سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

شعر پریسکه شعر امروز (3)

شعر پریسکه، شعر امروز (3)

http://s6.picofile.com/file/8192740242/93496833349403233591.jpg
جمعی از شعرای انجمن پریسکه سرایان ایران، تهران - بهار 1394
(از راست نفر سوم سید عبدالله جنت-نفرچهارم رضا نعمتی کرفکوهی- نفرپنجم علیرضا خسروی-نفرششم استاد علیرضا بهرهی رییس انجمن پریسکه سرایان ایران -نفرهفتم خانم زهرا نادری- نفرهشتم خانم هانیه حسن زاده فومنی مدیر انجمن پریسکه سرایان گیلان. باجمعی دیگر از شعرای بزرگ پریسکه سرا).

پریسکه واژه ای کهن و ایرانی ازفارسی میانه و به معنای جرقه کوچک  آتش میباشد

بنیان شعر پریسکه توسط شاعر نو پرداز معاصر استاد علیرضا بهرهی صورت پذیرفت که در کمترین زمان، مقبول شعرا وادبای کشور واقع گردید.

درحال حاضر بیش ازچندهزارنفر در داخل وخارج ازکشور به سرایش پریسکه به زبانها ولهجه های مختلف مشغول بوده و بیش از ده انجمن ومحفل متمرکز پریسکه درسطح کشور ایجادشده است .

تعریف شعر پریسکه :

پریسکه گونه ی جدید شعر ایرانی است که براساس فرهنگ ایرانی اسلامی وبارویکرد مقابله باورود عرفانهای نوظهور وعرفانهای شرقی ایجادگردیده است.

پریسکه متشکل از 2 یا 3 یا 4 فصل (مصراع) بوده و شاعر می تواند درصورتی که تمامی ویژگیهای شعر پریسکه را رعایت نماید دریک فصل هم شعربگوید.

پریسکه می تواند سپید و نیمایی یا موزون ومقفی باشد به شرط آن که تساوی عروضی درفصل ها اعمال نشود.


تعدادی از پریسکه های رضا نعمتی کرفکوهی.

********************

برای جنگل قامت خمیده ام
در کویر میگردم
به دنبال عصایی

********************

روی خاک خالی کرد
عقده های دلش راه
ابری که در باریدنش
مارا یاری نکرد


********************


دست به یقه ی آسمان شده بود
برای باریدن
دریایی که
بخاری از او بلند نمی شد


*********************


بایک کویر تنهایی
به انتظارت نشسته ام
یعنی میشود روزی
باز برمن بروئی

********************


پرکشید دلم
از قفس سینه
وقتی حواسش را
به سویم پرت کرد


********************


فیوز دلم پرید
تا مژه برهم زدی
قطع و وصل شد
برق نگاهت


********************


در انتهای خال لبش
آیتی را دیدم
که همچنان می چرخید
بر گرد پیاله

********************

دیگر زلیخا دنبال یوسف نمی دود
در سرزمینی که
پیراهن ایمانش
از جلو پاره میشود

********************

دست به عصا شدم
از روزی که
راست راست با من قدم نزد
سایه ام

********************

غنی شدم
وقتی
از رویم برداشتی
تحریم نگاهت را

********************

تا رسید بر سرم
خورشید نگاه تو
زیر پا گذاشتم
سایه ام را

********************

تا
خواستم با تو آغاز کنم
تو
پایانم را تمرین کردی

********************

روسیاهی را
 دوست دارم
اما
برای موهای سپیدم


********************

هم کوپه تو شدم
وقتی دیدم
قطار زندگی باتو
ایستگاه پیاده شدن ندارد


********************


برایت روبه پایانم
به امید روزی
که مراآغاز کنی


********************


از هیاهوی درونم
دیگر نیازی نیست
بیمه کنم خیالم را
وقتی به خلوتگه دل تو میرسم


********************


زمستان هم
نمک بر زخم جنگلی باشید
که از سالها پیش
خواب کویر شدن می دید


********************


کفر است
آزادیخواهی
ازبند نگاه تو


********************


سلمانی بلد نبود
درد سر را کوتاه کرد!


********************

آب از سرم نگذشت
وقتی
سربه سرش گذاشتم


********************


تا به پایت افتادم
دیدم
یکی به پایت نشسته


********************


از بی خانمانی
سالهاست
درتو زندگی میکنم


********************


دید تا شدم
کلاف سرگم
گفت:
به من هم سر بزن


********************


دنبال ملکه میگشت
وقتی
تاج سرش شدی


********************

میرزا برخیر
که زورم به تنهایی
به تابوت جنگل نمی رسد


********************


با آبدرمانی شفا یافتم
وقتی آب شد در دلم
قند نگاهت


********************


تا راه اختلاس  یاد گرفت
با
ابروانش
 مرا بالا کشید