سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

روستای دارباغ از دیروز تا امروز (1)

نگاهی اجمالی به روستای دارباغ فومن

نویسنده: رضا نعمتی کرفکوهی

قسمت اول:

از روستاهای دل انگیز شهرستان فومن یکی روستای مصفای دارباغ است. ازفومن شهردارالعماره هفتصدساله مرکز حکومت "بیه پس" که گذر کردی، وارد جاده گشت به قلعه رودخان شده ودهستان گشت را سپری و از روستای کردمحله  وارد جاده دارباغ سپس وارد روستای دارباغ میشوید.

دارباغ در 35 کیلومتری مرکزاستان و 10کیلومتری شهر فومن قرار دارد.این روستای زیبا،چهار محله در پیرامونش دارد که دومحله ی آن جلگه ای به نامهای تالشی  " کندَسَر و دیگری ربارَتونَه و دو محله ی دیگرش کوئج ، ( کوهپایه ای ) به نامهای" پیریوسف"کرفکوه" می باشد.

http://s5.picofile.com/file/8170648568/a_2_.jpg

نمایی از محله ی کرفکوی دارباغ (عکس از وبسایت دارباغ)

ونیز خود محله ی اصلی دارباغ که دارای چند دهنه مغازه و همچنین مسجد محل و مدرسه و زمین فوتبال ودکانهای نانوایی درآن واقع شده است. به همین سبب بقیه ی محله های پیرامونی اش را تحت شعاع خود قرار داده است وگرنه نام دارباغ در گذشته فقط به نقطه جلگه ای اطلاق میگردید که در میانه آن چهار محلات قرار داشت که در اصطلاح امروز "مرکزروستا" نامیده میشود.

 

http://s6.picofile.com/file/8182139926/%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA.jpg

تصویری از روستای دارباغ (عکس از وبلاگ گلبانگ دارباغ)

روستای دارباغ  از دید جغرافیایی و محیطی، روستایی زیبا و دلپذیزی می باشد. چنانکه امروز نیمی از ساکنین این روستا را مهاجرینی تشکیل میدهند که ویلاهایشان در چندسال اخیر،از دل شالیزارهای این روستا سر برآورده است!،آنهم نه برای زندگی دائم بلکه برای خوشگذرانی در ایام بخصوصی از سال.


http://s4.picofile.com/file/8182140976/%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1_%D8%A7%D8%B2_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA.jpg

تصویری دیگر از روستای دارباغ ( عکس از وبلاگ گلبانگ دارباغ )


http://s6.picofile.com/file/8182155650/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF_%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA.jpg

      نمایی از مسجد سابق روستای دارباغ.( عکس از وبلاگ گلبانگ دارباغ)

بعلت ناهماهنگی بین اهالی محل، این مسجد چندسالی است تخریب شده وهنوز مسجد جدید نتوانسته در این روستا قد علم کند. عده ای باتخریب مسجد موافق نبودند و اذعان داشتند مردم فعلا بنیه مالی برای ساخت مسجد بانماد ومهندسی امروزی را ندارند. ولی عده ای دیگر بدون توجه به نظر بقیه اقدام به تخریب این مسجد نمودند.ظاهرا پس از دوسال مشخص گردیده نظر گروه مخالف تخریب درست از آب درآمده،چون هنوز روستای دارباغ فاقد مسجد و فقط دارای یک نمازخانه ی موقت و محقر است.



http://s4.picofile.com/file/8182225568/%D9%88%DB%8C%D9%84%D8%A7%DB%8C_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA_1.jpg

نمایی از ویلاسازی در دارباغ

تنگ دست بودن کشاورزان خرده مالک در امورات زندگی و اقدام آنان به فروش زمینهای شالیکاری خود، بزرگترین عامل ورود مهاجران به این منطقه را میتوان قلمداد کرد.



http://s6.picofile.com/file/8182225934/%D9%88%DB%8C%D9%84%D8%A7%DB%8C_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA_2.jpg

نمایی دیگر از ساخت ویلا در دارباغ

خارج از تصور نیست اگر دولت مشکلات معیشتی کشاورزان را تامین میکرد و افراد بالای شصت سال را همانند کارگران و کارمندان بازنشست میکرد،و یا مستعمری برایشان درنظر میگرفت، امروز آنان راضی به فروش زمین های کشاورزیشان می شدند.



