پریسکه های رضا نعمتی کرفکوهی - قالب طرح (1)
********************
میرزا برخیر
که زورم به تنهایی
به تابوت جنگل نمی رسد
********************
تا راه اختلاس را
یاد گرفت
با ابروانش
مرا بالا کشید
********************
به تک درخت غریب گفتم
باز اگر جنگل شوی
من گوشه اخم سایه ات را
به تمام لبخندخورشید نمی فروشم
********************
کفر است
آزادیخواهی
ازبند نگاه تو
********************
دیگر زلیخا دنبال یوسف نمی دود
در سرزمینی که
پیراهن ایمانش
از جلو پاره میشود
********************
پرکشید دلم
از قفس سینه
وقتی حواسش را
به سویم پرت کرد
********************
روسیاهی را
دوست دارم
اما
برای موهای سپیدم
********************
هم کوپه تو شدم
وقتی دیدم
قطار زندگی باتو
ایستگاه پیاده شدن ندارد
********************
برای جنگل
قامت خمیده ام
در کویر میگردم
به دنبال عصایی
********************
شیارهای چروک صورتم
سند جانبازی من است
در شبیخون روزگار
********************
دیگر
رغبتی برای مجنون شدن نیست
لیلی
مجال کاسه شکستن ندارد
********************
به امید شانه به شانه
راه رفتن با تو
سالها
پا به پایت دویدم
********************
انتقام بهار را
از خزان عمرم
خواهد گرفت
نگاه سبز تو
********************
هرچه
روی تو حساب کرده بودم
به هم ریخت
وقتی که رویت را برگرداندی
********************
دست به یقه ی آسمان شده بود
برای باریدن
دریایی که
بخاری از او بلند نمی شد
********************
خروار ها
خودم را در تو درو کردم
پس از آنکه
قطره ها بر من باریدی
********************
رغبتی برای پیراهن درآوردن ندارد
ریز علی زمان
در روزگار خاموشی مشعل ها
********************
افتادن
پاداش خوش رقصی برگ
درمقابل باد بود
********************
وقتی نقشه ها
میل بر آب شدن نداشتند
موج دریا به ساحل کوبید
نقش ماه را
********************
همه جای دنیا هستم
وقتی هرجایی
خودم را جا می گذارم