سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی(5)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار پنجم


نگاهی به الفبای تالشی مؤسسه تالش شناسی


آدرس اینترنتی مؤسسه تالش شناسی  taleshshenasi.ir


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی

پیشگفتاری اجمالی

در دنیای مجازی تالشی پردازی در مواردی از سوی کسانی نظراتی ارائه میگردد که در مواقعی باهم مترادف و درمواردی متضادهمند. متأسفانه کنشگرانی نیز در این عرصه پیدا می شوند تا ببینند نظر و طرحی با ایده و نظرشان برابری می کند بوق و کرنا راه می اندازند یاایهاالناس از تحقیقات ما کپی برداری کرده اند و به نام خود ارائه داده اند .نیز از سویی دیگر اگر نظری برخلاف نظرات این افراد ارائه گردد بیچاره نظردهنده را چنان به خاک سیاه می نشانند و حتی او را خارج از انسانیت می پندارند. چرا بدلیل اینکه برخلاف نظرشان نظری داده شده است. اینگونه کسان فقط دوست دارند پیاده کننده ی آراء و نظرات و  اندیشه های آنان باشی و اگر چنین شدی از تو بعنوان شانه زنندگان کاکل اندیشه شان می ستایند واگر بگویی قدری کاکلت کج و معوج است وخودت آنرا تنظیمش کن آنوقت تو را به باندبازی محکومت میکنند و گردنی از یقه برون آورده و بهر سر ناسازگاری و اگر تو بخواهی با ملایمت نمایی رفتاری پسان باز همی گویند که مجبور به اعتراف شده ای! درچنین مواقعی است که تو می مانی چنان حیران درباب هم اینانی که فقط خویش را می پندارند انسان و در مدار انسانی.اینگونه رفتارها را متاسفانه بایستی از درون و نهاد اینگونه افراد جستجو کرد که به مرور زمان از معنویات تهی شده  و شهرت طلبی و جاه طلبی و خود بزرگ بینی که ریشه در نوعی رذیله اخلاقی دارد، که این رذیله روزی رهگذری بوده و سپس مهمان گشته پسان صاحب خانه و تو که هیچ از درونت خبری نداشتی اکنون بی خانمانی بی آنکه بدانی صاحب خانه ات همانی است که خود نیز از آن نفرت داشتی و این دیگر با آن شعار پاکیزه خویی هیچ سنخیتی ندارد ....بگذریم

همانگونه که در پایان گفتار پیش اشاره گردیده در این گفتار به مبحث " های بیان " یا به عبارت دیگر "های غیر ملفوظ" و نقش آن در واژه ها پرداخته میشود.نکات باقی مانده ی این مبحث در گفتارهای بعدی آینده که به نظر خوانندگان عزیز خواهد رسید مورد کنکاش قرار خواهد گرفت. قبل از ورود به این مبحث به صفحه هشت کتابچه ی آموزشی الفبای تالشی، اثر مؤسسه ی محترم تالش شناسی می رویم و نکاتی از آن را که در باب " های بیان" مطرح شده جویا می شویم

مؤسسه ی محترم در خصوص "های بیان" در صفحه  ی مزبور می نویسد:

در آیین نگارش تالشی چیزی به نام "ھای بیان" وجود ندارد . ھرکلمه ھمانگونه که تلفظ می شود به همانگونه نگارش در می آید. بنابر این آنچه که در زبان فارسی ( ھای بیان ) خوانده می شود ، در آوانگاری  تالشی با سه نشانه ی  ə  e    a    نگاشته می شود. سپس درادامه می افزاید: برای مثال باید نَنَه را "نَ نَ "- چَمَه ( مال ما) را  "چَمَو   اشته ( مال تو) را " اِشتِ"  و  "دوئِه " (دادن) را "دوئِه"  نوشت.

 از این متن آنچه برمی آید برخلاف نظر بعضی ها که معتقد بودند نظر موسسه (های ملفوظ) است و نه (های غیر ملفوظ) اینکه مؤسسه ی محترم به صورت واضح بیان میدارد که نظرش (های غیر ملفوظ) است، یعنی همان "هایی" که در فارسی بجای کسره در آخر کلمات نوشته میشود ولی خوانده نمیشود. بنده دراینجا بایستی به کسانی که های بیان را های ملفوظ می پندارند باید محترمانه عرض نمایم که "های بیان" مفهوم دیگرش های غیر ملفوظ است یعنی نوشته میشود ولی خوانده نمیشود به همین جهت به آن های بیان حرکت نیز گفته اند. اما در "های ملفوظ" "ه" آخر کلمه از حروف صامت است یعنی همان حرفی که قبل از آخرین حرف الفبا یعنی " ی " آمده است که آن  ه اصلا واکه نیست صوت نیست یک حرف مثل سایر حروف است و از پیش  کسره یا فتحه نبوده تا به های بیان حرکت یا های غیر ملفوظ تبدیل گردد. پس های بیان همان هایی است که از قبل، کسره یا فتحه بوده و مبدل به ه - ـه شده است. لذا جادارد این افراد نظرشان را اصلاح نمایند. 
نیز اینکه مؤسسه ی محترم "های بیان" را در نگارش تالشی کاملا رد ننموده و همانند دستور فارسی فقط در کلماتی که به کسره ختم میشوند وارد دانسته است. اما اشکال اساسی در کار مؤسسه ی محترم دراین است که جایگاه کسره در زبان نوشتاری تالشی را جابجا نموده و آنرا روی حرف سکون مختص تالشی که من آنرا سکون کنشدار تالشی میدانم قرار داده است و علامت کسره واقعی را به حرف صامت مثل الفبای کردی تبدیل نموده است.