 نمایی از ساخت و ساز در داخل شالیزارها در اطراف فومنات

ازطرفی این مهاجرین که از اقصی نقاط  کشور به این روستا هجوم آورده اند پیامدهای فرهنگی خاص خودش را نیزبه همراه خواهند داشت،که بارزترین آن، باعث رو به اضمحلال رفتن تدریجی زبانهای قومی ودر کل فرهنگ بومی خواهد بود .نیز از طرفی دیگر خروج جوانان بیکار از روستا و در پی کسب وکار رفتن به خارج از روستا واقامت در شهرهای بیرون از استان، این روستای زیبا را با تغییر بافت و ساختار جمعیتی وهویت فرهنگی روبرو خواهد کرد.

http://s4.picofile.com/file/8182144642/%D8%A8%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D9%87_%D9%86%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C.jpg

اگراین روند ادامه یابد و همچنان جوانان جویای کار، روستایشان را ترک نمایند و از سویی دیگر نو پولدار شدگان مهاجر که دلشان برای خوشگذرانی و تفریحات چند روزه و نشستن در ویلاهایی در زمینهای هزارمتری لک زده وارد روستا شوند ،چه بسا در آینده نام روستا هم توسط این مهاجرین تغییر یابد.

http://s6.picofile.com/file/8182231668/DSCN0143_770x386.jpg

شالیزارهای دارباغ همچنان در دست ویلاسازان

چنانکه در گذشته نیز این اتفاق افتاده و محلهایی اکنون به نامهای کردآباد و کردمحله در مناطق گیلک نشین و تالش نشین شهرستان فومن در حال حاضروجود دارند.ولی فرق این مهاجرت با مهاجرتهای قبلی در این است که زمانی مهاجرین برای کسب وکاروتلاش وارد منطقه میشدند ودر کارهای خدماتی از قبیل کندن استخرهای آب مزارع برای کشاورزان محلات دارباغ وهمچنین ماله کشی خانه های مسکونی مردم، وارد روستا می شدند،ولی مهاجرین امروزی برای  خوشگذرانی در ویلاهایی وارد روستا میشوند که زمانی جایگاه آنها،زرق وروزی اهالی محل و منافع ملی مملکت را تامین میکرد.


http://s4.picofile.com/file/8182146126/index.jpg

(اگر روند ویلاسازی توسط مهاجرین در روستای دارباغ همچنان ادامه یاید، شاید این تصویر آینده ی روستا باشد!!!

آنوقت شام چه داریم؟؟؟؟!!!!!! زرشک ویلا با مرغ برزیلی!!!!!!)


http://s6.picofile.com/file/8182227500/%D9%88%DB%8C%D9%84%D8%A7%DB%8C_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA_4.jpg

نمایی از تجملات داخل یک ویلا در دارباغ

توصیه ای فرهنگی به مردم بومی محل
 
تا امروز این مهاجرین آنچنان تداخلی با مردمان بومی روستا نداشته اند، ولی اگر روزی با مردم بومی روستا آمیخته شوند،مردم بومی روستا نباید مجذوب فرهنگ اشرافیگری و تجمگرایی و رفاع طلبی آنان شوند و فرهنگ ساده و بی آلایش تالشی  و آداب و رسوم قومی و محلی و شعایر مذهبی خودشان را کنارگذاشته و خودشان را در مقابل این مهاجران، حقیر و بی هویت به حساب بیاورند. بلکه سعی نمایند فرهنگ و آداب ورسوم و آیینهای قومی خودشان را به آنان معرفی نمایند و آنان را جذب سنن و آداب ورسوم تالشی خودشان نمایند.
(پایان قسمت اول)

