سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

تالش اهورایی !!!


نقدی بر نظر «تالش اهورایی» !!

نگارنده :رضا نعمتی کرفکوهی

بنام آفریدگار مطلق

مقدمه: قبل از ورود به این مقال، بایستی یادآوری گردد که مقصود نگارنده از این نگارش ،شمشیراز رو بستن در تخاصم با شخص خاص یا دوستانی که با هرانگیزه ای درسایتها و وبلاگهایشان ویا درلابلای مقالات واشعارشان درنشریات یا درحین سخن گفتن درهمایشها و ان جی او های تالشی، واژه "اهورایی" را بعنوان پسوندی برای تالش بکارمی برند نیست. بلکه باب گفتمانی  را برای شنیدن و گفتن باز نمودن ونه ازباب کوبیدن و تخریب وطرد نمودن واز صحنه فرهنگ تالش خارج کردن،چشم وگوش ودهانی را بستن وقلمی را شکستن که مارا نه مقصود آن باشد ونه داشتن آن درتوان، نه نیتی برای کسب نان، که برعکس آن، مقصود در یک تصادم دائمی باهم در اندیشیدن است.نیزفرسایش قلمی را درصفحه نگارش بسان رانش سخنی از ره صدق برزبان تالشی بی آلایش که درآن نه ازبرآشفتن خبری باشد ونه از شوریدن اثری.

همانگونه که میدانیم  دین وآئین ایرانیان قبل از ورود اسلام به این سرزمین، زرتشتی یا مزدیسنایی بوده است .اکثرمورخین، تاریخ پیدایش این آئین ایرانی را بین هزار تا هزارودویست سال قبل از میلاد حضرت مسیح ع میدانند. تعدادی هم تا دوهزارسال پیش ازآن که تا امروز میشود قریب چهارهزارو پانصدسال.ازطرفی یونانیان پیدایش آئین زرتشت یا مزدیستا را تاامروز پنچهزاروپانصدسال می پندارند.

ولی آنچه مسلم است جناب زرتشت علیه رحمه در زمان پادشاهی گشتاسب ظهور نموده است که به این پادشاه پناه برده وکتابش را دراختیار"کی گشتاسب" قرارمیدهد، تا او ازطریق قدرت نظامی اش آئین زرتشت را ترویج نماید! نگاه نگارنده به این آئین نه ازروی دین پژوهی  بلکه نگاهی درحد تحلیلی کوتاه برمبنای جامعه شناختی که ادعای جامعه شناسی هم ندارد است.

آنچه ما ازادیان الهی میدانیم اینکه ، پیامبران الهی کتاب وآئینشان را مستقیما برای توده مردم قرائت میکردند نه که خود وکتاب مقدشان آلت دست حاکمان زمان گردد. پیامبران الهی رابط مستقیم  بین مخلوق وخالق بودند. پیامبران  توحیدی نه که برای پیشبرد آئینشان از پادشاهان و کیسران و حاکمان زمان خود کمک نمیگرفتند، بلکه  این حاکمان بودند که منافعشان را درتضاد با ادیان الهی میدیدند وبرآنان می شوریدند. ولی برعکس این، آئین زرتشت از طرف حاکمان برمردم تحمیل میشد ومردم سخن زرتشت را از زبان پادشاهان می شنیدند.

اهورا مزدا  نام بزرگترین خدای دین زرتشت است ونه تنها خدای واحد بلکه درآئین زرتشت درعالم کائنات هر باشنده ای خدایی جداگانه داشته از خدای خورشید تا زمین و روز وشب و جامدات وگیاهان وحیوانات وبرای انسان خوب و انسان بد هرکدام خدایی مجزاست که رئیس این خدایان "اهورا مزدا" است. شکی نیست که در آئین زرتشت انسانها  به نیکوپنداری و نیکوگفتاری و نیکوکرداری دعوت شده اند، ولی مگردرآئین پیامبران توحیدی وآخرینش حضرت محمد ص برعکس این سه تا گفته شده است؟

 آیا نگاه بشر به پیامبران باید ناسیونالیستی باشد؟

یعنی هرپیامبری که درهرکجای گیتی ظهورنموده مختص به همان زبان و فرهنگ است؟ ومردمان نقاط دیگربعلت تفاوت فرهنگی و زبانی وحتی نوع و شکل وسبک پوشیدن لباس باآن پیامبر، نباید ایدئولوژِیش را بپذیرند؟ اگراینگونه باشد امروز اروپائیان هم باید آئین مسیحیت را کناربگذارند چون عیسی مسیح ع یک شخصیت اروپایی نبود واگرهم اروپایی میشد یا اروپای شرقی میشد یا غربی واگر متولد اروپای غربی میشد لزوما تولدش دریک کشور خاص صورت میگرفت آنوقت باید مثلا فرانسویان میگفتند او متولد آلمان است و ما فرهنگمان با آلمانی ها یکسان نیست ویا غیره.

