سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

بررسی روش های مختلف نگارش تالشی(5)

http://s6.picofile.com/file/8251559476/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg


بررسی روش های مختلف نگارش تالشی


گفتار پنجم


نگاهی به الفبای تالشی مؤسسه تالش شناسی


آدرس اینترنتی مؤسسه تالش شناسی  taleshshenasi.ir


نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی

پیشگفتاری اجمالی

در دنیای مجازی تالشی پردازی در مواردی از سوی کسانی نظراتی ارائه میگردد که در مواقعی باهم مترادف و درمواردی متضادهمند. متأسفانه کنشگرانی نیز در این عرصه پیدا می شوند تا ببینند نظر و طرحی با ایده و نظرشان برابری می کند بوق و کرنا راه می اندازند یاایهاالناس از تحقیقات ما کپی برداری کرده اند و به نام خود ارائه داده اند .نیز از سویی دیگر اگر نظری برخلاف نظرات این افراد ارائه گردد بیچاره نظردهنده را چنان به خاک سیاه می نشانند و حتی او را خارج از انسانیت می پندارند. چرا بدلیل اینکه برخلاف نظرشان نظری داده شده است. اینگونه کسان فقط دوست دارند پیاده کننده ی آراء و نظرات و  اندیشه های آنان باشی و اگر چنین شدی از تو بعنوان شانه زنندگان کاکل اندیشه شان می ستایند واگر بگویی قدری کاکلت کج و معوج است وخودت آنرا تنظیمش کن آنوقت تو را به باندبازی محکومت میکنند و گردنی از یقه برون آورده و بهر سر ناسازگاری و اگر تو بخواهی با ملایمت نمایی رفتاری پسان باز همی گویند که مجبور به اعتراف شده ای! درچنین مواقعی است که تو می مانی چنان حیران درباب هم اینانی که فقط خویش را می پندارند انسان و در مدار انسانی.اینگونه رفتارها را متاسفانه بایستی از درون و نهاد اینگونه افراد جستجو کرد که به مرور زمان از معنویات تهی شده  و شهرت طلبی و جاه طلبی و خود بزرگ بینی که ریشه در نوعی رذیله اخلاقی دارد، که این رذیله روزی رهگذری بوده و سپس مهمان گشته پسان صاحب خانه و تو که هیچ از درونت خبری نداشتی اکنون بی خانمانی بی آنکه بدانی صاحب خانه ات همانی است که خود نیز از آن نفرت داشتی و این دیگر با آن شعار پاکیزه خویی هیچ سنخیتی ندارد ....بگذریم

همانگونه که در پایان گفتار پیش اشاره گردیده در این گفتار به مبحث " های بیان " یا به عبارت دیگر "های غیر ملفوظ" و نقش آن در واژه ها پرداخته میشود.نکات باقی مانده ی این مبحث در گفتارهای بعدی آینده که به نظر خوانندگان عزیز خواهد رسید مورد کنکاش قرار خواهد گرفت. قبل از ورود به این مبحث به صفحه هشت کتابچه ی آموزشی الفبای تالشی، اثر مؤسسه ی محترم تالش شناسی می رویم و نکاتی از آن را که در باب " های بیان" مطرح شده جویا می شویم

مؤسسه ی محترم در خصوص "های بیان" در صفحه  ی مزبور می نویسد:

در آیین نگارش تالشی چیزی به نام "ھای بیان" وجود ندارد . ھرکلمه ھمانگونه که تلفظ می شود به همانگونه نگارش در می آید. بنابر این آنچه که در زبان فارسی ( ھای بیان ) خوانده می شود ، در آوانگاری  تالشی با سه نشانه ی  ə  e    a    نگاشته می شود. سپس درادامه می افزاید: برای مثال باید نَنَه را "نَ نَ "- چَمَه ( مال ما) را  "چَمَو   اشته ( مال تو) را " اِشتِ"  و  "دوئِه " (دادن) را "دوئِه"  نوشت.

