سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

هچی پوچه خواو

هچی پوچه خواو!!

( با کسب اجازه از روان زنده یاد شیون فومنی)

روبـه تهــرون که خسـم گیـلـونی خواوی وینـم از

دا چـمــون ویچــیـنــم زمـــونــه عـذابـی ویـنــم از

چـمـه یـنــک چـمــه خــواو درا وا ام غـریـبـــه جـا

کیــلاغــا پیشی اشـتـه مـروجـه خـواوی ویـنـم از

چمـه هـمـسوئه سـاتــه امـبــارتی ســه مرتـبــه

هـمسوئه کیـلاغا پیـشی اشته غـورافی وینـم از

زونــوم مــورام ژنـــده شه اسـپـه ســری نـدبـره

الــکی اشـــتــه دازی بســـاوبســاوی ویـنـــم از

اینه وام آخا ینـک خواوی کو نی مه دس نـکشی

چـمه مـیـده جـوشـا تــه ای لاکـیتــاوی ویـنــم از

ترسم تورآبوم نصفه شبون هفت خواوی مینیکو

اشــتــه شـی یـه ینکی کـــلـه خــراوی وینــم از

همـه اشتــن مـردکـونـه خـنــده و شـوقــو کــرن

مـه اشـتـه نـمکــه یـاری بساو بسـاوی وینــم از

نـشتــیــره قـبــری ســری کـــرا مـــرا آرده یـاری

مـرده شــوربـرده  اشته  دس آسیــاوی وینـم از

درازه روزی ویــــل آبـیـــــره تــــرا مَـــلَـه گــردی

چمه پیـشی اشته کــنه عکسی قـابی ویـنـم از

ایـتــا روز کــع ویـشوری ایـتــا روز شنـدرشـوری

ذیلـه ای مه هـمش که اشته تنـدوتاوی وینـم از

چــمـه شـکـه چـرک وچــلــونــه وژه بـــو دلـکـه

اشــته گــلاوه شیـشـه مکـــه گـــلاوی وینـم از

از کــرا ســـیلـه ژنــم  چـمــه دیـمی سـر آکــرم

درعــوض اشـتــه گـلــنــــده زرده آوی ویــنـم از

شبــو روزصــد دفــا عـیـزرائــیـلی را نـامــه آدم

نشـم راه دیـئسم که کی چــه جــوابی وینـم از

هفت خواوی مینه مسافیرخونه چی مه دخونو

ایـزم چفــه عـرق چمـه رخـت خـواوی ویـنــم از

تنـد تـند شیـطـونی لنـت کرم چـمـه خـدانه وام

کی مـوسـله روخـونی لاره چـمـه اوی ویـنـم از

ازکه ماشـیــن ندارم ماتور چی پشـتی دچـیکـم

بورونـو گـشتی جاده شیــکارگـوراوی ویـنــم از

بـورونــو دا پـه وزه کـرفــه کــوه مـــرخـــا سـرا

گـولــه دیـلـه رفـی سر اربـا دوشـاوی ویـنـم از

بــو رقــایـبـــه روزی خــرمــا دنـم نـونـی دیــلـه

آدم هـمسوئــه کعـــون چـــه اَ صـواوی وینـم از

کــرفـه کــوه هـــوا دبـو چـمــه کـلـــه ایـتــا روز

دِه دِه ســـرا اوردک و کــرگ و کــواوی وینــم از

خـله لـون عـومــری اگـه تــرا هـنی باقی بـوبـو

باهــاره روزون گیـریــه سـوزه عــلافی وینـم از


این شعرهمان شعرطنزگیلکی" اچه مجی خواب" زنده یاد شیون فومنی است که  توسط نعمتی کرفکوهی ( خله لون) از شکل گیلکی خارج وعینا به تالشی به نظم در آورده شده است (بااندکی دخل وتصرف وتخلیص)

طیفون!


http://s5.picofile.com/file/8134961818/Untitled.png


طیفون، کلمه ای گویشی یا واژه ای مستقل؟  

بنام خداوند سخن آفرین

رضا نعمتی کرفکوهی

قبل از ورود به این مقال باید یادآور شوم، حرف «ط»  بر اساس فرهنگ لغت استاد عمید، نوزدهمین حرف یا (بندواژه) از حروف 32 گانه ی زبان فارسیست که "طا" تلفظ میشود.در حساب ابجد « 9 » به شمار می آید.این حرف هرچند مخصوص زبان عربی است ولی در چند کلمه ی فارسی بجای « ت » استعمال شده است. ( مثل طوفان- اطاق- طوس- طارم و... 

در فرهنگ عمید، توفان وطوفان دقیقا به هردو شکل اش وارد شده ودارای یک معانی مشترک میباشند. بنابراین اشکال گویشی اش که ( تیفون – طیفون ) میباشد را هم میتوان بر اساس آن، به هردو شکل اش نوشت.بر مبنای این، کسی را نمیتوان مورد مواخذه قرارداد که توچرا توفان را طوفان نوشته ای، یا تیفون را طیفون.چون نوشتن در هر دو صورت آزاداست.

ولی  برای حرف «ظ» این مصداق حاکم نیست.بعدازط دسته دار، حرف«ظ» بیستمین حرف از حروف الفبای فارسیست ودر حساب ابجد 900 به شمارمی آید،این حرف فقط مخصوص زبان عربیست وبه هیچ وجه در لغات فارسی بکار نرفته است.یعنی هرکلمه ای که حرف « ظ» درآن بکار رفته باشد ذاتا عربیست ونمیتوان آن کلمه را فارسی دانست.

حال چند نکته در باب زبان و همچنین زبان فارسی (به نقل از وبسایت انشای 20)

زبان :

زبان را طرح نظام وارده یا دستگاه ارتباطی پیچیده ای با ساختمان انتزاعی میتوان فرض کرد که در گفتار ونوشتار تظاهر میکندوبا نوعی رفتار اجتماعی همراه است. زبان یا در نشانه های صوتی یا در نشانه های نوشتاری متجلی میشود. زبان اگر در نشانه های صوتی آشکار شود، زبان گفتاری و اگر در نشانه های نوشتاری  آشکار شود، زبان نوشتاری نامیده می شود.

زبان فارسی:

زبان فارسی از خانواده ی زبان های ایرانی و زبان های ایرانی از خانواده زبان های "هند و ایرانی" است. زبان های هند و ایرانی نیز از شاخه زبان های "هند و اروپایی" است. زبان های هند و اروپایی یکی از خانواده های مهم زبان بشری است که شاخه های گوناگون آن در سراسر اروپا و قسمت پهناوری از آسیا، آمریکا، اقیانوسیه و آفریقای جنوبی پراکنده شده است.

از آنجا که زبان، پدیده ای اجتماعی است و نمی تواند صورت ثابت و واحدی داشته باشد و همواره به تبع دگرگونی ها و تحولات اجتماعی دستخوش تغییراتی می گردد، در هر دوره ای از تاریخ ، ویژگی هایی پیدا می کند که شکل آن را از زبان دوره ی پیش متمایز می کند. از این رو می توان در بررسی تاریخی هر زبان ، مسیر تحولات آن را از کهن ترین صورت دنبال کرد و تغییرات و تحولات و قوانین حاکم بر آن تحولات را در طول تاریخ تعیین نمود.

زبان فارسی مانند دیگر زبان های ایرانی، از قدیمی ترین صورت بازمانده ی آن، تا فارسی دری ، سه دوره ی تحولی باستان، میانه و جدید را پشت سر گذاشته است و زبان فارسی امروز دنباله ی طبیعی و صورت تحول یافته ی یکی از گونه های زبان فارسی میانه است و زبان فارسی میانه، خود صورت تحول یافته ی زبان فارسی باستان است.

زبان فارسی که به آن فارسی دری  نیز می گویند، زبان رسمی، اداری، علمی و ادبی ایران دوره اسلامی است و بیش از هزار و دویست سال قدمت دارد. آشکار است که فارسی دری نیز در عمر دراز خود تحولاتی داشته است اما این تحولات تا آن اندازه نیست که ما امروزه  سروده های شاعران قرن سوم و قرون بعد را به هیچ وجه نفهمیم و زبان فارسی امروز را زبانی به کلی جدا و متمایز از زبان رودکی و فردوسی بدانیم.( بنقل از سایت انشای 20)

تالشی، زبان است یا گویش؟

تالشی بی شک یکی از زبانهای اصیل ودیرپایی است که سابقه اش قریب سه هزارسال قبل از ورود آریایی ها به سرزمین فلات قاره (ایران کهن) می باشد.تاریخ وتمدن قوم کادوس باستان این کمک را به ما میکند تا ما با جرأت بتوانیم بگوییم تالشی ازکهن ترین زبان ایرانی است که قدمتش به بیش از ششهزار سال میرسد. حال زبانی با این همه سابقه ماندگاری چگونه میتواند صرفا یک گویش باشد؟.

حتی اقوامی که با ورود آریایی ها به ایران مهاجرت کرده اند آنها هم صاحب زبان بوده اند. وقتی صحبت از زبانهای ایرانی میشود در این جمله تمام اقوام ایرانی را شامل میگرد که فارسی هم یکی از همین زبانهاست.

تفکری که میگوید فقط فارسی زبان است وسایرزبانهای قومی گویشی از زبان فارسیست تفکری نابجاست. بدلیل اینکه همه این زبانها شاخه ی یک تنه هستند وشاخه نمیتواند تاثیرپذیر  شاخه ی دیگرباشد چون همه ی شاخه ها از یک تنه آب میخورند. بنابراین بطورقطع میتوان گفت زبان تالشی در کنار سایر زبانهای ایرانی ازشخصیت زبانی برخورداربوده وهست.

ولی از آنجا که زبانها هم مبتلا به عارضه دگرگونی میشوند،هیچ یک از زبانهای ایرانی از اعصارگذشته تا به امروزرا نمی توان بکرولایتغیردانست. دگرگونیهای اجتماعی نه فقط درزبان فارسی بلکه در کلیه زبانها تاثیرگذاربوده است. حال ما چگونه میتوانیم بگوییم زبانی به صورت مادر از گذشته های دورتا به امروز پایدار مانده است؟ در حالی که ما بجزء زبان فارسی،حداقل از 500 سال قبل سایرزبانهای  ایرانی از جمله تالشی بی خبریم.زیرا اثرمکتوبی ازپیشینه آن زبانها به جای نمانده است تا با استناد به آن بفهمیم مثلا زبان تالشی در 5 قرن پیش چه واژه هایی را با خود داشته وچگونه تلفظ میشده است.

بنابراین ما از پیشینه زبان تالشی اطلاعی کامل نداریم.فقط تنها سندی که میشود تعدادی از واژه های شبیه واژه های تالشی امروزی را درآن یافت، زبان اوستایی است.این زبان هم بنابه نظرات گوناگون، زبانیست پیدایشی ودر مقطعی از تاریخ آشکار شده است.به غیراز واژه هایی که به تالشی شباهت دارد واژه های مختلف وگوناگون دیگری نیز درآن یافت میشود که کاملا نمیتواند معرف زبان تالشی درآن مقطع تاریخی باشد.

شواهد نشان میدهد،همان تحولاتی که درهزارواندی سال قبل تا به امروزدر زبان فارسی رخ داده است کماکان در سایرزبانهای ایرانی از جمله تالشی هم رخ داده است. ولی میتوان درصد تغییرات درزبانهای قومی در دوران تحولات را به اندازه زبان فارسی ندانست که تالشی هم از این قاعده مستثنی نیست. 