درمکاتب مادی هم نگاه پیروان مکاتب به پدیدآوردندگان آن براساس تفکرات  ناسیونالیستی نیست. مثلا مارکسیستهای اروپای شرقی نگفتند هگل ومارکس آلمانی اند ما مردمان سلاونیای شرق هستیم مارا به مکتب مارکس چه.

 بنابراین نگاه مردم جهان به ادیان ومکاتب یک نگاه انترناسیونالیستی بوده ورسالت پیامبران در محبس ناسیونالیسم محبوس نمی شود. درآئین زرتشت هم این تفکر برون مرزی وجود داشته و زرتشت دین خودش را محسوردر مرزایران نمیدانسته وبعد از پذیرش کتاب زرتشت توسط "کی گشتاسب" پادشاه بلخ، این پادشاه با لشکرکشی به سایر نقاط  جهان ازجمله ازهند تا چین اقدام به گسترش وترویج این آئین به وسیله  زورنظامی نمود. حال چرا این اشکال به دین زرتشت وارد نیست به اسلام وارد است که با حمله ی نظامی وارد ایران شده !! واقعا جای سوال دارد!.

حکومتی شدن دین زرتشت.

اوج حکومتی شدن دین زرتشت درزمان پادشاهی ساسانیان اتفاق افتاد. مورخین تجلی قدرت ایران در جهان آن زمان را درپادشاهی شاهان ساسانی دانسته که برخی ازاین پادشاهان  ادعای عدالت گستری نیز داشته اند! عدالت گسترانی  که حق تحصیل را فقط برای طبقه اشراف وفرزندان حاکمان میدانستند.داستان کفشگررا شنیده اید که به پادشاه گفت من تمام زندگی ام را خرج دولت میکنم بگذارید فرزندم به مدرسه برود وتحصیل کند. شاه عدالت گستر! درجوابش گفت یعنی میگویی فرزند یک کفشگردرکنار فرزند پادشاه عالم روی یک نیمکت بنشینند ؟!

 درگوشه ای دیگر از اقدام عدالت گستری انوشیروان عادل! این بود که بیست هزار مزدکی عدالت خواه را بیگناه و به طرز فجیعی زنده به گورنمود! درزمان این پادشاه طبق حکم  مؤبدان ( روحانیان رسمی آئین زرتشت) مزدکیان را به باغی در یمن دعوت کرده و سرهاشان را تاکمردرحفره ها نموده وپاهاشان را روبه هوا تاجان باختند.سپس مزدک را آوردند وبا تحقیربه اوگفتند پیروان تو اینها یند؟ پس از آن مزدک را هم زنده زنده درکناراجساد پیروانش به آتش کشیدند.

پیش از این هم در زمان شاپوراول یک پیامبر ایرانی دیگربه نام "مانی"  ظهورنمود وکتابی بنام "ارژنگ آورد.ابتدا شاپوربه اوگرویده سپس به دین قبلی اش زرتشت برگشت. این پیغمبر ایرانی درزمان سلطنت هرمزبه دستورپادشاه پوست از تنش کندند ودر پوستش کاه ریختند ودر دروازه جندی شاپورآویزان نمودند و در معرض تماشای مردم گذاشتند.

نکته: ( نکته قابل توجه درخصوص پیامبران غیرالهی وغیر توحیدی این است که پیامبر بعدی، آئین پیامبر قبلی اش را تکذیب وبه مخالفت باآن می پرداخت. ولی در ادیان الهی هیچ پیامبری را سراغ نداریم که آمده باشد و آئین پیامبر قبلی اش را تکذیب کرده باشد، که این خود معجزه ای است برای کل بشریت برای رسیدن به این ادراک که  پیامبران  الهی از خودشان سخن و کتاب نمی آوردند تا باهم در تناقض باشند).

  آن عدالت! واین جنایت تاریخی براساس همان فرهنگی اتفاق می افتاد که خودش را  "اهورایی " می پنداشت. فرهنگی  که امروز بعضی از دوستان تالشی ما آن را پسوندی برای قوم کهن تالش قرارمیدهند.

آیا فرهنگ تالش اهورایی است؟

اهورایسم یا اهوراگری چه نسبتی با فرهنگ قومی تالشان دارد؟

همانگونه که تالش پژوهان عرصه تالش شناسی تاریخ موجودیت قوم تالش یا کادوس باستان را سه هزارسال پیش از ورود آریائیان به فلات قاره میدانند، ولی شواهد نشان دهنده آن است که کادوسیان و کاسیان حتی قبل از تمدن ششهرارو پانصد ساله شوش وبابلیان بین النهرین می زیسته اند.برخی نیز اشاره نموده اند تالشان یا کادوسیان  شاخه ای از نژاد مادها بوده اند.

