آه ! کجایی جنگلم
نسیم صبح تالش
برای رقصاندن
در پی برگیست
فاخته در تعمق راشی
که دگر نیست
سار به دنبال شاخه ای
برای لحظه ای درنگ
بلبل بهر دمی نالیدن
بر پیکر الاشی(1) بی تن
دیگر شاخه ای تکان نمی دهد خود را
بهنگام پرنده ای برخاستن
آه جنگلم
برای قامت خمیده ی تو
درکویرستان میگردم
به دنبال عصایی!
نگاه کن
جاروکش خصم روزگار
درحال روبیدن سبزینه هاست
نفس گیر عدمت
میخواهد ریزگرد کند برپا
دیگر نفس کشیدن را
مجالی نیست در دل تو
دیگر دشت غربت کویر را
غم تنهایی
بسر خواهد رسید
غبار اینبار
همراهی میکند باد را
از دل جنگل
تا آغوش کویر
به تک درخت غریب گفته بودم
باز اگر جنگل شوی
من گوشه اخم سایه ات را
به تمام لبخند خورشید
نخواهم فروخت
لیک
دیگر باید چشمها را دوخت
بر قامت الاشی
که دیگر روی پایش نیست
کوکو (2) اینبار
شاخه ای برای نشستن ندارد
پشت پلکهای بسته ی زمان
وجدانیست
که انگار نمی خواهد بیدار شود !
من آوای غربت جنگل را
تا اعماق کویر شنیدم
من پیچش دود را
بربالین خاکسترشده ای یافتم
که میگفت:
تا لحظه ای پیش جنگل بودم!
دیر رسیدی
نایست برو...
من در درونم بوی دلی شنیدم
که داشت می سوخت
برای کودک ده ساله ی گیلانی
که دیگر در خواب می شنود
صدای شرشر بارانی
که برگ راشی را خیس نمیکند!
سوختم برای میرزایی
که نمی ماند برایش جایی
کجاست جنگلی
تا درخود بپیچاند از میرزا
صدایی، فریادی
کجاست جنگلی
تا برآرد از فاخته
نوایی
تا تالش مردی با این نوا
باورش آید
صدای پای بهار را
کجاست جنگل...؟!
آه کجایی جنگلم
آه کجایی جنگلم
1- الاش در زبان تالشی به درخت راش گفته میشود
2- کوکو در تالشی به فاخته میگویند
از: رضا نعمتی کرفکوهی (خله لون)
کرج- چهاردهم مرداد یکهزاروسیصدونودوچهار