نوبهار آیدو باز وقت طرب خواهد رسید

نوروزتان پیروز

منتظر پیامکهای نوروزیتان هستیم 09196458815

http://s4.picofile.com/file/8177570600/3a72e4a2_f27a_45d6_aa15_239009c026dd.jpg
نو بهار آید و باز وقت طرب خواهد رسید

http://s7.picofile.com/file/8243690868/haftsin_noroz.jpg


بــــــهــــــــاریــــــــــه

مــوسـم عیـــد رســید وفصــل زیـبـــای بـهار

خـنـده بـرلـب بنـشان و مژدگــانی بـه مــن آر


شوکـت دولــت سرما و خــزان رفــت بـه بـاد

غافــل از گــل منشین و نغمه ی شــور بـر آر

شده ایــام گــل و عاشقی و مستی و شــور


فرصـت از کــف بــرود گر نــروی ســوی نـگار


وقـت سر مستی بلبـل ز تماشای گــل است


گر تو هم اهل دلی مست شو از چشم خمار


بنـشـین دامـن صـحــرا و نـگــر دشت وچمـن


هـمــره بـاد صــبا کــن گـذر از کــوچـه ی یـار


ســاز نـــاســازی ایــام کـــنـــون می گـــذرد


می رســد چـهــچــه ی بلـبــل و آوای هـــزار


دلت ار خـــون بــود از غـصـه ی ایــام کـنــون


چهـره خنـدان کن و عشرت طلب از دولت یار


( گزیده ای از غزلیات ادیب فرزانه استاد نبی الله حقیقت ماسالی از منظومه نیلوفرانه)


http://s5.picofile.com/file/8159105142/65.jpg


روزهای کمی باقیست تا با ورود بهارعشق،نظاره گر رقص طبیعت باشیم، جانی تازه کنیم ،با نسیم صبح نوروزی به نوازش روح بپردازیم،بنگریم به چهره گل،  به بیتابی بلبل. در سرزمین نوروز به کوه و دشت وصحرا برویم، سبز اندیش باشیم و خود را در طبیعت ببینیم و طبیعت را در خود، واین هردو را در آئینه آفریدگار و تدبیرکردگار.

اینبار به همراه بهار خواستم دوستان را به طبیعتی ببرم دلنواز با سبزه زاران و کشتزاران روح نواز. زادگاه من دهکده کرفکوه دارباغ فومن

از روستاهای دل انگیز شهرستان فومن یکی روستای مصفای دارباغ است. ازفومن شهردارالعماره هفتصدساله مرکز حکومت "بیه پس" که گذر کردی، وارد جاده گشت به قلعه رودخان شده ودهستان گشت را سپری و از روستای کردمحله  وارد جاده دارباغ سپس وارد روستای دارباغ میشوید.

دارباغ  چهار محله در پیرامونش دارد که دومحله ی آن جلگه ای  ودو محله اش کوئج ، ( کوهپایه ای ) به نامهای" پیریوسف "و "کرفکوه" می باشد.

کرف یا همان درخت هزار برگ، روزگاری تمام جنگلهای کرفکوه را پوشانده بود که چوب این درخت،با نشأت گرفته از نام هزاربرگ ، هزار ساله بود که در روزگارقدیم از تنه این درخت در ساخت خانه هایشان از آن استفاده میگردند.

 چوب این درخت هرگز نمی پوسید و در بدنه ساختمان خانه ها وهمچنین در سربندی ها ودرب وپنجره خانه های کوهپایه نشین بکارمیرفت.

http://s5.picofile.com/file/8159126050/57.jpg

و این شاید از آخرین بازمانده های درخت کرف در کرفستان جنگل کرفکوه باشد

 تصاویری ازمحله ی کرفکوه دارباغ از توابع شهرستان فومن از استان گیلان


http://s5.picofile.com/file/8170648318/a_1_.png

نمایی از باغ چای مجیدیان واقع در کرفکوی دارباغ فومن و تصویر نمادین زنان تالشی که زنبیل چای بر سر شان نهاده اند.

متاسفانه این تصویر سالیان سال در کتاب جغرافیای استان جزء باغات لاهیجان نام برده شد.( عکس از وبسایت دارباع-سهیل آبسکون)


http://s5.picofile.com/file/8170648568/a_2_.jpg

نمایی دیگر از محله ی کرفکوه - باغ چای وشالیزار وچندخانه و استخر آب مزرعه خودمان. درحال حاضر تعداد 20 خانوار در محله کرفکوی دارباغ فومن زندگی میکنند. ( عکس از وبسایت روستای دارباغ- سهیل ابسکون)



http://s5.picofile.com/file/8159100000/16.jpg

محله ی زیبای کرفکوه- باغ چای،تک خانه ی کنار مزرعه ی شالیکاری  -منزل پدر

http://s5.picofile.com/file/8159123142/18.jpg

وباز کرفکوه از منظری دیگر. باغ چایی و مزرعه شالیکاری و استخرآب و خانه ی پدر تک وتنها کنار مزرعه