 اخیرا باستان شناسان از پیدایش اثارتمدنی در جیرفت کرمان اذعان نموده اند که آثار کشف شده حکایت از تمدن ده هزاروپانصد ساله ایرانیان دارد.این آثارکشف شده نظریه ورود آریائیان از هندواروپا به این سرزمین را نقض می نماید ونظریه مهاجرت ایرانیان یا همان آریائیان باستان از ایران به سایر نقاط دنیا را قوت می بخشد.

بااین تفاسیربنا به شواهد وهمچنین  نظریه برخیها اگرکادوسیان را شاخه ای از مادها هم بدانیم، باز سابقه تمدنی اش ازبین شش وهفت هزار سال به ده هزاروپانصدسال افزایش می یابد.

این درحالی است که درپیدایش دین زرتشت اگرنظریه یونانیان را هم بخواهیم درنظربگیریم به بیش از پنجهرار سال میرسیم  ولی سابقه تالشان بیش از دوبرابرتاریخ پیدایش دین زرتشت است.

بنابراین باید این دوستان مدعی اهورایی بودن فرهنگ تالش به این سوال پاسخ بگویند که پس فرهنگ تالشان پیش از ظهور زرتشت چه نوع فرهنگی بوده است که امروز به اهورایی بودنش افتخار میکنند؟

اهورایی دانستن فرهنگ تالش با نگاه سکولاریسم!

متاسفانه نگاه بعضی ها به قوم کهن تالش براساس تفکرلائیتیسه وسکولاریته است.اگرتمام پستها وکامنتهای این دوستان را بخواهیم بررسی کنیم، حتی تصادفا وبرای یکبارهم که شده نام خدا وپیغمبر را نمیبینیم .اینکه این دوستان قلبا دلشان با معنویت است یا نیست الله اعلم. خداکند نام ویادخدا وحقانیت قرآن کریم درصفحه دلشان پاک نشده باشد.بهرحال دراین مسیرتا به امروز راننده خوبی بودند وتصادفی نداشته اند.ولی وقتی یاد اهورایی بودن فرهنگ تالش می افتند چطوریادشان می رود که تفکرشان سکولاریستی است؟ یاکه نه فقط به اسلام که میرسند ناخودآگاه سکولاریسم بودن یادشان می آید؟

ولی به آشو زرتشت علیه رحمه  که میرسند میخواهند با پشتک وارو درون آتشکده اش شیرجه بزنند! وخودشان را جزغاله کنند!!

آقا مگرمیشود با تفکرلائیسم وسکولاریسم، اهورایی هم شد؟! اینگونه تفکر مصداق همان یک بام ودوهواست.سکولاریسمی که جدایی مذهب ازهمه شئونات زندگی را شعارخودقرارداده دیگرنمیتواند مبلغ فرهنگ دینی باشد، حتی اگرآن دین، دین زرتشت باشد..   

فرهنگ وسنن قومی و ملی درکناراعتقادات دینی.

اقوام وملل جهان همواره درطول تاریخ درکناراعتقادات مذهبی شان به یک سری باورهایی نیز پایبند بوده اند که به باور قومی و درکل به باورهای ملی ومردمی معروف شده اند. قالب مردمانی که دارای فرهنگ وسنن واحدی هستند معمولا در داخل یک مرزجغرافیایی خاص قرارمیگیرند که به مردمان آن کشورمعروف میشوند وازاین طریق هویت ملی خودشان را شکل می دهند.مردم ایران هم از این قاعده مستثنی نیستند ودر کشوری بنام ایران متولد شده اند که برمبنای سندسجلی و شناسنامه وکارت ملی،  هویت ملی شان نمایان است. ولی درکناراین هویت ، هویتی دیگری نیز هست که جهانیان، مارا را با آن میشناسند وآن هویت مذهبی است (منظورازمذهب  دین است نه شاخه ای ازدین).

باورها وسنن قومی وملی و مذهبی:

نه سنتهای قومی وملی ، مترادف با عقاید مذهبی اند ونه متضاد با آن. ولی از سویی دیگرحتی بعضی از باورهای مذهبی "درون مذهبی" هم با اصل اصول عقاید دینی تناسب ندارند وبرجایی مانده از بدعتهای پیشینیانند ( نمونه اش قمه زنی وتیغ زنی زیر پای علم امام حسین ع).

ازجمله سنتهای قومی اقوام ایرانی ازجمله قوم کهن تالش که به صورت فرهنگ ملی هم درآمده از جشن وسرور مردمان این قوم از شب چله ( چیله شو) گرفته تا خانه تکانی های چندروزمانده به عید نوروز،از مراسم چهارشنبه سوری تا روز عید نوروز وروزهای پس ازآن تا روز سیزده بدر.مراسم وجشنهایی  دیگری نیزبوده  که درسنوات گذشته روبه فراموشی گذاشته شده از قبیل مهرگان یا جشن خرمن وغیره .

