سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

بیاد دوست شهیدم

  بیاد دوست شهیدم


http://s3.picofile.com/file/8229206992/Un%D9%86%D8%A7%D9%86%D8%AA2.jpg


   ... و شهید قلب تاریخ است  «دکترعلی شریعتی»


اول دی ماه  سی وپنجمین سالگرد شهادت شهید راه وطن و ایمان، رجبعلی زبردست گشتی


این سروده  تالشی ام  را تقدیم میدارم به روح تابناک  دوست شهیدم رجبعلی زبردست گشتی


قدیمه رفق مرم ترا

ته چرا هنته نازیشا

خش قواره با وقار

گرده فیچو خاسیشا

ته رفقی با صفا

با مرامو چاکیشا

با خدا و بی ریا

رم به دیلو خاکی شا

اهل دیل و خنده رو

از اندرون پاکیشا

ایکافله رفق داریم

ته چئون دیله تاکیشا

اوایل دهه پنجاه بود و اواخر روزهای سرد پاییز و من بودم و او در جاده خاکی و گلی روستای دارباغ به روستای کردمحله فومن. قبل از اینکه میخواستیم وارد این جاده بشیم باید من از راههای لجنزار مزارع شالیکاری محله کرفکوه عبور میکردم واو هم از راههای لجنزار محله پیریوسف که آن هم در میان مزارع شالیکاری واقع شده بود.

این پیاده روی توام با گل لگد کردن هم بود تا به ابتداء جاده خاکی یکربع هم طول میکشید. کفشهای پلاستیکی پاهامون بود که بهش بوت می گفتیم و تا ورودی راه باریکه خاکی روستا که به محل مدرسه ابتدایی مون به روستای دیگر یعنی کردمحله ختم میشد کاملا بوتهایمان  لجنی میشد .

درابتدای جاده خاکی دارباغ پایین،به رودخانه که میرسیدیم درکنارهم روی تخته سنگی باید قشنگ کفشهامونا می شستیم. قسمت همیشه اینطوری بود باتوجه به اینکه او از محله دیگه می آمد و من از محل دیگه ای ولی هرروز سر همان رودخانه در یک زمان بهم میرسیدیم و بقول محلی ها سربه سر میشدیم.

بعد از شستن بوت هایمون باهم قدم زنان گوش به حرفهای همدیگر میدادیم تا بعد از نیم ساعت پیاده روی به مدرسه ابتدایی دولتی روستای کردمحله میرسیدیم. رفت و برگشت روزی90  دقیقه پیاده روی داشتیم. او متولد 38 بود و من 41 . او پنجم دبستان ومن سوم .

رفاقت ما همچنان ادامه داشت تا او دیپلم گرفت ومن دوم نظری بودم  ماجرای ازدواج من پیش آمد و او شب خواستگاری رفتن من همراه ما آمد و صورت نویسی را او انجام داد. دستخطش را تا همین اواخر باخود داشتم ولی براثر نقل انتقالات مفقود شد.

او تابستان دوسال قبل از سربازی اش برای کار ساختمانی با چندنفر از جوانان محل به کرج رفته بود و در یک حادثه برق گرفتگی شدیدا مجروح و تا دم مرگ پیش رفت طوری که بعدها در راه رفتن مشکل پیدا کرده بود و یک پایش می لنگید.آثار سوختگی بدنش زیاد بود ولی بااین حال در سربازی معاف نشد وبا همان پا لنگش به خدمت مقدس سربازی اعزام و در لشکر رزمی کرمانشاه ادامه خدمت داد که سرانجام با لشکرش به منطقه سیدصادق سرپل ذهاب اعزام شد.

رفاقت من با او درحدی بود که هرموقع از مرخصی می آمد یکسره  به خانه ما میامد اندکی می نشست یک چای تلخ در کنار ما مینوشید گلویی تر میکرد بعد برایمان از سربازی و منطقه جنگی اش تعریف میکرد سپس پا میشد میرفت خونه خودش پیش پدرو مادرش. گاهی تابستونها که میامد مرخصی و می دید من محل نیستم و رفتم ییلاق، خیلی ناراحت میشد و در نامه اش می نوشت اومدم مرخصی ولی چه سود نبودی.

http://s3.picofile.com/file/8229532684/images.jpg

نمایی از منطقه جنگی سرپل ذهاب محل شهادت شهید رجبعلی زبردست گشتی

یکماه قبل از اینکه شهید بشه دیدم رجب آمده مرخصی ولی با لباسهای سربازی خون آلود، گفتم رجب این لکه های خون چیه، دیدم رجب دیگه آن رجب سابق و مثل همیشه بشاش نیست، گردنم را بغل کرد زد زیر گریه و گفت عظیم من دیگر هدفم مشخص شده !!!!