برای مثال کلمه نِرَه تالشی (مشک کره گیری) را نئرَ نوشته است . این یعنی حذف واکه یا صوت کسره در الفبای تالشی و تبدیل آن به حرف صامت که کاری ناثوابی در الفبای تالشی بحساب می آید. چرا که ما نقش کسره واقعی را بایستی در کلماتی که با کسره آغار میگردند  داشته باشیم.

هر چند اینگونه کلمات در تالشی تعدادشان زیاد نیست اما هستند کلماتی از قبیل : لِدو (قهرمان افسانه ی تالشی) - نِر  (جنس نر) غالباً در حیوانان مثل نِرَ اوردک- نِرَ پوچو ( گربه ی نر) . "نِر "که این کلمه را بصورت مخصوص و مفرد به گوسفند نر یا قوچ میگویند. دراینجا ما به واضح می بینیم که موسسه در باب واکه ی "کسره" همانند خط نوشتار کُردی عمل نموده  است.

اماچرا درفارسی کلمه ای که به کسره منتهی میگردد مبّدل به"های غیرملفوظ"میشود؟

همانگونه که میدانیم اصوات (واکه ها ) علاوه بر اینکه  صامت ها را به صدا در می آورند عمل حرکت بخشی آنها را نیز معمول میدارند. یعنی اگر بر روی هر حرفی علامتی از قبیل کسره ــِــ فتحه ـــَـــ  ضمه ـــُــ و یا سایر اصوات باشد آن حرف بایستی توسط آنها به حرف بعدی و آن کلمه به کلمه ی بعدی، متصل گردد که درغیر اینصورت ساکن است.

اما وجود دارند کلماتی که تک واژه اند با اینحال حرف آخرشان به کسره ختم میشود ، مثل کلمه ی "ناله" و "چاله" و "یارانه " و امثالهم. که حرف آخرشان به کسره منتهی گردیده یعنی (نالِ ، چالِ ، یارانِ ) خوانده میشوند.

اما سیر تحول زبان ایرانی و عامل اصلی آن یعنی زیبا نگاری این اجازه را به آیین نگارش داد که بتواند بجای کسره از ( ه - ـه) های آخر یا های چسبان آخر که اصطلاحاً  "های بیان حرکت " یا "های غیر ملفوظ" نامیده میشوند بهره بگیرد و کسره ـــِــ  را تبدیل به آن نماید.

دلیل دیگر اینکه تک واژه ها چون بصورت مستقل و نیز به صورت ساکن تلفظ می شوند ، اما حرف آخرشان ساکن نیست، کسره است و کسره یعنی حرکت، وقتی کسره تبدیل به "های بیان" میشود برای ادامه اش دیگر نمیشود از های بیان استفاده کرد مجددا بایستی حرف حرکتی" ی "برآن افزوده شود تا حرکت نماید.

حال تکلیف ما در زبان تالشی برای کلمه هایی که به فتحه ختم میشوند چیست؟

در زبان تالشی غالب کلمه هایی که در فارسی به کسره ختم میگردند در تالشی به فتحه منجر میشوند. مثل همان سه کلمه ی نالِه - چالِه - یارانِه که در تالشی نالَه - چالَه (چالکَه) - یارانَه، تلفظ میگردند. شکل آنان همان شکل و حروف به ترتیب هم حروف است .

اینجاست که از مؤسسه محترم تالش شناسی بایستی سوال شود دلیل شان چیست که کلمه تالشی "دوئِه" را به شکل خودش یعنی با "های بیانش" ولی نالَه را به صورت نالَ می نویسد؟ براساس کدام منطق؟ آیا دلیلشان این است که چون در فارسی فقط کسره به "های بیان" مبدل میشود و فتحه مبدل به آن نمیشود؟ .

اگر دلیل این باشد ما در فارسی کلمه ی " نَه " را نیز داریم که با فتحه اش به "های بیان" تبدیل شده است و همان نَه ی فارسی باز در تالشی با کسره یعنی " نِه " به "های بیان" تبدیل گشته است. پس بایستی حتما دلیل منطقی تری ارائه شود.

آیا تمام نظرات مؤسسه ی محترم تالش شناسی در باب "های بیان " نادرست است؟

در سبک نوشتارهای تالشی که در حال حاضر دردنیای مجازی در شعرها و نیز اس ام اس هایی که در جامعه ی تالش مبادله می شود میتوان  "های بیان" را در چهار مورد در کلماتی که واج آخرشان به فتحه ــَــ ختم میگردد مشاهده نمود که سه مورد آن به صورت صحیح و در یک مورد " فتحه " به اشتباه به  "های بیان" تبدیل میگردد که عبارتند از:

الف: استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

کلماتی که با "های بیان" به فعلیت میرسند. همانند کلماتی از قبیل، " تالشیمَه" ( تالش هستم) اومیمَه ( آمدم ) " اومیره " ( آمدی ) شیمَه (رفتم ) "شیره" (رفتی) واتمَه (گفتم) "شینَه" ( رفتند) و سایر کلمات مشابه که فتحه ی حرف آخر کلمه به " "های بیان" مبدل گردیده است که استفاده از "های بیان" در اینگونه کلمات صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را غلط برشمرده است و نحوه نگارش کلمات فوق را به صورت: تالشیمَ -  اومیمَ - شیمَ - شیرَ - واتمَ - شینَ ، صحیح دانسته است.

ب : استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

دسته ای از کلمات در زبان تالشی وجود دارند که ذاتاَ دارای "های بیان" اند که تعدادی از آنها در فارسی نیز وجود دارند. کلماتی از قبیل : نالَه  (ناله) ، چارَه  (چاره) ، دَستَه (دسته) ، کلَّه (کلّه) ، مَردَه (مُرده) ، تازَه ( تازه) نَـنَه ( نَنِه ) و از این قبیل کلمات که فرق بین تالشی و فارسی آنها در کسره و فتحه داشتنشان است.

