سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

نوروز از نگاه دکتر علی شریعتی

نوروز از نگاه دکترعلی شریعتی

http://s6.picofile.com/file/8242209518/Dr_Shariati.jpg

نوروز یک جشن سیاسی تحمیلی نیست


http://s6.picofile.com/file/8242211092/%D9%86%D9%88.jpg


بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا هست. مگر نوروز را خود مکرر نمی کنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و و ادب تکرار ملال آور است و بیهوده «عقل» تکرار را نمی پسندد: اما «احساس» تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است و طبیعت را از تکرار ساخته اند:
جامعه با تکرار نیرومند می شود، احساس با تکرار جان می گیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه هر سه دست اندرکارند. نوروز که قرن های دراز است بر همه جشن های جهان فخر می فروشد، به این دلیل است که یک قرارداد مصنوعی اجتماعی یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست، جشن جهان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب.
جشن های دیگران غالباً انسان را از کارگاه‌ها، مزرعه‌ها، دشت‌ها و صحراها، کوچه و بازار، باغ‌ها و کشتزارها، در میان اتاق‌ها و زیر سقف‌ها و پشت درهای بسته جمع می کند:
(کافه‌ها، قهوه‌خانه‌ها، زیرزمین‌ها، سالن‌ها، خانه‌ها...، در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل‌های کاغذی، مقوایی، مومی، بوی عطر و ...)
اما نوروز دست مردم را می گیرد و از زیر سقف‌ها و درهای بسته، فضاهای خفه‌ی لای دیوارهای بلند و نزدیک شهرها و خانه ها، به دامن آزاد و بیکران طبیعت می کشاند:
http://s7.picofile.com/file/8242216384/%D8%B4%DA%A9%D9%88.jpg
(گرم از بهار، روشن از آفتاب لرزان از هیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از هنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه های شسته، باران‌خورده، پاک...)
 
نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. هر سال آن فرزند فراموشکار که سرگرم کارهای مصنوعی و ساخته های پیچیده خود، خویش را از یاد می برد، با یادآوری وسوسه‌آمیز نوروز به دامن وی باز می گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می گیرد.
تمدن مصنوعی ما هر چه پیچیده تر و سنگین تر می گردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتی تر می کند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنت‌ها که پیر می‌شوند، فرسوده و گاه بیهوده، رو به توانایی می رود و در هر حال آینده‌ای جوان‌تر و درخشان‌تر دارد.
نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست: نیاز ضروری جامعه و خوراک حیاتی یک ملت نیز هست. هر ملتی در هر جای جهان و هر عصر و دوره‌ای سنت‌های گوناگونی داشته که جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین این سنت هاست.
"آری، هر ساله، حتی همان سالی که اسکندر ملعون چهره‌ی این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود و در کنار شعله‌های مهیبی که از تخت جمشید زبانه می کشید، همان‌جا و همان وقت، مردم مصیبت‌زده‌ی ما نوروز را جدی‌تر و با ایمان سرخ‌رنگ، خیمه برافراشته بودند."
 
نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان. همه نوروز را عزیز شمرده‌اند و با زبان خویش از آن سخن گفته‌اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته‌اند:
"نوروز روز نخستین آفرینش است که خداوند دست به خلقت جهان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز، خلقت جهان پایان گرفت و از این روست که نخستین روز فروردین را اهورمزد نام داده‌اند و ششمین روز را مقدس شمرده‌اند. چه افسانه‌ی‌زیبایی زیباتر از واقعیت راستی؟ مگر هر کسی احساس نمی کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است.
اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلماً بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است.
هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلماً اولین روز بهار، سبزه‌ها روییدن آغاز کرده‌اند و رودها رفتن و شکوفه‌ها سر زدن و جوانه‌ها شکفتن. یعنی روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است.
اسلام که همه‌ی رنگ های قومیت را زدود و سنت‌ها را دگرگون کرد، نوروز را جلال بیشتر داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه‌ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت.
انتخاب علی(ع) به خلافت و نیز انتخاب علی(ع) به وصایت، در غدیر خم هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی که آن همه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی(ع) و حکومت علی(ع) داشتند پشتوانه‌ی نوروز شد.
نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذهب نیز گرفت، سنت ملی و نژادی، با ایمان مذهبی و عشق نیرومند تازه‌ای که در دل‌های مردم این سرزمین برپا شده بود پیوند خورد و محکم گشت و مقدس شد...
(وبلاگ "سرزمین نوروز"پیشاپیش جشن نوروز این انقلاب سبز طبیعت را به همه ی نوروز اندیشان شادباش میگوید. شاد زی مهر افزون نوروزتان میمون)

نظرات 15 + ارسال نظر
سیدیعقوب ال شفیعی سه‌شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 11:29 ب.ظ http://aleshafie.blogfa.com

شریعتی را باید شریعتی در نثر و گفتار نامید.