این آئین ها مربوط به دین و مذاهب خاصی نیست و فقط مربوط به فرهنگ قومی وملی ایرانیان است. آنانی که ادعا دارند این آئین ها از زمان ظهور زرتشت به این طرف مرسوم شده وبه یک فرهنگ اهورایی تبدیل شده،باید دلیل وسند ارائه نمایند که این آئین ها قبل از ظهور زرتشت در ایران مرسوم نبوده است.

بیشک این آئین ها یک فرهنگ ملی ومردمی است وازدیرباز بوده و زرتشت آورنده این رسم ورسومات برای مردم ایران نبوده است. چنانکه درزمان سلطه دین زرتشت هم این مراسم ها و آئین ها تداوم یافته است.

از بعداز ورود اسلام به ایران ومخصوصا بعداز ورود مبارک امام العارفین حضرت امام رضا ع به خاک ایران و اقامت سه سال ونیمش  درخراسان، هیچ دستور وحکم ونظر وروایتی ازآن امام رئوف موجودنیست که در رد یا مذمت آئین های ملی  ایرانیان باشد.

کماکان اجرای این رسومات ایرانی درزمان اقامت آن حضرت در ایران هم داشته است.چراکه این سنن اگردرردیف عقاید دینی نباشد درتضاد با آن هم نیست وشخصی را نمیتوان  به علت اجرای این مراسمات قومی ومیهنی، بی دین و کافرویا مشرک نام نهاد.

باورهای قومی ومحلی دیگری نیزدربین مردمان تالش وتالش زبانان ویا در بین مرمان سایر اقوام ایرانی مرسوم بوده وهست که این باورها جنبه ملی ندارند ومختص به بخشی ازمردم بومی نشین  اقوام هستند که دریک نقطه جغرافیایی خاص زندگی میکنند.

برای مثال وجود صخره سنگی بزرگ و نمادین در ییلاقات ماسال بنام(روستمی ویسپینج) (یعنی برای رستم 250 گرم وزن داشته!) یا در مسیر راه ییلاقی گشت رودخان فومن سنگی بنام "ایمامه سنگ" وجود دارد که مردم منطقه معتقدندکه «امام پایش را روی این سنگ گذاشته است!) یا درجایی بالاتر منطقه ای است بنام ( رشی آبخوریا رشی آخر) که ظاهرا منظوراز " رش" رخش رستم است که دریک جای ایستاده و پانصد متر گردنش را دراز نموده وازجای دیگرآب خورده است.

یا درمنطقه گیلوان رود فومن (گیلندروءَخاله ) درمسیرجاده باریکه ای که به سمت بازکمان «باسکمون» میرود آبشاری وجود دارد که سنگ دیواره اش قهوه ای مایل به قرمزاست وبه گویش مردمان تالش این محلات به « خونه دره » یا دره ی خونین معروف است.

اعتقاد براین است که کفارامامی را سواربراسب دراینجا محاصره نموده اند واسب امام ازجانب خدا دستورگرفته که از صخره بالا برود که دربالای صخره امام را با تیرمیزنند وازاسبش میافتد وآب دره را خونین می نماید.علامتهای تخیلی که نشان دهنده جای سم اسب است نیز دردیواره صخره مشهوداست.

اینها بخشی از باورها و خرده فرهنگهای بومی مردم تالش زبانی است که بعضی از دوستان گاها از فرهنگ تالش به عنوان فرهنگ " اهورایی"!! نام میبرند گویا اهورای زرتشت را با ( رشی آبخورو رستمی ویسپینج و ایمامه سنگ و خونه دره انگار سروکاری بوده؟!) به هرحال اینها بخشی از باورهای قومی و منظقه ای مردم تالش زبان است که اگرقرارباشد بخشی را خرد گرایی وبخشی را خرافه گرایی بدانیم جوردرنمی آید، یا باید همه این باورها را خردگرایی بدانیم یا همه اش را خرافه گرایی یاهیچ کدامش را.

چرا که اینها باورهای تخیلی واسطوره ای بخشی از مردم تالش است همانند اسطوره سیاه گالیش وچهارشنبه خاتون که هیچ ارتباطی با فرهنگ دینی چه ازنوع زرتشتی وچه ازنوع اسلامی اش ندارند.بنابراین فرهنگ قومیتی تالشان را نمیتوان منتصب نمود به فرهنگ خاصی از ادیان ومذاهب که در مسیرتاریخی این قوم کهن پدید آمده اند. پاینده باشید.