طوری که  فتحه ی تالشی در  فارسی تبدیل به کسره گردیده است. نگارش اینگونه کلمات در تالشی و تبدیل فتحه به "ها" ی آخر یا "ها" ی چسبان آخر که های غیر ملفوظ اند به صورت صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را نیز غلط و نحوه ی نگارش کلمات فوق را به صورت: نالَ - چارَ - دَستَ - مَردَ - تازَ ، نَ ن َ صیحیح و نیز با رد علامت تشدید ــّــ نگارش کلمه ی " کَــلَّه " را به صورت تکرار حرف لام، کَـلـلَ درست دانسته است.

پ : استفاده صحیح از های بیان در کلمه های زیر :

دسته ای دیگر از کلمات در تالشی همانند فارسی اند از قبیل  "خال " ( شاخه ی بزرگ درخت) که صفت کوچکش "خالَه " چوء ( چوب ) که صفت کوچک آن  "چوئَه " ، "ریز" که صفت کوچک آن " ریزَه ، " چال " که صفت کوچک آن چالَه ، "مشت" که صفت کوچک آن مشتَه، "پاتیل" که صفت کوچک آن پاتیله و ازاین قبیل کلمات که نگارش آنها با تبدیل نمودن فتحه ی حرف آخر واژه به "های بیان" صحیح می باشد.

اما موسسه محترم تالش شناسی بر طبق آیین نگارش خود هر دو شکل آن کلمات را با یک شکل نگارش می نماید. یعنی هم  خال و خالَه  و هم چال و چالَه  و هم ریز و ریزَه و هم مشت و مشته و امثالهم را فقط با علامت فتحه در حرف آخر کلمه در جمله ها به تحریر در می آورد که اینگونه نگارش کاملا اشتباه خواهد بود.

ت : استفاده نا صحیح از "های بیان" در بعضی کلمه ها.

و اما آنجایی که موسسه محترم تبدیل شدن فتحه به های بیان را نادرست میداند و فقط در این مورد بایستی حق را به  موسسه داد و شاید اکثر ما متوجه غلط نوشتن آن تاکنون نبوده ایم و فکر میکردیم داریم به شکل درست از "های بیان" بجای حرکت فتحه بهره می گیریم.

نهایتاً نگارش تالشی خود را به همانند نگارش خط کردی که مملو از "های غیر ملفوظ" است تبدیل میکردیم وآن استفاده نابجا از های غیر ملفوظی بود که در داخل جمله شکل میگرفت و نه در کلمه.

این درحالیست که "های بیان" در کلمه مفهوم دارد. یعنی کلمه ای که در خارج از جمله فاقد "های بیان" است نمی شود در داخل جمله  از "های غیرملفوظ" یا "های بیان"  استفاده کرد و بعد همان کلمه را مفرداً در بیرون از جمله بدون "های بیان" نگارش نمود. به عبارت دیگر نمی شود کلمه ای دارای های غیر ملفوظ باشد و هم نباشد.

برای مثال در جمله ی تالشی زیر:

از ایسپیَه کَرگَه گلَه ای داریم زیرَه شو کَرگَه لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده" .( من مرغ سفیدی داشتم دیشب در لانه اش روباه آنرا گرفت و برد) دراین جمله کلمات ، ایسپیَه - کَـرگَه - گـلَه - زیرَه - گِـتَه - برده ، دارای "های بیان" اند.

آیا کاربرد "های بیان" در همه ی  کلمات فوق صحیح می باشد؟

در پاسخ باید گفت نه، زیرا کلمه ای لازمه اش های بیان است که در خارج از این جمله بصورت تک واژه هم دارای "های بیان" باشد. 

بنابر این کلماتی چون ، ایسپیَه - کَرگَه - زیرَه - این سه کلمه نمی توانند از های بیان بهره بگیرند. به دلیل اینکه ما کرگه نمی گوییم کرگ میگوییم ، ایسپیه نمی گوییم ایسپی میگوییم ، زیره نمی گوییم زیر میگوییم .

اما کلمه های ، گلَه - گِتَه - بَردَه - را در خارج از جمله هم به صورت خودشان تلفظ میکنیم و استفاده از "های بیان" برای این کلمه ها صحیح می باشد. بنابراین بایستی آن جمله ی تالشی را اینگونه نوشت:
از ایسپیَ  کَرگَ  گلَه ای داریم زیرَ شو کَرگَ لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده.

معمولا خواندن پستهای درازو طویل برای خوانندگان عزیز خسته کننده است.بنابراین این پست را در همین جا به پایان می بریم و در پستهای آینده سعی براین است مطالب فشرده تر و کوتاه تر نگاشته گردد. تا پست بعدی ایزد نگهدارتان.

شاگرد شما رضا نعمتی کرفکوهی aftavadima.blogsky.com

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (3)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار سوم


نویسنده: رضا نعمتی کرفکوهی


همانگونه که در پایان گفتار پیش به آن اشاره شد در این قسمت به نظرات و پیشنهادات یکی دیگر از فرهنگ دوستان عرصه زبان و ادبیات تالش ( تالشی جنوبی) که دستی هم در سرودن اشعار تالشی به سبک " تالشی جنوبی" دارد جوان ماسالی دیگریست با نام "بهنام" با عنوان نام وبلاگی " نمنه پشت" که او نیز چند سالیست در دنیای مجازی به تالشی نویسی پرداخته است.

بهنام در زمستان سال 92 مقاله ای را تحت عنوان "آیین نگارش تالشی" که در نقد نظرات حبیبی بود در تارنمای خود انتشار داد.