سپاس

علی مزینانی چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 07:38 ق.ظ http://shahedanekavir.blogfa.com/

باسلام و عرض ادب
از همراهی شما استاد بزرگوار بسیار خوش حالیم تغییر نام وب به نوروز هم مبارک

سلام دوست هم اندیشم عزت زیاد

فروزنده سه‌شنبه 3 فروردین 1395 ساعت 11:14 ب.ظ http://forouzesh.mihanblog.com/

سلام
شدم روح سرگردون
هرطرف رو میکنم ..شاید نشانش بیابم ...

سلام

فروزنده شنبه 7 فروردین 1395 ساعت 09:12 ب.ظ http://forouzesh.mihanblog.com/

بایک کویر تنهایی
به انتظارت نشسته ام
یعنی میشود روزی
باز برمن بروئی


سلام

سلام

سحر سه‌شنبه 31 فروردین 1395 ساعت 10:00 ب.ظ http://emamzamanshyeh.mihanblog.com

سلام وبلاگ عالی داری یه سر تو وبلاگم بزن تبادل لینک کنیم

سلام - لطف نمودید.به سرای محقر ما خوش آمدید.اینروزها فرصت سرزدن به وبلاگ دوستان را ندارم. ضمنا وبلاگ بنده صرفا یک وبلاگ مذهبی نیست هرچند در باب مذهب و تدین هم مطلب دارد. موفق باشید.

نغمه ی مهر چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 07:48 ب.ظ http://nd1353.mihanblog.com

نسیمی از بهشت

در اردیبهشت

لای گندم زار می دود

و گند م زار پشت خانه

بوی دستهای پدر می دهد

بوی مهربانی

دوباره پر از ترانه می شوم

وقتی

روسری گل گلی ریشه دار می پوشم

و در گندم زار می روم

صدای شح شح باد

از لابه لای خوشه ها

می پیچد در گوشم

و احساس من

نوازشگر سنبله ها

باید دختر یک کشاورز باشی

تا به عمق گندم زار برسی

هنگامی که روسریت

با باد می رقصد

و رقص گندم زار

زیر پرتوان افتاب

و خرامش چند بلدر چین

در سکوت گندم زار

گندم زار بوی مهربانی می دهد

بوی دستهای پدرم

و خواستم از الفبای زندگی

جمله ای بسازم برای پدر

جمله ای معجزه گر

به بلندای دنیا

جمله ای به نام دوستت دارم پدر...........

میلاد مولود کعبه و روز پدر و مردمبارک..............

درود / میلاد مولا علی برشمای گرامی هم مبارک باشد. نغمه ی مهرتان هم نوا با نسیم بهاری. دلتان بی غم. شادزی مهرافزون عزت زیاد

فروزنده چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 01:42 ق.ظ http://forouzesh.mihanblog.com/

سلام بزرگوار ..
اومدم عرض ادب ....

خط نسخ ایرانی یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 09:01 ب.ظ http://abadgarkh.blogfa.com

با سلام
بهار گل کاغذی را برسمیت نمی شناسد.
امیدوارم مردم زیبایی های طبیعت را قدر بدانند.
درود بر شما

مامیترا چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 12:56 ب.ظ http://mamitra.blogfa.com

متن شعر آخرین قسمت پشت کوه های بلند

[گل][گل]
[گل][گل]
[گل][گل]

پادشاه دیگری از ره رسید
بعد از این فرمان او باید شنید
زآنکه دیگر دخترم در خانه نیست
با ولیعهدش مرا تکلیف چیست؟
پادشاه رفته ای در کار نیست
و این که از ره می رسد با او یکی است
این همان شاه است با نام دگر
این همان دیو است با دام دگر
شاه نفس است و هماره برقرار
ور بداریمش بود بر ما سوار
زآنکه طفل و زاده ی اهواء ماست
و از قضا پرورده دامان ماست
سایه سان با ماست، او کی رفته است؟
وقت او نی سال و ماه و هفته است
آمدست اکنون که تا بار دگر
واقعات دیگرت آرد به سر
پس بر او می تاز و مپسند این ملال
والسلام و والسلام و والسلام

[گل][گل][گل]
[گل][گل]
[گل]
[گل]

لیثی حبیبی - م. تلنگر چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت 09:59 ب.ظ http://talshdulav.blogfa.com

سلام آقای رضا نعمتی کرفکوهی
و ممنونم که به وبگاه «دریای تالش» سر زدید و نظر ارسال نمودید.
پیوسته شاد و سلامت باشید.

من هم خدمت آنجناب سلام و عرض ادب و احترام دارم وبه زحمات شما در این چندساله در باب بسط و گسترش فرهنگ تالش ارج می گذارم.
کامنتهایی که برای وبگاه شما ارسال میکنم لزوما یا به سبک شما "لزومن" به منظور انتشار دادن نیست و صلاح و تشخیص انتشار با مدیر وبلاگ میباشد. ولی بااین حال این موضوع را باید فراموش نکرد که انتشار کامنت سایر صاحب نظران به منظور تایید نظراتشان و همسو بودن باآنان نیست و گاها گرچه ممکن است تایید نظر و همسو بودن را نیز به دنبال داشته باشد.
ولی کامنتهایی که فاقد الفاظ رکیک و صرفا ( صرفن) نقدویا پیشنهادات دیگران را به دنبال دارد اشکالی در انتشار آن نباید وجود داشته باشد .
یک منتقد فقط منتقد است وهرگز قصدش گرفتن جای نقد شونده نیست ،چرا که منتقد هرگز نمی تواند جای نقد شونده را بگیرد.
یک مسافر که درکنار راننده نشسته او هرچند به علوم و فنون رانندگی آشنایی ندارد ولی گاهی اونیز میتواند منتقد طرز رانندگی راننده باشد و به او اعتراض نماید.
راننده هرگز نمیتواند به او بگوید تو اگربهتر میرانی پس بیا تو بران.
نه او یک مسافر همسفر و هم مقصد با راننده است و رانندگی هم بلد نیست چون او اگر بیاید پشت فرمان بنشیند به مراتب قضیه خطرناکتر از وضع فعلی خواهد بود.
آن مسافر و همسر گرچه رانندگی بلد نیست ولی حق انتقاد از چگونگی رانندگی راننده را دارد.
متاسفانه بسیاری از صاحب نظران در سایت سایتهایشان از انتشار کامنتهای منتقدانه دیگران خودداری میکنند و فقط آن دسته از کامنتهای مشوقانه را انتشار میدهند که اینکار به تنویر افکار عمومی کمک نمی کند. متاسفانه مؤسسه تالش شناسی همین راه را درپیش گرفته و گوش شنوایی برای شنیدن نظرات سایرین را ندارد.
امید است از این مسیر درپیش گرفته صرف نظر نمایند ومثل گذشته از ( تالشی ها کیستند!؟) به (تالشان کیستند) برسند!.
با سپاس از جنابعالی

لیثی حبیبی - م. تلنگر پنج‌شنبه 23 اردیبهشت 1395 ساعت 08:23 ب.ظ http://talshdulav.blogfa.com

سلام جناب کرفکوهی
من چیزی برای مخفی کردن ندارم. کامنت های انشا گونه و یا درد دل را اگر از دوستان نزدیک باشد، اغلب منتشر نمی کنم، زیرا وقت پرداختن به آنها را ندارم؛ مگر فرد بیگانه و مهمان باشد.
ولی اگر کسی به موضوع مشخصی بپردازد و یا به من بطور مشخص انتقادی داشته باشد؛ یا سوالی داشته باشد، جواب می گویم.
در ضمن شما امروز کامنتی در مورد الفبا فرستاده اید و پرسشی داشتید، و بعد همان کامنت را خصوصی نیز فرستاده اید. بعد نوشته اید جواب را خصوصی بفرستید. برای من فرقی ندارد، می توانم جواب را عمومی یا خصوصی بنویسم.
در ضمن بخاطر کمبود وقت ممکن است عزیزی لطف کند و چندین بار سر بزند و من نتوانم جواب دهم و متقابلن به خدمت دوستان برسم. از این فرصت استفاده کرده اعلام میدارم عزیزانی که به وبلاگ های من سر می زنند، اگر نتوانستم جواب دهم باید به بزرگی خود ببخشند.

لطفن برام بنویسید که جواب را خصوصی بفرستم و یا عمومی در پای وبلاگ خود متنشر سازم.
پیروز و شاد باشید

سلام/ درمورد سطر آخر کامنت هر طوری خودتان صلاح دانستید . شما هم پیروز و شاد باشید.

لیثی حبیبی - م. تلنگر پنج‌شنبه 23 اردیبهشت 1395 ساعت 08:53 ب.ظ http://talshdulav.blogfa.com

با سلام مجدد
و یک نکته در بابِ تنوین عربی: یا باید علامت تنوین را گذاشت و یا به شکلی که تلفظ می کنیم باید نوشت.

حال این سوال پیش می آید که آیا ما نمی توانیم کلمات عربی را گاهی خلاصه کنیم؟
می توانیم، به شرطی که معنی آن تغییر نکند. یعنی تو چه انشاء بنویسی و چه انشا در معنی تغییری نمی کند.
ولی وقتی شما به جای لزوماً یا لزومن، می نویسید لزوما، اینجا معنی کلمه تغییر می کند؛ پس بهتر است بدان شکل نوشته نشود. این یک قانون خشک اجباری نیست، چون شما لطف کرده اید و به شکل نوشتن من پرداخته اید، این بود که توضیح دادم.
چرا لزوما، نادرست است؟
برای اینکه لزوما، یعنی ای لزوم! مثلِ سعدیا! حافظا!
پیوسته پیروز شاد باشید

در آینده تلاش می کنم باز به شما سر بزنم.

باسلام/ خوش آمدید
شما درست میفرمایید . اگر بخواهیم کلمه ای را با تنوینش بنویسیم حتماً بایستی به شکل صحیحش بنویسیم وگرنه همان معنا را خواهد داد که فرموده اید. ولی گاهی به صورت غیر عمد آن علامت را نمی زنم و فکر میکنم مخاطب خودش خواهد فهمید که انشا الله اینگونه خواهد بود. من دوران ابتدایی ام اوایل دهه پنجاه بوده ودرآن زمان اگر در درس املاء حتماً را حتمن می نوشتم معلم برایم غلط محسوب میکرد من اصولا با تنوین نوشتن عادت دارم و بقول شما به غلط اگر عادت کرده باشیم به سختی دست ازآن برخواهیم داشت .من گاهی به قول شما در "انشاء" ام غلط املایی نیز دارم لذا بهمین منظور هرگز کسی را که کلمه ای را غلط نوشته در شأن خود نمی بینم به او بگویم بیسواد. چرا که دانش فقط در درست نوشتن کلمات نیست . دانش فهم درست معانی کلمات است.من تحصیلات دانشگاهی ندارم و بی بضاعتی مالی مانع از این شد دروس عالیه را تعلیم ببینم . ادعای دانش داشتن هم ندارم ولی گاهی به موارد و مسایلی منتقد میشوم.من بدون تعصب حتی کامنتهای مخالف و ضد نظرات خودم را نیز منتشر میکنم . چون دوست دارم در تبادل نظرات، افکار دیگران روشن شود حتی اگر نظرم درست از آب درنیاید. شاید همانند سیبی شدم که با افتادنم جازبه ای به اثبات برسد.
درآن مورد وبلاگ من اینطوری می باشد دوستانی که میخواهند خصوصی کامنت بگذارد بایستی عنوان نمایند که مطلبشان خصوصی است از سویی خودم نیز زیاد با خصوصی نویسی موافق نیستم.
اگر دوستان میخواهند پیامی خصوصی برایم ارسال نمایند میتوانند در صفحه اول در ( ارتباط با من) پیام بگذارند.
از حضورتان سپاسگزارم.