 از این متن آنچه برمی آید برخلاف نظر بعضی ها که معتقد بودند نظر موسسه (های ملفوظ) است و نه (های غیر ملفوظ) اینکه مؤسسه ی محترم به صورت واضح بیان میدارد که نظرش (های غیر ملفوظ) است، یعنی همان "هایی" که در فارسی بجای کسره در آخر کلمات نوشته میشود ولی خوانده نمیشود. بنده دراینجا بایستی به کسانی که های بیان را های ملفوظ می پندارند باید محترمانه عرض نمایم که "های بیان" مفهوم دیگرش های غیر ملفوظ است یعنی نوشته میشود ولی خوانده نمیشود به همین جهت به آن های بیان حرکت نیز گفته اند. اما در "های ملفوظ" "ه" آخر کلمه از حروف صامت است یعنی همان حرفی که قبل از آخرین حرف الفبا یعنی " ی " آمده است که آن  ه اصلا واکه نیست صوت نیست یک حرف مثل سایر حروف است و از پیش  کسره یا فتحه نبوده تا به های بیان حرکت یا های غیر ملفوظ تبدیل گردد. پس های بیان همان هایی است که از قبل، کسره یا فتحه بوده و مبدل به ه - ـه شده است. لذا جادارد این افراد نظرشان را اصلاح نمایند. 
نیز اینکه مؤسسه ی محترم "های بیان" را در نگارش تالشی کاملا رد ننموده و همانند دستور فارسی فقط در کلماتی که به کسره ختم میشوند وارد دانسته است. اما اشکال اساسی در کار مؤسسه ی محترم دراین است که جایگاه کسره در زبان نوشتاری تالشی را جابجا نموده و آنرا روی حرف سکون مختص تالشی که من آنرا سکون کنشدار تالشی میدانم قرار داده است و علامت کسره واقعی را به حرف صامت مثل الفبای کردی تبدیل نموده است.

برای مثال کلمه نِرَه تالشی (مشک کره گیری) را نئرَ نوشته است . این یعنی حذف واکه یا صوت کسره در الفبای تالشی و تبدیل آن به حرف صامت که کاری ناثوابی در الفبای تالشی بحساب می آید. چرا که ما نقش کسره واقعی را بایستی در کلماتی که با کسره آغار میگردند  داشته باشیم.

هر چند اینگونه کلمات در تالشی تعدادشان زیاد نیست اما هستند کلماتی از قبیل : لِدو (قهرمان افسانه ی تالشی) - نِر  (جنس نر) غالباً در حیوانان مثل نِرَ اوردک- نِرَ پوچو ( گربه ی نر) . "نِر "که این کلمه را بصورت مخصوص و مفرد به گوسفند نر یا قوچ میگویند. دراینجا ما به واضح می بینیم که موسسه در باب واکه ی "کسره" همانند خط نوشتار کُردی عمل نموده  است.

اماچرا درفارسی کلمه ای که به کسره منتهی میگردد مبّدل به"های غیرملفوظ"میشود؟

همانگونه که میدانیم اصوات (واکه ها ) علاوه بر اینکه  صامت ها را به صدا در می آورند عمل حرکت بخشی آنها را نیز معمول میدارند. یعنی اگر بر روی هر حرفی علامتی از قبیل کسره ــِــ فتحه ـــَـــ  ضمه ـــُــ و یا سایر اصوات باشد آن حرف بایستی توسط آنها به حرف بعدی و آن کلمه به کلمه ی بعدی، متصل گردد که درغیر اینصورت ساکن است.

اما وجود دارند کلماتی که تک واژه اند با اینحال حرف آخرشان به کسره ختم میشود ، مثل کلمه ی "ناله" و "چاله" و "یارانه " و امثالهم. که حرف آخرشان به کسره منتهی گردیده یعنی (نالِ ، چالِ ، یارانِ ) خوانده میشوند.

اما سیر تحول زبان ایرانی و عامل اصلی آن یعنی زیبا نگاری این اجازه را به آیین نگارش داد که بتواند بجای کسره از ( ه - ـه) های آخر یا های چسبان آخر که اصطلاحاً  "های بیان حرکت " یا "های غیر ملفوظ" نامیده میشوند بهره بگیرد و کسره ـــِــ  را تبدیل به آن نماید.