چندین نفراز همسنگرانم جلوی پایم و پیش چشمانم پرپر شدند و این فواره خون بدن آنهاست. خیلی در بغل همدیگر گریه کردیم و گفت من هم قصد ازدواج داشتم ولی الان هدفم چیز دیگریه. بعد خدا حافظی کرد از پیشم رفت و دوباره برگشت و گفت فردا صبح عازم منطقه هستم واگر دیگر همدیگر را ندیدیم مرا حلال کن عظیم.

بعدش که رفت 10 روز بعد برایش نامه ای فرستادم 20 روز منتظر جواب بودم دیدم نیامد هی یکماه شد 45 روز شد دیدم جواب نامه ام نیامد سر دو ماه شنیدم که عده ای آمدند به پدرش گفتند رجب شهید شده ولی در منطقه برفی سرپل ذهاب جنازه اش در جایی افتاده که قابل برداشتن از زیر آتش باری عراقیان نیست و فعلا بایستی صبر کنید بهتان خبر میدهیم.

چند ماه بعداز شهادتش پیکر تکه تکه و گوشت بدن از استخوان جداشده اش را آوردن زادگاهش... واینچنین شد که من تنها رفیق استثنایی دوران خاطراتم را از دست دادم. روحش شاد و یادش گرامی

روستای دارباغ فومن از دیروز تا امروز ( 2 )

قسمت دوم:

نامهای قدیمی محلات،ریشه های بخشی از هویت فرهنگی ما را تشکیل میدهند.

ادامه مطلب از قسمت اول

متصدیان امور شهرو روستای ما قبل از هراقدامی در حوزه فعالیت خود، باید به این مهم واقف یاشند؛ که حذف نامهای قدیمی محله ها در تابلوهای راهنمایی ،به سان برشاخ نشستن و بن بریدن هویت فرهنگی ما می باشد. در تهران امروز هنوز می بینیم که با وجود نامگذاری نام شهدای گرانقدر بر خیابانها و معابر، هنوز نام محلات قدیمی از نقشه و تابلوهای راهنمایی  حذف نشده اند.محلاتی از قبیل سعادت آباد- سعدآباد- نیاوران- جماران - قیطریه- اقدسیه - صادقیه وووو ، مگر نامهایی که در زمان حکومت پهلوی تغییر داده شده باشند.

در خصوص نام شهرها هم همینطور، مثلا شهر بندرانزلی که از دیرباز بندرانزلی بوده ولی در زمان حکومت گذشته به بندر پهلوی تغییر داده شده بود که برگرداندن دوباره آن به اسم قبلی و دیرینه اش در بعد از انقلاب کار درستی بوده است.زیرا امروز همه ی مردم این شهر، نام شهرخودشان را بندر انزلی میخوانند.

کرمانشاه را به خاطر داریم که در بعداز انقلاب با بی تدبیری به باختران تغییر نام داده شد، ولی عامه مردم این منطقه، همچنان نام  شهرخودشان را کرماشان به زبان می آوردند.که سرانجام همان شد که مردم میخواستند.درکرج نیزمیدانی بنام شاه عباسی وجود دارد که دومین میدان بعداز میدان اصلی کرج می باشد که بعد ازانقلاب توسط شهرداری وقت به میدان قدس تغییر داده شده ولی همچنان مردم کرج این میدان را شاه عباسی می خوانند. مشابه اش در دهه فجر سال 92 در سلماس آذربایجانغربی اتفاق افتاد ومجسمه فردوسی از میدان فردوسی این شهر توسط شهرداری و به دستورشورای شهر سلماس برداشته شدونام میدان فردوسی به میدان انقلاب تغییر داده شد.( انگار حکیم ابوالقاسم بیچاره ضد انقلاب بود ومتولیان قبلی سلماس نمی دانستند!!) ولی دیری نپایید که با اعتراض مردم آذری زبان این شهرستان و مسئولین فرهنگی کشور از جمله جناب حداد عادل، مجسمه ی فردوسی شبانه به میدان قبلی اش بازگردانده شد.

باز به روستای خودمان دارباغ بر میگردیم ،مبنای این نگارش از سر اخلاص است و غرض براین نیست دهیار دوست داشتنی و اعضای محترم شورا که دائما درتلاش برای بهبود وضع موجود روستا هستند در حقشان خدای ناکرده تظلمی واقع گردد ، زیرا خدمت رسانی این دوستان بر مردم محل وهم در راه عمران و آبادی روستا برکسی پوشیده نیست.ولی با اجازه خودشان از محضرشان این سوال مطرح است.