http://s5.picofile.com/file/8159100500/20.jpg

کرفکوه و مزرعه ی کشت نشده و باغ چای مجیدیان و از همه جالبتر (ویرَشتَه بلِتَه)


http://s5.picofile.com/file/8159116626/4.jpg

غروب کرفکوه، تصویری دل انگیز از کوه کرفکوه


http://s5.picofile.com/file/8159101542/62.jpg

کرفکوه و مزرعه یی که تا 45 روز دیگر زیر کشت برنج میروند و در کنارش خانه ی پدری ام


http://s5.picofile.com/file/8159110450/82.jpg

کرفکوه و مزرعه ای که تازه نشاکاری شده وگاوگوساله ای درحال صرف عصرانه.  بهار92

http://s5.picofile.com/file/8159117642/12.jpg

کرفکوه و نمایی از غروق مش جانعلی و دو رأس گاوش


http://s5.picofile.com/file/8159122576/17.jpg

نمایی سرسیز از روستای کرفکوه و مزرعه ای که زیر کشت برنج رفته - بهار 92

http://s5.picofile.com/file/8159597118/58.jpg

بعدازنشاستن د سه هفته بعد وجین دباره موقی یا/ زنانه ئون را طاقت نیا،سخته کارا مگه شوخی یا؟

تصویری از مزرعه شالیکاری پدر


http://s5.picofile.com/file/8159121918/15.jpg

کرفکوه از زاویه ای دیگر و استخر آب ذخیره برای مصرف در کار کشاورزی مزرعه ی پدر

http://s5.picofile.com/file/8159597792/19.jpg

کرفکوه و خانه ی مش جانعلی  و مزرعه اش که در حال آبیاریست


http://s5.picofile.com/file/8159100100/27.jpg

....واینجا مرکز پخش رادیو اینترنتی تالشی صدای دارباغ " به مجری گری سهیل-فرشاد- فرهاد


http://s5.picofile.com/file/8159597926/32.jpg

...واین هم پدرم مشهدی اجاقعلی نعمتی کرفکوهی در حال چیدن میوه ی انبه


http://s5.picofile.com/file/8159597650/38.jpg

کرفکوه و گاودوشی با فنون خاص خود! او خودکفاست و شیرگاو خودش را میدوشد و منت

لبنیات فروشان را نمی کشد.

تالش اهورایی !!!


نقدی بر نظر «تالش اهورایی» !!

نگارنده :رضا نعمتی کرفکوهی

بنام آفریدگار مطلق

مقدمه: قبل از ورود به این مقال، بایستی یادآوری گردد که مقصود نگارنده از این نگارش ،شمشیراز رو بستن در تخاصم با شخص خاص یا دوستانی که با هرانگیزه ای درسایتها و وبلاگهایشان ویا درلابلای مقالات واشعارشان درنشریات یا درحین سخن گفتن درهمایشها و ان جی او های تالشی، واژه "اهورایی" را بعنوان پسوندی برای تالش بکارمی برند نیست. بلکه باب گفتمانی  را برای شنیدن و گفتن باز نمودن ونه ازباب کوبیدن و تخریب وطرد نمودن واز صحنه فرهنگ تالش خارج کردن،چشم وگوش ودهانی را بستن وقلمی را شکستن که مارا نه مقصود آن باشد ونه داشتن آن درتوان، نه نیتی برای کسب نان، که برعکس آن، مقصود در یک تصادم دائمی باهم در اندیشیدن است.نیزفرسایش قلمی را درصفحه نگارش بسان رانش سخنی از ره صدق برزبان تالشی بی آلایش که درآن نه ازبرآشفتن خبری باشد ونه از شوریدن اثری.

همانگونه که میدانیم  دین وآئین ایرانیان قبل از ورود اسلام به این سرزمین، زرتشتی یا مزدیسنایی بوده است .اکثرمورخین، تاریخ پیدایش این آئین ایرانی را بین هزار تا هزارودویست سال قبل از میلاد حضرت مسیح ع میدانند. تعدادی هم تا دوهزارسال پیش ازآن که تا امروز میشود قریب چهارهزارو پانصدسال.ازطرفی یونانیان پیدایش آئین زرتشت یا مزدیستا را تاامروز پنچهزاروپانصدسال می پندارند.