انتشار آن مقاله در آن سال در دنیای مجازی تالشی نویسان گرچه حساسیتهایی را از سوی چند نفر از اهالی شعر و ادب تالشی به دنبال داشت، ولی بنده در آن سال حمایت بی چون و چرای خودم را از این جوان ماسالی اعلام داشتم و از نظرات و پیشنهادات ایشان که ابداع و ابتکار نوینی بود در عرصه فرهنگ تالشی نویسی از سوی یک جوان جویای نام حمایت نمودم.

چرا که همواره معتقدم  عرصه فرهنگ و ادب تالشی را نبایستی در انحصار افرادی خاص محصور نمود و جلوی سایر نظرات و پیشنهادها را گرفت و دهانها را بست و قلمها را شکست.

هر دوستدار فرهنگ تالشی که احساس میکند میتواند در این عرصه حرفی برای گفتن داشته باشد بایستی بیاید و نظرو پیشنهادش را بدهد که بهنام هم به جزء پیشنهاد، ادعای دیگری را در آن مقاله از نظر اینکه حتماً همینگونه که من میگویم بایستی تالشی را نوشت در سر نداشت.

در این پست نظر براین است تا نگاهی به پیشنهادات این جوان ماسالی برای نگارش زبان تالشی داشته باشیم.

بهنام درآن مقاله بدون آنکه اشاره ای به حروف اصلی (صامت ) الفبای تالشی مد نظرش داشته باشد به سمت واکه ها (اصوات) زبان تالشی رفته و هر صوتی را به اشکال گوناگون در داخل کلمات تالشی مطرح میکند.

پردازش به اصوات (واکه ها) بدون معرفی حروف  اصلی برای نگارش زبان تالشی  توسط بهنام ماسالی به نظر اینگونه تداعی می کند که ایشان هم تمام 32 حرف فارسی را برای نگارش یک متن تالشی لازم دانسته باشد.

او بدون اشاره به حرفهای صامت (نه گانه) مختص به ادبیات عرب گویا هیچ حساسیتی در نگارش به آن حروف  بروز نداده است.

حرفهایی از قبیل "ث ح ق ذ ص ض ع ط ظ " که در نگارش واژه های "دخیل در زبان تالشی" بایستی بکار بروند و ما نمی توانیم کلمات عربی را که اینگونه حروف را در خود بایستی داشته باشند تغییر حروف بدهیم و با حروف دلخواه خود آن کلمات را بنویسیم.


بهنام چگونگی آیین نگارش تالشی مد نظرش را با اصوات شروع و نحوه کاربرد آنان را به شرح زیر بیان میدارد.

1: صدای –َ -ِ   ُ-  -  ْ در تالشی:

بهنام در باب کاربرد علامتهای  فتحه (ــَــ) و کسره (ــِــ) در کلمات تالشی نظرش براین است که شکلهای فتحه و کسره بایستی در ابتداء و میانه و آخر کلمه ها با هم یک شکل نباشند.

او دلیل خاص خودش را بیان میکند و در باره نشان فتحه در ابتدای کلمه، این  شکل ( أ ) و درباره نشان کسره این ( إ ) شکل  را پیشنهاد داده است .

او توضیح بیشتری در باره سایر کلمات تالشی که با حرف الف شروع نمیشوند نداده است که اشکال فتحه و کسره بایستی در پیرامونشان چگونه باشد.

ولی آنچه مشخص است منظور بهنام فقط شامل آندسته از کلمات تالشی است که ابتدایشان با الف شروع میشوند.

یعنی امثال همان کلمه هایی که مثالش را در باب فتحه ( أنَشور-أیگله- أتِه یا أتَه و سایر کلمات مشابه)ودر باب کسره ( إولیمه یا مثال دیگری از خودم  « إستَه » یعنی هست) زده است.

بهنام اشکال کار اینکه ما اگر بیاییم آن کلمات را  به شکل ( اَنَشور-اَیلَه یا اَیگلَه- ودرباب «کسره»  اِولیمه - اِستَه و امثالهم) بنویسیم، توضیحی نداده است؟.

اما نظر او در باره کاربرد شکل فتحه و کسره در وسط کلمات تالشی،استفاده از شکل معمولی آنان ( ــَــ  ـــِـ ) است.

و اما نظر ایشان را میخوانیم در باب فتحه ی ( ـَـه) آخر کلمه ی تالشی که قابل تأمل است.

فتحه ــَــ در انتهای واژه:

بهنام مینویسد: برای این حالت بایستی فونت مشخصی بکار برد زیرا استفاده از حرف "ه" مناسب نیست،چون برای حالت مکسور بودن حرف بکار می رود.مثل (واته=گفتن واستفاده از "ع" هم درست نیست چون واژه هیچ صدای "ع" در پی ندارد.اما مشکل اینجاست که ابدای یک فونت خاص بکارگیریش را سخت کرده ومخاطب نیز به راحتی با آن ارتباط برقرار نمی کند.لذا باید از علایم موجود کمک جست که پیشنهاد من استفاده از "ه" مفتوح است. اما برای راحتی کار هم میتوان از "ۀ" استفاده کرد.

او کلمه ی  تالشی " کَنَه " ( کهنه ) را مثال می زند و علامت  معمولی فتحه ( ــَــ ) را درست بر بالای (های بیان) یا (های غیر ملفوظ) که دیگر از نظر ایشان ملفوظ گشته قرار میدهد ( کَنهَ - کَنۀ).

ایشان با این کار میخواهد تفاوت شکلهای کسره آخر و فتحه آخر کلمه را مشخص کند تا خواننده سرانجام کلمه را به رسم فارسی خوانی به کسره ختم نکند. یعنی کلمه ی تالشی (کَنهَ = کهنه)  را به (کَنِه = نوعی حشره ) به زبان فارسی به کسره منتهی نکند.

وباز بهنام در این باب هم توضیحی نمی دهد که آیا اگر علامت فتحه ( ــَــ) درست برروی نون کلمه ی (کَنَه) قرار میگرفت و های چسبان آخر، غیر ملفوظ باقی می ماند چه اتفاقی رخ میداد؟

زیرا اگر ما بر روی (های غیر ملفوظ) حرکت یا نشانی بگذاریم  (ها) از غیر ملفوظی اش بیرون آمده و تلفظ خواهد گردید. آیا ما در انتهای واژه کَنَه تلفظی داریم؟

اما بهنام در باب کسره انتهایی کلمه هیچ سختگیری نکرده و عین "های غیر ملفوظ" در نوشتار فارسی را پیشنهاد داده که  عیناً در کلمات فارسی نوشته میشود.

و دلیلش را حرکت فک به سمت پایین در هنگام ادای کلمه دانسته است و کلمه ی تالشی (شاته = توانستن) و ( واته = گفتن) را مثال آورده است که دیگر نیازی به اعراب گذاری هم ندارند.


ادامه نظرات بهنام "نمنه پشت" در چگونه نویسی واژگان تالشی و نحوه کاربرد سایر اصوات

ْ (سکون) درابتدای واژه:

برای این حالت فونت "ء" پیشنهادمی شود:

مثال: ئمی(اینرا)،ئشتع(مال تو)و..

با پذیرفتن قوانین فوق نوشته هایی به صورت : عمی،عشته،  و...اشتباه شناخته میشود.

ْ  (سکون)دروسط واژه:

برای این حالت فونت " ْ" پیشنهادمی شود:

مثال: نِبْرْده(نبریدن)،چادْر(چادر)، رْبار(رودخانه)، چْرکین(کثیف)،چْنْدی (چقدر)و..

مثلا در واژه نبرده اگر ب ساکن باشد= نِبْرْده(نبُریدن)، اما اگر ب مفتوح باشد= نِبَرْده(نبردن)معنی میدهد پس باید سعی کنیم علامت سکون را در نوشته های مهم خود بکار ببریم.

 

ْ (سکون)درانتهای واژه:

یکی از اصوات مهم  تالشی همین سکون انتهای واژگان است ، همین شده که استاد حبیبی هم آنرا "ع" تالشی نامیدند و پربیراه نگفته اند  ما دو نوع  سکون در انتها داریم که یکی معمولی و رایج در فارسی هست و یکی مختص تالشی  که با یک مثال جالب آن را توضیح خواهم داد

کلمه دار در تالشی دو معنی میدهد دار:1-درخت 2-داشتن (دارد)

توجه کنید که اگر حرف "ر" را باسکون معمولی بخوانیم معنای آن درخت می شود (دارْ)=تلفظ بصورت یک بخشی/دار/

اما اگر  بعد از"ر"  حرف "ع" تالشی را قرار دهیم معنای آن "دارد" می شود (دارع:دارد)= تلفظ بصورت دو بخشی : /دا/رع/

خیلی فکر شد تا این سکون انتهایی واژگان را چطور نشان دهیم اما بهترین راهکار همان است که آقای حبیبی  آن را ،" ع" تالشی نامیده اند بنابراین در این موارد اضافه کردن حرف "ع" پیشنهاد می شود اما دقت کنید که  حرف قبل "ع" همیشه ساکن باشد (دارْع:دارد)

مثال1:مارْ،دارْ(درخت)، آوْ(آب)، کاسْ(چشم آبی)،دییارْو..

مثال2:دارع(دارد)،ئشتع(مال تو)، چمع(مال من) ، کع(که) و..

نکته در واژه های تک حرفی هم بایست همین "ع" را استفاده کرد

مثال: تع(تو)، مع(من را)

با پذیرفتن قوانین فوق نوشته هایی به صورت : مه، مْ، ته، چمه ،ئشته، داره و...اشتباه شناخته میشود.

 

2: "و" تالشی:

ما در فارسی سه نوع "او" داریم :

o       اوی کوتاه = -ُ-  در واژه ی:  دُر(مروارید)

o       اوی کشیده=  او در واژه ی: توت

o       و= و در واژه ی : وانیل

اما در تالشی "او" بصورت های زیر وجود دارد:

·   اوی کوتاه= این -ُ- تقریبا در تالشی وجود ندارد و آن را بصورت اوی کشیده تلفظ میکنیم:استاد=اوستا ، اردک=اوردک و...

     ·        اوی کشیده=  در واژه ی: اولس ، اوسال ، اوستا ، اوردک و..

     ·        و= در واژه ی: ویرجاونده(خراب کردن) ، وینده(دیدن) و..

 

    ·        اما نوع دیگر "او"  مختص تالشی است که ویژگی های آن از این قرا است :

] ابتدا باید به شکل  زبان ودهان درتلفظ حروف "او"   و   "ی" توجه کنیم

o       تلفظ "او"ی کشیده: برای بیان این حرف لبها کامل غنچه شده و هوای بازدم با فشاری مضاعف خارج شده و در این حین زبان نقشی ایفا نمیکند و آزاد است

o         تلفظ حرف "ی": برای بیان این حرف دوسرانتهایی زبان بین دندان های  عقب فک بالا و پایین قرار میگیرد و نوک زبان آزاد ست، همزمان با خروج هوای بازدم  ، فک ها ازهم باز شده و حرف "ی" ادا میشود  [

اما درتلفظ "او"تالشی،ترکیبی ازتلفظ "او"  و "ی" ادامی شود؛ به این ترتیب که هنگام بیان"او" تالشی لبها بیشترازحد غنچه میشود (مثل حالت بوسه) ودوسر انتهایی زبان همان حالت تلفظ حرف "ی" را میگیرند بنابراین هنگام بیان "او" ی تالشی ، به خاطرنقش موثر زبان ، صدای خفیفی مثل "ی" نیزشنیده میشود که تالشها این کار را بسیار ماهرانه انجام میدهند (مثلا: اورما،اوری،رو، لور و..)