دلیل دیگر اینکه تک واژه ها چون بصورت مستقل و نیز به صورت ساکن تلفظ می شوند ، اما حرف آخرشان ساکن نیست، کسره است و کسره یعنی حرکت، وقتی کسره تبدیل به "های بیان" میشود برای ادامه اش دیگر نمیشود از های بیان استفاده کرد مجددا بایستی حرف حرکتی" ی "برآن افزوده شود تا حرکت نماید.

حال تکلیف ما در زبان تالشی برای کلمه هایی که به فتحه ختم میشوند چیست؟

در زبان تالشی غالب کلمه هایی که در فارسی به کسره ختم میگردند در تالشی به فتحه منجر میشوند. مثل همان سه کلمه ی نالِه - چالِه - یارانِه که در تالشی نالَه - چالَه (چالکَه) - یارانَه، تلفظ میگردند. شکل آنان همان شکل و حروف به ترتیب هم حروف است .

اینجاست که از مؤسسه محترم تالش شناسی بایستی سوال شود دلیل شان چیست که کلمه تالشی "دوئِه" را به شکل خودش یعنی با "های بیانش" ولی نالَه را به صورت نالَ می نویسد؟ براساس کدام منطق؟ آیا دلیلشان این است که چون در فارسی فقط کسره به "های بیان" مبدل میشود و فتحه مبدل به آن نمیشود؟ .

اگر دلیل این باشد ما در فارسی کلمه ی " نَه " را نیز داریم که با فتحه اش به "های بیان" تبدیل شده است و همان نَه ی فارسی باز در تالشی با کسره یعنی " نِه " به "های بیان" تبدیل گشته است. پس بایستی حتما دلیل منطقی تری ارائه شود.

آیا تمام نظرات مؤسسه ی محترم تالش شناسی در باب "های بیان " نادرست است؟

در سبک نوشتارهای تالشی که در حال حاضر دردنیای مجازی در شعرها و نیز اس ام اس هایی که در جامعه ی تالش مبادله می شود میتوان  "های بیان" را در چهار مورد در کلماتی که واج آخرشان به فتحه ــَــ ختم میگردد مشاهده نمود که سه مورد آن به صورت صحیح و در یک مورد " فتحه " به اشتباه به  "های بیان" تبدیل میگردد که عبارتند از:

الف: استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

کلماتی که با "های بیان" به فعلیت میرسند. همانند کلماتی از قبیل، " تالشیمَه" ( تالش هستم) اومیمَه ( آمدم ) " اومیره " ( آمدی ) شیمَه (رفتم ) "شیره" (رفتی) واتمَه (گفتم) "شینَه" ( رفتند) و سایر کلمات مشابه که فتحه ی حرف آخر کلمه به " "های بیان" مبدل گردیده است که استفاده از "های بیان" در اینگونه کلمات صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را غلط برشمرده است و نحوه نگارش کلمات فوق را به صورت: تالشیمَ -  اومیمَ - شیمَ - شیرَ - واتمَ - شینَ ، صحیح دانسته است.

ب : استفاده صحیح از "های بیان" در کلمه های زیر :

دسته ای از کلمات در زبان تالشی وجود دارند که ذاتاَ دارای "های بیان" اند که تعدادی از آنها در فارسی نیز وجود دارند. کلماتی از قبیل : نالَه  (ناله) ، چارَه  (چاره) ، دَستَه (دسته) ، کلَّه (کلّه) ، مَردَه (مُرده) ، تازَه ( تازه) نَـنَه ( نَنِه ) و از این قبیل کلمات که فرق بین تالشی و فارسی آنها در کسره و فتحه داشتنشان است.

طوری که  فتحه ی تالشی در  فارسی تبدیل به کسره گردیده است. نگارش اینگونه کلمات در تالشی و تبدیل فتحه به "ها" ی آخر یا "ها" ی چسبان آخر که های غیر ملفوظ اند به صورت صحیح می باشد.

اما مؤسسه محترم تالش شناسی اینگونه نگارش را نیز غلط و نحوه ی نگارش کلمات فوق را به صورت: نالَ - چارَ - دَستَ - مَردَ - تازَ ، نَ ن َ صیحیح و نیز با رد علامت تشدید ــّــ نگارش کلمه ی " کَــلَّه " را به صورت تکرار حرف لام، کَـلـلَ درست دانسته است.