ولی آنچه مسلم است جناب زرتشت علیه رحمه در زمان پادشاهی گشتاسب ظهور نموده است که به این پادشاه پناه برده وکتابش را دراختیار"کی گشتاسب" قرارمیدهد، تا او ازطریق قدرت نظامی اش آئین زرتشت را ترویج نماید! نگاه نگارنده به این آئین نه ازروی دین پژوهی  بلکه نگاهی درحد تحلیلی کوتاه برمبنای جامعه شناختی که ادعای جامعه شناسی هم ندارد است.

آنچه ما ازادیان الهی میدانیم اینکه ، پیامبران الهی کتاب وآئینشان را مستقیما برای توده مردم قرائت میکردند نه که خود وکتاب مقدشان آلت دست حاکمان زمان گردد. پیامبران الهی رابط مستقیم  بین مخلوق وخالق بودند. پیامبران  توحیدی نه که برای پیشبرد آئینشان از پادشاهان و کیسران و حاکمان زمان خود کمک نمیگرفتند، بلکه  این حاکمان بودند که منافعشان را درتضاد با ادیان الهی میدیدند وبرآنان می شوریدند. ولی برعکس این، آئین زرتشت از طرف حاکمان برمردم تحمیل میشد ومردم سخن زرتشت را از زبان پادشاهان می شنیدند.

اهورا مزدا  نام بزرگترین خدای دین زرتشت است ونه تنها خدای واحد بلکه درآئین زرتشت درعالم کائنات هر باشنده ای خدایی جداگانه داشته از خدای خورشید تا زمین و روز وشب و جامدات وگیاهان وحیوانات وبرای انسان خوب و انسان بد هرکدام خدایی مجزاست که رئیس این خدایان "اهورا مزدا" است. شکی نیست که در آئین زرتشت انسانها  به نیکوپنداری و نیکوگفتاری و نیکوکرداری دعوت شده اند، ولی مگردرآئین پیامبران توحیدی وآخرینش حضرت محمد ص برعکس این سه تا گفته شده است؟

 آیا نگاه بشر به پیامبران باید ناسیونالیستی باشد؟

یعنی هرپیامبری که درهرکجای گیتی ظهورنموده مختص به همان زبان و فرهنگ است؟ ومردمان نقاط دیگربعلت تفاوت فرهنگی و زبانی وحتی نوع و شکل وسبک پوشیدن لباس باآن پیامبر، نباید ایدئولوژِیش را بپذیرند؟ اگراینگونه باشد امروز اروپائیان هم باید آئین مسیحیت را کناربگذارند چون عیسی مسیح ع یک شخصیت اروپایی نبود واگرهم اروپایی میشد یا اروپای شرقی میشد یا غربی واگر متولد اروپای غربی میشد لزوما تولدش دریک کشور خاص صورت میگرفت آنوقت باید مثلا فرانسویان میگفتند او متولد آلمان است و ما فرهنگمان با آلمانی ها یکسان نیست ویا غیره.

درمکاتب مادی هم نگاه پیروان مکاتب به پدیدآوردندگان آن براساس تفکرات  ناسیونالیستی نیست. مثلا مارکسیستهای اروپای شرقی نگفتند هگل ومارکس آلمانی اند ما مردمان سلاونیای شرق هستیم مارا به مکتب مارکس چه.

 بنابراین نگاه مردم جهان به ادیان ومکاتب یک نگاه انترناسیونالیستی بوده ورسالت پیامبران در محبس ناسیونالیسم محبوس نمی شود. درآئین زرتشت هم این تفکر برون مرزی وجود داشته و زرتشت دین خودش را محسوردر مرزایران نمیدانسته وبعد از پذیرش کتاب زرتشت توسط "کی گشتاسب" پادشاه بلخ، این پادشاه با لشکرکشی به سایر نقاط  جهان ازجمله ازهند تا چین اقدام به گسترش وترویج این آئین به وسیله  زورنظامی نمود. حال چرا این اشکال به دین زرتشت وارد نیست به اسلام وارد است که با حمله ی نظامی وارد ایران شده !! واقعا جای سوال دارد!.

حکومتی شدن دین زرتشت.

اوج حکومتی شدن دین زرتشت درزمان پادشاهی ساسانیان اتفاق افتاد. مورخین تجلی قدرت ایران در جهان آن زمان را درپادشاهی شاهان ساسانی دانسته که برخی ازاین پادشاهان  ادعای عدالت گستری نیز داشته اند! عدالت گسترانی  که حق تحصیل را فقط برای طبقه اشراف وفرزندان حاکمان میدانستند.داستان کفشگررا شنیده اید که به پادشاه گفت من تمام زندگی ام را خرج دولت میکنم بگذارید فرزندم به مدرسه برود وتحصیل کند. شاه عدالت گستر! درجوابش گفت یعنی میگویی فرزند یک کفشگردرکنار فرزند پادشاه عالم روی یک نیمکت بنشینند ؟!

 درگوشه ای دیگر از اقدام عدالت گستری انوشیروان عادل! این بود که بیست هزار مزدکی عدالت خواه را بیگناه و به طرز فجیعی زنده به گورنمود! درزمان این پادشاه طبق حکم  مؤبدان ( روحانیان رسمی آئین زرتشت) مزدکیان را به باغی در یمن دعوت کرده و سرهاشان را تاکمردرحفره ها نموده وپاهاشان را روبه هوا تاجان باختند.سپس مزدک را آوردند وبا تحقیربه اوگفتند پیروان تو اینها یند؟ پس از آن مزدک را هم زنده زنده درکناراجساد پیروانش به آتش کشیدند.

پیش از این هم در زمان شاپوراول یک پیامبر ایرانی دیگربه نام "مانی"  ظهورنمود وکتابی بنام "ارژنگ آورد.ابتدا شاپوربه اوگرویده سپس به دین قبلی اش زرتشت برگشت. این پیغمبر ایرانی درزمان سلطنت هرمزبه دستورپادشاه پوست از تنش کندند ودر پوستش کاه ریختند ودر دروازه جندی شاپورآویزان نمودند و در معرض تماشای مردم گذاشتند.

نکته: ( نکته قابل توجه درخصوص پیامبران غیرالهی وغیر توحیدی این است که پیامبر بعدی، آئین پیامبر قبلی اش را تکذیب وبه مخالفت باآن می پرداخت. ولی در ادیان الهی هیچ پیامبری را سراغ نداریم که آمده باشد و آئین پیامبر قبلی اش را تکذیب کرده باشد، که این خود معجزه ای است برای کل بشریت برای رسیدن به این ادراک که  پیامبران  الهی از خودشان سخن و کتاب نمی آوردند تا باهم در تناقض باشند).

  آن عدالت! واین جنایت تاریخی براساس همان فرهنگی اتفاق می افتاد که خودش را  "اهورایی " می پنداشت. فرهنگی  که امروز بعضی از دوستان تالشی ما آن را پسوندی برای قوم کهن تالش قرارمیدهند.

آیا فرهنگ تالش اهورایی است؟

اهورایسم یا اهوراگری چه نسبتی با فرهنگ قومی تالشان دارد؟

همانگونه که تالش پژوهان عرصه تالش شناسی تاریخ موجودیت قوم تالش یا کادوس باستان را سه هزارسال پیش از ورود آریائیان به فلات قاره میدانند، ولی شواهد نشان دهنده آن است که کادوسیان و کاسیان حتی قبل از تمدن ششهرارو پانصد ساله شوش وبابلیان بین النهرین می زیسته اند.برخی نیز اشاره نموده اند تالشان یا کادوسیان  شاخه ای از نژاد مادها بوده اند.

 اخیرا باستان شناسان از پیدایش اثارتمدنی در جیرفت کرمان اذعان نموده اند که آثار کشف شده حکایت از تمدن ده هزاروپانصد ساله ایرانیان دارد.این آثارکشف شده نظریه ورود آریائیان از هندواروپا به این سرزمین را نقض می نماید ونظریه مهاجرت ایرانیان یا همان آریائیان باستان از ایران به سایر نقاط دنیا را قوت می بخشد.

بااین تفاسیربنا به شواهد وهمچنین  نظریه برخیها اگرکادوسیان را شاخه ای از مادها هم بدانیم، باز سابقه تمدنی اش ازبین شش وهفت هزار سال به ده هزاروپانصدسال افزایش می یابد.

این درحالی است که درپیدایش دین زرتشت اگرنظریه یونانیان را هم بخواهیم درنظربگیریم به بیش از پنجهرار سال میرسیم  ولی سابقه تالشان بیش از دوبرابرتاریخ پیدایش دین زرتشت است.

بنابراین باید این دوستان مدعی اهورایی بودن فرهنگ تالش به این سوال پاسخ بگویند که پس فرهنگ تالشان پیش از ظهور زرتشت چه نوع فرهنگی بوده است که امروز به اهورایی بودنش افتخار میکنند؟

اهورایی دانستن فرهنگ تالش با نگاه سکولاریسم!

متاسفانه نگاه بعضی ها به قوم کهن تالش براساس تفکرلائیتیسه وسکولاریته است.اگرتمام پستها وکامنتهای این دوستان را بخواهیم بررسی کنیم، حتی تصادفا وبرای یکبارهم که شده نام خدا وپیغمبر را نمیبینیم .اینکه این دوستان قلبا دلشان با معنویت است یا نیست الله اعلم. خداکند نام ویادخدا وحقانیت قرآن کریم درصفحه دلشان پاک نشده باشد.بهرحال دراین مسیرتا به امروز راننده خوبی بودند وتصادفی نداشته اند.ولی وقتی یاد اهورایی بودن فرهنگ تالش می افتند چطوریادشان می رود که تفکرشان سکولاریستی است؟ یاکه نه فقط به اسلام که میرسند ناخودآگاه سکولاریسم بودن یادشان می آید؟

ولی به آشو زرتشت علیه رحمه  که میرسند میخواهند با پشتک وارو درون آتشکده اش شیرجه بزنند! وخودشان را جزغاله کنند!!

آقا مگرمیشود با تفکرلائیسم وسکولاریسم، اهورایی هم شد؟! اینگونه تفکر مصداق همان یک بام ودوهواست.سکولاریسمی که جدایی مذهب ازهمه شئونات زندگی را شعارخودقرارداده دیگرنمیتواند مبلغ فرهنگ دینی باشد، حتی اگرآن دین، دین زرتشت باشد..   

فرهنگ وسنن قومی و ملی درکناراعتقادات دینی.

اقوام وملل جهان همواره درطول تاریخ درکناراعتقادات مذهبی شان به یک سری باورهایی نیز پایبند بوده اند که به باور قومی و درکل به باورهای ملی ومردمی معروف شده اند. قالب مردمانی که دارای فرهنگ وسنن واحدی هستند معمولا در داخل یک مرزجغرافیایی خاص قرارمیگیرند که به مردمان آن کشورمعروف میشوند وازاین طریق هویت ملی خودشان را شکل می دهند.مردم ایران هم از این قاعده مستثنی نیستند ودر کشوری بنام ایران متولد شده اند که برمبنای سندسجلی و شناسنامه وکارت ملی،  هویت ملی شان نمایان است. ولی درکناراین هویت ، هویتی دیگری نیز هست که جهانیان، مارا را با آن میشناسند وآن هویت مذهبی است (منظورازمذهب  دین است نه شاخه ای ازدین).

باورها وسنن قومی وملی و مذهبی:

نه سنتهای قومی وملی ، مترادف با عقاید مذهبی اند ونه متضاد با آن. ولی از سویی دیگرحتی بعضی از باورهای مذهبی "درون مذهبی" هم با اصل اصول عقاید دینی تناسب ندارند وبرجایی مانده از بدعتهای پیشینیانند ( نمونه اش قمه زنی وتیغ زنی زیر پای علم امام حسین ع).

ازجمله سنتهای قومی اقوام ایرانی ازجمله قوم کهن تالش که به صورت فرهنگ ملی هم درآمده از جشن وسرور مردمان این قوم از شب چله ( چیله شو) گرفته تا خانه تکانی های چندروزمانده به عید نوروز،از مراسم چهارشنبه سوری تا روز عید نوروز وروزهای پس ازآن تا روز سیزده بدر.مراسم وجشنهایی  دیگری نیزبوده  که درسنوات گذشته روبه فراموشی گذاشته شده از قبیل مهرگان یا جشن خرمن وغیره .

این آئین ها مربوط به دین و مذاهب خاصی نیست و فقط مربوط به فرهنگ قومی وملی ایرانیان است. آنانی که ادعا دارند این آئین ها از زمان ظهور زرتشت به این طرف مرسوم شده وبه یک فرهنگ اهورایی تبدیل شده،باید دلیل وسند ارائه نمایند که این آئین ها قبل از ظهور زرتشت در ایران مرسوم نبوده است.

بیشک این آئین ها یک فرهنگ ملی ومردمی است وازدیرباز بوده و زرتشت آورنده این رسم ورسومات برای مردم ایران نبوده است. چنانکه درزمان سلطه دین زرتشت هم این مراسم ها و آئین ها تداوم یافته است.

از بعداز ورود اسلام به ایران ومخصوصا بعداز ورود مبارک امام العارفین حضرت امام رضا ع به خاک ایران و اقامت سه سال ونیمش  درخراسان، هیچ دستور وحکم ونظر وروایتی ازآن امام رئوف موجودنیست که در رد یا مذمت آئین های ملی  ایرانیان باشد.

کماکان اجرای این رسومات ایرانی درزمان اقامت آن حضرت در ایران هم داشته است.چراکه این سنن اگردرردیف عقاید دینی نباشد درتضاد با آن هم نیست وشخصی را نمیتوان  به علت اجرای این مراسمات قومی ومیهنی، بی دین و کافرویا مشرک نام نهاد.

باورهای قومی ومحلی دیگری نیزدربین مردمان تالش وتالش زبانان ویا در بین مرمان سایر اقوام ایرانی مرسوم بوده وهست که این باورها جنبه ملی ندارند ومختص به بخشی ازمردم بومی نشین  اقوام هستند که دریک نقطه جغرافیایی خاص زندگی میکنند.

برای مثال وجود صخره سنگی بزرگ و نمادین در ییلاقات ماسال بنام(روستمی ویسپینج) (یعنی برای رستم 250 گرم وزن داشته!) یا در مسیر راه ییلاقی گشت رودخان فومن سنگی بنام "ایمامه سنگ" وجود دارد که مردم منطقه معتقدندکه «امام پایش را روی این سنگ گذاشته است!) یا درجایی بالاتر منطقه ای است بنام ( رشی آبخوریا رشی آخر) که ظاهرا منظوراز " رش" رخش رستم است که دریک جای ایستاده و پانصد متر گردنش را دراز نموده وازجای دیگرآب خورده است.

یا درمنطقه گیلوان رود فومن (گیلندروءَخاله ) درمسیرجاده باریکه ای که به سمت بازکمان «باسکمون» میرود آبشاری وجود دارد که سنگ دیواره اش قهوه ای مایل به قرمزاست وبه گویش مردمان تالش این محلات به « خونه دره » یا دره ی خونین معروف است.

اعتقاد براین است که کفارامامی را سواربراسب دراینجا محاصره نموده اند واسب امام ازجانب خدا دستورگرفته که از صخره بالا برود که دربالای صخره امام را با تیرمیزنند وازاسبش میافتد وآب دره را خونین می نماید.علامتهای تخیلی که نشان دهنده جای سم اسب است نیز دردیواره صخره مشهوداست.

اینها بخشی از باورها و خرده فرهنگهای بومی مردم تالش زبانی است که بعضی از دوستان گاها از فرهنگ تالش به عنوان فرهنگ " اهورایی"!! نام میبرند گویا اهورای زرتشت را با ( رشی آبخورو رستمی ویسپینج و ایمامه سنگ و خونه دره انگار سروکاری بوده؟!) به هرحال اینها بخشی از باورهای قومی و منظقه ای مردم تالش زبان است که اگرقرارباشد بخشی را خرد گرایی وبخشی را خرافه گرایی بدانیم جوردرنمی آید، یا باید همه این باورها را خردگرایی بدانیم یا همه اش را خرافه گرایی یاهیچ کدامش را.

چرا که اینها باورهای تخیلی واسطوره ای بخشی از مردم تالش است همانند اسطوره سیاه گالیش وچهارشنبه خاتون که هیچ ارتباطی با فرهنگ دینی چه ازنوع زرتشتی وچه ازنوع اسلامی اش ندارند.بنابراین فرهنگ قومیتی تالشان را نمیتوان منتصب نمود به فرهنگ خاصی از ادیان ومذاهب که در مسیرتاریخی این قوم کهن پدید آمده اند. پاینده باشید.