با این توضیحات شکل  نوشتاری حرف "و" تالشی اینطور پیشنهاد میشود:

Image and video hosting by TinyPic

که در آن دونقطه بالای"و" یادآور ترکیب حرف "ی" ونیز یاد آور دو نقطه انتهایی زبان است که دراین تلفظ درگیر است. برای همه گیر شدن آن کافیست فونت خاص زبان تالشی با اندک هزینه ای برای تلفن همراه یا رایانه طراحی شود

این "و" در واژه های :  تورک(قرقاول)،لور،اورما(ییلاقی درشاندرمن)،روک،خون ،چو(چوب)، رو (بچه و فرزند کوچک) ،اوردک  ، دو(دود) ، اوری(ییلاقی در ماسال) ،وور (پوکیده و خرد و نرم ، صفتی ست برای خاک) دوز(جفت و جور و میزان) و بسیاری از واژه های تالشی کاربرد دارد.

 استاد حبیبی برای این تلفظ حرف  -ء- را پیشنهاد داده اند مثلا در واژه "تئورک"

 که حقیر مخالفم چون اعتقاد دارم سالها بعد خواننده آنرا اینطور /تْ  عور ک /بیان خواهد کرد و این اشتباه است  واین علامت را باید اساسا در جای درست خود بکار برد مثلا در واژه کئو: /کَ عو/ (رنگ آبی)

 

3: " ل" تالشی : استاد حبیبی این  " ل"  را   " ل"با تلفظ نرم نامیده اند که حقیر با این صفت برای این حرف مخالفم ، برای اینکه باید مخاطب بداند نرم بودن حرف یعنی چه  و اساسا این صفت درخور یک حرف نیست یعنی باید نامی انتخاب شود که مخاطب بداند که چکار باید بکند و چگونه حرف را تلفظ کند از طرفی استاد حبیبی  علامت تشدید را انتخاب کرده اند که باز حقیر مخالفم  چون  این علامت معنای خاص خود را دارد ، در فارسی وجود دارد و بیانگر مشدد بودن حرف و تکرار دوحرف است {مثلا  کاربرد تشدید در واژه ی : چلّه(چکه های بارون) درست است}

یعنی اگر از این علامت استفاده کنیم 50 سال بعد خواننده گمراه میشود که آیا این حروف مشدد هستند و اصلا شکل تلفظی آن چه شکلی هست و باید چکار بکند ، اما من راهکار دارم:

] ابتدا باید به شکل  زبان ودهان درتلفظ حروف "ل" و "ی" توجه کنیم:

·        تلفظ حرف "ل": برا بیان این حرف نوک زبان به سقف دهان نزدیک شده و به آن فشار وارد میکند و همزمان با خروج بازدم ، زبان از سقف دهان جدا شده و حرف "ل" ادا میشود

·        تلفظ حرف "ی": پیشتر گفته شد.[

 اما در تالشی از ترکیب این دو تلفظ استفاده میشود یعنی وقتی کسی  واژه یال(=بزرگ) استفاده میکند شنونده نمیداند "ل" شنیده یا "ی" همین شده که حتی استاد حبیبی هم نوشته اند:یال=لال (=بزگ)  یعنی اینکه انگار بعضی ها ل میگویند و بعضی ها ی ، اما در واقعیت چه رخ میدهد:

برای تلفظ صحیح تالشی این حرف کافیست شما ابتدا دهان و زبان را بصورت تلفظ حرف "ی" قرار دهید(دوسر انتهایی زبان بین دندان های بالا و پایین عقب) اما این بار نوک زبان را رها نکنید بلکه آن را به سقف دهان نزدیک کنید (تقریبا همان حالتی که در تلفظ حرف "ل" وجود دارد) در این حالت شما ترکیبی از حرف "ی" و "ل" را خواهید داشت

با این توضیحات شکل  نوشتاری حرف "ل" تالشی اینطور پیشنهاد میشود:

Image and video hosting by TinyPic

که در آن دونقطه بالایی یادآور ترکیب حرف "ی" ونیز یاد آور دو نقطه انتهایی زبان است که دراین تلفظ درگیر است. که برای همه گیر شدن آن کافیست فونت خاص زبان تالشی با اندک هزینه ای برای تلفن همراه یا رایانه طراحی شود

به نظر میرسد این حرف کاربرد زیادی ندارد و شاید بتوانبرای  واژه هایی چون : لور ، لار، لال(بزرگ) و...بکاربرد.

نگارش صحیح  بعضی واژه ها:

هردَمهَ(خورده ام)، دوَج(بباف) ، نَمنهَ پشت ،دَپاج(پاشش چکه های باران به اطراف) ،جَبهَ(جعبه) ، أنَشور(نشسته) ،أیله(آن یکی)أته(آنجا)

واشۀ یا واشهَ(گفت)،کایۀ=کایهَ(کجاست) ، ناجۀ=ناجهَ(آرزو) ،کارۀ (کو) ،آدَ =آدۀ (بده)

(اطمینان=ایطمینان ، استفاده=ایستفادۀ ، اشتها= (ایشتها) ، ئیشته(بلند شدن) ئی(یک)، ئیستفا کرده(برانداز کردن)

نِبرده(نبردن) ،نِشام(نمی توانم) بِهِنج(بنوش) شاته(توانستن)،واته(گفتن)،کنته(کجا)،به(شدن)

واتۀ گف(حرف گفته شده) ، واته شا(میتواند بگوید) ، واشۀ آم (گفت می آیم) نمنهَ پشت(نام ییلاقی در ماسال) خندیلهَ پشت(نام ییلاقی در ماسال) زردهَ خلا(لباس زرد) سَوزهَ شِئی(پیراهن سبز) ،هِنته شا(میتواند بنوشد)