علی مزینانی جمعه 24 اردیبهشت 1395 ساعت 09:50 ب.ظ http://shahedanekavir.blogfa.com/

باسلام و عرض تبریک اعیاد بزرگ شعبانیه
دلمان همیشه پیش شما استاد عزیز است . این روزها گرفتار انتشار کتاب جدیدمان(پسرسیده حبیبه) بودیم که به یاری خدا آماده شد و خبر آن نیز در رسانه ها منعکس شد و از طرفی گرفتاری چند نریشن تلویزیونی و مدیریت کانال تلگرام شاهدان کویر کمی از وب دورمان کرده است اما خوشحالم که دوستان باوفایی مثل شما بزرگوار دارم

خدمت دوست نادیده ی عزیزم
من کویررا همواره با وجود امثال شما سبزوخرم می بینم . خدا کند که گرفتاری ها همیشه امثال انتشار کتاب باشدو نه موارد دیگر. من هم برایتان روزهای خوشی را آرزومندم.مهرافزون

لیثی حبیبی - م. تلنگر یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 06:32 ب.ظ http://talshdulav.blogfa.com

سلام جناب کرفکوهی
و دو نکته: 1 - لطفن پرسش خود در بابِ حروف زبان تالشی را دوباره بفرستید.

2 - ننوشتن تنوین دلیل بر بیسوادی آدم ها نیست؛ و به شخص خاصی نیز ربط پیدا نمی کند؛ عادتی است که در بین بسیاری از ایرانیان رواج پیدا کرده. هیچ فاجعه ای هم رخ نداده؛ ولی همانطور که نوشتم چون معنی را تغییر می دهد، خوب است دقیق نوشته شود.
اگر دیده اید در پای وبلاگ های خود از تنوین نوشته ام هرگز به شخص خاصی نظر نداشته ام. همان نکات را در خارج از میهن نیز چندین بار متذکر شده ام.
پیروز و شاد باشید

سلام جناب حبیبی
از حضور شما بار دیگر متشکرم
از توضیح تان در کامنت شماره یک بسیار ممنون هستم ومیتوانم بگویم در باب اینکه گفته اید ( ما نمیتوانیم حروف عربی را حذف کنیم) خیلی با شما موافق ام. من هیچ تعصبی به ادبیات عرب ندارم .ایکاش همان روز اول آن حروف ها وارد ادبیات ایرانی نمیشد. ولی امروز اگر بیاییم آن حروف ها را حذف نماییم دیگر بزرگانی امثال سعدی و حافظ و امثالهم را از دست خواهیم داد. بزرگانی که به فردوسی حکیم احترام و ارزش خاصی قائل بودند.
من نظر جنابعالی که پیشتر در جایی نوشته بودید که ما "ط " می نویسیم ولی " ت" میخوانیم به طور کامل موافق هستم. مابقی حروف مختص عربی هم به همانطور. زبان ما تالشی هم، چون از گروه زبانهای ایرانی است گویشگرانش به روش خودشان تلفظ مینمایند. در تالشی هم واژه هایی راه یافته که ما مجبور هستیم با حروف صحیحش بنویسیم ولی در عین حال مجبور نیستیم آن حروف ها را با صوت مختص به زبان عربی اش تلفظ نماییم . کسی نمی تواند مارا مجبور به چنین گویشی نماید.چرا که ما عرب خلق نشده ایم. اینجاست که استثنائاً فقط در همان موردها زبان نوشتاری ما کمی با زبان گفتاری ما متفاوت میگردد،یعنی به شیوه خود نمی نویسیم ولی به شیوه خود میخوانیم.
مورد دیگر اینکه کشف کرده اید حرف " ع " حرفیست تالشی من با این اکتشاف شما کاملاً موافق هستم . این شکل گرچه از اشکال نه گانه مختص زبان عربی است ولی به قول جنابعالی این یک "شکل" است و هیچ تقصیری را نمیشود بر گردن اشکال نهاد، بلکه اشکال نماینده ی صداها هستند وما آن صداها را در زبانهای ایرانی نداریم. ولی این "ع" واین صوت در اصوات تالشی وجود دارد و ازاینکه شما بدون تعصب به اشکال حروفهای ادبیات عرب ، شکل "ع" را انتخاب کرده اید و این شکل در کنار "غ" قرار گرفت گام بزرگی را برداشته اید در پویایی الفبای تالشی.
سلامت باشید.در مورد آن دوحرف و یک تلفظ شما من فعلا نظری ندارم .اصل ام بر آن است که برمشترکات تکیه گردد.

ماسال دیارسبز دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 ساعت 01:13 ق.ظ

سلام برآقای حبیبی و کرفکوهی
بسیار خوشحالم که بار دیگر می توانیم از سواد و معلومات شما استفاده کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد