

در روزگار خاموشی مشعل ها



********************



افتادن

پاداش خوش رقصی برگ

درمقابل باد بود



********************



وقتی نقشه ها

میل بر آب شدن نداشتند

موج دریا به ساحل کوبید

نقش ماه را



********************



همه جای دنیا هستم

وقتی هرجایی


خودم را جا می گذارم


وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ (غافر 40)

http://s8.picofile.com/file/8270507218/photo_2016_10_11_23_35_04.jpg


وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
(غافر 40)
(گفت پرودگار: بخوانید مرا تا اجابت نمایم شمارا)
نویسنده: رضانعمتی کرفکوهی
 استعانت انسان ازنیروی بیرون از مرز وجودی خویش از دیرباز امری بوده که انسان را در مواقع نیاز یا به تعبیر دیگر " حاجت"، برآن وا می داشت که این اشرف مخلوقات عالم، خودش را در مقابل موجود پست تر از خود نیز درخواست کمک نماید.
انسان بی تقصیر ولی ناآگاه به وجود ذاتی خویش وجا خوش کردن دربین "توده مردم"(عوام الناس) و نشناختن و حتی دوری جستن از عالمان روشنفکر زمان خویش که جانشینان و وارثان  پیامبران الهی، این فرستادگان راه صواب و ثواب، همواره مسبب این امر بوده که نداند حاجتش را ازکی بخواهد.
براین اساس نمی توان چنین مردمانی را کافرنامید و یا مشرک و.....
اما همین گونه کارهاست که ما با دست خویش بهانه ای را بدست آنهایی می دهیم که مارا کافرو مشرک می پندارندو خود را موحّد.
تقصیر او نیست بلکه تقصیر عالمان ماست که بعداز سالها هنوز نتوانسته اند به توده مردم و عوام ما بفهمانند که حاجت را بایستی از کسی خواست که خود صاحب و دارنده و بی نیازتر از همه ی مخلوقات است.
حال اگربیاییم  از بینش اسلامی  خود هم صرف نظر نماییم و خود را از دیرباز خردگرا بنامیم آنهایی که مدعی خرد گرایی ما در طول تاریخند چنین عملی را بر اساس کدام خرد توجیه می نمایند؟ منِ انسان "با خرد" بیایم درخت بی خردی را شمع آجین نمایم و از آن طلب حاجت نمایم.
در بینش اسلامی ما و فرهنگ قرآنی ما ، این انسان است که خداوند بعد از آفریدن همه ی باشندگان از قبیل کائنات و گیاهان و بهائم و ملائک ، خلق نموده است و خالقش بر خلق این اثرشگرف برخود احسنت گفته است.(تبارک الله احسن الخالقین)
حال چگونه می شود همین اشرف مخلوقات ( انسان ) ،خودش را در مقابل مخلوقات پست ترازخویش، نیازمندتر ببیند و از آنان استغاثه نماید؟در تصویر بالا کاملا می بینید کف دست چسبیده به درخت. به مفهوم زیارت! درختی که فانی است و عمرجاودانه ندارد .پوکیده می گردد و کرم های داخلش آنرا خواهند خورد.شعور ندارد، نمی فهمد انسانی دارد از او طلب حاجت می نماید.
چنین موجودی چگونه میتواند رفع حاجت معنوی اشرف مخلوقات بنماید؟ آیا اینگونه آیین های پرستش و استعانت از اسلام گرفته شده است؟ ما نه در اصول اعتقادی پنجگانه دین خودچنین داریم  ونه در فروع 10 گانه عملی . پس از کجا چنین تفکری وارد ذهن این بشر گردیده است؟ من نمی دانم شما بگویید. شب عاشورای 1395


راه ثواب از صواب می گذرد

راه ثواب از صواب می گذرد

نویسنده : رضا نعمتی کرفکوهی
بسیار از ماها دوست داریم در زندگی خود،کار نیکی انجام بدهیم حتی اگر برای انجامش به زحمت بیافتم ویا هزینه ی را متقبل گردیم. عده ای هم براین باورند که کار نیک و خوب به ما نمی سازد و برایمان بد بیاری به ارمغان دارد. اینان نه کار خیری انجام می دهند ونه دنبال کار شرمی گردند.انسانهایی خنثایی هستند و راکد. میگویند خوبی برایمان نیامد دارد و بدی هم برای ما شرارت.
اما اکثر قریب به اتفاق ما آدمها همواره خوشمان می آید کارخیری  که از دستمان برمی آید انجامش بدهیم ،حتی اگر پاداش و پیامد مادی به دنبالش نداشته باشد. کسی آدرسی از ما بپرسد دوست داریم تا دم درب مقصدش راهنماییش کنیم. یا اگر راننده ای اتومبیلش در جایی خاموش شده و نیازمند کسانی است تا هلش بدهند تا اتومبیلش روشن شود، یا خدای ناکرده بنده خدایی خانه اش آتش گرفته فریاد کمک سر داده اکثر قریب به اتفاق مردم آن محل می دوند به سمت خانه اش تا کمکی از دستشان برآیدتا برایش انجام بدهند. یاکسی بچه اش در روخانه ای افتاده آب دارد آن طفلک را با خود می برد،همه دوست دارند کمکش کنند تابچه اش را از سیلاب بیرون بیاورندووووووو

بنابراین نیکی کردن و کمک به هم نوعان، چه به مسلمانش و چه به غیرمسلمانش از کارهای نیکی است که هم خدا را خوش می آید و هم بندگان نیازمند خدا را .اینگونه کارها علی رغم داشتن  ثواب دنیوی و اخروی اش، بیشتر جنبه فردی و فردگرایی دارد تا اجتماع و جامعه و محیطی که درآن زندگی می کنیم . روستا.شهر.شهرستان.استان یا کشوری که درآن گذشتگان ما زندگی کرده و آیندگان ما زندگی خواهندکرد.
یکی از معرفتها و شناختی که بایستی از اینکه چرا در اسلام سفارش شده که نمازتان را به جماعت بخوانید ادراک نماییم، اینکه با این عمل مسلمین درکنارهم باشندواز اوضاع و احوال هم باخبرواز مشکلات هم آگاه. اگر کسی در روزی وارد جمع نمی شد، دلیلش را از همدیگر جویا می شدندو همه دلیل غایب بودن فرد را پی گیری می کردند واگر مریض بود به عیادتش می رفتندویا اگرآن شخص نیاز به کمکی داشت برایش رفع حاجت میکردند. براین اساس نماز به جماعت خواندن کار صوابی بوده که راه ثواب را به مسلمین نشان میداده است.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که اگر بخواهیم کاری انجام بدهیم که ثوابی برایمان درپی داشته باشد بایستی از راه صوابش یعنی راه درست و واقعی و حقیقی اش وارد شویم. یعنی بایستی فکر کنیم و پی ببریم اگر در روستایی زندگی می کنیم که نیاز به ساختن پلی ارتباطی بر روی رودخانه ای دارد که فرزندان اهالی آن روستا بایستی از رویش رد بشوند تا به مدرسه ی خود بروند اولویت کمک کردن ما در ان روستا بایستی همین امرباشد.
یا اگر درآن روستا مدرسه ای مخروبه وجود دارد نسبت به تعمیرآن بپردازیم واگر درمانگاهی در آن روستا نیاز است باکمک مادی وخدماتی خود در رفع نیاز آن کوشا باشیم اینها راه صوابی است که ما با پیمودن آن به  ثواب نائل خواهیم گردید. شاید کمک به ساختن پلی در روستا ثوابش چندین برابرآن باشد تا به دنبال دختربچه ی محصلی که بعلت نبود پل در رودخانه افتاده وما برحسب وجدان انسانی، خود را به سیلاب رودخانه بزنیم تا آن طفلک را نجات بدهیم. بنابراین ما بایستی راه صواب را بیاموزیم وفکر نکنیم هرکاری به دلمان برات شد حتما ثواب دارد و اقدام به انجامش کنیم. که راه ثواب از صواب خواهد گذشت.

مفهوم حقیقی ندای هل من ناصر ینصرنی

ندای هل من ناصر ینصرنی را بهتر بفهمیم

نویسنده: رضا نعمتی کرفکوهی
باز محرم فرا رسید و پرسش و پاسخ ها در باب قیام حضرت حسین و شعارها و نداهای سالار شهیدان هرساله تکرارمیگردد. اگر ما بخواهیم معرفت شناسی را سرلوحه محبت ورزی خشک  و صرف قرار بدهیم که چنین نیز هست، ثوابش بسیار افزونتر ازآن خواهد بود تادر مجالس روضه خوانی  ها و نوحه خوانی  ها که نام امام حسین ع به زبان برده شود، ریاکارانه و غیر اندیشمندانه و مقلدانه سرمان را آویز گریبان خود نموده و کراراً  کف دست بر پیشانی زده و صدای گریه مصنوعی از خود در بیاوریم و نفهمیم این ندای «هل من ناصرینصرنی» چه مفهومی داشته و دارد.

عده ای منکر این قضیه هستند که امام حسین در روز عاشورا احتجاج نموده و از مردم طلب کمک نموده است که به عقیده این گروه ،  در شأن امام نبوده چون  امامی که میگوید «هیهات من الذّله » چطورمیشود ذلیلانه درخواست کمک از مردمی نماید که به او پشت کرده اند؟!. از نظر این گروه این روایات جعلی بوده است و صحت ندارد.

گروهی هم برای رد نظریه گروه اول به استغاثه  اذعان دارندکه امام در روز عاشورا بعداز کشته شدن همه ی اصحاب و  اطرافیانش احتجاج نموده و از مردم در خواست کمک نموده و حتی اشک هم ریخته است!! .

این گروه فقط در اثبات نظریه خود به کتوب قدیمیه رجوع می کنند بدون اینکه خود بیادیشند ودرک کنندو استنتاج نمایند و به مخاطبان خود بفهمانند که  مفهوم "هل من ناصرینصرنی" این ندای تاریخی امام چه ایده ای را در پی خودداشته است. لذا به کتوب گردوغبارگرفته اعصار تاریخ مراجعه و ازآن فقط برای اثبات نظرخود بهره می گیرند.


1 - ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح :
(امام حسین (ع) فریاد زد آیا کسی هست که به ما پناه بدهد؟ آیا کسی هست که از حرم پیامبر دفاع کند؟)
2- مجلسی; در بحارالانوار:
زمانی که امام حسین (ع) در اثر شهادت نزدیکان وفرزندانش تنها شد صدا می‌زد: آیا کسی هست که از حرم اهل بیت دفاع کند؟ آیا کسی هست که به فریاد ما برسد؟.
3- بن طاووس; درکتاب لهوف :
وقتی امام حسین (ع) استغاثه می‌کرد ... زنان صدایشان به گریه بلند شد.

4-  شیخ عباس قمی:
حر بن یزید چون تصمیم لشکر را برای قتال دید وشنید «صیحه» امام را - که می‌فرمود اما من یغیث یغیثنا لوجه الله اما من ذاب یذب عن حرم رسول الله (ص)- به لشگر امام حسین (ع) پیوست.
5- قندوزی حنفی :
امام حسین (ع) هرچه به راست و چپ نگاه کرد یاوری نیافت سپس گریه شدیدی کرد و طلب کمک می‌کرد.
6-ابن طلحه شافعی در کتاب مطالب:
که بعد از آن ( صیحه و استغاثه) حر بن یزید به امام حسین گروید.

7- ابوالحسن بن عیسی درکشف الغمة:
(زمانیکه حسین تنها شد دستی بر محاسن کشید وفریادمی‌زد آیاکسی نیست به فریاد ما برسد؟

ودرچند کتوب قدیمیه دیگر که در اینجامجال نام بردن همه ی آن کتوب و نویسندگانش نیست.

دسته ی اول که به عظمت و ذلت ناپذیری امام حسین ع اذعان دارند برایشان  قابل قبول نیست که امام ع در روز عاشورا اینگونه استغاثه و احتجاج نموده باشد. ودسته دوم بااستناد برمطالب کتوب فوق نظریه گروه اول را رد مینماید.
اما ضعف هردو گروه، عدم درک ومفهوم ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین در روز عاشورا است.
به تعصب نظریه گروه اول بایستی قدری حق داد و احسنت گفت که لااقل برای کرامت قائل شدن برای امام حسین ع زیر بار این اینگونه روایات نمی روند.

اما نظریه گروه دوم و خارو ذلیل نشان دادن امام حسین در روز عاشورا امروزه بازار گرمی مناسبی برای مداحان( این طبقه ی نوظهور) شده است تا بازار کسب وکارشان داغتر گردد.
مرحوم شهید مطهری ضمن رد نوحه هایی از قبیل نوجوان اکبرمن... اینگونه مداحی را با حماسه حسینی در تناقض میداند .
شهید مطهری چهره ای حماسی و ضد ذلت پذیرانه ای از امام حسین ع در کتاب حماسه حسینی  اش به تصویر کشیده است.
دوتا از شعارهایی که امام در روز عاشورا سرداده است یکی ندای «هل من ناصر ینصرنی»  می باشد و شعار دیگر «هیهات من الذّله» که ابعاد رجزخوانی های امام و شعارسرایی های امام را بایستی در آیینه ی این دو شعار شناسایی کرد.

اما معلم شهید دکتر علی شریعتی در تفسیر ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین میگوید :

این که حسین (ع) فریاد می‌زند: آیا کسی هست که مرا یاری کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنی؟» مگر نمی داند که کسی نیست که او را یاری کند و انتقام گیرد؟ این سؤال، ‌سؤال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ماست.

شریعتی مبنای استنتاج  نظریه اش را برپایه روایت امام جعفرصادق ع می داند که می فرمایند:کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهرمحرم.

به نظر می آید این عالیترین تفسیر و پرمعناترین مفهوم از ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین باشد که بعد شهید شدن همه ی یارانش سرداده است. زیرا آنهایی که بایستی از تاریکی شب استفاده می کردند ودر میرفتند، در رفته بودند و آنهایی هم که با امام باقی مانده بودند تا ظهر عاشورا همه شهید شده بودند.

در آن صحرای کربلا بروبیابون هم کسی نبوده تا صدای امام حسین را بشنود و به او کمک نماید ودر اینجاست که بایستی فهمید که امام حسین به ازتاریخ فردای خوددرخواست کمک کرده است.

تالشی را چگونه بنویسیم؟ (3)

http://s1.picofile.com/file/8260364634/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3.jpg


تالشی را چگونه بنویسیم؟
قسمت سوم

نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی (aftavadima.blogsky.com)

های ملفوظ و غیر ملفوظ در نگارش تالشی

های ملفوظ : های ملفوظ یکی از حروف صامت می باشد که در زبان نوشتاری فارسی در دو شکل به صورت های چسبان آخر ( ـه ) و های تنهای آخر (ه) در آخر کلمه ها کاربرد دارد و همانگونه که از نامش پیداست ملفوظ است یعنی خوانده می شود. مانند کلمه های: شبیه - پگاه - کوه - راه - چاه - ماه - فرمانده و از این قبیل کلمه ها.  

های ملفوظ در زبان تالشی تلفظ ندارد و خوانده نمی شود. اما اگر در هنگام نگارش به صورت ملفوظ نوشته شود هیچگونه غلط املایی صورت نگرفته است و فرد نگارنده، اینگونه کلمات را به درستی نوشته است و حتی بهتر است که در زبان نوشتاری تالشی به صورت ملفوظ نوشته شود اما تلفظ نگردد.

(منظور از تلفظ نگردد اینکه یک تالش زبان هم می تواند به صورت فارسی چاه را چاه و ماه را ماه تلفظ نماید و های آخر را از حلقش بیرون بکشد اما او به طرز تلفظ طبیعی خود ماه را ما و چاه را چا، بر زبان خود جاری می سازد.

های غیر ملفوظ : های غیر ملفوظ یا های بیان (های بیان حرکت) نیز همانند های ملفوظ به صورت چسبان آخر و تنهای آخر ( ـه - ه ) در آخر بعضی از کلمات فارسی بکار می رود . این " ها " از گروه مصوت ها می باشد و در زبان نوشتاری فارسی معمولا به دلیل اینکه اکثر کلمات به کسره ختم می گردند به جای کسره ( اِ ــِـ ) نوشته می شود اما "ها" ی مذکور همچنان می تواند در کلماتی که به فتحه ختم می گردند به جای فتحه نیز بنشیند. مثل کلمه " نَه" در فارسی و نِه در تالشی. در زبان تالشی فروان کلماتی وجود دارند که هم با مصوت فتحه و هم با مصوت کسره و هم با مصوت "سکون مختص تالشی" به های غیر ملفوظ بدل می گردند.

از گروه مصوت مفتوح واژه هایی از قبیل:

نالَه - چارَه - خالَه - دولَه (مؤنس دول) پاتیلَه (مؤنس پاتیل) مالَه - تازَه - نَنَه - مٛلَّه ( گردن) کَلَّه (سر) زندَه - دَدَه - بَبَه - مَکَه (نکن) وَستَه (بس است)

ودر افعال از قبیل : شیمَه - اومیمَه - شیرَه - شینَه - مندیمَه - اِستیمَه - نومَه - هردٛمَه - خوندٛمَه.و.....

از گروه مصوت مسکور واژه های (غالبا اسم مصدری) از قبیل:
خٛلِه ،(آوای تالشی)  گاگٛرِه ، (صدای گاو)  پِخَرپِخَرِه (نوعی بازی تالشی)  دِدِه ،( مادر )  آبَردِه ،(قاپیدن)،  دَنٛشتِه ، ( فراری دادن) دوئِه ،(دادن) ، نوئِه (گذاشتن) تیلِّه (دویدن) خٛتِه (خوابیدن) آدوئِه (دادن) نٛشتِه (نشستن) ویندِه (دیدن)

از گروه مصوت مختص زبان تالشی کلماتی از قبیل :

اٛشتٛۀ (برای تو) چٛمٛۀ (برای من) کَندٛۀ (کندو) وارٛۀ (می بارد) دارٛۀ ( دارد) بٛـشٛۀ ( برو ) نٛـشٛۀ ( می نشیند) مَـشٛۀ ( نرو ) خٛرٛۀ ( می خرد) نالٛۀ ( می نالد) بٛرٛۀ (می بُرد) بَرٛۀ (می برد) پٛرٛۀ ( راه می رود) هَرٛۀ (می خورد) خٛنجٛۀ ( می نوشد) خٛسٛۀ (می خوابد) دَمٛۀ (می دمد) وَجٛۀ ( می بافد) تٛۀ (تو) مٛۀ (من) پٛۀ (پدر) دٛۀ (دو) نٛۀ ( نُه) چٛۀ (چه چیز)

تشریح مفصل:

آیا در جملات، هر کلمه ای که به فتحه یا کسره ختم می گردد باید به های غیر ملفوظ مبدّل شود؟

مسلم است که خیر. زیرا "های غیرملفوظ" ( ـه - ه ) مربوط به کلمه است و نه جمله. یعنی  کلمه های که در خارج از جمله به صورت تکواژه دارای "های غیر ملفوظ" هستند مثل : خلِه - آدوئِه - تیلِّه - دَنٛشتِه - نالَه - چالهَ - خالَه - نالٛۀ - وجٛۀ - پٛرٛۀ و غیره .

اینگونه کلمات با "های بیان حرکت" وارد جمله می گردند. مثال: خٛشکَ خالَه سری پا نبو نوئِه چَکٛۀ . ( روی شاخه ی خشک نمی شود پا گذاشت می شکند.) ملاحظه می فرمایید که در این جمله، سه کلمه ی خالَه - نوئِه - چَکٛۀ ،چون مصوت های آنها در کلمه، دارای «های بیان حرکت» بوده اند با همان شکل اولیه خود وارد جمله شده اند، نه اینکه در داخل جمله،به "های غیر ملفوظ" ختم گردیده باشند.

اما کلمه خٛشکَ را در داخل جمله ،خٛشکهَ نمی توان نوشت، زیرا در خارج از جمله ما آنرا خٛشک، تلفظ می کنیم نه خشکَه. بنابراین در آخر کلمه ی خٛشک در جمله،استفاده از فتحه برای وصل به کلمه ی بعد کفایت میکند و درست است. 

نکته : باید توجه داشته باشیم که در زبان تالشی کلماتی که فقط دارای واکه های کوتاه  ــَــ   ـــِــ  ـــٛــ ختم می گردند، به "های بیان" منجر می شوند نه واکه های بلند مانند آ - ای - او . برای مثال در کلمه های مرکب تالشی [ دو + کیسَه .  سو + چالَه .  جیرسو + سولَه .  کئو + میشین .] کلمه های دو - سو - جیرسو - کئو و امثالهم را نمی شود با های چسبان یا های آخر با کلمه ی بعدش ترکیب نمود.

چون ملاحظه می فرمایید که این کلمات به «های غیر ملفوظ» ختم نشده اند. دوستانی این کلمه ها را با مصوت الف مفتوح « اَ » به صورت ( دواَ کیسَه - سواَ چالَه - جیرسواَ سولَه - کئواَ میشین  )به کلمه ی بعدی متصل می نمایند که کلمه ی غلط را جسارت نمی کنیم اما متاسفانه می توانیم بگوییم که درست نیست.

دوستانی دیگر هم به صورت "های بیان" ( دوئَه کیسه - سوئَه چاله - جیرسوئَه سولَه - کئوئَه میشین ) به هم ترکیب می کنند که این روش نگارش نیز به دلیل عدم منجر شدن کلمه های ( دو - سو - جیرسو - کئو ) به "های بیان" متاسفانه اشتباه می باشد.

زیرا ما آن کلمات را در خارج از جمله به صورت تکواژه « دوئَه - سوئَه - جیرسوئَه - کئوئَه، تلفظ نمی کنیم. یعنی نمی توان در بیرون از جمله، آنان را به صورت « دو - سو - جیرسو  - کئو » نوشت و بعد داخل جمله بُرد به صورت « دوئَه - سوئَه - جیرسوئَه - کئوئَه » نوشت.

روش صحیح ترکیب نمودن اینگونه کلمات:

برای درست نوشتن آن می توانیم همزه را به صورت بدون "های بیان" « ه »  در انتهای این کلمه ها آورده و به جای اینکه سوئه بنویسیم « ه » را حذف و همزه « ء » را باقی نگه می داریم . یعنی دوئه را دوء - سوئه را سوء - جیرسوئه را جیرسوء - کئوئه را کئوء می نویسیم و سپس با اضافه کردن فتحه ی مضاف، آنان را به صورت دوءَ کیسَه - سوءَ چالَه - جیرسوءَ سولَه - کئوءَ میشین به نگارش در می آوریم.

شاید سوال شود و سوال برحقی هم هست که آیا منبعد بایستی کلمات ، دو را دوء . سو را سوء و کئو را کئوء و....نوشت ؟ جواب خیر است .

زیرا با اینگونه نگارش از نظر دستوری ما هیچ خطایی را مرتکب نشده ایم. همزه اصولاً مصوت نیست و صامت است و با حذف همزه در آخر کلمات ما هیچ صدایی را حذف نکرده ایم و در تکواژه نویسی هم می توان آنرا از آخر اینگونه کلمات حذف نمود. چنانکه در آیین نگارش فارسی هم در کلماتی مانند انشاء - شرکاء - استثناء و چند واژه ی دیگر با حذف همزه ی آخر «ء» مشکل معانی پیدا نمی شود و می توان آنان را بدون همزه ی آخر هم نوشت و خواند.

امّا  "های غیر ملفوط" بر طبق قواعد خاص خود یعنی اینکه خود یک مصوت کوتاه است و «او» در آخر کلمات تالشی فوق الذکر یک مصوت بلند است،نمی تواند به صورت مستقیم به  "های بیان حرکت" مبدّل گردد مگر از طریق همزه به مصوت کوتاه تبدیل و سپس به کلمه ی بعدی وصل گردند.

ادامه آیین نگارش تالشی درهفته های آینده

تالشی را چگونه بنویسیم؟ (2)

http://s1.picofile.com/file/8260364634/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3.jpg


تالشی را چگونه بنویسیم؟

قسمت دوم

نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی (aftavadima.blogsky.com)

نحوه ی نگارش واج های مختص تالشی.

همانگونه که در گفتارهای تحلیلی پیشین به آن اشاره شد در زبان تالشی تعدادی از واج ها به صورت تک حرف وجود دارند که با واکه ی "سکون مختص تالشی" « ٛ» خوانده می شوند، اما از آنجایی که زبان گفتاری و زبان نوشتاری غالباً و در همه حال نمی توانند یکسان باشند بنابراین شکل نوشتاری این واج ها نمی تواند به صورت تک حرف و صامت باشند.

این واج ها عبارتند از:

تٛ = تو .

مٛ = من .
چٛ = چه چیز.

دٛ = دو - 2

پٛ = پدر .

لٛ = ریزش کوه.

نٛ = نُه - 9

قاعدتاً برطبق آئین نگارش، هیچ حرف صامتی بدون مصوت یا واکه (اِعراب گذاری) خوانده نمی شود، بر همین مبنا عزیزانی این واج ها را با علامت سکون معمولی دایره کوچک تو خالی ( تْ ، مْ ، چْ ، دْ ) می نگارند و علامت سکون را ظاهراً مصوت یا واکه بحساب می آورند.

این در حالیست که واکه ها یا به عبارت دیگر مصوت ها آوایی هستند که در هنگام ادای آنها، دهان به صورت باز نگه داشته میشود و لب ها بر روی هم قرار نمی گیرند، اما سکون این شاخصه را ندارد. بنابراین سکون نمی تواند مصوت محسوب شود.

عده ای نیز با اضافه نمودن حرف عین "ع" به آخر آن ،واجهای مذکور را به صورت (تع ، مع ، چع ، دع ) می نگارند که به دلیل صامت بودن و حلقی بودن و مصوت نبودن حرف "ع" اینگونه نگارش نیز در آن حق گفتاری و نوشتاری کلمه به درستی اداء نمی گردد.

شایان ذکر است صدای این واج ها، صوتی است که ما بین فتحه و کسره قرار دارد و سکون نیزمحسوب نمی گردد. زیرا با سکون هیچ حرف یا کلمه ای نمی تواند آغاز و خوانده شود.

در زبان تالشی این واج ها با صوت مختص تالشی «٨» می توانند هم محّرک خود باشند و هم با "های غیر ملفوظ به صورت همزه دار " ( ـۀ - ۀ ) به ختم کلمه برسند. برای مثال در کلمات هم شکل زیر:

واج  " چٛ " در سه شکل به صورت یکسان نوشته می گردند، اما هرکدام معانی خاص خود را دارند.

چَه = چیست ، چیه؟ بله ی عامیانه. که با مصوت فتحه نگاشته می گردد.

چِه = او ، برای او . که با مصوت کسره نگاشته می گردد.

چٛۀ = چی، چه چیز . که با "سکون مختص تالشی" با نشانه ی هشتک « ٛ» نگاشته میگردد.

یا در کلماتی مانند:

چَمَه = مال ما، برای ما. که هر دو بخش کلمه با واکه ی فتحه نگاشته می شود.

چِمَه = چشمه. که بخش اول کلمه با واکه ی کسره و بخش دوم با واکه ی فتحه نگاشته می شود.

چٛمٛۀ = مال من، برای من. که هر دو بخش کلمه با واکه ی سکون مختص تالشی « ٛ» به های چسبان آخر «همزه دار» ختم می گردد

توضیح: در هر دو دسته از کلمات فوق، ردیف سوم با علامت هشت کوچک(هشتک)« ٛ» نشانه گذاری گردیده و به "های چسبان و آخر همزه دار" ختم گردیده اند.

علامت "ۀ "  شاخصه ای است که می تواند در زمانیکه نگارش تالشی همانند نگارش فارسی بدون اِعراب گذاری نوشته و خوانده شود به درست خواندن آن کمک نماید.

بنابراین، واج های ذیل الذکر :

تٛ = تو .

مٛ = من .
چٛ = چه چیز.

دٛ = دو - 2

پٛ = پدر .

لٛ = ریزش کوه.

نٛ = نُه - 9

طبق آئین نگارش،به صورت زیر نوشته می شوند:

تٛۀ = تو .

مٛۀ = من .
چٛۀ = چه چیز.

دٛۀ = دو - 2

پٛۀ = پدر .

لٛۀ = ریزش کوه.

نٛۀ = نُه - 9

ادامه ی آیین نگارش تالشی در قسمت سوم.

تالشی را چگونه بنویسیم؟ (1)

http://s1.picofile.com/file/8260364634/%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3.jpg


تالشی را چگونه بنویسیم؟

قسمت اول

نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی (aftavadima.blogsky.com)

بنام خداوند سخن در زبان آفرین

با سلام و درود به دوستان و بازدیدکنندگان عزیز. به توفیق الهی بنابراین است بعد از بررسی ها و تحلیلهایی که در گفتارهای پیشین از نحوه و چگونگی نگارش تالشی بعمل آمد واز نظر شریفتان گذشت به نظر می رسد نگارش تالشی که تاکنون به شیوه های مختلفی صورت میگرفت دارد به نقطه های اشتراک خودش در میان تالشی نویسان نزدیکتر میگردد. و این جای خوشبختی است. هرچند زبان تالشی در این چند دهه بیشتر در بعد گفتاری و موسیقیایی،خودش را مطرح کرده تا بُعد نوشتاری، اما بودند و هستند شعراء و نویسندگانی که تاکنون آنچه سروده و نوشته اند بدلیل نبود رسم الخطی واحد و فراگیر، فقط خودشان خواننده ی نوشته های خودشان بوده اند تا دیگران، زیرا برطبق سلیقه و رأی خودشان واژه ها و جملات تالشی را نوشته و می نویسند. از سویی دیگر کسانی هم آئین نگارش مد نظر خود ارائه داده و حتی بعضاً شدیداً بر روی آن پافشاری می نمایند که آنچه ارائه شده بدون هیچگونه چون و چرایی بایستی بدان صورت نوشته شود و هیچ راه و روش دیگری را بر نمی تابند. اما در این میان هستند افرادی که برای نگارش زبان تالشی آراء و نظراتشان را به صورت "پیشنهادی" ارائه داده اند و در صورت قبول و یا رد آن قصدشان زمین و زمان را بهم ریختن نبوده و نیست که بنده ی حقیر نیز در زمره ی این افراد بوده و هستم و روش و نحوه ی نگارش زبان تالشی خود را صرفا به عنوان پیشنهاد ارائه می دهم اما خود به نظری که به آن رسیده ام باور دارم و همینگونه خواهم نوشت. شاید خود بنده نیز زمانی اینگونه نوشتن را در تصور نداشته ام و به گونه ای دیگر می نوشته ام .به هرحال بنده  دست و روی همه ی پیشنهاد دهندگان شریف و بی ادعای آئین نگارش تالشی را می فشارم و می بوسم و در مقابلشان سر تعظیم فرود می آورم.

شرح قسمت اول :

نگارش زبان تالشی را می توان با استفاده از تمام 32 حرف صامت الفبای فارسی + همزه +  ل مختص تالشی + 8 واکه یا "صوت" که دو صوت آن مختص زبان تالشی می باشد به همراه سایر علاماتی که در نوشتار فارسی کاربرد دارند نوشت.

الفبای فارسی - تالشی:


الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی - http://s1.picofile.com/file/8260418184/%D9%84.jpg http://s2.picofile.com/file/8260420668/%D9%88.jpg

همخوانهایی که با رنگ قرمز مشخص گردیده از حروف مختص ادبیات عربی می باشند. صوت این حروف در زبان تالشی کاربرد ندارد. اما برای نگارش واژگان دخیل در زبان تالشی بایستی از آنها استفاده گردد.


واکه ها یا اصوات :

واکه هایی که در نوشتار تالشی کاربرد دارند به دو دسته تقسیم می گردند.


الف : واکه های کوتاه

1 -  اَ   ــَـ  =  a - این واکه فتحه یا زبر نام دارد از پرکاربرد ترین واکه در زبان تالشی است و تقریبا جای واکه کسره را پر نموده است


2 -  اِ   ـِـ  =   e -  این واکه کسره یا زیر نام دارد. این صوت معمولا در ابتدای کلمات تالشی به ندرت شنیده میشود و جایش را به اِ کشیده " ایی " داده است. اما در میانه و اواخر بعضی کلمات تالشی غالباً اسم مصدری تلفظ دارد. در کلماتی همچون:

لِدو، (قهرمان داستان معروف تالشی) نِبو ، (نمی شود) نِشام، (نمی توانم)تِشیر، (تشنه) وِشیر ،(گرسنه)  پِشت ، (پشت) چِم ، (چشم)  چِمَه، (چشمه) نِشیرَه؟ ،(نرفتی)  لِلٛشک ،(نام گیاه خوراک دام ) پِکَش ،(بکش بالا) پِشٛۀ ،(برو بالا) پِسا (بهم زدن)، پِرا ،(بیا بالا) بِری ،(بیا )، لِلِکی ، (نام درختی جنگلی)  گِرَک ،( گیره ) گِرٛۀ ،(می گیرد) دِلَه ،(سگ ماده) نِر ،( نَر -میش) نِرَه ،(مشک کره گیری) خٛلِه ،(آوایی تالشی)  گاگٛرِه ، (صدای گاو)  پِخَرپِخَرِه (نوعی بازی تالشی)  دِه دِه ،( مادر )  آبَردِه ،(قاپیدن) ، یِن = ژِن ( زن)  مِرد = مِردَک ،(مرد)  دَنٛشتِه ، ( فراری دادن) دوئِه ،(دادن) ، نوئِه ،(گذاشتن)


3 -  اُ   ــُـ  =  o -
این واکه ضمه یا پیش نام دارد در کلمات تالشی به هیچ وجه دارای صوت نمی باشد. جایش را به "او" کشیده داده است اما در کلمات دخیل، کاربردش صرفا نگارشی می باشد و تلفظ ندارد.


4 -   « ٨ »    ə - سکون کنشی تالشی (واکه ای مابین فتحه و کسره) اولین واکه ی مختص زبان تالشی محسوب میگردد. در زبان تالشی بیشترین کاربرد تلفظی را بعد از فتحه دارا می باشد، بسیاری از کلمات فارسی که با تالشی هم واژه هستند در تلفظ آنها به زبان تالشی از این واکه استفاده می گردد.  فونت بین المللی این واکه، شوا  (ə) می باشد که توسط مؤسسه محترم تالش شناسی به درستی درنظر گرفته شده است. کلماتی از قبیل:

تٛـۀ = تو . مٛـۀ = من . چٛـۀ = چی ، چه چیز . اٛشتٛـۀ = مال تو. تٛـرا = برای تو . مٛـرا = برای من . چٛـرا = برای چه . گٛـلٛـف = با فاصله . خٛـلِه= آوای رسای تالشی برای خواندن همدیگر. مٛـلَّه=گردن. و.....

 

ب : واکه های بلند

5 -  آ  -  ا    ء       ă  -   در کلماتی چون، آش - آهین-آرزو -خلا (لباس) واز ( پرش) نِوا (نمی گوید)


6-  ای -  ایـ   ی  i - در کلماتی چون، ایشته (پاشدن)- ایسپی (سفید) - شیره (رفتی)- زیر (دیروز)


7 -  او  - و         u  - در کلماتی چون،اوشان (امشب) - اوری (امروز) - کَئو (کبود- آبی) سوء (بوته ی گلپر)


8 -  اوی -   ۊ     Ü -این واکه دومین واکه ی مختص زبان تالشی است و در کلمات تالشی مانند، دۊ (دود) -دۊم (دُم) تۊل (ناصاف-غیرشفاف)،معمولا به آب گل آلود گفته میشود. کاربرد دارد


لازم به ذکر است که این واکه ( ۊ ) بهمراه ل تالشی دارای آوای سرتاسری در منطقه تالش نمی باشند. زیرا مردمانی درسایر مناطق تالش نشین زندگی می کنند که این واکه را با صدای اوی کشیده و ل را با صوت معمولی اش بیان میدارند.

سایر علامات که همانند نگارش فارسی، در نگارش تالشی می توانند کاربرد داشته باشند عبارتند از :

علامت تشدید:                       (  ّ )

علامت تنوین :                        ( اً )

واو معدوله :                           (وا )

کمانک ها: (( )، [ ]، { }، < >)
دونقطه: ( : )
درنگ: ( , )
خط فاصله: ( ، ، ، )
سه نقطه: ( , ... )
علامت تعجب: ( ! )
نقطه: ( . )
گیومه: ( « » )
خط فاصله: ( -, )
علامت سؤال: ( ? )
علامت نقل‌قول: ( ‘ ’, “ ” )
نقطه ویرگول: ( ; )
خط مورب: ( )

نتیجه و  جمع بندی نهایی در مورد حروف صامت و اصوات تالشی اینکه تعداد حروف صامت همان سی ودو حرف فارسی + همزه و تعداد واکه ها هشت صوت که ازاین هشت صوت، تعداد شش صوت از الفبای فارسی و تعداد دو صوت مخصوص زبان تالشی می باشد. بنابراین واکه های تالشی برای تالشی نویسی جمعا هشت واکه خواهند بود که در شرح فوق آمده است. ضمنا در مناطقی که حرف لام  ل  با صوت خاصی تلفظ میگردد بایستی از لام دونقطه دار در نوشتارشان استفاده نمایند.

ادامه آیین نگارش تالشی در گفتار دوم.

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (10)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روشهای مختلف نگارش تالشی.


( گفتار دهم - پایانی)

کسره نویسی بجای کسره گذاری در الفبای مؤسسه تالش شناسی


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی ( aftavadima.blogsky.com )

دراین گفتار موقتا بحث واکه مختص تالشی را به پایان می بریم و به بحث کسره در زبان تالشی می پردازیم. از آنجا که زبان تالشی از نظر آوایی و لهجه ای نزدیک ترین زبان به فارسی است بنا براین است  سبک نگارش تالشی همانند آیین نگارش فارسی، برخلاف سبک نگارش انگلیسی و کُردی که در آن واکه نویسی به جای واکه گذاری صورت می گیرد، واکه گذاری انجام بگیرد.

برای مثال کلمه تالشی  " لِلِکی" عیناً با همان چهار حرف و سه واکه،« لِلِکی» نوشته شود. این کلمه در انگلیسی با شش حرف به صورت LELEKI با سه حرف صامت « L - L - K » و سه حرف E - E - I که نقش واکه را انجام می دهند نوشته می شود.

در نگارش "کُردی" که تقلیدی از سبک نگارش انگلیسی به حساب می آید،کلمه ی لِلِکی به صورت  "لـێـلـێکـێ " نوشته می شود و کسره با نشانه های " ( ـێـ / ێ ) " ی هفتک دار" در کلمه به نگارش در می آید، یعنی اصوات در آن دو زبان (انگلیسی و کردی ) هم نوشته و هم خوانده میشوند. اما در فارسی نگاری واکه ها خوانده میشوند ولی نگارش آنها اختیاری است مگر در کلمه ای که برای خواندن آن نیاز مبرم به واکه گذاری باشد.

عدم واکه گذاری در نگارش فارسی به این مفهوم نیست که صامت ها خودبخود خوانده میشوند. هیچ حرف صامتی بدون واکه خوانده نمیشود و هویت صامت ها، واکه های آن می باشد.لیکن برحسب شناخت کلمه ها معمولا واکه ها به هنگام نگارش، واژه ها را همراهی نمی کنند. عدم واکه گذاری مثل این می ماند که ما شناسنامه خود را همراه نداشته باشیم و مردم بدون شناسنامه ما را بشناسند. اما به هنگام ضرورت، داشتن شناسنامه که هویت ماست الزامی است.

در آیین نگارش تالشی مقرر است بدون تقلید از الفبای انگلیسی و کردی مبنای نگارش بر اساس آیین نگارش فارسی، در آن واکه گذاری صورت گیرد. این واکه گذاری شامل تمام واکه ها میشود: از قبیل واکه ی کسره ــِــ واکه ی فتحه ــَــ  و واکه ی مخصوص تالشی ــٛــ . اما واکه های بلند مانند  "ایی و او " و اوی مختص تالشی  « ۊ » همچنان به نگارش در می آیند.

        فارسی                                                کردی

زرشک : (ز+ِ+ر+ِ+ش+ک)     >> زێرێشک  (ز+ـێـ+ر+ـێـ+ش+ک)


بهشت : (ب+ِ+هــ+ِ+ش+ت) >> بێهێشت  (ب+ـێـ+هــ+ـێـ+ش+ت)


دفاع : ێفاع)---بهنام (بِێهنام)---کلاس (کێلاس)---انسان (ئێنسان)


مثالهای کردی : (دێ - سێ - خێر - شێت – تێر)



مشاهده می گردد که صدای( ِکسره)  تبدیل به شکل نوشتاری ( ـێـ / ـێ ) شده است.

واکه ی کسره ــِــ در آیین نگارش مؤسسه ی تالش شناسی:

مؤسسه محترم تالش شناسی واکه ی کسره را به دو قسمت واکه ی کوتاه و واکه ی بلند تقسیم نموده است. چنانکه در گفتارهای پیشین نیز اشاره گردیده این تقسیم بندی اساساً به اشتباه صورت گرفته است زیرا ما در آیین نگارش یک کسره بیشتر نداریم. براین اساس کسره ی کوتاه و کسره ی بلند مفهومی ندارد.

مؤسسه محترم تالش شناسی در صفحه ی هفت الفبای تالشی، به اصطلاح خود، e کشیده یا کسره بلند را به صورت « ئـ  ـئـ  ه  ـه » ارائه داده است. اما واقعیت امر در این است که در باب واکه های بلند، ما چهار واکه به صورت آ ، ایـ ، او ، وَ اوی مختص تالشی « ۊ » داریم. واکه ای که مؤسسه ی محترم تالش شناسی آنرا اِ e بلند خوانده همان کسره معمولی می باشد که در زیر حروف قرار می گیرد و چون در زیر حروف قرار میگیرد نام ایرانی اش « زیر» است. مانند کلمه های تالشی زیر:

لِدو، (قهرمان داستان معروف تالشی) نِبو، (نمی شود) نِشام، (نمی توانم)تِشیر، (تشنه) وِشیر ،(گرسنه)  پِشت ، (پشت) چِم ، (چشم)  چِمَه، (چشمه) نِشیرَه؟ ،(نرفتی)  لِلٛشک ،(نام گیاه خوراک دام ) پِکَش ،(بکش بالا) پِشٛۀ ،(برو بالا) پِسا (بهم زدن)، پِرا ،(بیا بالا) بِری ،(بیا )، لِلِکی ، (نام درختی جنگلی)  گِرَک ،( گیره ) گِرٛۀ ،(می گیرد) دِلَه ،(سگ ماده) نِر ،( نَر -میش) نِرَه ،(مشک کره گیری) خٛلِه ،(آوایی تالشی)  گاگٛرِه ، (صدای گاو)  پِخَرپِخَرِه (نوعی بازی تالشی)  دِه دِه ،( مادر )  آبَردِه ،(قاپیدن) ، یِن = ژِن ( زن)  مِرد = مِردَک ،(مرد)  دَنٛشتِه ، ( فراری دادن) دوئِه ،(دادن) ، نوئِه ،(گذاشتن)

اما مؤسسه ی محترم تالش شناسی در باب واکه ی کسره به غیر از های غیر ملفوظ ( ه ـه ) در سایر موارد نیز به جای واگه گذاری واکه نگاری نموده است . همان کاری که در آیین نگارش کردی صورت گرفته است منتها با شکلی دیگر. برای مثال کلمه ی ژِن را بصورت « ژه ن » نوشته است. در آیین نگارش کردی کلمه ی  " ژن " به صورت « ژێن » نوشته می شود که شکل کسره ها باهم عوض شده اند. بنابراین براساس تئوری مؤسسه در باب کسره ،واژه های بالا  بایستی به صورت زیر نوشته شوند :

لئدو - نئبو - نئشام - تئشیر - وئشیر - پئشت - چئم - چئمَ - نئشیرَ ؟ - لئلِشک - پئکَش - پئشِ - پئسا - پئرا - بئری - لئلئکی - گئرَک - گئرِ - دئلَ - نئر - نئرَ - خئله  - پئخَرپئخَره - ژه ن - مئرد - مئردَک .

( قابل توجه خوانندگان عزیز: واکه هایی که با رنگ قرمز مشخص گردیده است کسره می باشند).
حال برای خواننده این سوال پیش می آید که اگر قرار بوده در نگارش تالشی بجای واکه گذاری بر حروف ،واکه  نویسی صورت گیرد چرا این عمل فقط در مورد کسره صورت گرفته است؟ وبقیه واکه ها در کلمات نشانه گذاری می گردند؟ آیا این دوگانگی در واکه گذاری آیین نگارش تالشی را زیر سوال نمی برد؟

خُب دوستان،تحلیلها و نقدها و بررسی هایی که تا گفتار دهم ادامه داشته بنا براین است تا به همین گفتار خاتمه داد شود. این نقد و بررسی ها هرگز از روی عناد و تخریب صاحب سخن و نظر دهنده نبوده چرا که کار دوست نقد و گله کردن است و بر خلاف کار دشمن که به جای نشانه روی بر خال مورد نظر، سیبل را نابود می کند تا دیگر خالی و نشانه ای بر روی آن نباشد. اینکه تیر این نقدوبررسی ها تا چقدر به خال مورد نظر اصابت نموده یا به آن نزدیک بوده قضاوت از آن صاحب نظران است و بس.

باز باید گفته آید که راه نجات زبان تالشی نشستن پشت کامپیوتر و فتوا صادر کردن و دیگران را امر ونهی کردن که آقا آنگونه ننویس، اینگونه که من حکمش را صادر میکنم بنویس،نیست. زنده ماندن زبان مادری به گویشگرانش برمی گردد که تا چه اندازه روند تاریخی و شرایط اجتماعی این بستر را برای آنان فراهم می کند تا بتوانند زبان مادری خود را حفظ نمایند. گر خدا توفیق نماید بحث آیین نگارش تالشی را در آینده با عنوان " تالشی را چگونه بنویسیم؟ " دنبال خواهیم کرد.

از کلیه دوستان و خوانندگان که ما را در این ده گفتار همراهی نمودند و گاهاً آمدند مطالب را مورد مطالعه قرار دادند و شاید بخاطر مصلحت هایی از نوشتن نظر پرهیز نمودند از تک تک این عزیزان قدردانی می گردد. دراین 10 گفتار نقدو بررسی بنا همواره براین بوده که حرمت و حقوق نقد شونده محفوظ بماند.به مطالب توجه گردد و نه به نویسنده ی مطلب. بنده نظر خود را ارائه نموده حال هرکسی مختار است در پذیرش آن یا در پذیرش هر نظری دیگر. ما وظیفه نداریم مدعی این باشیم که الفبای تالشی و آیین نگارش آن همینی باید باشد که ما می گوییم. ما را در این گردونه هیچ ادعایی در سر نباشد نه برای خوشایند جمعی و نه برای تخریب و از سر راه برداشتن کسی. این افتخار را همیشه داشته و داریم  که به وجدان خود وابسته بوده باشیم و خوشبختانه هستیم. مقصود از این چندگفتارِ نقد و بررسی،شمشیر از رو بستن در تخاصم با شخص خاص یا مجموعه ای که درسایتها و وبلاگهایشان طرحها و نظراتی درباب آئین و چگونگی نگارش زبان تالشی داشته اند و دارند نبوده است. بلکه باب گفتمانی  را برای شنیدن و گفتن باز نمودن و نه ازباب کوبیدن و تخریب و طرد نمودن و از صحنه فرهنگ تالش خارج کردن،چشم وگوش و دهانی را بستن و قلمی را شکستن که ما را نه مقصود آن و نه داشتن آن درتوان و نه نیّتی برای کسب نان، که برعکس آن، مقصود در یک تصادم دائمی باهم در اندیشیدن بود. نیز فرسایش قلمی را درصفحه نگارش بسان رانش سخنی از ره صدق بر زبان تالشی بی آلایش که درآن نه از برآشفتن خبری و نه از شوریدن اثری.

تادرودی دیگر بدرود. شاگرد کوچک شما: نعمتی کرفکوهی

بررسی روشهای مختلف نگارش تالشی (9)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روشهای مختلف نگارش تالشی


( گفتار نهم )


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی ( aftavadima.blogsky.com )


واکه ی مختص تالشی (صوتی مابین فتحه و کسره)2


همانگونه
که در گفتارهشتم اشاره شد برای نگارش واکه ی مختص تالشی دو سبک متفاوت ارائه گردیده است که سبک نخست آن در گفتار پیشین مورد بحث قرار گرفت که نتیجه ی بدست آمده از آن برای نگارنده گویای این مطلب است که آن سبک، قابلیت لازم را چه از نظر آوانگاری و چه از نظر زیبانویسی برای متون تالشی ندارد.

اما سبک دیگری که اخیراً توسط مؤسسه محترم تالش شناسی در خصوص واکه ی مورد اشاره ارائه گردیده است ،سبک صامت نویسی یا ساکن نویسی بصورت "تک حرف" می باشد،این سبک در گذشته نیز رواج داشته است. سبک صامت نویسی برای آیین نگارش تالشی یک نقص محسوب میگردد ونه یک نقض. اینگونه روش تالشی نویسی به مراتب بهتر از روش قبل می باشد که به آن در گفتار سیزدهم اشاره شده است، چرا که آن سبک و روش، آیین نگارش تالشی را ناقض میکند.

اما در سبک دوم، صامت نویسی ناقص نویسی محسوب میشود. زیرا یک تک حرف نمی تواند نماینده ی یک کلمه باشد. تک حرف ها حتما بایستی به های بیان متصل گردند تا شکل صحیح و هم زیبا به خود بگیرند.مگر تک حرفی که میان جمله نقش رابط داشته باشد،مثل حرف " وَ " که کلمه ای یا جمله ای را به هم ارتباط دهد. دوستان میتوانند برای مشاهده ی نگارش موضوع مورد بحث،با دانلود الفبای تالشی در صفحه 6 کتابچه آموزشی الفبای تالشی به آدرس taleshshenasi.ir مراجعه و عین مطلب را مورد مطالعه قرار بدهند. نگارنده نیز گوشه هایی از مطلب صفحه شش الفبای تالشی مؤسسه ی محترم را در این پست به بررسی می گذارد.

مؤسسه محترم تالش شناسی در صفحه 6 دانلود کتابچه الفبای تالشی ضمن رد نظریه استفاده از حرف «ع » برای واکه ی مختص تالشی  «٨» که آن را (اِ ـِـ) کوتاه «ə» نامیده است در ادامه بحث کلمه ی « اِشتِ » می نویسد:

{بسیاری از واج ھا در آغاز کلمه ، به ویژه وقتی که به حرف بعدی متصل نیستند ، کاملا ساکن خوانده می شوند و حتی در آوا نگاری ھم می توان آنھا را در بسیاری از موارد بدون استفاده از واکه نوشت. مانند : ت / تو ، چ / چه چیز ، م / من فومناتی، د / دو. که چند سالی ست گروهی این واج ها را با استفاده از « ع » می نویسند. مانند تع ، چع ، مع ، دع  که درست نیست. در اینجاست که نشانه ی سکون ، بعنوان زیر مجموعه از واکه ə  در کنار کسره کاربرد پیدا میکند و با استفاده از آن، واج های مذکور به صورت  تْ ، مْ ، چْ ، دْ  نوشته می شوند. مانند   تْ واتَ  (توگفتی ) -  مْ ھَردَ  (من خوردم اول.}

اولا در جواب همان دو سطر اول باید گفته شود که هیچ حرف صامتی به خودی خود و بدون واکه خوانده نمی شود. این را اساتید محترم مؤسسه باید واقف باشند و مسلماً واقف نیز هستند که مسئولیت و وظیفه اِعراب در کلمات، حرکت بخشی و صداگذاری بر صامت ها است.حال چگونه میشود حرفی بدون واکه خوانده شود؟! مگر صامت ها خودبخود خوانده میشوند؟ صامت ها در یک صورت خوانده می شوند که اسمشان را به زبان بیاوریم.

مثلاً  " م " نامش بدون واکه " میم " است " د " نامش "دال" است. فقط "ت" و "چ" هستند که آنهم فقط با واکه ی کسره "تِ "و "چِ" خوانده میشوند.با اینحال دو حرف از این چهار حرف، با کسره خوانده میشوند و دو حرف دیگر هم با نامشان(میم و دال) خوانده میشوند پس چه موقع و کی این حروف ساکن خوانده میشوند؟

برای نگارنده جای تعجب دارد که اساتید محترم برچه اساسی می فرمایند این حروف « تْ ، مْ ، چْ ، دْ »  وقتی به حرف بعد متصل نیستند ساکن خوانده می شوند؟ یا بنده چیزی از ادبیات و آوا شناسی سر در نمی آورم یا منظور اساتید محترم  مؤسسه را متوجه نمیگردم. دانسته ام به بنده اینگونه یادآوری میکند که این حروف زمانی ساکن خوانده میشوند که در ابتدای کلمه نباشند، یعنی یا در وسط و یا در آخر کلمه واقف شوند.متصل نشدن به حرف بعد منوط به این است که قبل آن حرفی واقع گردیده باشد.

در گفتار پیشین هم اشاره شد که ما هیچ کلمه ای نداریم که با سکون آغاز شود.لیکن منظور نگارنده این نیست که ما در زبان تالشی اصلا سکون ثابت با علامت دایره شکل تو خالی نداشته باشیم. برای مثال در کلمه ی تالشی "مٛشت" به غیر از حرف اول، دو حرف بعدی این کلمه سکون ثابت هستند. یعنی همان علامت دایره کوچک توخالی، اما در حرف "میم" در کلمه ی "مٛشت" ما آن سکون ثابت را نداریم.سکونی داریم که مختص زبان تالشی است.

آن سکون با این سکون فرقش در این است که اولی سکونِ ثابت و راکد نیست بلکه واکه ای است ما بین کسره و فتحه که قصد حرکت و ایجاد صوت دارد. به همین جهت نمی توان علامت سکون دایره شکل کوچک که سکونی است ثابت و بی حرکت بر روی این واج نهاد.

سکون مختص تالشی ،سکونی ست سیّال و متحرک و حرکت دهنده ی حرف و با صدای مخصوصی که مابین صدای فتحه و کسره واقع شده است.نگارنده علامت این سکون را هشتک «٨» برگزیده و دوستانی هم علامت هفتک برایش انتخاب نموده اند که در این خصوص زیاد فرق آنچنانی دیده نمیشود و قابل بحث نمی باشد.

مؤسسه ی محترم در سطوری دیگر در ادامه این مطلب می افزاید:

... در اینجاست که نشانه ی سکون ، بعنوان زیر مجموعه از واکه ə  در کنار کسره کاربرد پیدا میکند و با استفاده از آن، واج های مذکور به صورت  تْ ، مْ ، چْ ، دْ  نوشته می شوند. مانند   تْ واتَ  (توگفتی ) -  مْ ھَردَ  (من خوردم اول.}

در مطلب مورد اشاره فوق،مؤسسه ی محترم به وضوح واقف گردیده است که در یک مخمسه ی دو راهی قرار گرفته است و آن اینکه می فرماید:

...سکون در کنار کسره کاربرد پیدا میکند....!!! 

منظور مؤسسه محترم از "سکون در کنار کسره" ، علامت کسره ای است که در کلمه ی "اِشتِ" بکار داده است و منظور از سکون علامت دایره کوچک است که بر روی حروف تْ ، مْ ، چْ ، دْ  قرار داده است.حال باید پرسید، سکون در کنار کسره کاربرد پیدا میکند یعنی چه؟ یعنی اینکه ما همزمان در یک حرف نشانه ی کسره داشته باشیم و هم علامت سکون؟!

یعنی کلمه ی "اشت" را اِشتِ بنویسیم و تکواج هایش را با سکون؟ مگر میشود یک حرف در یک زمان دارای دو صدا باشد؟ مگر "ت" آخر اِشتِ همان ت ای نیست که دارای سکون بوده است؟ پس چگونه در کلمه ی اِشتِ به کسره ختم گردیده است؟ پاسخ این سوالها همه اش در یک کلمه خلاصه میگردد و آن اینکه ما در زبان تالشی اصولا " اٛشتٛۀ " را «اِشتِ » تلفظ نمی کنیم.

این مغالطه به هنگام کسره گذاری بر روی این کلمه صورت گرفته است و معادله نگارش تالشی را کاملاً درهم ریخته است. مسلماً این نوعی بی راهه کشیده شدن نگارش تالشی است ،که انتظار می رود اساتید محترم مؤسسه تالش شناسی که حتما دارای قابلیت های دانش آوا شناسی هستند در اسرع وقت اصلاح لازم را در خصوص این واج ها و واکه مخصوص تالشی بعمل بیاورند.که تک حرف نویسی با علامت سکون معمولی هویت این صوت را پنهان میکند.

گفتار بعدی: به بحث واکه نویسی به جای واکه گذاری ( کسره نویسی ) در آیین نگارش مؤسسه تالش شناسی پرداخته خواهد شد.


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (8)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


(گفتار هشتم)


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی ( aftavadima.blogsky.com )


واکه ی مختص تالشی (صوتی مابین فتحه و کسره)1


همانگونه که در قبلاً نیز به این موضوع اشاره گردید در زبان تالشی واکه یا صوتی مابین صدای کسره و فتحه وجود دارد که نگارنده نام این واکه را "سکون کُنشدار تالشی"  و علامت آنرا هشت کوچک «٨ »  بر روی حرف اول و میانی کلمه ها  و برای حرف آخر کلمه نشانه ی »  ـۀ » را تعیین نموده است. جزئیات نوشتاری این واکه در گفتارهای آینده به نظر علاقه مندان رسانده خواهد شد. واکه ی مختص تالشی 
«٨ »  در تمام 32 حرف صامت تالشی اثر صوت گذاری دارد و تلفظ میگردد. برای بررسی بیشتر این واکه؛

دو سبک نوشتاری متفاوت را در این گفتار به تحلیل می نشینیم.

سبک اول،سبکی ست که واکه ی مختص تالشی را به واج «ع » ختم میکند. مانند تع مع چع دع و اشتع. و سبک دوم روشی ست که صامت نویسی را در باره واجهای فوق ارائه می دهد مانند  تْ ، مْ ، چْ ، دْ  و « اِشتِ »

سبک نخست: استفاده ازحرف «ع »برای واجهای مورد اشاره زیر.

مؤسسه محترم تالش شناسی در صفحه 6 دانلود کتابچه الفبای تالشی ضمن رد نظریه استفاده از حرف «ع » برای واکه ی سکون سیّال و متحرک تالشی  «٨» که آن را (اِ ـِـ) کوتاه «ə» نامیده است در ادامه بحث کلمه ی « اِشتِ » می نویسد:

{بسیاری از واج ھا در آغاز کلمه ، به ویژه وقتی که به حرف بعدی متصل نیستند ، کاملا ساکن خوانده می شوند و حتی در آوا نگاری ھم می توان آنھا را در بسیاری از موارد بدون استفاده از واکه نوشت. مانند : ت / تو ، چ / چه چیز ، م / من فومناتی، د / دو ، که چند سالی ست گروهی این واج ها را با استفاده از « ع » می نویسند. مانند تع ، چع ، مع ، دع  که درست نیست. در اینجاست که نشانه ی سکون ، بعنوان زیر مجموعه از واکه ə  در کنار کسره کاربرد پیدا میکند و با استفاده از آن، واج های مذکور به صورت  تْ ، مْ ، چْ ، دْ  نوشته می شوند.مانند   تْ واتَ  (توگفتی ) -  مْ ھَردَ  (من خوردم.}

با توجه به متن بالا، مؤسسه ی محترم فقط استفاده از حرف «ع» را در واجهای فوق الذکر نادرست دانسته منتها دلیل نادرست بودنش را برای مخاطبان بیان نکرده است. ما با ورود به این مقال، موضوع نادرست بودن اینگونه نگارش را  موشکافانه مورد بررسی قرار می دهیم. تا زوایای پنهان غلط نگاری اش برای مخاطبان عزیز هویدا گردد.

از آنجا که مشخص است "ع " یک حرف صامت است و فاقد نشانه ی حرکت، یعنی صامتِ ساکن و بدون حرکت و میخواهد بایستد و اما با ایستادنش میخواهد حرف ماقبل خود که آنهم صامت است و ساکن، به حرکت در آورد و به سوی خود بکشد چگونه چنین امری امکان دارد؟. آیا "ع " که خود یک حرف صامت است و بی صدا و ساکن،چگونه میتواند حرف قبلی خود « ت ، م ، چ ، د » که ساکنند را به صدا در آورد؟ درحالی که خودش بی صداست!


براین اساس حتماً لازم است:

نویسنده ی کلمه های تع مع چع دع ، قبل از اینکه واج هایش را به "ع" ختم کند، باید تکلیف صدای واج ها را مشخص نماید که آیا صدای این واج ها فتحه است یا کسره و یا ضمه؟. پس اگر فتحه است خوانده میشوند : تَع مَع چَع دَع و اگر کسره است خوانده می شوند تِع مِع چِع دِع . اگر بخواهد ضمه باشد که اصلا نمی تواند ضمه باشد چون در زبان تالشی در حروفهای اصیل ضمه نداریم.

پس قاعدتاً بایستی سکون باشد که آنهم ما هیچ کلمه ای را نداریم که بتواند با سکون آغار بشود. نیز وقتی« ت م چ د» را به «ع» متصل می کنیم دیگر از شکل حرف بیرون آمده و تشکیل کلمه داده میشود و از سویی دیگر در آیین نگارش نمی تواند کلمه ای ابتداً با سکون شروع شده باشد.

باب دیگر سخن: حال اگر خواسته شود مع (من)  به حرف ربط "را " متصل گردد که بشود "م را" (مَرا) آن وقت باید ع حذف گردد در حالیکه ع همانطوری که قبلا اشاره شد یک حرف صامت است و همانند "های مخفی" و غیرملفوظ نیست که درمواقعی بتواند دوباره به کسره و فتحه اش باز گردد. وچون ع نمی تواند حذف شود نویسنده بایستی بر طبق قانون نگارش مرا را «معرا» ، ترا را «تعرا» ، چرا را "چعرا" و یا دم* را "دعم" بنویسد که مفهومی نخواهند داشت.

پس ما در کلمه ی " اشتۀ " (برای تو ) که به غلط " اشتع " نوشته شده است ، نمی توانیم  «ع» آخر کلمه را حذف نماییم و "اشترا" (برای خودش) بنویسیم، مجبور خواهیم بود " اشتعرا " بنویسیم که بی مفهوم خواهد بود یا برای همیشه به صورت جدا از هم  (اشتع را ) بنویسیم. که «ع» باعث مکث در وسط کلمه "اشترا" میگردد .پس تویی که میخواهی کلمه ی «اشترا» را  بنویسی با «ع» اشتع چه خواهی کرد؟ آیا حذفش خواهی کرد؟ برابر کدام قانون نگارش حذفش میکنی؟ 

بنابر این حروف « ت م چ د» که ساکن هستند نیاز به واکه ی محرک و صدا دار دارند تا به صوت درآیند نه به حرف "ع" که خود بی صداست. پس حال که مشخص گردید نشانه ی « ع » واکه نیست و یک حرف صامت است و ما در حروف فارسی این نشانه را بعنوان حرف صامت از قبل داشته ایم واگر بخواهیم مجددا یک نشانه ای عینا و عیضا با همان شکل قبلی اش داشته باشیم این امر معقولانه نخواهد بود. مگر آنکه آنرا با علامتی خاص مشخص نماییم، که این کار در مورد دو حرف « ل - و » توسط مؤسسه محترم تالش شناسی صورت گرفته است. 

از سویی دیگر ما در زبان تالشی برای کلمات اصیل، قطعاً حرف «ع» نداریم و این حرف فقط برای کلمات دخیل درزبان تالشی کاربرد پیدا می کند و به همین منظور حرف "ع" به همراه هشت حرف مختص الفبای عربی دیگر جزء لاینفک الفبای تالشی خواهند ماند.

فرض مثالی دیگر: در این فرض اگر ما «ع» را از صامتها جدا نماییم و آنرا واکه (صوت ) بحساب بیاوریم و حروف « ت م چ د» را با واکه ی فرضی «ع» بنویسیم، در آن صورت به آیین نگارش کُردی می رسیم  که در آن بجای واکه گذاری، واکه نویسی صورت گرفته است.

کاری که مؤسسه ی محترم تالش شناسی متأسفانه در باب واکه ی کسره انجام داده است و همانند آیین نگارش کردی واکه را بجای نشانه گذاری بر روی حروف،بعداز حرف قبلش نگاشته است.مثل واژه ی نِر (قوچ = جنس مخالف گوسفند ماده ) که به صورت «نئر» نوشته شده است که این کار غیر متعارف خواهد بود. مگر اینکه ماهم بیاییم مثل الفبای کردی سایر واکه ها را بجای نشانه گذاری، واکه نگاری کنیم که در آن صورت شکل نوشتاری تالشی ما همانند نگارش «کردی» خواهد شد که با استفاده از حروف فارسی-عربی،از قانون نوشتاری لاتین پیروی گردیده است.
دم = حالتی ایستادن و بی حرکت ماندن برای انسان و یا حیوان (دراصطلاح میگویند. «هنته دم دکردشه»)

در گفتار آینده سبک دوم اینگفتار که اختصاص به صامت نویسی دارد پی گیری خواهد شد.

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (7)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار هفتم

در نقد یک نظر


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی


 نظریه ای در وبگاه جهان زبان: jahanezaban.blogfa.com 


قبل از ورود به مبحث وبگاه مذکور،تذکر این نکته الزامی است که براساس روایت وارده که می گوید: منگر گوینده کیست، بنگر گفتارش چیست؟ نگارنده نیز برهمین مبنا دیدگاه های مندرج برصفحات دنیای مجازی را مورد بررسی قرار میدهد بدون داشتن سوء نظر برنام و "کیستی" نظردهنده.

در سطوری در وبگاه فوق درباب "های بیان" یا "های بیان حرکت" (های غیرملفوظ) در نگارش زبان تالشی آمده است.

چرا باید فتحه ی مضاف تالشی حتمن به های غیر ملفوظ بدل شود؟

(برای اینکه اولن این یک دست آورد تاریخی است در نوشتار ایرانیان. دومن اگر ما فتحه ی مضاف را تبدیل نکنیم به های غیر ملفوظ، نوشتار تالشی می شود جنگلی از اِعراب، و این نه منطقی است و نه از زاویه ی زیبایی شناسی درست.

ما وقتی می گوییم بَر = در، این یک واژه ی تنها است؛ ولی وقتی همان بَر در حالت اضافی قرار گیرد، می شود بَرَ، مثلِ بَرَ بن؛ پس این مردم فریبی است که ما بگوییم: «مگر ما می گوییم بَرَ؟ نخیر برای تک واژه بَرَ = بَرَه، نمی گوییم، ولی در حالت اضافی فتحه ی مضاف حضور پیدا می کند، و آن وقت، بَرَ = بَرَه، به وجود می آید. این تبدیل باید انجام گیرد. وگرنه عمری باید بنویسیم، ماسالَ گیریَه، اسبَ ریسَه، خاکَ مندن، خندیلَ پشت، و این ساختمان زبان را بکلی خراب می سازد).

همانگونه که ملاحظه می فرمایید در متن فوق اشاره به یک دستاورد تاریخی شده است که ظاهراً منظور، دستاورد زبان فارسی نوین از هزارودویست سال اخیر است،زیرا فارسی میانه تا پیش از ورود اسلام به ایران رواج داشته و دویست سال بعد، زبان فارسی نوین شکل پیدا کرده است.

ما غیر از زبان فارسی نوین، زبان نوشتاری دیگری نداریم که در آن، حرکت کسره یا فتحه تبدیل به "های بیان حرکت" شده باشد. چرا که اصلا چنین خطی وجود نداشته است بنابراین این اتفاق در زبان فارسی نوین (دری) رخ داده است. پس ما با چه دلیلی بایستی در زبان تالشی فتحه ی مضاف را به "های غیر ملفوظ" بدل نماییم؟

یک دلیلش میتواند این باشد که کار کسره را در تالشی فتحه انجام می دهد. مثل کلمه فارسی ناله که در تالشی نالَه، چاره که در تالشی چارَه ، یارانه که در تالشی یارانَه و فراوان از این تیپ کلمات که در تالشی و فارسی دارای ساختار نوشتاری واحد هستند ویک مفهوم را می رسانند.

نیز در فارسی ما کلمه " نَه" را هم داریم که در آن فتحه به های بیان تبدیل شده و بر عکس آن نَه ی فارسی در تالشی نِه خوانده و نوشته میشود، یعنی  کسره ی آن به "ـه" تبدیل گردیده است . بنابراین بر اساس همین مستندات، ما می توانیم در تالشی سایر کلماتی که در گفتارمان در خارج از جملات،به فتحه و یا به کسره ختم میگردند را به "های غیر ملفوظ" آنهم فقط به منظور زیبانگاری تبدیل سازیم.پس دست آورد تاریخی سخن بیراهی نیست و واقعیتیست که در زبان نوین فارسی که منشأ حرکت عظیم فرهنگی در ادبیات و فرهنگ این مرزو بوم گردید، رخ داد و موجب ظهور پدیده هایی شد که بایستی می شد.

حال سوالی که مطرح است اینکه آیا آن رخداد تاریخی ( تبدیل کسره و فتحه به های بیان « ـه - ه » ) در جمله رخ داده است یا در کلمه؟

جواب این سوال واضح است که در کلمه رخ داده است. زیرا بر اساس قواعد نوشتاری نمی توان کلمه ای را به دو شکل نوشت، یک شکل در بیرون از جمله و شکل دیگرش در داخل جمله. یعنی در آن دستاورد تاریخی مورد اشاره نمی توان برای مثال ،جمله ی ، "من کتابِ کلیله و دمنه را خواندم" را به صورت "من کتابه کلیله و دمنه را خواندم" نوشت، چرا که آن دست آورد تاریخی به ما میگوید، تو فقط حق داری کسره ی آخر کلمه ی "کلیلِ و دمنِ" را به "های غیر ملفوظ" بدل نمایی و بنویسی " کلیله و دمنه " نه کتاب را.

حال در باب " بَـر - بَـرَ -  بَـرَه :

در زبان تالشی به "در  "یا "درب" بَر گفته می شود که در عصر قدیم این بر به دوصورت تک لنگه یا معمولا برای اتاقها دو لنگه واز جنس چوب ساخته می شد و به وسیله قلاب های فلزی بهم چفت و بست میگردید که الان هم در بعضی خانه های قدیمی نمونه هایش وجود دارد.

هر لنگه ی درها را در زبان تالشی بَـرَخالَه می گویند،البته در (تالشی جنوبی ). و کلمه ی خالَه چون ذاتاً دارای های غیر ملفوظ است در جمله هم با های غیر ملفوظش میتواند نوشته شود. اما کلمه ی بَر در برَ خاله مصداق کلمه ی کتاب در "کتابِ کلیله ودمنه" می باشد. چون ما داریم بحث "های غیر ملفوظ " را پی می گیریم که قبلا در گفتار دهم نیز آمده است.

اولا ما در تالشی هم میتوانیم به صورت تکواژه بَر بخوانیم و بنویسیم و هم می توانیم در جمله ، " بَـرَ بن" یا " بَـرَ پِشت" یا " بَرَ سَر" بنویسم و هم میتوانیم به صورت تکواژه " بَـرَه " بنویسیم. (بَـرَه = عروس برون تالشی) - ( بَـرَه = بریَه یا بر یا در کوچک یا راهی که توسط احشام در وسط پرچین یا غیره باز میشود و محل عبور قرار میگیرد که به زبان تالشی می گویند « گا اَتِه بَـرَه آکَردَه » - یعنی گاو آنجا راه باز کرده راه باریکه ای باز نموده است.)

بنابراین بَر به صورت تکواژه بَر نوشته میشود و در داخل جمله با فتحه به کلمه بعدش معطوف میگردد. مانند بَـرَ پِشت و بَـرَ بن و بَـرَ سر . بر دارای "های غیر ملفوط" نیست و چون نیست برابر همان اصل تاریخی که "های غیر ملفوظ" در کلمه شکل گرفته و نه در جمله ،نمی تواند در داخل جمله شکل عوض کند و به صورت بَرَه نوشته شود و بعد وقتی که از جمله بیرون آید به شکل اولش برگردد.یعنی این همان کوردی (کردی ) نویسی و فتحه نویسی است  که در آخر کلمات فاقد "های بیان" در تالشی صورت میگیرد. این کار ساختمان نگارش تالشی را خراب میکند.

در ادبیات و آیین نگارش دو شکل نویسی برای یک کلمه وجود ندارد. کلمه ی بَر در عطف به ما بعد اضافش فقط علامت مصوت فتحه است. پیمان وقتی پیمانه شود معنایش عوض می شود. همینطور وقتی بَر تبدیل به بره شود دارای دو معنی میشود هم " درکوچک و گذرگاه کوچک " معنی می دهد و هم به معنی عروس برون (روزی که عده ای از سوی خانواده داماد برای آوردن عروس وارد حیاط پدر عروس می شود و برای ساعاتی آنجا جشن و شادمانی برپا میکنند و عروس آنروز روز تندوتابی را سپری میکند ودستپاچگی و دلواپسی فراوانی دارد).

بنابرین اینکه بگوییم نوشتار ما جنگلی از اِعراب می شود دلیل منطقی نمی تواند باشد چرا که اساس پیدایش "های غیر ملفوظ" در پایانه ی کلمات ، جنگل زدایی از آیین نگارش نبوده است بلکه زیبا نگاری بوده. ما در تالشی نگاری حتی اگر همه ی کلمات را هم به ها ه تبدیل کنیم باز به اعراب گذاری همچنان نیازمندیم. زیرا ما در تالشی، هم های بیان در فتحه داریم و هم در کسره و هم در صوت مختص تالشی که گفتارش در آینده پی گیری خواهد شد.

در همان دو کلمه ی گیریَه و ریسَه  باوجودیکه فتحه به های غیر ملفوظ تبدیل گردیده ولی همچنان از علامت فتحه ــَـ نیز بهره گرفته شده است.در بحث های ادبی مردم فریبی معنایی ندارد باید شعاری داد که بشود به آن عمل کرد. بنابراین آیین نگارش کلمات مرکب ذیل براساس آیین نگارشی که نتیجه ی دستاورد تاریخی برای  ایرانیان بوده به شکلهای زیر صحیح می باشد.

ماسالَ گیریَه، اسبَ ریسَه، خاکَ مندن، خندیلَ پشت.


شهادت قرآن ناطق امام علی ع


تاشنیدم

فزت ورب الکعبه

سراز چاه درآوردم !


(رضانعمتی کرفکوهی)

http://s7.picofile.com/file/8257423026/%D8%B9%D9%84%DB%8C.jpg

شهادت
قرآن ناطق، مولای آزاد مردان،پیشوای عارفان، امام علی ع تسلیت باد
.

     
  http://s6.picofile.com/file/8257420968/sareg3.jpg
         

قرآن،من شرمنده تو ام اگر از تو آواز مرگی ساخته اند که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند،

چه کس مرده است؟ 

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است. دکترعلی شریعتی

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (6)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار ششم


نگاهی به الفبای تالشی مؤسسه تالش شناسی


آدرس اینترنتی مؤسسه تالش شناسی  taleshshenasi.ir


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی


الفبای کُردی


ئــ / ب / پ / ت / ج / چ / ح / خ / د / ر / ڕ/ ز / ژ / س / ش / ع / غ 

  / ف / ڤ / ق / ک / گ / ل / ڵ / م / ن / و / هــ / ی


الفبای تالشی (مؤسسه ی تالش شناسی)

 

ب / پ / ت / ج / چ / خ / د / ر / ز / ژ / س / ش / غ 

  / ف / ک / گ / ل / ڵ / م / ن / و / ۊ / ه/ ی


در نگاه به دو الفبای فوق چند نکته قابل توجه می باشد:


1- در الفبای کردی تکلیف حرف «الف » اولین حرف صامت در الفبای فارسی مشخص است. یعنی عملاً نشانه ی همزه جای الف را پر کرده است.

دلیل آن این است که در الفبای کردی  «الف» یک حرف صامت محسوب نمیگردد و به جایش همزه حرف صامت است.در نگارش کردی الف (ا) نقش صوت را برعهده دارد. بنابراین در کردی هیچ کلمه ای با الف شروع نمیشود بلکه با همزه آغاز می گردد. همانند کلمات زیر:


(ئـ+ ـ ا):آزاد (ئازاد)...آوات(ئاوات)...آگر(ئاگر)...آش(ئاش)...آکام(ئاکام)


 (ئـ+ ـه): اسب (ئه‌سب)....اردلان (ئەردەڵان)....ابر(ئه‌بر)


(ئـ+ـ ێـ):انسان(ئێنسان)...استغفار(ئێستێغفار)...اصفهان(ئێسفه‌هان)


(ئـ+ ـۆ): استخوان (ئۆستۆخان)...امید (ئۆمید)...اسطوره (ئۆستوورێ)


 (ئـ+ ـوو): اوستا (ئووستا)


 (ئـ+ ـیـ): ایمان (ئیمان)...ایلام (ئیلام)...ایران (ئیران)


اما در آیین نگارش تالشی حرف (الف) همانند الفبای فارسی یک حرف صامت است که به اصوات نیاز پیدا میکند و هم خود دارای اصوات است به اشکال گوناگون.

حرف الف " ا " هم در اول کلمه و هم در میانه و هم در آخر کلمه آورده میشود و گاهی در قالب همزه نیز کاربرد خاص خودش را دارد.

همانند کلمه های تالشی زیر:


اَمه ( ما ) ...  اشته ( مال تو) ... گا ( گاو)  ... پارنَه (گوساله)


مرا (برای من) ... ترا (برای تو) ... بوئَه (بیار) ... پوئَه (پایه ی چوبی)


اما اینکه در الفبای مؤسسه ی محترم تالش شناسی چرا حرف "الف" بعنوان حرف صامت در اول الفبای تالشی جای ندارد برای نگارنده همچنان جای سوال است.


*******************************************

2- در الفبای کردی از 9 حرف مختص به زبان عربی ( ث ح غ ق ذ ص ض ط ظ ) تعدا سه حرف ( ح ع ق ) بعنوان حروف مورد تلفظ در زبان کردی برگزیده شده است و تعداد شش حرف عربی ( ث ذ ص ض ط ظ ) حذف گردیده است. یعنی:


از حروف ( ت / ط ) تنها از حرف ( ت ) استفاده می شود
از حروف ( ث / س / ص ) تنها از حرف ( س ) استفاده می شود

از حروف (ذ / ز / ض / ظ / ) تنها از حرف ( ز ) استفاده می شود


در اینجا نگارنده قصد زیر سوال بردن طراح الفبای کردی را ندارد واینکه آیا این سه حرف باقی مانده (ت س ز) تا چه اندازه میتواند سایر کلمات دخیل در کردی که حروفشان  حذف شده را پوشش معانی بدهد به خود  مردم مسلمان کرد مربوط است.

اما طراح محترم  الفبای تالشی مؤسسه  تالش شناسی که بکار گیری کلمات دخیل در تالشی را از حروف( ث ح غ ق ذ ص ض ط ظ ) لازم دانسته است چرا این حروف را از فهرست اصلی الفبای تالشی حذف نموده است؟

باسپاس،تادرودی دیگر بدرود.آدرس وبلاگ:  aftavadima.blogsky.com

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی(5)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار پنجم


نگاهی به الفبای تالشی مؤسسه تالش شناسی


آدرس اینترنتی مؤسسه تالش شناسی  taleshshenasi.ir


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی

پیشگفتاری اجمالی

در دنیای مجازی تالشی پردازی در مواردی از سوی کسانی نظراتی ارائه میگردد که در مواقعی باهم مترادف و درمواردی متضادهمند. متأسفانه کنشگرانی نیز در این عرصه پیدا می شوند تا ببینند نظر و طرحی با ایده و نظرشان برابری می کند بوق و کرنا راه می اندازند یاایهاالناس از تحقیقات ما کپی برداری کرده اند و به نام خود ارائه داده اند .نیز از سویی دیگر اگر نظری برخلاف نظرات این افراد ارائه گردد بیچاره نظردهنده را چنان به خاک سیاه می نشانند و حتی او را خارج از انسانیت می پندارند. چرا بدلیل اینکه برخلاف نظرشان نظری داده شده است. اینگونه کسان فقط دوست دارند پیاده کننده ی آراء و نظرات و  اندیشه های آنان باشی و اگر چنین شدی از تو بعنوان شانه زنندگان کاکل اندیشه شان می ستایند واگر بگویی قدری کاکلت کج و معوج است وخودت آنرا تنظیمش کن آنوقت تو را به باندبازی محکومت میکنند و گردنی از یقه برون آورده و بهر سر ناسازگاری و اگر تو بخواهی با ملایمت نمایی رفتاری پسان باز همی گویند که مجبور به اعتراف شده ای! درچنین مواقعی است که تو می مانی چنان حیران درباب هم اینانی که فقط خویش را می پندارند انسان و در مدار انسانی.اینگونه رفتارها را متاسفانه بایستی از درون و نهاد اینگونه افراد جستجو کرد که به مرور زمان از معنویات تهی شده  و شهرت طلبی و جاه طلبی و خود بزرگ بینی که ریشه در نوعی رذیله اخلاقی دارد، که این رذیله روزی رهگذری بوده و سپس مهمان گشته پسان صاحب خانه و تو که هیچ از درونت خبری نداشتی اکنون بی خانمانی بی آنکه بدانی صاحب خانه ات همانی است که خود نیز از آن نفرت داشتی و این دیگر با آن شعار پاکیزه خویی هیچ سنخیتی ندارد ....بگذریم

همانگونه که در پایان گفتار پیش اشاره گردیده در این گفتار به مبحث " های بیان " یا به عبارت دیگر "های غیر ملفوظ" و نقش آن در واژه ها پرداخته میشود.نکات باقی مانده ی این مبحث در گفتارهای بعدی آینده که به نظر خوانندگان عزیز خواهد رسید مورد کنکاش قرار خواهد گرفت. قبل از ورود به این مبحث به صفحه هشت کتابچه ی آموزشی الفبای تالشی، اثر مؤسسه ی محترم تالش شناسی می رویم و نکاتی از آن را که در باب " های بیان" مطرح شده جویا می شویم

مؤسسه ی محترم در خصوص "های بیان" در صفحه  ی مزبور می نویسد:

در آیین نگارش تالشی چیزی به نام "ھای بیان" وجود ندارد . ھرکلمه ھمانگونه که تلفظ می شود به همانگونه نگارش در می آید. بنابر این آنچه که در زبان فارسی ( ھای بیان ) خوانده می شود ، در آوانگاری  تالشی با سه نشانه ی  ə  e    a    نگاشته می شود. سپس درادامه می افزاید: برای مثال باید نَنَه را "نَ نَ "- چَمَه ( مال ما) را  "چَمَو   اشته ( مال تو) را " اِشتِ"  و  "دوئِه " (دادن) را "دوئِه"  نوشت.

 از این متن آنچه برمی آید برخلاف نظر بعضی ها که معتقد بودند نظر موسسه (های ملفوظ) است و نه (های غیر ملفوظ) اینکه مؤسسه ی محترم به صورت واضح بیان میدارد که نظرش (های غیر ملفوظ) است، یعنی همان "هایی" که در فارسی بجای کسره در آخر کلمات نوشته میشود ولی خوانده نمیشود. بنده دراینجا بایستی به کسانی که های بیان را های ملفوظ می پندارند باید محترمانه عرض نمایم که "های بیان" مفهوم دیگرش های غیر ملفوظ است یعنی نوشته میشود ولی خوانده نمیشود به همین جهت به آن های بیان حرکت نیز گفته اند. اما در "های ملفوظ" "ه" آخر کلمه از حروف صامت است یعنی همان حرفی که قبل از آخرین حرف الفبا یعنی " ی " آمده است که آن  ه اصلا واکه نیست صوت نیست یک حرف مثل سایر حروف است و از پیش  کسره یا فتحه نبوده تا به های بیان حرکت یا های غیر ملفوظ تبدیل گردد. پس های بیان همان هایی است که از قبل، کسره یا فتحه بوده و مبدل به ه - ـه شده است. لذا جادارد این افراد نظرشان را اصلاح نمایند. 
نیز اینکه مؤسسه ی محترم "های بیان" را در نگارش تالشی کاملا رد ننموده و همانند دستور فارسی فقط در کلماتی که به کسره ختم میشوند وارد دانسته است. اما اشکال اساسی در کار مؤسسه ی محترم دراین است که جایگاه کسره در زبان نوشتاری تالشی را جابجا نموده و آنرا روی حرف سکون مختص تالشی که من آنرا سکون کنشدار تالشی میدانم قرار داده است و علامت کسره واقعی را به حرف صامت مثل الفبای کردی تبدیل نموده است.

برای مثال کلمه نِرَه تالشی (مشک کره گیری) را نئرَ نوشته است . این یعنی حذف واکه یا صوت کسره در الفبای تالشی و تبدیل آن به حرف صامت که کاری ناثوابی در الفبای تالشی بحساب می آید. چرا که ما نقش کسره واقعی را بایستی در کلماتی که با کسره آغار میگردند  داشته باشیم.

هر چند اینگونه کلمات در تالشی تعدادشان زیاد نیست اما هستند کلماتی از قبیل : لِدو (قهرمان افسانه ی تالشی) - نِر  (جنس نر) غالباً در حیوانان مثل نِرَ اوردک- نِرَ پوچو ( گربه ی نر) . "نِر "که این کلمه را بصورت مخصوص و مفرد به گوسفند نر یا قوچ میگویند. دراینجا ما به واضح می بینیم که موسسه در باب واکه ی "کسره" همانند خط نوشتار کُردی عمل نموده  است.

اماچرا درفارسی کلمه ای که به کسره منتهی میگردد مبّدل به"های غیرملفوظ"میشود؟

همانگونه که میدانیم اصوات (واکه ها ) علاوه بر اینکه  صامت ها را به صدا در می آورند عمل حرکت بخشی آنها را نیز معمول میدارند. یعنی اگر بر روی هر حرفی علامتی از قبیل کسره ــِــ فتحه ـــَـــ  ضمه ـــُــ و یا سایر اصوات باشد آن حرف بایستی توسط آنها به حرف بعدی و آن کلمه به کلمه ی بعدی، متصل گردد که درغیر اینصورت ساکن است.

اما وجود دارند کلماتی که تک واژه اند با اینحال حرف آخرشان به کسره ختم میشود ، مثل کلمه ی "ناله" و "چاله" و "یارانه " و امثالهم. که حرف آخرشان به کسره منتهی گردیده یعنی (نالِ ، چالِ ، یارانِ ) خوانده میشوند.

اما سیر تحول زبان ایرانی و عامل اصلی آن یعنی زیبا نگاری این اجازه را به آیین نگارش داد که بتواند بجای کسره از ( ه - ـه) های آخر یا های چسبان آخر که اصطلاحاً  "های بیان حرکت " یا "های غیر ملفوظ" نامیده میشوند بهره بگیرد و کسره ـــِــ  را تبدیل به آن نماید.

دلیل دیگر اینکه تک واژه ها چون بصورت مستقل و نیز به صورت ساکن تلفظ می شوند ، اما حرف آخرشان ساکن نیست، کسره است و کسره یعنی حرکت، وقتی کسره تبدیل به "های بیان" میشود برای ادامه اش دیگر نمیشود از های بیان استفاده کرد مجددا بایستی حرف حرکتی" ی "برآن افزوده شود تا حرکت نماید.

حال تکلیف ما در زبان تالشی برای کلمه هایی که به فتحه ختم میشوند چیست؟

در زبان تالشی غالب کلمه هایی که در فارسی به کسره ختم میگردند در تالشی به فتحه منجر میشوند. مثل همان سه کلمه ی نالِه - چالِه - یارانِه که در تالشی نالَه - چالَه (چالکَه) - یارانَه، تلفظ میگردند. شکل آنان همان شکل و حروف به ترتیب هم حروف است .

اینجاست که از مؤسسه محترم تالش شناسی بایستی سوال شود دلیل شان چیست که کلمه تالشی "دوئِه" را به شکل خودش یعنی با "های بیانش" ولی نالَه را به صورت نالَ می نویسد؟ براساس کدام منطق؟ آیا دلیلشان این است که چون در فارسی فقط کسره به "های بیان" مبدل میشود و فتحه مبدل به آن نمیشود؟ .

اگر دلیل این باشد ما در فارسی کلمه ی " نَه " را نیز داریم که با فتحه اش به "های بیان" تبدیل شده است و همان نَه ی فارسی باز در تالشی با کسره یعنی " نِه " به "های بیان" تبدیل گشته است. پس بایستی حتما دلیل منطقی تری ارائه شود.

آیا تمام نظرات مؤسسه ی محترم تالش شناسی در باب "های بیان " نادرست است؟

در سبک نوشتارهای تالشی که در حال حاضر دردنیای مجازی در شعرها و نیز اس ام اس هایی که در جامعه ی تالش مبادله می شود میتوان  "های بیان" را در چهار مورد در کلماتی که واج آخرشان به فتحه ــَــ ختم میگردد مشاهده نمود که سه مورد آن به صورت صحیح و در یک مورد " فتحه " به اشتباه به  "های بیان" تبدیل میگردد که عبارتند از:

الف: استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

کلماتی که با "های بیان" به فعلیت میرسند. همانند کلماتی از قبیل، " تالشیمَه" ( تالش هستم) اومیمَه ( آمدم ) " اومیره " ( آمدی ) شیمَه (رفتم ) "شیره" (رفتی) واتمَه (گفتم) "شینَه" ( رفتند) و سایر کلمات مشابه که فتحه ی حرف آخر کلمه به " "های بیان" مبدل گردیده است که استفاده از "های بیان" در اینگونه کلمات صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را غلط برشمرده است و نحوه نگارش کلمات فوق را به صورت: تالشیمَ -  اومیمَ - شیمَ - شیرَ - واتمَ - شینَ ، صحیح دانسته است.

ب : استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

دسته ای از کلمات در زبان تالشی وجود دارند که ذاتاَ دارای "های بیان" اند که تعدادی از آنها در فارسی نیز وجود دارند. کلماتی از قبیل : نالَه  (ناله) ، چارَه  (چاره) ، دَستَه (دسته) ، کلَّه (کلّه) ، مَردَه (مُرده) ، تازَه ( تازه) نَـنَه ( نَنِه ) و از این قبیل کلمات که فرق بین تالشی و فارسی آنها در کسره و فتحه داشتنشان است.

طوری که  فتحه ی تالشی در  فارسی تبدیل به کسره گردیده است. نگارش اینگونه کلمات در تالشی و تبدیل فتحه به "ها" ی آخر یا "ها" ی چسبان آخر که های غیر ملفوظ اند به صورت صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را نیز غلط و نحوه ی نگارش کلمات فوق را به صورت: نالَ - چارَ - دَستَ - مَردَ - تازَ ، نَ ن َ صیحیح و نیز با رد علامت تشدید ــّــ نگارش کلمه ی " کَــلَّه " را به صورت تکرار حرف لام، کَـلـلَ درست دانسته است.

پ : استفاده صحیح از های بیان در کلمه های زیر :

دسته ای دیگر از کلمات در تالشی همانند فارسی اند از قبیل  "خال " ( شاخه ی بزرگ درخت) که صفت کوچکش "خالَه " چوء ( چوب ) که صفت کوچک آن  "چوئَه " ، "ریز" که صفت کوچک آن " ریزَه ، " چال " که صفت کوچک آن چالَه ، "مشت" که صفت کوچک آن مشتَه، "پاتیل" که صفت کوچک آن پاتیله و ازاین قبیل کلمات که نگارش آنها با تبدیل نمودن فتحه ی حرف آخر واژه به "های بیان" صحیح می باشد.

اما موسسه محترم تالش شناسی بر طبق آیین نگارش خود هر دو شکل آن کلمات را با یک شکل نگارش می نماید. یعنی هم  خال و خالَه  و هم چال و چالَه  و هم ریز و ریزَه و هم مشت و مشته و امثالهم را فقط با علامت فتحه در حرف آخر کلمه در جمله ها به تحریر در می آورد که اینگونه نگارش کاملا اشتباه خواهد بود.

ت : استفاده نا صحیح از "های بیان" در بعضی کلمه ها.

و اما آنجایی که موسسه محترم تبدیل شدن فتحه به های بیان را نادرست میداند و فقط در این مورد بایستی حق را به  موسسه داد و شاید اکثر ما متوجه غلط نوشتن آن تاکنون نبوده ایم و فکر میکردیم داریم به شکل درست از "های بیان" بجای حرکت فتحه بهره می گیریم.

نهایتاً نگارش تالشی خود را به همانند نگارش خط کردی که مملو از "های غیر ملفوظ" است تبدیل میکردیم وآن استفاده نابجا از های غیر ملفوظی بود که در داخل جمله شکل میگرفت و نه در کلمه.

این درحالیست که "های بیان" در کلمه مفهوم دارد. یعنی کلمه ای که در خارج از جمله فاقد "های بیان" است نمی شود در داخل جمله  از "های غیرملفوظ" یا "های بیان"  استفاده کرد و بعد همان کلمه را مفرداً در بیرون از جمله بدون "های بیان" نگارش نمود. به عبارت دیگر نمی شود کلمه ای دارای های غیر ملفوظ باشد و هم نباشد.

برای مثال در جمله ی تالشی زیر:

از ایسپیَه کَرگَه گلَه ای داریم زیرَه شو کَرگَه لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده" .( من مرغ سفیدی داشتم دیشب در لانه اش روباه آنرا گرفت و برد) دراین جمله کلمات ، ایسپیَه - کَـرگَه - گـلَه - زیرَه - گِـتَه - برده ، دارای "های بیان" اند.

آیا کاربرد "های بیان" در همه ی  کلمات فوق صحیح می باشد؟

در پاسخ باید گفت نه، زیرا کلمه ای لازمه اش های بیان است که در خارج از این جمله بصورت تک واژه هم دارای "های بیان" باشد. 

بنابر این کلماتی چون ، ایسپیَه - کَرگَه - زیرَه - این سه کلمه نمی توانند از های بیان بهره بگیرند. به دلیل اینکه ما کرگه نمی گوییم کرگ میگوییم ، ایسپیه نمی گوییم ایسپی میگوییم ، زیره نمی گوییم زیر میگوییم .

اما کلمه های ، گلَه - گِتَه - بَردَه - را در خارج از جمله هم به صورت خودشان تلفظ میکنیم و استفاده از "های بیان" برای این کلمه ها صحیح می باشد. بنابراین بایستی آن جمله ی تالشی را اینگونه نوشت:
از ایسپیَ  کَرگَ  گلَه ای داریم زیرَ شو کَرگَ لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده.

معمولا خواندن پستهای درازو طویل برای خوانندگان عزیز خسته کننده است.بنابراین این پست را در همین جا به پایان می بریم و در پستهای آینده سعی براین است مطالب فشرده تر و کوتاه تر نگاشته گردد. تا پست بعدی ایزد نگهدارتان.

شاگرد شما رضا نعمتی کرفکوهی aftavadima.blogsky.com

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (4)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار چهارم


نگاهی به الفبای تالشی مؤسسه تالش شناسی


آدرس اینترنتی مؤسسه تالش شناسی  taleshshenasi.ir


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی


با تعریف واکه مختص تالشی ( سکون کنشی تالشی) که در الفبای مؤسسه ی محترم تالش شاسی با عنوان   اِ ــِـ  ə   کوتاه  تعریف شده است، میتوان تعداد هشت واکه از واکه های الفبای تالشی موسسه ی محترم را برای نگارش زبان تالشی برگزید که در فهرست زیر در دو گروه واکه های کوتاه و واکه های بلند ارائه می گردد.

پیش از این نیز درگفتارهای قبل اشاره شده بود که ،تعداد و اشکال حروف صامت برای الفبای تالشی، بدون کم و کاست همان سی و دو حرف الفبای فارسی خواهد بود و در این گفتار نیز ،همزه ( ء ) و سایر علائمی که درفارسی نگاری از آنان استفاده میگردد از قبیل ، تشدید ( ــّـ )  -  "واو معدوله ( وا)  - " تنوین  ( اً ) و های بیان ( ـه -ه )  و چند علامت دیگر که  از لازمه های نگارش متون تالشی می باشند مورد تأکید قرار میگیرد.


واکه های کوتاه:

1 -  اَ   ــَـ  =  a - این واکه فتحه یا زبر نام دارد از پرکاربرد ترین واکه در زبان تالشی است و تقریبا جای واکه کسره را پر نموده است


2 -  اِ   ـِـ  =   e -  این واکه کسره یا زیر نام دارد. این صوت معمولا در ابتدای کلمات تالشی به ندرت شنیده میشود و جایش را به اِ کشیده " ای " داده است.در کلماتی چون ، نِه ( نَه ) خلِه و چند کلمه اسم مصدری دیگر نیز دارای صوت است.


3 -  اُ   ــُـ  =  o -
این واکه ضمه یا پیش نام دارد در کلمات تالشی به هیچ وجه دارای صوت نمی باشد. جایش را به "او" کشیده داده است اما در کلمات دخیل، کاربردش صرفا نگارشی می باشد و تلفظ ندارد.

4 -   « ٨ »    ə - سکون کنشی تالشی (واکه ای مابین فتحه و کسره)  واکه شوا  (ə) برای فونت بین المللی این واکه توسط مؤسسه محترم تالش شناسی به درستی درنظر گرفته شده است.

 

واکه های بلند :

5 -  آ  -  ا    ء       ă  -   در کلماتی چون، آش - آهین-آرزو -خلا (لباس) واز ( پرش) نِوا (نمی گوید)


6-  ای -  ایـ   ی  i - در کلماتی چون، ایشته (پاشدن)- ایسپی (سفید) - شیره (رفتی)- زیر (دیروز)


7 -  او  - و         u  - در کلماتی چون،اوشان (امشب) - اوری (امروز) - کَئو (کبود- آبی) سو (بوته ی گلپر)


8 -  اوی -   ۊ     Ü -این واکه دومین واکه ی مختص زبان تالشی است در کلماتی مانند کلمه تالشی دۊ (دود) -دۊم (دُم) تۊل (ناصاف-غیرشفاف)،معمولا به آب گل آلود گفته میشود.

لازم به ذکر است که این واکه ( ۊ ) دارای آوای سراسری در منطقه تالش نمی باشد. هستند مردمانی درسایر مناطق که این واکه را با صدای اوی کشیده بیان میدارند.

الف ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

نتیجه و  جمع بندی نهایی در مورد حروف صامت و اصوات تالشی اینکه تعداد حروف صامت همان سی ودو حرف فارسی + همزه و تعداد واکه ها هشت صوت که ازاین هشت واکه تعداد شش واکه از الفبای فارسی و تعداد دو واکه مخصوص زبان تالشی می باشد. بنابراین واکه های تالشی برای تالشی نویسی جمعا هشت واکه خواهند بود که در شرح فوق آمده است.

ادامه تحلیلها در گفتار پنجم

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (3)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار سوم


نویسنده: رضا نعمتی کرفکوهی


همانگونه که در پایان گفتار پیش به آن اشاره شد در این قسمت به نظرات و پیشنهادات یکی دیگر از فرهنگ دوستان عرصه زبان و ادبیات تالش ( تالشی جنوبی) که دستی هم در سرودن اشعار تالشی به سبک " تالشی جنوبی" دارد جوان ماسالی دیگریست با نام "بهنام" با عنوان نام وبلاگی " نمنه پشت" که او نیز چند سالیست در دنیای مجازی به تالشی نویسی پرداخته است.

بهنام در زمستان سال 92 مقاله ای را تحت عنوان "آیین نگارش تالشی" که در نقد نظرات حبیبی بود در تارنمای خود انتشار داد.

انتشار آن مقاله در آن سال در دنیای مجازی تالشی نویسان گرچه حساسیتهایی را از سوی چند نفر از اهالی شعر و ادب تالشی به دنبال داشت، ولی بنده در آن سال حمایت بی چون و چرای خودم را از این جوان ماسالی اعلام داشتم و از نظرات و پیشنهادات ایشان که ابداع و ابتکار نوینی بود در عرصه فرهنگ تالشی نویسی از سوی یک جوان جویای نام حمایت نمودم.

چرا که همواره معتقدم  عرصه فرهنگ و ادب تالشی را نبایستی در انحصار افرادی خاص محصور نمود و جلوی سایر نظرات و پیشنهادها را گرفت و دهانها را بست و قلمها را شکست.

هر دوستدار فرهنگ تالشی که احساس میکند میتواند در این عرصه حرفی برای گفتن داشته باشد بایستی بیاید و نظرو پیشنهادش را بدهد که بهنام هم به جزء پیشنهاد، ادعای دیگری را در آن مقاله از نظر اینکه حتماً همینگونه که من میگویم بایستی تالشی را نوشت در سر نداشت.

در این پست نظر براین است تا نگاهی به پیشنهادات این جوان ماسالی برای نگارش زبان تالشی داشته باشیم.

بهنام درآن مقاله بدون آنکه اشاره ای به حروف اصلی (صامت ) الفبای تالشی مد نظرش داشته باشد به سمت واکه ها (اصوات) زبان تالشی رفته و هر صوتی را به اشکال گوناگون در داخل کلمات تالشی مطرح میکند.

پردازش به اصوات (واکه ها) بدون معرفی حروف  اصلی برای نگارش زبان تالشی  توسط بهنام ماسالی به نظر اینگونه تداعی می کند که ایشان هم تمام 32 حرف فارسی را برای نگارش یک متن تالشی لازم دانسته باشد.

او بدون اشاره به حرفهای صامت (نه گانه) مختص به ادبیات عرب گویا هیچ حساسیتی در نگارش به آن حروف  بروز نداده است.

حرفهایی از قبیل "ث ح ق ذ ص ض ع ط ظ " که در نگارش واژه های "دخیل در زبان تالشی" بایستی بکار بروند و ما نمی توانیم کلمات عربی را که اینگونه حروف را در خود بایستی داشته باشند تغییر حروف بدهیم و با حروف دلخواه خود آن کلمات را بنویسیم.


بهنام چگونگی آیین نگارش تالشی مد نظرش را با اصوات شروع و نحوه کاربرد آنان را به شرح زیر بیان میدارد.

1: صدای –َ -ِ   ُ-  -  ْ در تالشی:

بهنام در باب کاربرد علامتهای  فتحه (ــَــ) و کسره (ــِــ) در کلمات تالشی نظرش براین است که شکلهای فتحه و کسره بایستی در ابتداء و میانه و آخر کلمه ها با هم یک شکل نباشند.

او دلیل خاص خودش را بیان میکند و در باره نشان فتحه در ابتدای کلمه، این  شکل ( أ ) و درباره نشان کسره این ( إ ) شکل  را پیشنهاد داده است .

او توضیح بیشتری در باره سایر کلمات تالشی که با حرف الف شروع نمیشوند نداده است که اشکال فتحه و کسره بایستی در پیرامونشان چگونه باشد.

ولی آنچه مشخص است منظور بهنام فقط شامل آندسته از کلمات تالشی است که ابتدایشان با الف شروع میشوند.

یعنی امثال همان کلمه هایی که مثالش را در باب فتحه ( أنَشور-أیگله- أتِه یا أتَه و سایر کلمات مشابه)ودر باب کسره ( إولیمه یا مثال دیگری از خودم  « إستَه » یعنی هست) زده است.

بهنام اشکال کار اینکه ما اگر بیاییم آن کلمات را  به شکل ( اَنَشور-اَیلَه یا اَیگلَه- ودرباب «کسره»  اِولیمه - اِستَه و امثالهم) بنویسیم، توضیحی نداده است؟.

اما نظر او در باره کاربرد شکل فتحه و کسره در وسط کلمات تالشی،استفاده از شکل معمولی آنان ( ــَــ  ـــِـ ) است.

و اما نظر ایشان را میخوانیم در باب فتحه ی ( ـَـه) آخر کلمه ی تالشی که قابل تأمل است.

فتحه ــَــ در انتهای واژه:

بهنام مینویسد: برای این حالت بایستی فونت مشخصی بکار برد زیرا استفاده از حرف "ه" مناسب نیست،چون برای حالت مکسور بودن حرف بکار می رود.مثل (واته=گفتن واستفاده از "ع" هم درست نیست چون واژه هیچ صدای "ع" در پی ندارد.اما مشکل اینجاست که ابدای یک فونت خاص بکارگیریش را سخت کرده ومخاطب نیز به راحتی با آن ارتباط برقرار نمی کند.لذا باید از علایم موجود کمک جست که پیشنهاد من استفاده از "ه" مفتوح است. اما برای راحتی کار هم میتوان از "ۀ" استفاده کرد.

او کلمه ی  تالشی " کَنَه " ( کهنه ) را مثال می زند و علامت  معمولی فتحه ( ــَــ ) را درست بر بالای (های بیان) یا (های غیر ملفوظ) که دیگر از نظر ایشان ملفوظ گشته قرار میدهد ( کَنهَ - کَنۀ).

ایشان با این کار میخواهد تفاوت شکلهای کسره آخر و فتحه آخر کلمه را مشخص کند تا خواننده سرانجام کلمه را به رسم فارسی خوانی به کسره ختم نکند. یعنی کلمه ی تالشی (کَنهَ = کهنه)  را به (کَنِه = نوعی حشره ) به زبان فارسی به کسره منتهی نکند.

وباز بهنام در این باب هم توضیحی نمی دهد که آیا اگر علامت فتحه ( ــَــ) درست برروی نون کلمه ی (کَنَه) قرار میگرفت و های چسبان آخر، غیر ملفوظ باقی می ماند چه اتفاقی رخ میداد؟

زیرا اگر ما بر روی (های غیر ملفوظ) حرکت یا نشانی بگذاریم  (ها) از غیر ملفوظی اش بیرون آمده و تلفظ خواهد گردید. آیا ما در انتهای واژه کَنَه تلفظی داریم؟

اما بهنام در باب کسره انتهایی کلمه هیچ سختگیری نکرده و عین "های غیر ملفوظ" در نوشتار فارسی را پیشنهاد داده که  عیناً در کلمات فارسی نوشته میشود.

و دلیلش را حرکت فک به سمت پایین در هنگام ادای کلمه دانسته است و کلمه ی تالشی (شاته = توانستن) و ( واته = گفتن) را مثال آورده است که دیگر نیازی به اعراب گذاری هم ندارند.


ادامه نظرات بهنام "نمنه پشت" در چگونه نویسی واژگان تالشی و نحوه کاربرد سایر اصوات

ْ (سکون) درابتدای واژه:

برای این حالت فونت "ء" پیشنهادمی شود:

مثال: ئمی(اینرا)،ئشتع(مال تو)و..

با پذیرفتن قوانین فوق نوشته هایی به صورت : عمی،عشته،  و...اشتباه شناخته میشود.

ْ  (سکون)دروسط واژه:

برای این حالت فونت " ْ" پیشنهادمی شود:

مثال: نِبْرْده(نبریدن)،چادْر(چادر)، رْبار(رودخانه)، چْرکین(کثیف)،چْنْدی (چقدر)و..

مثلا در واژه نبرده اگر ب ساکن باشد= نِبْرْده(نبُریدن)، اما اگر ب مفتوح باشد= نِبَرْده(نبردن)معنی میدهد پس باید سعی کنیم علامت سکون را در نوشته های مهم خود بکار ببریم.

 

ْ (سکون)درانتهای واژه:

یکی از اصوات مهم  تالشی همین سکون انتهای واژگان است ، همین شده که استاد حبیبی هم آنرا "ع" تالشی نامیدند و پربیراه نگفته اند  ما دو نوع  سکون در انتها داریم که یکی معمولی و رایج در فارسی هست و یکی مختص تالشی  که با یک مثال جالب آن را توضیح خواهم داد

کلمه دار در تالشی دو معنی میدهد دار:1-درخت 2-داشتن (دارد)

توجه کنید که اگر حرف "ر" را باسکون معمولی بخوانیم معنای آن درخت می شود (دارْ)=تلفظ بصورت یک بخشی/دار/

اما اگر  بعد از"ر"  حرف "ع" تالشی را قرار دهیم معنای آن "دارد" می شود (دارع:دارد)= تلفظ بصورت دو بخشی : /دا/رع/

خیلی فکر شد تا این سکون انتهایی واژگان را چطور نشان دهیم اما بهترین راهکار همان است که آقای حبیبی  آن را ،" ع" تالشی نامیده اند بنابراین در این موارد اضافه کردن حرف "ع" پیشنهاد می شود اما دقت کنید که  حرف قبل "ع" همیشه ساکن باشد (دارْع:دارد)

مثال1:مارْ،دارْ(درخت)، آوْ(آب)، کاسْ(چشم آبی)،دییارْو..

مثال2:دارع(دارد)،ئشتع(مال تو)، چمع(مال من) ، کع(که) و..

نکته در واژه های تک حرفی هم بایست همین "ع" را استفاده کرد

مثال: تع(تو)، مع(من را)

با پذیرفتن قوانین فوق نوشته هایی به صورت : مه، مْ، ته، چمه ،ئشته، داره و...اشتباه شناخته میشود.

 

2: "و" تالشی:

ما در فارسی سه نوع "او" داریم :

o       اوی کوتاه = -ُ-  در واژه ی:  دُر(مروارید)

o       اوی کشیده=  او در واژه ی: توت

o       و= و در واژه ی : وانیل

اما در تالشی "او" بصورت های زیر وجود دارد:

·   اوی کوتاه= این -ُ- تقریبا در تالشی وجود ندارد و آن را بصورت اوی کشیده تلفظ میکنیم:استاد=اوستا ، اردک=اوردک و...

     ·        اوی کشیده=  در واژه ی: اولس ، اوسال ، اوستا ، اوردک و..

     ·        و= در واژه ی: ویرجاونده(خراب کردن) ، وینده(دیدن) و..

 

    ·        اما نوع دیگر "او"  مختص تالشی است که ویژگی های آن از این قرا است :

] ابتدا باید به شکل  زبان ودهان درتلفظ حروف "او"   و   "ی" توجه کنیم

o       تلفظ "او"ی کشیده: برای بیان این حرف لبها کامل غنچه شده و هوای بازدم با فشاری مضاعف خارج شده و در این حین زبان نقشی ایفا نمیکند و آزاد است

o         تلفظ حرف "ی": برای بیان این حرف دوسرانتهایی زبان بین دندان های  عقب فک بالا و پایین قرار میگیرد و نوک زبان آزاد ست، همزمان با خروج هوای بازدم  ، فک ها ازهم باز شده و حرف "ی" ادا میشود  [

اما درتلفظ "او"تالشی،ترکیبی ازتلفظ "او"  و "ی" ادامی شود؛ به این ترتیب که هنگام بیان"او" تالشی لبها بیشترازحد غنچه میشود (مثل حالت بوسه) ودوسر انتهایی زبان همان حالت تلفظ حرف "ی" را میگیرند بنابراین هنگام بیان "او" ی تالشی ، به خاطرنقش موثر زبان ، صدای خفیفی مثل "ی" نیزشنیده میشود که تالشها این کار را بسیار ماهرانه انجام میدهند (مثلا: اورما،اوری،رو، لور و..)

با این توضیحات شکل  نوشتاری حرف "و" تالشی اینطور پیشنهاد میشود:

Image and video hosting by TinyPic

که در آن دونقطه بالای"و" یادآور ترکیب حرف "ی" ونیز یاد آور دو نقطه انتهایی زبان است که دراین تلفظ درگیر است. برای همه گیر شدن آن کافیست فونت خاص زبان تالشی با اندک هزینه ای برای تلفن همراه یا رایانه طراحی شود

این "و" در واژه های :  تورک(قرقاول)،لور،اورما(ییلاقی درشاندرمن)،روک،خون ،چو(چوب)، رو (بچه و فرزند کوچک) ،اوردک  ، دو(دود) ، اوری(ییلاقی در ماسال) ،وور (پوکیده و خرد و نرم ، صفتی ست برای خاک) دوز(جفت و جور و میزان) و بسیاری از واژه های تالشی کاربرد دارد.

 استاد حبیبی برای این تلفظ حرف  -ء- را پیشنهاد داده اند مثلا در واژه "تئورک"

 که حقیر مخالفم چون اعتقاد دارم سالها بعد خواننده آنرا اینطور /تْ  عور ک /بیان خواهد کرد و این اشتباه است  واین علامت را باید اساسا در جای درست خود بکار برد مثلا در واژه کئو: /کَ عو/ (رنگ آبی)

 

3: " ل" تالشی : استاد حبیبی این  " ل"  را   " ل"با تلفظ نرم نامیده اند که حقیر با این صفت برای این حرف مخالفم ، برای اینکه باید مخاطب بداند نرم بودن حرف یعنی چه  و اساسا این صفت درخور یک حرف نیست یعنی باید نامی انتخاب شود که مخاطب بداند که چکار باید بکند و چگونه حرف را تلفظ کند از طرفی استاد حبیبی  علامت تشدید را انتخاب کرده اند که باز حقیر مخالفم  چون  این علامت معنای خاص خود را دارد ، در فارسی وجود دارد و بیانگر مشدد بودن حرف و تکرار دوحرف است {مثلا  کاربرد تشدید در واژه ی : چلّه(چکه های بارون) درست است}

یعنی اگر از این علامت استفاده کنیم 50 سال بعد خواننده گمراه میشود که آیا این حروف مشدد هستند و اصلا شکل تلفظی آن چه شکلی هست و باید چکار بکند ، اما من راهکار دارم:

] ابتدا باید به شکل  زبان ودهان درتلفظ حروف "ل" و "ی" توجه کنیم:

·        تلفظ حرف "ل": برا بیان این حرف نوک زبان به سقف دهان نزدیک شده و به آن فشار وارد میکند و همزمان با خروج بازدم ، زبان از سقف دهان جدا شده و حرف "ل" ادا میشود

·        تلفظ حرف "ی": پیشتر گفته شد.[

 اما در تالشی از ترکیب این دو تلفظ استفاده میشود یعنی وقتی کسی  واژه یال(=بزرگ) استفاده میکند شنونده نمیداند "ل" شنیده یا "ی" همین شده که حتی استاد حبیبی هم نوشته اند:یال=لال (=بزگ)  یعنی اینکه انگار بعضی ها ل میگویند و بعضی ها ی ، اما در واقعیت چه رخ میدهد:

برای تلفظ صحیح تالشی این حرف کافیست شما ابتدا دهان و زبان را بصورت تلفظ حرف "ی" قرار دهید(دوسر انتهایی زبان بین دندان های بالا و پایین عقب) اما این بار نوک زبان را رها نکنید بلکه آن را به سقف دهان نزدیک کنید (تقریبا همان حالتی که در تلفظ حرف "ل" وجود دارد) در این حالت شما ترکیبی از حرف "ی" و "ل" را خواهید داشت

با این توضیحات شکل  نوشتاری حرف "ل" تالشی اینطور پیشنهاد میشود:

Image and video hosting by TinyPic

که در آن دونقطه بالایی یادآور ترکیب حرف "ی" ونیز یاد آور دو نقطه انتهایی زبان است که دراین تلفظ درگیر است. که برای همه گیر شدن آن کافیست فونت خاص زبان تالشی با اندک هزینه ای برای تلفن همراه یا رایانه طراحی شود

به نظر میرسد این حرف کاربرد زیادی ندارد و شاید بتوانبرای  واژه هایی چون : لور ، لار، لال(بزرگ) و...بکاربرد.

نگارش صحیح  بعضی واژه ها:

هردَمهَ(خورده ام)، دوَج(بباف) ، نَمنهَ پشت ،دَپاج(پاشش چکه های باران به اطراف) ،جَبهَ(جعبه) ، أنَشور(نشسته) ،أیله(آن یکی)أته(آنجا)

واشۀ یا واشهَ(گفت)،کایۀ=کایهَ(کجاست) ، ناجۀ=ناجهَ(آرزو) ،کارۀ (کو) ،آدَ =آدۀ (بده)

(اطمینان=ایطمینان ، استفاده=ایستفادۀ ، اشتها= (ایشتها) ، ئیشته(بلند شدن) ئی(یک)، ئیستفا کرده(برانداز کردن)

نِبرده(نبردن) ،نِشام(نمی توانم) بِهِنج(بنوش) شاته(توانستن)،واته(گفتن)،کنته(کجا)،به(شدن)

واتۀ گف(حرف گفته شده) ، واته شا(میتواند بگوید) ، واشۀ آم (گفت می آیم) نمنهَ پشت(نام ییلاقی در ماسال) خندیلهَ پشت(نام ییلاقی در ماسال) زردهَ خلا(لباس زرد) سَوزهَ شِئی(پیراهن سبز) ،هِنته شا(میتواند بنوشد)

هردَمهَ(خورده ام)،ژَندَرهَ(زده ای)، واتَشهَ(گفته است)، ئمی(اینرا)،ئشتع(مال تو)

نِبْرْده(نبریدن)،چادْر(چادر)، رْبار(رودخانه)، چْرکین(کثیف)،چْنْدی (چقدر)

مارْ،دارْ(درخت)، آوْ(آب)، کاسْ(چشم آبی)،دییارْ (دیوار)، دارع(دارد)،ئشتع(مال تو)، چمع(مال من) ، کع(که) ، تع(تو)، مع(من را)  و...َ

نتیجه گیری:

حقیر فکر میکنم تمام ابعاد نگارش تالشی را جمع آوری کرده و قانونمند بیان کرد ه ام  و خواهشم این است با تمرکز و دقت و تفکر، متن مقاله خوانده شود و سپس اظهار نظر شود تا نتیجه به سود زبان و فرهنگ کهن تالش باشد. اگر این قوانین نگارشی را در  نوشته هایمان رعایت کنیم به مرور همه میتوانند تالشی مکتوب را روان تر بخوانند و این مقدمه ای خواهد شد برای داستان نویسی و کتاب نویسی به زبان تالشی و اگر همه از قانونی واحد بهره ببریم از این سردرگمی های نگارشی رها می شویم.

 

به امید ماندگاریِ  "کهن زبان تالش"

 

خاک پای مردمان این سرزمین

بهنام- نمنه پشت زمستان92


نگارنده: گرچه ممکن است آیین نگارش این جوان تالش اندیش ماسالی هم نقدهایی را به دنبال داشته باشد ولی اوهمچنان به دلیل جوان بودنش فرصت فراوانی برای بازنگری دوباره نظراتش را دارد. 

اگرتوفیقی حاصل شد در گفتارهای بعدی به نقد و بررسی الفبای تالشی "مؤسسه تالش شناسی" پرداخته خواهد شد. تا این مرحله از همراهی و مساعدت همه عزیزان کمال امتنان را دارم - ایام بکام. رضا نعمتی کرفکوهی

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (2)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی

گفتار دوم:

نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی

در گفتار پیشین گفته شد که مهمترین عامل بازدارنگی هر زبانی از خطر اضمحلال، نوشتن و مکتوب نمودن آن زبان خواهد بود. که در این چند دهه تالش پژوهان و اصحاب فرهنگ و ادب تالشی کوششهای فراوانی را جهت نگارش بر اساس حروف فارسی - عربی  بعمل آورده و طرحهای قابل توجهی برای تالشی نویسی ارائه داده اند تا آیینی یکدست و فراگیر برای نگارش زبان تالشی تدوین گردد. اینکه این طرحها و این دستور و روشهای متفاوت تا چه اندازه توانسته مورد اقبال عمومی تالشی نویسان قرار گیرد سؤالیست که پاسخ آن را  می توان با مراجعه به متونی که به زبان تالشی تاکنون نگاشته شده جستجو نمود.


http://s7.picofile.com/file/8251995376/30790358164365580616.jpg


یکی از شخصیتهای فرهنگی منطقه تالش که حق بزرگی برگردن همه اهالی فرهنگ و ادب تالش ونیز عامه مردم فرهنگ دوست تالش دارد مرحوم زنده یاد فرامرز مسرور ماسالی است.

زنده یاد مسرور ماسالی گرچه کوتاهی عمرش اجازه نداد تا اهالی فرهنگ و ادب تالش بیش از آنچه که او فرصت داشت از وجود فرهنگی و اندیشه اجتماعی اش بهره مند گردند ولی با این وجود،ثمرات گرانقدری از ایشان برای نسلهای بعدی فرهنگ دوست تالش  به ارمغان مانده است.

او سر انجام در مبارزه با بیماری مهلک سرطان جان به جان آفرین تسلیم کرد. در این مقال وظیفه خود دانستم تا از این شخصیت وارسته و بی آلایش فرهنگی منطقه تالش یادی نمایم و به سهم خود ازخدمات گرانبهای ایشان به فرهنگ و ادب تالش تقدیر و تشکر نمایم .

یکی از ثمرات فرهنگی گرانسنگ  این شاعر فرهیخته  منظومه تالشی " خندیلَ پشت " است که در اوایل دهه پنجاه از ایشان به یادگار مانده است.

با نگاهی به ابیاتی چند در این منظومه با نحوه و چگونگی تالشی نویسی این فرزانه  آشنا میشویم و ابعاد گوناگون آن را به بررسی می نشینیم.

خندیله پشت، اورو چمˇ دیل پـــورَه           یادˇ اشتˇ چـمˇ دیلی را نـــورَه

هیچ نــِـزونوم قیلـَه ناهار یا ســورَه          همی زونوم غـم مˇ نَه هم آخـــورَه

نکته اول: در این دو بیت  از مثنوی خندیلَ پشت،  مرحوم فرامرز مسرور ماسالی ، در کلمه های " پورَه " و "نورَه " و " سورَه " و "آخورَه" که نقش  فعل را در پایان هر مصرع برعهده دارند ، جایگاه " های بیان " یا "های غیرملفوظ" ( های آخر)  را به درستی نشان می دهد. های آخر در این چهار کلمه آخر مصرع ها به مفهوم  " است " یا "می باشد" است که ایشان با کمک آن، جمله های شعری ( مصراع) را به فعلیت رسانده است.

نظریه ای که میگوید ما در تالشی " های بیان " را فقط در کلماتی داریم که به کسره ختم میگردند را نمی توان پذیرفت به جهت اینکه در بسیاری از کلمات تالشی ، کسره جایش  به فتحه داده  است. این امر در زبانهای فارسی افغان و تاجیک به وضوح پیداست. 

در فارسی ایرانی کسره کاربرد دارد ولی برای مثال در آن دوکشور فتحه. بعضی از دوستان تالش پژوه  جایگاه کسره را فقط در کلماتی لازم میدانند که به هنگام گویش و تلفط آخرین حرف کلمه ، چانه به طرف پایین کشیده شود. کلماتی از قبیل " چارِه " مالِه" خالِه"ماشِه"...  واین روزها کلمه ی جا افتاده " یارانِه " که قبلاً سوبسید گفته میشد.

ولی همین کلمه یارانِه که وارد تالشی میشود " یارانَه" تلفظ میگردد یعنی کسره اش تبدیل به فتحه میگردد. بنابراین "های بیان" یا های غیر ملفوظ دلیلی ندارد از کلمه ای که به فتحه ختم میگردد حذف گردد و ما یارانَه را "یاران" بنویسیم و یک علامت فتحه بگذاریم بالای نون وبعد بگوییم تالشی را اینگونه بایستی نوشت وکسی که غیر از این بنویسد فاقد علم آوا شناسی می باشد.

(در باب کلماتی که اساساً فاقد " های بیان " می باشند و نویسندگان به اشتباه در جمله ها برای وصل به کلمه ی بعدی به جای فتحه و یا کسره از "های بیان"  استفاده میکنند در پست های بعدی توضیح مفصل داده خواهد شد).

توضیح دیگر اینکه در همه موارد حتی در زبان فارسی ایرانی هم همیشه "های بیان " لزوماً  مربوط به کلمه ای نمی باشد که به "کسره" ختم میگردد، ما در کلمه " نَه " ی فارسی هم " های بیان" را در انتهای کلمه داریم.


نکته دوم: درآثار شعری مرحوم مسرور در سبک تالشی نویسی ایشان ما حساسیتی نسبت به آن نه بند واژه مختص عربی( ث-ح-ع-ق-ص-ض- ذ- ط-ظ) نمی بینیم. کلیه این بندواژه ها در نگارش تالشی ایشان مخصوصاً در همین منظومه تالشی به کرّات به چشم میخورد.

این نشان دهنده این تفکر است که مرحوم مسرور مشکل زبان تالشی را ورود و وجود کلمات دخیل در این زبان که غالباً عربی هستند نمی دانسته بلکه معتقد بوده اینگونه کلمات را بایستی به همان شکل صحیحش در نگارش تالشی نوشت. در ابیات زیر از سروده های ایشان به مصراع هایی که اینگونه حروف را باخود دارند اشاره میگردد.


سرداری کـَه، ملا خونه م ویر اومه            ملا صفـــر، ملا خـونه، ای کومه

لس گینـــــیمه، ژندˇمه و خوندˇمه            بیست و دˇروز قرآنی تکمیل بیمه

دراین ابیات در مصرع چهارم باوجودی که استاد مسرور طبق تلفظ تالشی بایستی قُرآن را قورآن بنویسد ولی به شکل صحیحش نوشته است.

فـــرقی نکــری مˇ را دنیا کا شی

اگــر چˇاســـکل چـمˇچمی آشی!

رنگ و ریا کـوهـَه سَـرون کــَسادَه          محبــّت آ درِه خـَیـْـلـــــــی زیــاده

تالشونـَه هــَـر کˇ بومـونـو شادَه         قـَیـْـد و بـَنـْـد و انـتـَه چـی کــو آزاده

دراین ابیات نیز از حرف (ح) عربی در کلمه محبّت که با تشدید نیز همراه است و نیز از حرف قاف عربی بهره برده است.

دیلم کـرا دَهــَنـی کــــو بـَــروزˇ         غـرصـَه گــَزنـَه شی چـمˇ دیلـی گـَزˇ

هـَــر روز غــرصـَه داری شاقـَه آوزˇ         خاصـیـّـتـش امـــــه آدمـــی پــــــزˇ


با هــَمـــَه غــم امـیــــدˇم فـــــــــراوونـَه

خدا کـَـــریمـَه ناامـیـــــد شـَیـْـطــــــــونـَه


فــرامــرزی غــرصــَه زیاده زیاد            ای لـَحـظه ای زندگی کـو نـِبـَه شـاد

زندگی دَسی کــو دارˇ هـَزار داد            تمـیـزَه مـَـرگـی چـِه دیـلی کـرˇ شاد


چـِه آرزو پـوچـــــه دنیــا کـــــو امـــا

قـَـوی ضعـیفی ســَری مـَکــو کـمــا

در ابیات فوق کاربرد حروف مختص به الفبای عربی ( ق ص ض ح ط ) کاملاً مشهود است.
سرانجام مرگ تمیزی که او آرزویش میکرد مانع از آن شد تا ایشان بیشتر بتواند در دنیای مجازی فعال باشد تا با تجمیع نظرات تمامی صاحب نظران فعال در دنیای مجازی، الفبای تالشی به شکل فراگیرش تدوین گردد.
روانش شاد و یادش گرامی باد.

ادامه مطلب در گفتار سوم.