هردَمهَ(خورده ام)،ژَندَرهَ(زده ای)، واتَشهَ(گفته است)، ئمی(اینرا)،ئشتع(مال تو)

نِبْرْده(نبریدن)،چادْر(چادر)، رْبار(رودخانه)، چْرکین(کثیف)،چْنْدی (چقدر)

مارْ،دارْ(درخت)، آوْ(آب)، کاسْ(چشم آبی)،دییارْ (دیوار)، دارع(دارد)،ئشتع(مال تو)، چمع(مال من) ، کع(که) ، تع(تو)، مع(من را)  و...َ

نتیجه گیری:

حقیر فکر میکنم تمام ابعاد نگارش تالشی را جمع آوری کرده و قانونمند بیان کرد ه ام  و خواهشم این است با تمرکز و دقت و تفکر، متن مقاله خوانده شود و سپس اظهار نظر شود تا نتیجه به سود زبان و فرهنگ کهن تالش باشد. اگر این قوانین نگارشی را در  نوشته هایمان رعایت کنیم به مرور همه میتوانند تالشی مکتوب را روان تر بخوانند و این مقدمه ای خواهد شد برای داستان نویسی و کتاب نویسی به زبان تالشی و اگر همه از قانونی واحد بهره ببریم از این سردرگمی های نگارشی رها می شویم.

 

به امید ماندگاریِ  "کهن زبان تالش"

 

خاک پای مردمان این سرزمین

بهنام- نمنه پشت زمستان92


نگارنده: گرچه ممکن است آیین نگارش این جوان تالش اندیش ماسالی هم نقدهایی را به دنبال داشته باشد ولی اوهمچنان به دلیل جوان بودنش فرصت فراوانی برای بازنگری دوباره نظراتش را دارد. 

اگرتوفیقی حاصل شد در گفتارهای بعدی به نقد و بررسی الفبای تالشی "مؤسسه تالش شناسی" پرداخته خواهد شد. تا این مرحله از همراهی و مساعدت همه عزیزان کمال امتنان را دارم - ایام بکام. رضا نعمتی کرفکوهی

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی (1)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی

 نویسنده : رضا نعمتی کرفکوهی

بنام خداوند جان و خرد

پیش گفتار: ضمن پوزش از دوستان غیر تالش زبانم در دنیای مجازی در این پست قصد براین است که در اولین پست این وبلاگ در سال 95 به مسایل و موارد فرهنگی بومی ومنطقه ای اختصاص یابد. به ادبیات و زبان مادری ما "تالشی" پرداخته شود. ماگرچه در تقویم خود روزی به نام زبان مادری داریم ولی داشتن و صرفاً یادآوری مختصر و پردازش محدود به زبان مادری آن هم در یک روز راه نجات زبان مادری از اضمحلال اش را نمی تواند در پی داشته باشد. بسیاری از زبانهای قومی ایرانی از جمله زبان کهن تالشی در حال حاضر در خطر نابودی قرار دارند. متأسفانه فرهنگستان زبان و ادب فارسی  با تدریس زبانهای مادری موافقت نکرده است.شاید نطر این مؤسسه براین بوده که با این کار زبان ملی  ما  تحت الشعاع زبانهای محلی و قومی قرار می گیرد. یا مسایلی از قبیل قومیت گرایی و جدایی طلبی سیاسی  را در پی داشته باشد. ولی هر دوی این نظر و ایده اندیشه ی باطلی است که شاید این فرهنگستان خدای ناکرده آن را در سر داشته باشد. چرا که اساساً زبانهای قومی در ایران بزرگترین پشتوانه و مدافع زبان ملی ما فارسی هستند و فرهنگستان زبان فارسی باید بداند وبراین موضوع واقف باشد که زبان ملی ما برای جایگزین نمودن واژه های وارداتی باید دست نیازش را به سوی سایر زبانهای ایرانی که به زبان اقوام ایرانی معروف اند دراز نماید. نابودی زبانهای قومی از سویی و از سویی دیگر تعصبات ضد فرهنگ و القاب و اسامی عربی در میان توده مردم نهایتاَ منجر به این خواهد شدکه لجوجانه از ورود عناوین لاتین استقبال گردد و در سر درب های اماکن تجاری و فنی و حتی فرهنگی کشور این اسامی ها جلوه نمایی کنند.نیز فرهنگستان زبان و ادب فارسی بر این موضوع نیز باید واقف باشد که تهدید زبانهای  اقوام ایرانی و نابودی آن توسط "زبان فارسی" هرگز برای زبان ملی ما پیروزی و موفقیت به ارمغان نخواهد آورد به جز خراب کردن پلهای پشت سر خود. این است که فرهنگستان زبان و ادب فارسی باید هرچه سریعتر با تدابیر و راه حلهای منطقی نه فقط مدافع خشک و خالی زبان فارسی باشد بلکه باید از تمامی زبانهای ایرانی محافظت و از نابودی آنان جلوگیری نماید تا بتواند از زبان شیرین فارسی که حقاً زبان مناسبی در سطح ملی ماست مراقبت نماید

--------------------------------------------------------------------------------------------

http://s7.picofile.com/file/8251554834/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C.jpg


گفتار یکم:

چه نیازی به نوشتن به زبان مادری؟

هرقومی که در فرهنگ درونی خود موسیقی دارد لاجرم شعر هم خواهد داشت. چراکه شعر همواره با موسیقی همراه است و چون شعر دارد و سروده وسایر نوشته ها ، حتماً بایستی اشعار و سروده ها و مطالب خود را بر سطوحی بنویسد و یاداشت نماید تا هم خودش به وقتش آن را بخواند و هم  به دیگران ارائه نماید .

بنابراین نمیتواند یک قوم که دارای زبان گفتاری است فاقد زبان نوشتاری باشد. افراد آن قوم باید بتوانند اشعار و نوشته های نخبگان خود را  به صورت مکتوب در دست داشته باشند و به راحتی بخوانند .

وقتی که صحبت از زبان مکتوب به میان می آید بنابر این برای صحیح خواندن و صحیح نوشتن به آموزش آیین نگارش زبان خود نیاز پیدا می کنند.

چگونه یک فارس زبان که زبان مادری اش از روز نخست فارسی بوده باز به آموزش زبان فارسی و آشنا شدن با دستورات زبان فارسی مثل سایر افراد اجتماع نیاز دارد؟ یک کودک تالش زبان و غیره نیز همین نیاز را درخود دارد و برای رفع این نیاز به آموزش زبان مادری خود نیازمند است تا الفبای زبان خود را بشناسد.

چرا که مهمترین عامل بازدارنگی هر زبانی از خطر اضمحلال ، نوشتن به آن زبان خواهد بود. با خواندن و نوشتن،گفتن و شنیدن است که یک زبان و یک فرهنگ کلامی "تاب ایستادن" و "توان ماندگاری"در برابر هجمه های فرهنگ بیگانه را به خود میگیرد.

نکته: از مهمتریم عوامل نابودی یک زبان، اصل تاریخی آن است که دراین اصل اعتقاد براین است که هرچیزی روزی برای تولد و ایامی برای حیات و سرانجام روزی برای مردن خواهد داشت.( کل من علیها فان)

ولی این اصل وظیفه اصلی انسانی ما را کمرنگ نخواهد کرد که خود را در کنجی قرار داده و نظاره گر آمدن روزی باشیم که خواهیم مرد.

ما باوجودی که میدانیم زمانی خواهیم مرد ولی باز در وجود ما نیرویی قرار دارد که این باور دردمندانه را تسکین میدهد وبرای نجات از این درد بهتر است که به خود بگوییم ما برای زندگی و حیات خلق شده ایم و هرگز نخواهیم مرد!

برای اینکه نمیریم باید به معالجه بیماری خود  بپردازیم واز مرگ استقبال نکنیم. آری هرکسی برای نمردنش دائماً در تلاش است و نه اینکه خود را در انزوای فرا رسیدن مرگ قرار دهد. به قول تالش ها "دنیا به اومیدَه"

(دراین پست بنا براین است که با گفتارهای کوتاه و نکته به نکته و بدون طول و تفصیل دادن مطلب، از خستگی مطالعه ی دوستان جلوگیری بعمل آید )

ادامه مطلب در گفتار دوم.

در گفتارهای بعدی به بررسی طرح های ارائه شده از سوی تالش پژوهان درجهت چگونگی نگارش به زبان تالشی و همچنین  نقدو بررسی الفبای تالشی تدوین شده توسط مؤسسه تالش شناسی پرداخته خواهد شد.

شعر پریسکه ، شعر امروز ( 2 )

شعر پریسکه، شعر امروز  (2)

http://s6.picofile.com/file/8192740242/93496833349403233591.jpg
جمعی از شعرای انجمن پریسکه سرایان ایران، تهران - بهار 1394
از راست نفر سوم سید عبدالله جنت-نفرچهارم رضا نعمتی کرفکوهی- نفرپنجم علیرضا خسروی-نفرششم استاد علیرضا بهرهی رییس انجمن پریسکه سرایان ایران -نفرهفتم خانم زهرا نادری- نفرهشتم خانم هانیه حسن زاده فومنی مدیر انجمن پریسکه سرایان گیلان. باجمعی دیگر از شعرای بزرگ پریسکه سرا.

سراینده : رضا نعمتی کرفکوهی.

********************
از روزی که آفتابی شدی

فقط سایه ام
با من قدم می زند!

********************
از اسب هم نمی افتادی

باز کپی ات
برابر اصل نمی شد!

********************
دیگر مجال مجنون شدن نیست
لیلی رغبتی برای کاسه شکستن ندارد!

*********************
خیلی وقت است
دنبال خود می گردم
نمی خواهی نگاهی به کنج دلت بیاندازی؟!

********************
اگر دریاهم باشی

ومن رودخانه
چاره ای جز تحویل گرفتنم نداری!

********************
از روزی که جلوی نگاهم سبز شدی
به نوروز گفتم
بهارت را بردارو برو!

********************
به خود گفتم تماشا مبارک
!
لحظه ای که
بهار را در نگاهت دیدم

********************
دربدر میشویم اگر

سبزه ی دلمان
بهم گره نخورد!

********************
اگر بوته ای نیافتم
دلم را می سوزانم
برای چهارشنبه ای که
با « سورش» آخرسال نشود!

********************
بجای سکه
باید فکر « سین» دیگری بود
برای سفره ی هفت سین
وقتی کشکول حاجی فیروز خالیست!

********************
درسیروسفرهای نوروزی
نوروز را دیدم که میگفت:
چرا کسی به من سفر نمیکند؟!

********************
در کوچه باغهای نوروز
بنفشه بیدار مانده بود
زیر لکه برفی که
رو به بهار خوابیده بود

********************
وقتی پامچال به پابوس نوروز رفت
بهار دست نوازش کشید
بر سر راش سترگ!

********************
نسیم نوروزی شوق وزیدن گرفت
وقتی کاکل سبز بهار
نمایان شد
زیر روسری سفید زمستان

********************

تالشی :

از تالشیمَه
حاجی فیروزی نِشناسم
دا مَمَسم کوکوسَسی
باورم نی باهارَه!
برگردان به فارسی:

من تالش ام

حاجی فیروز را نمیشناسم
تا نشنوم نوای فاخته را
باورم نمیشود بهار آمده

********************
بهار سال 1394 - کرج - رضا نعمتی کرفکوهی