سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

باستان گرایی و اسلام ستیزی ( 5 )

http://s6.picofile.com/file/8191135026/E4434356.jpg

باستان گرایی و اسلام ستیزی/ عبدالرضا نواصری

تهیه کننده: رضانعمتی کرفکوهی

سمت پنجم )

موقعیت ایران به هنگام حمله  مسلمانان

دکتر پیمان در اثر خود بنام عوامل تکوین و باز تولید استبداد در ایران وضعیت جامعه دوره ساسانی را در آغاز دوره حمله عرب های مسلمان به ایران چنین توصیف می کند:

سقوط دولت ساسانی پیش از آنکه مربوط به حمله عرب باشد معلول ناتوانی و فساد حکومت و عمیق تر شدن شکاف میان طبقات، رقابت و نزاع میان اشراف و موبدان در حکومت بود، آنها از تأمین امنیت و دفع حملات عاجز ماندند.

چنان که فیروز ساسانی در تلاش نافرجام برای دفع هیاطله ( هفتالیان ) کشته شد. طبقه حاکمه و ساخت قدرت انسجام و همبستگی درونی خود را از دست داده بود. رواج برادر کشی و تعویض پی در پی پادشاهان، سرگرمی درباریان و اعیان به عیش و نوش و مبتلا شدن به تنبلی سستی و رنجوری و نزاع و کشمکش دائمی و حیف و میل ثروت کشور و هزینه جنگ های نافرجام به ویژه در زمان خسروپرویز موجب تهی شدن خزانه و فشار بیشتر بر بنیه ضعیف مالی کشاورزان شد و اقتصاد کشور را دچار ناتوانی و فلج درمان ناپذیر ساخت.

از عوامل دیگر این فروپاشی اینکه طبقه اشراف با اختصاص دادن امتیازات ویژه اعضای طبقه حاکم ( درباریان اشراف و روحانیون ) و محروم داشتن مردم از اساسی ترین نیازهای زندگی به طور چشمگیری از مردم فاصله گرفته بودند.

همچینین برنارد لوئیس در اثر خود بنام خاورمیانه وضعیت مذکور را بدین شکل صورت بندی نموده است: "در اوایل قرن هفتم میلادی وقتی اعراب مسلمان به ایران یورش بردند اقتدار مرکزی در حال فروپاشی بود، شاهزادگان بر نواحی موروثی ایالات فرمان می راندند و پس از شکست سپاه شاهنشاهی، اینان نیز یکی پس از دیگری از پا درآمدند و حیطه فرمانروایی آنها جذب قلمرو خلفا شد.

بحران های سیاسی و اجتماعی واپسین قرن حکومت ساسانی توأم با اغتشاش های مذهبی بود بدعت های متعدد و از همه مهم تر آیین مانی و شاخه های گوناگون آن با کیش زردتشتی و دستگاه دینی و سلطنتی به مبارزه برخاستند این نهضت ها اگر چه هیچ یک کاملاً موفق نشد ولی به یکپارچگی و اقتدار تشکیلات مذهبی زردتشتی لطمه فراوان زد. خصیصه بارز نظام ساسانی خود کامگی، توأم با قلع و قمع و کشتار و مراسم و تشریفات بسیار و دیوان سالاری بود.

در چنین شرایطی از رخوت و پریشانی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود که یکی از سرداران باهوش سپاه اسلام در سوریه بنام مثنی ابن حارثه با تحلیل شرایط آن روز پادشاهی ساسانی ( 634 م) به خلیفه دوم عمر نوشت که ایران دچار هرج و مرج و آماده تسخیر است.

بطوریکه بعد از اردشیر سوم پسر هفت ساله شیرویه قباد دوم و کشته شدن او توسط یکی از سرداران سپاه ساسانی به دلیل اینکه جانشین پادشاه جهت حکمرانی باید دارای "فرهّ ایزدی و از تخمه ی پاک" باشد نظام ساسانی دچار بحران جانشینی در اواخر دوره خود گردید.

این بحران به کشتار مداوم حاکمان و جنگ قدرت منجر گردید. ویل دورانت اوضاع جامعه ساسانی را بعد از کشتن اردشیر سوم را چنین توضیح می دهد:

در سال 629 م دسته ای از اعراب به پادگان یونانی نزدیک رود اردن حمله کردند.در همان سال یک بیماری همه گیر در ایران شایع شد و هزاران تن از جمله شاه را کشت اردشیر سوم پسر هفتساله شیرویه به فرمانروایی برداشته شد، سرداری به نام شهربراز آن پسر را کشت و تخت شاهی را غصب کرد، سربازان خود شهربراز او را کشتند و جنازه اش را در خیابان های تیسفون به زمین کشاندند و بانگ زدند « هر کس از خون شاهان در تن نداشته باشد و بر تخت سلطنت ایران نشیند به این روز خواهد افتاد.» مردم عادی همیشه شاهدوست تر از شاهند. هرج و مرج اکنون بر قلمرویی که از بیست و شش سال جنگ مداوم فرسوده شده بود حکمفرما می شد.