پ : استفاده صحیح از های بیان در کلمه های زیر :

دسته ای دیگر از کلمات در تالشی همانند فارسی اند از قبیل  "خال " ( شاخه ی بزرگ درخت) که صفت کوچکش "خالَه " چوء ( چوب ) که صفت کوچک آن  "چوئَه " ، "ریز" که صفت کوچک آن " ریزَه ، " چال " که صفت کوچک آن چالَه ، "مشت" که صفت کوچک آن مشتَه، "پاتیل" که صفت کوچک آن پاتیله و ازاین قبیل کلمات که نگارش آنها با تبدیل نمودن فتحه ی حرف آخر واژه به "های بیان" صحیح می باشد.

اما موسسه محترم تالش شناسی بر طبق آیین نگارش خود هر دو شکل آن کلمات را با یک شکل نگارش می نماید. یعنی هم  خال و خالَه  و هم چال و چالَه  و هم ریز و ریزَه و هم مشت و مشته و امثالهم را فقط با علامت فتحه در حرف آخر کلمه در جمله ها به تحریر در می آورد که اینگونه نگارش کاملا اشتباه خواهد بود.

ت : استفاده نا صحیح از "های بیان" در بعضی کلمه ها.

و اما آنجایی که موسسه محترم تبدیل شدن فتحه به های بیان را نادرست میداند و فقط در این مورد بایستی حق را به  موسسه داد و شاید اکثر ما متوجه غلط نوشتن آن تاکنون نبوده ایم و فکر میکردیم داریم به شکل درست از "های بیان" بجای حرکت فتحه بهره می گیریم.

نهایتاً نگارش تالشی خود را به همانند نگارش خط کردی که مملو از "های غیر ملفوظ" است تبدیل میکردیم وآن استفاده نابجا از های غیر ملفوظی بود که در داخل جمله شکل میگرفت و نه در کلمه.

این درحالیست که "های بیان" در کلمه مفهوم دارد. یعنی کلمه ای که در خارج از جمله فاقد "های بیان" است نمی شود در داخل جمله  از "های غیرملفوظ" یا "های بیان"  استفاده کرد و بعد همان کلمه را مفرداً در بیرون از جمله بدون "های بیان" نگارش نمود. به عبارت دیگر نمی شود کلمه ای دارای های غیر ملفوظ باشد و هم نباشد.

برای مثال در جمله ی تالشی زیر:

از ایسپیَه کَرگَه گلَه ای داریم زیرَه شو کَرگَه لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده" .( من مرغ سفیدی داشتم دیشب در لانه اش روباه آنرا گرفت و برد) دراین جمله کلمات ، ایسپیَه - کَـرگَه - گـلَه - زیرَه - گِـتَه - برده ، دارای "های بیان" اند.

آیا کاربرد "های بیان" در همه ی  کلمات فوق صحیح می باشد؟

در پاسخ باید گفت نه، زیرا کلمه ای لازمه اش های بیان است که در خارج از این جمله بصورت تک واژه هم دارای "های بیان" باشد. 

بنابر این کلماتی چون ، ایسپیَه - کَرگَه - زیرَه - این سه کلمه نمی توانند از های بیان بهره بگیرند. به دلیل اینکه ما کرگه نمی گوییم کرگ میگوییم ، ایسپیه نمی گوییم ایسپی میگوییم ، زیره نمی گوییم زیر میگوییم .

اما کلمه های ، گلَه - گِتَه - بَردَه - را در خارج از جمله هم به صورت خودشان تلفظ میکنیم و استفاده از "های بیان" برای این کلمه ها صحیح می باشد. بنابراین بایستی آن جمله ی تالشی را اینگونه نوشت:
از ایسپیَ  کَرگَ  گلَه ای داریم زیرَ شو کَرگَ لونی کو شالی اَی گِتَه بَرده.

معمولا خواندن پستهای درازو طویل برای خوانندگان عزیز خسته کننده است.بنابراین این پست را در همین جا به پایان می بریم و در پستهای آینده سعی براین است مطالب فشرده تر و کوتاه تر نگاشته گردد. تا پست بعدی ایزد نگهدارتان.

شاگرد شما رضا نعمتی کرفکوهی aftavadima.blogsky.com

جلوه نوروز در سرزمین تالش

جلوه بهار در سرزمین نوروز

در کوچه باغهای نوروز

بنفشه بیدار مانده بود

زیر لکه برفی که از

خجالت بهار آب شد

(رضا نعمی کرفکوهی)

http://s7.picofile.com/file/8242909018/%DA%AF%DB%8C%D8%B2%DA%AF%DB%8C%D8%B2%D8%A7_310x205.jpg


پیشوازی نوروز با عطر شکوفه های درختان سرزمین ایران



http://s6.picofile.com/file/8242913684/%D8%AE%D8%B1%D9%88.jpg


مقاله ای از جناب رمضان نیک نهاد(دبیربازنشسته آموزش وپرورش)

عطر شکوفه های درختان ، نوید بهاری دیگر را داده است ،بهاری که با تمام زیبایی هایش ،می آید ،تا دلهای نا آرام ما از ناملایمات روزگار را بهاری کند وبه قلبهایمان آرامش ببخشد و نوای شادی وسرور را در همه خانه ها ،ودر دلهای همه اقوام ایرانی ،کرد و بلوچ و فارس و تالش و گیلک ، ترکمن وآذری ولر و بر تارک روزگار ایران بزرگ ،این سرزمین اهورایی و مهد تمدن و زیبایی خوش بنوازد ونوید شادابی وسرزندگی دهد
گیاهان وپرندگان وحیوانات، درسرزمین زیبای گیلان و تالشان ،درکوهها وجنگلهای تالش، به جنب وجوش افتاد ه اند ، همه سبز میشوند وآوای خوش سر می هند

http://s7.picofile.com/file/8243160326/2_310x205.jpg

مردمان نجیب دیارمان ، می روند تا بهار طبیعت را با بهار زندگی و دلهایشان پیوند دهند ، و با گفتاروکرداروپندار نیک و همبستگی خردمندانه به استقبال آن روند تا زیبایی صلح وآرامش و رفاه ونیکبختی درتمامی جامعه سایه افکند  
نوروز خوانها،شبها فانوس به دست با صدای خوش تالشی آمدن بهار را ، آمدن نوای بلبل وپروانه را در گوش دختران وپسران تالش زمزمه می کند و شوق پیوند و عشق پاک را در دلهای با صفایشان بیدار می کند  
زنان تالش ما ،مثل همه زنان نجیب ایرانی با شور وشوق وصف ناپذیری ، پیشوازی بهاررا،با خانه تکانی نشان می دهند ،عطر پخت حلوای تالشی و شیرینی اَگٍرده با عطر شکوفه های گلها ودرختان درهم آمیخته است
کشاورز تالش ما از شدت کارهای کشاورزی کم میکند و به کدبانو در زیبایی وآراستن خانه کمک می نماید

http://s6.picofile.com/file/8242909518/%D9%85%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D9%86.jpg

دختر تالش پامچال وبنفشه از باغ جمع آوری میکند وتدارک هفت سین وسفره عید نوروز را می چیند
پسر تالشی تدارک چهارشنبه سوری به روش سنتی را می چیند و آهنگ ونوای تالشی هنرمندان تالش را زمزمه میکند ،همه لباسهای نو یا بهترین آن را به تن می کنند و عزم خودرا جزم کرده اند که با آمدن عید به دیدن عزیزان خود بروند و پایه های دوستی وعشقشان رابا آنها محکم تر نمایند و نزد کسانی بروند که در طول سال آنها را رنجانده اند تا غبار کدورتهارا بزدایند و عید نوروز وسال نورا با جشن وسرور ودوستی همگانی آغاز نمایند 

http://s6.picofile.com/file/8243160568/4_310x205.jpg

تالش ، بیش از همیشه درپی ایجاد پیوند و همبستگی قومی وملی مردم میهن ما هستند وبا نشر اندیشه های پاک تالشی ، شیرینی وفاق را به همدیگر هدیه می نمایند  
بهار در همه جا زیباست ،اما بهار در دامنه سبز کوههاو چمن زارها وجویبار های تالش رویایی است ،آوازپرندگان وسرسبزی طبیعت و رنگارنگی گلها و دلنوازو پاک ،بهترین آرام بخش روح خسته از زندگی ماشینی و دلهای نگران ما به آینده است

اینجا زادگاه سردار جنگل است

از : قربان صحرایی چاله سرایی http://deran52.blogfa.com /


http://s6.picofile.com/file/8225554468/khaneh_Mirza_13_.jpg

سلام دوستان

قصد براین بود که سومین و آخرین  قسمت از پست "سیری در حوالی شهر شهادت منتشر گردد. ولی حق مطلب در این است که با فراسیدن 11 آذر سالروز شهادت مجاهد نستوه و پرچمدار مجاهدت علیه صاحبان زر و زور و تزویر، میرزا کوچک خان جنگلی که از پیشگامان مبارزه علیه متجاوزان به حریم میهن و دین و ناموس مردم ایران زمین بود در این وبلاگ نیز یادی از این مجاهد کبیر بشود. چرا که مردم ایران تا ابد مدیون جانفشانی های اینگونه مردان بزرگ هستند و خواهند بود و یادکرد این مجاهدان تنها کاریست که از دستمان بر می آید تا با این کار نسل جوان ما و فردای ما دشمنان دیرینه وطن و دین و ناموس خود را بشناسند و عمکرد آنان را از خاطرخویش پاک ننمایند . لذا با سر زدن به وبلاگ دوستمان جناب صحرایی چاله سرای که از نویسندگان فرهنگی و مطبوعاتی کشور می باشند به مطالب و تصاویر زیبا و رسا از میرزا و زادگاه خاطره انگیز این مجاهد کبیر در شهر رشت برخوردیم که شایسته دیده شد با کسب اجازه از ایشان در وبلاگ آفتاوه دیمه نیز برای دوستان عزیز و ارجمندم منتشر شود. لازم به ذکر است قسمت سوم پست " سیری در حوالی شهر شهادت " بزودی در این وبگاه  منتشر خواهد شد. مهر افزون عزت زیاد

بسم الله الرحمن الرحیم

اینجا زادگاه سردار جنگل است ...

تصاویری که در ادامه مشاهده خواهید کرد مربوط است به زادگاه و محل زندگی سردار پرآوازه دوران تاریکی، شهید میرزاکوچک‌خان جنگلی. او تا سن 15 سالگی در کنار پدر و مادر در این خانه زندگی کرده است. این خانه کمی دورتر از میدان تاریخی شهرداری رشت و در خیابان و محله‌ی «استادسرا»ی شهر رشت قرار دارد.

میرزاکوچک‌خان مشهور به سردار جنگل قیامی در استان گیلان بنیانگذاری نمود و طی هفت سال آن را رهبری کرد که به «نهضت جنگل» معروف است.

نهضت جنگل در جنگ و گریزهای فراوانی که انجام داد توانست در جامعه خان‌گزیده و استبداد‌زده آن‌روز اندکی اسباب بیداری اسلامی را فراهم نماید و جرقه مبارزه و مقاومت را در اذهان ایجاد کند. به جرأت می‌توان ادعا کرد که طنین غرش گلوله‌هایی که در جنگل‌های گیلان، به خصوص در ماسوله و فومنات و ماسال و تالش توسط جنگلیان پیچید آوازه این بیداری را به فراتر از مرزهای این سرزمین نیز رساند.

   

میرزا قیامش را در سخت‌ترین شرایط زمانه اجتماعی و جغرافیای سیاسی از اینکه در سه جهت در محاصره و تحریم و جنگ و گریز بود رهبری کرد. حکومت استبدادی قاجار و بعدها پهلوی اول از سمت مرکز، ارتش سرخ قزاق روسها از سمت شمال و روباه پیر استعمار انگلیس از سمت جنوب وی را در مثلث محاصره محصور کرده بود.

یازده آذر 1300 شمسی میرزا در حالیکه جهت جذب نیرو و درخواست کمک به سمت خلخال می‌رفت، در گردنه و دشت «اَلالَه‌پِشتَه» ییلاقات شهر «ماسال» بر اثر سرمای شدید برف و بوران یخ زد و به شهادت رسید.

به مناسبت نودوچهارمین سالگشت شهادت آن مرد مبارز و خستگی‌ناپذیر، تصاویری چند از زادگاهش تهیه کرده‌ام. این تصاویر را به آنانی که همواره با خصم دون سر ستیز دارند و مقاومت و پایداری را سرلوحه برنامه‌های زندگی‌ قرار داده‌اند تقدیم می‌دارم.

خیابان استادسرا، خانه میرزا کوچک جنگلی، سر در ورودی

 

این خانه که متعلق به میرزا بزرگ، پدر میرزا کوچک‌ جنگلی بود، بیش از یک هزار و صد و بیست متر مربع مساحت داشت. این مساحت شامل حیاطی وسیع که تا پشت تکیه مستوفی ادامه می‌یافت، بود

 

چشم اندازی از خانه ی میرزا کوچک از سمت روبرو

 

در حال حاضر از وسعت 1120 متری این خانه، بنایی به مساحت سیصد مترمربع باقی مانده که شامل دو طبقه است. هر طبقه دارای چهار اتاق، ایوان و دو پلکان در دو طرف خانه برای ورود به ایوان و اتاق‌های طبقه بالاست

 

سردیسی از سردار جنگل به شکلی در حیاط خانه نصب است که گویی میرزا به بازدیدکنندگان این خانه نظر دارد و آدمی را به یاد این جمله میرزا که طی نامه‌ای به دوستش میرآقا عربانی خطاب به مردم زمانه خودش نوشته، می‌اندازد :

افسوس میخورم که مردم ایران "مرده پرستند" !! و هنوز قدر این جمعیت را نشناخته‌اند، البته بعد از محو ما خواهند فهمید، که بوده ایم و چه می خواسته‌ایم و چه کرده‌ایم

«... نا پایدار بودند، به راه مقدسشان دل نبستند و عهد شکستند ... ما هیچ قدمی جز در راه خدا و حفظ جان و مال و ناموس خلق او بر نداشتیم. ... در مرگ عزیزانمان گریستیم , خون دلها خوردیم و دم نیاوردیم ...»

 

چشم اندازی از حیاط خانه میرزا کوچک خان

 

نمایی از ایوان و سقف طبقه فوقانی خانه میرزاکوچک

 

در اتاق‌های این طبقه سعی شده است محل زندگی خانواده پدری میرزاکوچک مانند آنچه از ابزار و آلات زندگی که در آن زمان وجود داشته و مورد استفاده این خانواده بوده، شبیه‌سازی و بازسازی شود

  

 در طبقه پایین این خانه (طبقه هم‌کف) از کتب و اسناد و تصاویر مربوط به تاریخ گیلان و نهضت جنگل به صورت  نمایشگاهی دائمی ایجاد شده است

 

 این هم تصویری از صنایع دستی و زندگی سنتی گیلانیان که ماکت آن در گوشه‌ای از ایوان هم‌کف بدین‌صورت برپا شده است

 

در دیوارهای بیرونی  حیاط خانه تصاویری از سردار جنگل بدین شکل نصب است 

 چشم‌اندازی کامل از ورودی خانه میرزاکوچک جنگلی در رشت

 

و تندیس میرزا در حالیکه سوار بر اسب است در میدان تاریخی شهرداری رشت نصب شده است. ساختمانی که در سمت چپ تصویر دیده می‌شود، خود یکی از اماکن تاریخی و دیدنی رشت است که هم‌اکنون اداره کل پست استان گیلان در آن مستقر است.

ناگفته نماند گرچه به هنگام بازدید اینجانب از خانه میرزاکوچک جنگلی از مهر و محبت راهنمایان محترم این خانه بی‌نصیب نبودم ولیکن اجازه نیافتم تا از داخل‌ اتاق‌های هر دو طبقه و ابزار و اسناد موجود در آن عکاسی کنم.