حذف نامهای قدیمی محله های دارباغ، از قبیل پیریوسف و کرفکو،از تابلوی راهنمایی چرا؟!

شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی در دل وجان مردم ایران قراردارند وباید یاد و نامشان را همواره پاس داشت . ولی باز سوال اینجاست مگر زادگاه شهید رجب زبردست که یگانه دوست صمیمی بنده در دوران جوانی ام بوده و درجه صمیمیت بین من وایشان درحدی بوده که هرموقع از جبهه مرخصی می آمد یکسره میامد خونه ما به دیدنم ، دقایقی پیش من می نشست وبا نوشیدن یک فنجان چای تلخ خستگی اش را در میکرد بعد راه می افتاد میرفت خونه پدرومادرش! مگر زادگاهش همین محله پیریوسف نبود؟  حال چرا نام محل زادگاهش باید از تابلوی راهنمای روستای دارباغ حذف شود؟! او حق اش است  نام خیابانی که به سمت زادگاهش پیریوسف کشیده شده ، نام شهید رجب زبردست را درخود داشته باشد، ولی آیا نباید نام محل زادگاهش هم در زیر تابلویش می بود؟! تا مسافران بدانند این خیابان به کدام محل ختم میشود؟

اما نکته قابل توجه در این تابلو متناسب بودن و هم سنخیت بودن آن با خیابانی است که به محله پیریوسف (زادگاه شهید رجب زبردست ) ختم میشود. هرچند نام زادگاه این شهید گرانقدر در تابلو نمایان نیست.ولی باز در این خصوص باید از دهیاری دارباغ تشکر کرد.

نگاهی به چگونگی نصب برخی تابلوهای راهنما در دارباغ ( تصاویر از وبسایت دارباغ)

http://s6.picofile.com/file/8181889818/03072014192.jpg

این تابلوی راهنمای محل نشان،  قبل ازاینکه تابلوی راهنمای خیابان نشان، شهید رجب زبردست دراین محل نصب شود ،دراین مکان نصب بود. ولی در حال حاضر برداشته شده است ! از نظر دوستان شورای اسلامی ،و دهیار محترم روستای دارباغ چه اشکالی داشت اگر این تابلو هم در کنار تابلوی جدید می بود و مسیر دو تا از محله های روستای دارباغ ( پیریوسف و کرفکوه ) را  به مسافرین نشان میداد؟

http://s6.picofile.com/file/8181890026/200320152316.jpg

آقا ببخشید! پیریوسف از کدوم ور میرن ؟!

تابلوی راهنمای شهید رجب زبردست جایگزین تابلوی راهنمای قبلی گردیده است.این تابلو فقط خیابانی را نشان میدهد که مشخص نیست به کدام محل ختم می شود. نیز جهت محله ی کرفکو که در تابلوی قبلی نمایان بود نامشخص است. هرمسافری که قصد رفتن به کرفکو و پیریوسف را داشته باشد در این مکان سرگردان می ماند. او باید صبرکند تا عابری پیدا شود تا از او بپرسد پیریوسف یا کرفکو از کدام سمت میروند!!! ما اگرشهداء را راه نشان خود میدانیم، نباید از نام شهداء بگونه ای استفاده کنیم،که تا رسیدن به تابلوهای راهنمایی که مزیّن به نام مبارکشان است، همین راه دنیایی خودمان را هم گم کنیم!

http://s6.picofile.com/file/8181890092/200320152317.jpg

نمایی دیگر از تابلوی شهید رجب زبردست که خیابان سربالایی بعداز پل را نشان میدهد.دراینجا باید از عابری بپرسی تا بهت بگوید مستقیم به پیریوسف و سمت چپ به کرفکو می رود. کمی از سربالایی که بالا رفتی درنبش خیابان سمت چپ ، تابلویی نصب شده به نام خیابان شهید باهنر. گویا  مسیر کرفکو را مشخص میکند!.

http://s4.picofile.com/file/8181889976/200320152315.jpg

...وتا اینجا که رسیدی باید زنگ صاحبخانه را بزنی که مسیر کرفکو را بهت راهنمایی کند این تابلویی که اینجا نصب شده با زبان بی زبانی میخواهد بگوید از این وری به محله ی کرفکو میروند. حال تقصیر من چیست که روی من خیابان شهید باهنر نوشته شده؟!

ادامه مطلب در باره نامگذاری مسیر کرفکو با عنوان (خیابان شهید باهنر )در قسمت سوم