پریشانی اجتماعی به آن فساد اخلاقی که همراه ثروت و فتح به ایران آمده بود هرچه بیشتر دامن زد. ظرف چهار سال نه تن از حاکمان مدعی تخت سلطنت شدند ولی یا به قتل رسیدند یا گریختند، یا به مرگ طبیعی غیر عادی درگذشتند و بدین ترتیب از صحنه ناپدید گشتند استانها و حتی شهرها یکی بعد از دیگری استقلال و انفکاک خود را از حکومت مرکزیی که دیگر توانایی فرمانروایی نداشت اعلام می کردند.

در سال 634 تاج شاهی به یزدگرد سوم تفویض شد که از سلاله ساسان و فرزند کنیز بود.

همچنین از نظر دینی نیز وضعیت نامساعدی به وجود آمده بود دستگاه دینی در حکومت ادغام شده بود و وظیفه آن مشروعیت بخشیدن به پادشاهان بر اساس دو اصل " فرهّ ایزدی" ( فیض الاهی ) و "تخمه ی پاک" بود. موبدان زردتشتی در سیاست گذاری دولت و سرکوب مخالفان به خصوص مخالفان دینی نقش بارزی ایفا می کردند.

دستگاه دینی نیز همراه دستگاه حکومتی به فساد اخلاقی کشیده شده بود حکومت حمایت مردمی خود و دین مشروعیت خود را از دست داده بود، موبدان و روحانیت دین زردتشت ضمن فساد اخلاقی، به چپاول توده های مردم از طریق اخذ مالیات و عشریه و تصاحب املاک و زمین ها می پرداختند. به دیگر سخن دینی شدن حکومت، فساد متولیان دین، کشتار و آزار پیروان سایر ادیان مانند مسیحیت، مائوی و بودائی بدست موبدان –طبقاتی شدن جامعه و تهی ساختن مفاهیم دین زردتشت از مفاهیم انسانی آن و ترویج خرافات و روحیه یأس از عوامل تزلزل و لرزش شدید پایه های فکری، اخلاقی و اعتقادی دوره ساسانی در دهه های پایانی آن است.

آیا پذیرش اسلام از طرف ایرانیان در دوره ساسانی با زور و قدرت شمشیر بوده است؟

ایرانیان از سپاه اسلام به خوبی استقبال کردند زیرا به سبب تسلط عرب از ظلم حکام و خدمات سپاهی رهائی یافتند به علاوه از آزادی دینی برخوردار می شدند زیرا عرب ها با دین کسی کار نداشتند و پیروان دین زردتشت، یهود و مسیح می توانستند با پرداخت جزیه مراسم دین خود را آزادانه بجا آورند.

گروهی از ایرانیان بسبب سادگی تعلیمات اسلام و مساواتی که برای همه مقرر شده بود زود بدان گرویدند. صنعتگران، پیشه وران، طبقات متوسط و کشاورزان که پیش از آن در فشار طبقه اشراف بودند با رغبت پیرو اسلام شدند زیرا در سایه اسلام از آزادی و مساوات برخوردار می شدند صرفنظر کردن از مذهب زردتشت برای ایرانیان مشکل نبود زیرا بسبب ضعف دولت ساسانی نفوذ پیشوایان دینی سستی گرفته بود و نتوانسته بودند مردم را از زیر نفوذ تعلیمات خود نگاهدارند.

رفتار عربهای مسلمان با مردم ایران معتدل بود و با کسانی که به اسلام نگرویدند ملایمت می کردند. در قرن دهم میلادی یعنی سه قرن پس از فتح ایران آتشکده های زردتشتیان در عراق، فارس، کرمان، سیستان، خراسان و  آذربایجان یعنی در سراسر ایران بپا بود و هیچیک از شهرهای ایران از معابد زردتشتی خالی نبود از اینجا می توان دریافت که از میان رفتن دین زردتشت از فشار و اجبار فاتحان عرب نبوده زیرا پیروان زردتشت تا اواخر دولت عباسی در ایران آزادی مذهبی داشتند .

بنابراین محقق است که پیروان دین قدیم به ترویج و از روی اختیار بدین اسلام گرویدند.

لذا بر خلاف تصور رایج میان " ناسیونالیسم های افراطی نژادپرست" اسلام پدیده ای نبود که اعراب ساکن شبه جزیره عربستان بر ایرانیان تحمیل کنند و 1400 سال نیز دوام یابد.

برنارد لوئیس که به ضد عرب بودن مشهور می باشد در اثر خود بنام خاورمیانه رفتار فاتحان اولیه عرب های مسلمان را در مناطق زیر فرمان خود بدین صورت ذکر می کند:

به ساکنان سرزمین های تسخیر شده دلگرمی های مختلف، مثلا مالیات های سبک تر برای پذیرش اسلام اعطا می شد ولی اجبار در کار نبود. در مورد ادغام و «تعریب» اقوام تابع، دولت عرب از این هم کم تر سخت گیر بود.