در بخشی اززبان تالشی کلماتی که جنبه اسمی وصفاتی دارند کماکان به لغاتی برمیخوریم که از لحاظ گویشی دگرگون شده اند. اینها اصالتا کلماتی هستند که به زبان تالشی وارد شده اند. مثل کیتاو(کتاب)، موارک (مبارک) مَشَوَه (مشربه عربی) زَمَت (زحمت عربی)و... اینگونه کلمات چون وارداتی اند،به صورت گویشی تلفظ میشوند. گویشی تلفظ شدن واژه های وارداتی، اشکالی در زبان تالشی بوجود نمی آورد کما اینکه کلمات گویشی در همه ی زبانها حتی فارسی هم وجود دارند.در زبان اقوام از جمله تالشی واژگانی به صورت گویشی تلفظ میشوند که ذاتا وارداتی اند.در زبان تالشی هیچ یک از کلمات اصیل تالشی به صورت گویشی تلفظ نمی شود، مگراینکه وارداتی باشند.

نکاتی چند در باب طیفون.

 طیفون یا تیفون واژه ای است که در حال حاضر در زبان تالشی کماکان تلفظ میشود. در نقاطی ازتالش جنوبی( جنوب فومنات) تیفون را توفیون، تلفظ میکنند.در تالشی کلمه ای دیگری نیز وجود دارد که کار همان تیفون را انجام میدهد وبا طیفون هم معناست که آن "غزری" است. شواهد نشان می دهد که واژه ی "غزری" کهنترین واصیل ترین واژه ی زبان تالشی باشد. به دلیل اینکه این واژه درمیان سایر اقوام ایرانی تلفظ نمیشود ونیزاینکه این واژه در حال حاضرفقط در زبان مردمان کهنسال قوم تالش گاها جاری میشود.دلیلی براصیل بودن این واژه در میان مردمان این قوم می باشد.

حتی در بعضی از نقاط تالش نشین این واژه روبه فراموشی رفته است. جوان سالان با این واژه هیچگونه آشنایی ندارند.اما قضیه تیفون با غزری فرق دارد. ما اگر از یک بچه ی 10 ساله تالشی وحتی غیرتالشی بپرسیم تیفون چیست،اوسریعا واژه ی توفان به ذهنش خطورمیکند وبا استناد به آن مفهومش برایش آشکارمیشود.اینکه اساسا وبدون شک بگوییم تیفون واژه ای مستقل تالشی واصیل است وبه آن وارد نشده است شاید قدری عجله کرده باشیم.زیرا مشاهده شده مردمانی در اقوام مختلف از دریای مازندران گرفته تا نقاط مرکزی تا سواحل خلیج فارس وجنوب ایران، توفان را تیفون تلفظ میکنند.آنان معتقدند طیفون همان طوفان فارسیست ومستقل ازآن نیست.منتهی می گویند با گویش خودمان تیفون تلفظش میکنیم. ولی اگر بخواهیم بنویسیم،توفان مینویسیم.اینان اکثرشان مردمانی فارس زبانند ومثل تالشها توفان را تیفون تلفظ میکنند. 

بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که توفان فارسی هم مثل مشربه عربی در مقطعی از تاریخ، وارد زبان تالشی شده باشد، که آن یکی مَشَوَه تلفظ شده این یکی طیفون. واژه های عربی راهی جزء اینکه از طریق زبان فارسی وارد زبان تالشی شده باشند وجود ندارد.چون تالشها در طول تاریخ هیچ ارتباطی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با عربها نداشته اند.

نکته ای دیگر اینکه نگارنده در هیچ کجا ودر هیچ پست وکامنتی نگفته است که توفان واژه ای عربیست وما ازعربها گرفته ایم. گفته شده تعدادی از کلمات تالشی عربی اند وهمانگونه که زبان عربی در فارسی نفوذ پیدا کرده در تالشی هم راه پیدا کرده است. مثالهایی را هم ذکرکرده ام ولی درآن مثالها واژه ی طوفان بکارنرفته است.

نظر بنده دراین باب این بوده وهست که طوفان واژه ای ایرانی و فارسیست که تیفون شکل گویشی آن میباشد. هرچندهم  بعضی ازکلمات گویشی ما درچند کشوردیگرجهان نیزتلفظ گردد. این موضوع برای ما سند نمیشود که ما بیاییم ریشه ی واژه های فارسی وتالشی خود را درآن سرزمینها جستجوکنیم. زیرا سابقه ی تمدنی ما ازآن کشورها ومناطق به مراتب بیشتراست.

هرچند پدیده زبان مقدم بر تمدن بشری است ولی این تمدن است که فرهنگ بشری که زبان بخشی از آن است را به نسلهای آینده تاریخ معرفی میکند.این تمدن است که آثارزبانی یعنی رسم الخط پیشینیان را به ما نشان میدهد. بدون مراجعه به تاریخ تمدن بشری ما ازکجا باید بدانیم مثلا مردمانی در فلان صحرا یا فلان جزیره مطروکه زندگی میکرده اند و زبانشان آنگونه بوده است.

پژوهش در باب زبان ها اگربدون در نظر گرفتن سوابق تمدن بشری باشد، نهایتا منجر به این میشود که ما به دنبال ریشه یابی واژه ای مثل توفان که اصیلترین واژه ی ایران کهن است به سراغ کشورهایی برویم که هیچ پیشینه ی تمدنی درتاریخ ندارند.اینگونه تحقیقات ناخواسته به فرهنگ وادبیات ملی و قومی ما خدشه وارد خواهد کرد.

توفان و تیفون دو کلمه ی همزاد و هم ریشه اند.مگرمیشود یکی توفان باشد و فارسی ودیگری تیفون باشد وتالشی؟یکی طیفون باشد وتالشی اما ریشه اش در سرزمینهای دیگری  باشد؟!واین یکی طوفان باشد وفارسی وریشه واصالت ایرانی داشته باشد؟ پس اگر چنین باشد ما باید ریشه ی توفان را هم در آن مناطق بجوییم!

پس چه شد این هم پافشاری کردن بر سر اینکه توفان یک واژه ای اصیل ایرانی است؟ آیا این هویت بخشیدن به زبان ملی و مادری ماست؟ آیا اینگونه تحقیقات زبان مادری ما را از بن و ریشه خالی نمیکند؟ چگونه میشود ما هفت هزارسالگان ریشه کلمات ما در بین سرزمینی باشد که سابقه ی تمدنی آنان برایمان نامشخص است؟!

اینها همه سوالاتیست که از خوانندگان معزر درخواست داریم که ازاطلاعات خودشان ما را بی نصیب نگذارند.

درپایان من هم با این زبان نوشتاری (انشائی!) خودم فقط این را میگویم که بیاییم اندکی محتاط باشیم تا اشتباهی به تاریخ برده نشود. من نظرم را به آرای خوانندگان محترم می سپارم وهرگز بر روی آنچه که در این مقال یادآور شده ام مهرحق نمی زنم. پیوسته منتظرآراء ونظرات دوستان هستم که بقول معروف: همه چیز را همگان دانند. روزوروزگار برهمگان خوش. 

1-عکس طیفون از وبلاگ طراحی طیفون

انارستان سخن

انـارستــان سـخــن

انــارســــتان سخــن بی خــار است اینجا

کوکوی خـوش الحـان برسرداراست اینجا

در ســرای بی یاوری لیــک خـلِه لــون بـاز

بـاهـزاران شـوق درکنــار یــار است اینـجا

از دایــره ی مـحـبـت بــرون مـشــو ای دل

کان دایــره را نقــطه ی پـرگــاراست اینجا

مـرا چـه باک که دامـن ز دستـم در کشی

که دستـم به دامــن پروردگار است اینـجا

خوشا آن تالشستان و نی و خورشید اش

کـه لدویـش را محمـود درکنـار است اینجا

قــسـم بــه ایــران و آئـیــن مـهــرایی اش

کین سرزمیـن را تالـش افتـخاراست اینجا

تالــشی، ای زبـــان مــــادرم تـــو بمــــان

که با رفتـنـت مرا شـیـون و زاراست اینجا

بـهـــر حـفــــظ زبــــان مـــادری تـــو بیــــا

ببـیـن که شانــه ام در زیـر بـاراست اینجا

تالــش، هــرکـه تعــرض برجـنـگــلت کنـد

بیشک گردنش در طنـــاب دار است اینجا

بــا شــنــیــــدن نــــوای نــی چــوپــانــت

سوج دلم بر چهره غمگــسار اسـت اینجا

زیــر چـتـــر بــال سیـمـــرغ افـسـانــه ات

برسر رخـش دلم سایـه سـار است اینجا

داتــامــا برخیـز و ببیـن که چگـونـه تالـش

به آئیــن و میهـن اش وفــادار است اینجا

تـــالــشا یــــادت نــــرود کــه نـگـهــدارت

دو دست ابـاالفـضـل علـمـدار است اینجا


سراینده اشعار: نعمتی کرفکوهی ( خله لون) کرج 12 مرداد 1393



همدلی از همزبانی خوشتراست

همدلی از همزبانی خوشتراست




در گیلان ما در بین مردمان گیلک زبان وتالش زبان، کمترکسی است که نام شاعر نام آشنای گیلک زبان، زنده یاد شادروان " شیون فومنی " را نشنیده باشد.معلمی سوخته دل،درد آشنا، فرهنگ دوست،ومردم شناس وارسته ای بنام "میراحمد سید فخری نژاد"، که نام شاعرانه خودش را " شیون فومنی" نهاده بود. شاید به جرأت بتوان گفت بعداز کلوچه فومن که خوشمزه گی اش شهرت ملی دارد.او خوش ذوق ترین وخوش الحان ترین قمری شیرین سخن شهرفومن بود. حیف که عمرکوتاهش به او فرصت نداد تاهمچون گل آقای فومنی شهره ملی پیدا کند.

حال باید چرا مرا با اوکاری باشد؟! من یک تالش زبانم واو زبانش گیلکیست.سوال دیگرباز اینجاست. چرا باید مرا با او کاری نباشد؟! چون زبانش گیلکیست؟! وزبان من تالشیست؟! پس اگر اینطوری باشد مولوی بلخی فارس زبان را هم نباید با شمس تبریزی آذری زبان کاری باشد.به قول حضرت مولانا، همدلی از همزبانی خوشتر است. حال اگر همزبانی یافتی که با تو همدل است باز این از آن هم خوشتر است!. بگذریم، من وقتی اشعار گیلکی مرحوم شیون را میخوانم، احساس میکنم که این همان حرف من است، درد من است واحساس من است. گویی عین سخن من است که دارد به گیلکی ترجمه اش میکند. پس دوان دوان رفتم به سراغش تعظیم نمودم بر مزارش پسان بگفتم:

شـیــونـا ازهـمـزبــانی گــله دارم گــله

گفتا گله کم کن که شیون با تو همدله

گفتـم برخیـزو بیا شیــونت از سر بگــیر

تا بازدر کنـارتــو سر دهـم من هـم خله!

بعد نشستم در کنار مزارش وشعرطنز گیلکی " اچه مچی خواب" اورا با اندکی دخل وتصرف و تخلیص به تالشی به نظم برگرداندم به "هچی پوچه خواو".روانش شاد و یادش گرامیباد. (تیرماه 1393 – نعمتی کرفکوهی – خله لون)

هچی پوچه خواو!!

( با کسب اجازه از روان زنده یاد شیون فومنی)

روبـه تهــرون که خسـم گیـلـونی خواوی وینـم از

دا چـمــون ویچــیـنــم زمـــونــه عـذابـی ویـنــم از

چـمـه یـنــک چـمــه خــواو درا وا ام غـریـبـــه جـا

کیــلاغــا پیشی اشـتـه مـروجـه خـواوی ویـنـم از

چمـه هـمـسوئه سـاتــه امـبــارتی ســه مرتـبــه

هـمسوئه کیـلاغا پیـشی اشته غـورافی وینـم از

زونــوم مــورام ژنـــده شه اسـپـه ســری نـدبـره

الــکی اشـــتــه دازی بســـاوبســاوی ویـنـــم از

اینه وام آخا ینـک خواوی کو نی مه دس نـکشی

چـمه مـیـده جـوشـا تــه ای لاکـیتــاوی ویـنــم از

ترسم تورآبوم نصفه شبون هفت خواوی مینیکو

اشــتــه شـی یـه ینکی کـــلـه خــراوی وینــم از

همـه اشتــن مـردکـونـه خـنــده و شـوقــو کــرن

مـه اشـتـه نـمکــه یـاری بساو بسـاوی وینــم از

نـشتــیــره قـبــری ســری کـــرا مـــرا آرده یـاری

مـرده شــوربـرده  اشته  دس آسیــاوی وینـم از

درازه روزی ویــــل آبـیـــــره تــــرا مَـــلَـه گــردی

چمه پیـشی اشته کــنه عکسی قـابی ویـنـم از

ایـتــا روز کــع ویـشوری ایـتــا روز شنـدرشـوری

ذیلـه ای مه هـمش که اشته تنـدوتاوی وینـم از

چــمـه شـکـه چـرک وچــلــونــه وژه بـــو دلـکـه

اشــته گــلاوه شیـشـه مکـــه گـــلاوی وینـم از

از کــرا ســـیلـه ژنــم  چـمــه دیـمی سـر آکــرم

درعــوض اشـتــه گـلــنــــده زرده آوی ویــنـم از

شبــو روزصــد دفــا عـیـزرائــیـلی را نـامــه آدم

نشـم راه دیـئسم که کی چــه جــوابی وینـم از

هفت خواوی مینه مسافیرخونه چی مه دخونو

ایـزم چفــه عـرق چمـه رخـت خـواوی ویـنــم از

تنـد تـند شیـطـونی لنـت کرم چـمـه خـدانه وام

کی مـوسـله روخـونی لاره چـمـه اوی ویـنـم از

ازکه ماشـیــن ندارم ماتور چی پشـتی دچـیکـم

بورونـو گـشتی جاده شیــکارگـوراوی ویـنــم از

بـورونــو دا پـه وزه کـرفــه کــوه مـــرخـــا سـرا

گـولــه دیـلـه رفـی سر اربـا دوشـاوی ویـنـم از

بــو رقــایـبـــه روزی خــرمــا دنـم نـونـی دیــلـه

آدم هـمسوئــه کعـــون چـــه اَ صـواوی وینـم از

کــرفـه کــوه هـــوا دبـو چـمــه کـلـــه ایـتــا روز

دِه دِه ســـرا اوردک و کــرگ و کــواوی وینــم از

خـله لـون عـومــری اگـه تــرا هـنی باقی بـوبـو

باهــاره روزون گیـریــه سـوزه عــلافی وینـم از


این شعرهمان شعرگیلکی  اچه مجی خواب زنده یاد شیون فومنی است که  توسط نعمتی کرفکوهی ( خله لون) از شکل گیلکی خارج وعینا به تالشی به نظم در آورده شده است (بااندکی دخل وتصرف وتخلیص)