همچنین دکتر پیمان در اثر خود عوامل تکوین و باز تولید استبداد در ایران حمله اعراب را با حمله اسکندر و مغول شرح زیر مقایسه نموده است:

حمله عربهای مسلمان و پی آمدهای آن در جامعه ایران مشابهتی با حمله اسکندر یا مغول ها که بعد ها رخ داد نداشت ندیدن تمایزات اساسی میان این حوادث موجب برخی داوری های نادرست و شتابزده یا یک سویه گشته است. ایران زمانی به دست عرب های مسلمان گشوده شد که در مدینه مرکز اسلام هنوز شکلی از مناسبات مبتنی بر اشتراک و برادری و ترتیبات مردم سالار وجود داشت آن زمان هنوز دوره مدیریت شورایی مردم سالار خلفای راشدین به پایان نرسیده و اشراف بنی امیه با انگیزه های سلطه جویانه و خودکامگی و نژادپرستی قبیله ای و قومی قدرت را از چنگ رهبران اصیل و تساوی طلب خارج نساخته بودند کسی آنان را مجبور به ترک دینی کهن و قبول آیین جدید نمی کرد در زندگی خصوصی و اجتماعی آنها مداخله ای صورت نمی گرفت.

تغییر عمده ای که اتفاق افتاد حذف نظام پادشاهی و خلع ید از درباریان و موبدان بزرگ و همدست شاهان و آزاد شدن مردم از اجبارها، تحمیل ها، تبعیض ها، مقررات سخت و پیچیده و اجحافاتی بود که اربابان و موبدان به آنها اعمال می کردند. در حالی که با پیروزی اسکندر نظام سیاسی و اجتماعی کشور تقریباً بر همان پایه پیشین ادامه یافت و تنها اربابان و شاهان تغییر کردند.

عرب های مسلمان در نخستین حملات به ایران ( و روم و مصر) دست به کشتار نزدند. ویرانی به بار نیاوردند و موجب جابه جایی اجباری جمعیت یا مهاجرت های گسترده و دسته جمعی و در نتیجه تضعیف نیروهای مولد و کاهش تولید نشدند به عکس، آموزه های اسلامی انگیزه کافی و پشتیبانی نظری برای پایداری در برابر تجاوز و ستمگری و سلطه جویی و دفاع از استقلال و آزادی فردی و جمعی وحیثیت انسان و هویت ملی به آنان می داد.

مردم ایران بلافاصله به اسلام نگرویدند زیرا در تبلیغ و قبولاندن آن جبر و زور به کار نمی رفت. ایرانی ها می توانستند بر آیین خود باقی بمانند و جزیه بدهند تا قرن چهارم هجری در سراسر ایران آتشکده ها هنوز بر پا بودند.

مردم ایران به تدریج به اسلام گرویدند،سادگی اسلام و تأکید آن بر برابری و صلح و آشتی و توحید با مبانی مذهب ملی ایرانیان هماهنگی داشت. حملات عرب های مسلمان با ضربه هایی که بر نظام فرسوده و بسته و منحط سیاسی و دینی سال های پایانی شاهنشاهی ساسانی وارد کرد موجبات رهایی استعدادهای به بند کشیده ایرانیان را فراهم نمود و با عرضه آموزه های نوین دینی ( متمایز از نهاد خلافت دینی و شریعت و فقه ) که به طور بارزی مبتنی بر خردگرایی، آزادی و استقلال فکر و وجدان فرد، حق آزادی و حکومت بر خویش و انکار هر نوع قیمومیت و سلطه و ولایت انسان بر انسان بود و مردم را به تفکر و تحقیق و جست و جو در امر کشف رازهای جهان و حقایق پنهان دعوت می نمود عده زیادی از ایرانیان را به فعالیت و پژوهش و پیکار در میدان اندیشه و علم و فرهنگ سوق می داد.

در حقیقت عرب های مسلمان جهت تسخیر قلوب مردم سرزمین های فتح شده علاوه بر بخشودگی و معافیت مالیاتی جهت تازه مسلمانان با رعایت حقوق اهل ذمه ( غیر مسلمانان سرزمین های فتح شده ) ادامه دارد

نظرات 1 + ارسال نظر
سیدیعقوب آل شفیعی شنبه 16 خرداد 1394 ساعت 10:11 ب.ظ http://aleshafie.blogfa.com

اسلام نه فقط در ایران بلکه در شامات حکومت اموی که از نگاه شیعه نامشروع بوده است در آن منطقه با مردم به لطایف الحیل برخورد می کردند متن مزبور از کتاب استاد علامه محمد تقی شریعتی در کتاب وحی و نبوت آمده است.

خداوند استاد محمدتقی شریعتی را رحمت کند که هم از اسلام شناسان بود و هم از صالحین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد