سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

روستای دارباغ فومن از دیروز تا امروز ( 4 )

http://s5.picofile.com/file/8159122576/17.jpg
روستای دارباغ فومن از دیروز تا امروز ( 4 )

قسمت چهارم و پایانی:

نویسنده: رضا نعمتی کرفکوهی

در چهارمین و آخرین قسمت از این نوشتاردر باره موضوعات بومی و محلی ,تحت عنوان روستای دارباغ از دیروز تا امروز،به موضوع مهاجرت از روستا پرداخته میشود. در قسمت اول در باب مهاجرت، از ورود مهاجرین  نو پولداری  که در این چند دهه گذشته به دلیل پدید آمدن اقتصاد باز و سیستم جدید بورژوازی که در زیر سایه ی سیاست بسته نمایان گشته اشاره گردید،اینکه چگونه با ورود این مهاجرین  به روستا ، وبا خرید زمینهای شالیکاری از کشاورزان محل،بر زمینهای شالیکاری ویلاسازی صورت گرفت. باز در قسمتی اشاره شد که روزگاری مردمانی از نقاط دیگر ایران و استانهای مجاور برای کسب درآمد و معیشت زندگیشان وارد روستا میشدند و درکارهای  روستا ازقبیل تبدیل زمینهای موات و پشته های غیر قابل استفاده به زمینهای شالیکاری وکندن اسختر ها برای آبخوانداری ، وسایر کارهای خدماتی به روستا مهاجرت میکردند.این مهاجران گرچه برای زندگی دائم در روستا نمی ماندند بلکه  برای امرار معاش خود و تهیه مایحتاج زندگی شان وارد روستا میشدند . هفته ها در منزل صاحبکار که در آن روزگار به زبان محلی گویا آذری ( خانخوا  یا خونه خوا ) گفته میشد می ماندند و شام ونهار وصبحانه شان را همین "خونه خوا " تامین و اتاقی هم برای خوابیدن تحویل آنها میداد.

گرچه سیستم کشاورزی از ابتدای دهه چهل از رژیم  ارباب رعیتی به سیستم خرده مالکی تبدیل شد، ولی رعایای تازه صاحب زمین شده در ده سال اول بعلت عدم توانایی در کشت مزارع و عدم داشتن امکانات برای کار کشاورزی دوران مشقت باری را پشت سر گذاشت که حتی شاید بدتر از دوران ارباب رعیتی برایش سپری شد. ولی اگرسخن  انصاف را بخواهیم رعایت کنیم  در دهه پنجاه  زارع مسلط به کارکشاورزی شد وبا شوق و علاقه وافری به کارکشاورزی خود می پرداخت و حتی در کنار شالیکاری به مشاغل جنبی دیگری از قبیل پرورش کرم پیله ی ابریشم . باغداری از نوع چایکاری و همچنین سایر محصولات معیشتی باغی،نگهداری دام و طیور محلی و وجود سایر فعالیتهای اقتصادی به زندگی روستا نشینی که دیگر ارباب در روستا حاکم نبود عشق می ورزید.

طوری که زارع هرگز حاضر نمیشد برود کارگر کارخانه شود .در اواخر دهه پنجاه که کارخانه های بزرگ ریسندگی و پارچه بافی و آرد وغیره در گیلان راه اندازی شد،برای تهیه نیروی کار خود با مشکل روبرو بودند. خودم با چشم خودم می دیدم که رابطین جذب نیروی کارشان برای تهیه کارگر به روستا ما آمده بودند و حتی روی زمین شالیکاری که کشاورز مشغول کار بوده میرفتند و برای شالیکاران ملتمسانه تبلیغ میکردند که بیایید کارخانه ی ما کار کنید ، استخدام میشوید ،بیمه میشوید، بازنشست میشوید.وووو...

ولی کشاورزانی که تازه صاحب زمین شده بودند در جواب میگفتند،ما میخواهیم روی زمین خود کار بکنیم وآقا و نوکر خود باشیم ، نمیخواهیم زیر دست کسی باشیم. کار در کارخانه یعنی زیر دست بودن. این جوابی بود که کشاورز روستا نشین آن زمان  به صاحبان کارخانه ها میداد وصاحبان کارخانه هم برای تهیه نیروی کارخود از خارج اقدام میکردند. بگذریم ازاینکه آن کشورهایی که روزی نیروی کار به ایران میفرستادند امروز خود جزء کشورهای بزرگ صنعتی شده اند و نیروی کار جذب میکنند. زیرا این نوشتار درباب امور روستا بوده ودر این مقال نمیگنجد.

حال در این قسمت همانگونه که قبلا اشاره شد به مسئله مهاجرت از روستا می پردازیم. موضوعی که حال و روزی برای جوان  روستای امروز ما برجایی نگذاشته و شوقی برای زندگی و ماندن در روستایی که زادگاهش بوده و ذهنش را پرازخاطره  گذشته اش ساخته  ازفرهنگ وزبان و سایر آیینهای محلی و سایر سنن مردم و پدرانش ، باقی نگذاشته است، چرا؟!

جوابش را باید از مهاجرین جدیدی پرسید که تا چشمشان به این روستای زیبا می افتد با دستپاچگی به فکر خرید حداقل هزار متر زمین هستند تا درآن ویلایی ساخته و چندروزی برای سرگرمی و تفریح  بسر ببرند. این ویلاساز جواب این سوال را داده است. یعنی با خرید زمین کشاورزی عملا روستا را از قطب اقتصادی کشور خارج  و محلی برای تفریح عیاشان تبدیل کرده است. محلی که در آن کشاورز بیل و خیش کشاورزی اش را کنار گذاشته تا زمینش را بفروشد و چندصباحی که زنده است بخورد تا از گرسنگی نمیرد. چرا که در آمد حاصل از  تولید کشاورزی  برایش برابر با مخارجی است که برای کشت وکار از جبیش مایه گذاشته است. یعنی نوعی پول عوض کردن است. خوب در چنین شرایطی جوان روستایی اگر ترک روستا نکند و برای عملگی و دستفروشی و سایر مشاغل غیر مولد و کاذب به شهرها و استانهای دور ونزدیک نرود ودر روستایش بماند چه بخورد؟. گیرم روستایش الان دارای آب و برق و گاز و تلفن وآسفالت و چه وچه باشد. او باید حتی پول آب و گازوبرق و تلفن اش را از کجا تامین نماید تا در روستا بماند؟  

این است که این امکانات امروزی دولت نه که نتوانسته روستایی را در روستایش نگهدارد، بلکه برعکس روستایی را از روستا فراری داده و پای خوشگذرانهای پولدار و اشرافی را به روستا باز نموده است.

حال  سوال دیگر اینکه دولتی که نتوانسته جلوی مهاجرت را از اینگونه روستاهای زیبا و جذاب و سرسبز و جایی که هر توریستی ببیند به ساکنانش میگوید ، شما عجب جای دارید زندگی میکنید ، بگیرد ، چطور میخواهد جلوی مهاجرت را از روستاهای کویری بگبرد ومردم را در روستایش نگهدارد تا شهرها شلوغ و پرتراکم نگردد؟ 

اکنون  نگاهی به تک تک خانه های روستای زیبا و سرسبز کرفکوه ی دارباغ می اندازیم تا ببینیم در این محله ی کوچک از هر خانواری چند جوان به شهرهای کوچک و بزرگ برای تهیه لقمه  نانی مهاجرت کرده اند.

ادامه مطالب  را با نشان دادن تصویر منازل محله ی کرفکوه دارباغ و تعداد نفراتی که در چند دهه اخیر روستا را ترک و به شهرهای دیگر کوچیده اند می بینید.


http://s5.picofile.com/file/8159100000/16.jpg

در این تصویر در قسمت پایین و کناره باغ چای، خانه ای با حیاط ومحوطه اش می بینید اینخانه در دهه پنجاه مکان زندگی مرحوم درویشعلی نخستین بود. ایشان دارای سه فرزند پسر بود که بعداز گذراندن خدمت سربازی دو فرزندش در چنددهه گذشته روستا را ترک و به استان البرز مهاجرت و ماندگار شده اند.

http://s5.picofile.com/file/8159109950/77.jpg

این تک خانه در روستای کرفکوی داریاغ منزل پدری بنده است که در حال حاضر فقط پدرومادرم

در این مکان زندگی میکنند .من 30 سال پیش و تنها برادرم 10 سال قبل روستا را ترک و در تهران

و استان البرز -کرج رحل اقامت گزیده ایم.


http://s5.picofile.com/file/8159125584/50.jpg

دراین تصویر در لابلای درختان منزل قدیمی خاله ام مرحوم خاله زرخانم را میبینید . آنمرحومه دارای سه فرزند بود دو نفر از فرزندانش ترک روستا و شهرنشین شده اند فقط یک فرزندش در روستا باقی مانده است.

http://s5.picofile.com/file/8159117850/123.jpg

ویلایی که در پایین کرفکوه ساخته شده قبلا جایش خانه ی آقای ابراهیم خاکی بوده که چندسال قبل خانه و زمین کشاورزی اش را به یک مهاجر اراکی فروخته وخودش با کل اعضای خانواده اش ترک روستا نموده است. این آقای مهاجر شاید در طول سال چند مرتبه فقط برای تفریح در این ویلا بسر ببرد.


http://s6.picofile.com/file/8186530834/a_6_.jpg

در انتهای این تصویر زیبا از مزارع شالیکاری محله ی کرفکوی دارباغ ،در آنسوی این شاخه ی خاردار درخت (له له کی )  یک خانه با دیوار سفید می بینید. این خانه از آن گلبرار گلی زاده معروف به گلی شکسته بند  می باشد. ایشان دارای سه فرزند پسر بوده که دو نفر فرزندانش از روستا مهاجرت نموده و در خارج از استان مشول به کارند.فقط یک فرزند پسر آقای گلی زاده در روستا زندگی میکند.

http://s5.picofile.com/file/8159597792/19.jpg

دراین تصویر مش جانعلی کرفکوهی و منزل مسکونی اش را می بینید. ایشان دارای شش فرزند پسر و هفت فرزند دختر می باشد که هیچکدام امروز در کنارش نیستند. هرشش فرزند پسر یکی پس از دیگری بعداز خدمت سربازی از روستا مهاجرت و به شهرهای دور ونزدیک کوچ نموده اند. ایشان هم در سن پیرسری خانه و محوطه و زمین کشاورزی اش را یکجا فروخته و درشهر نزد یکی از فرزندانش بسر می برد . خریدار این عیانی فردی غیر بومی است که هراز چندگاهی برای تفریح و سرگرمی به روستا می آید ودراین خانه اوقاتش را میگذراند


http://s4.picofile.com/file/8186525842/a_82_.jpg

در این تصویر دو باب خانه ی مسکونی روبرو ، خانه ی سمت چپ از آن آقای حسین دیبازر کرفکوهی است ایشان دارای پنج فرزند پسر می باشند که هر پنج فرزند بعداز اتمام خدمت سربازی از روستا مهاجرت و خارج از استان زندگی میکنند.درحال حاضر آقای دیبازر با همسرش در روستا زندگی میکند.

خانه ی سمت راست از آن برادر آقای حسین دیبازر بنام شاپور کرفکوهی میباشد که دارای سه فرزند پسر می باشد که دونفرشان ترک روستا نموده و در خارج استان مشغول کارند. یکی از فرزندان پسر شاپور کرفکوهی در روستا در کنار خانه ی پدرش خانه ای ساخته و زندگی میکند.


http://s6.picofile.com/file/8181890092/200320152317.jpg

در این تصویر دو خانه در سمت چپ جاده  می بینید، تا اوایل دهه شصت قدیمی ترین فرد ساکن محله ی کرفکوه دارباغ مرحوم خانعلی ( کاسی ) خاکی در این مکان زندگی میکرد. او دارای شش فرزند پسر بود که این دو باب خانه مال دو نفر از فرزندانش می باشد که در روستا ساکن گشته اند. تعداد چهار تن از فرزندان مرحوم خانعلی در سه دهه ی اخیر ترک روستا ودر شهرهای دورو نزدیک زندگی میکنند.


نکنه: بابررسی وضیعت مهاجرت جوانان از روستا به شهرهای دور و نزدیک ،مشاهده شدکه  فقط در یک محل از چهار محلات روستای دارباغ فومن از تعداد ده خانوار، بیش از 30 جوان، زادگاه خودشان را ترک نموده و به مناطق شهری دور ونزدیک کوچیده اند. براستی چرا؟

آیا این محل از گاز شهری برخوردارنیست؟ که هست. آیا این محل دارای برق و تلفن و آب آشامیدنی نیست ؟که هست. آیا اصلا محیط ، محیط زندگی از هرنظرنبوده که بوده. پس چرا ؟؟؟؟

براستی چه کسی باید به این سوالها جواب بدهد؟ آیا صدا و سیمایی که مجریان و خبرنگارانشان دائم در این روستا پرسه میزنند تا از رسم ورسومات گذشته ی مردمان این محلها  فیلم و گزارش تهیه کنند تا خلاء برنامه هایشان را پر نمایند ، آیا تا به حال به این فکر رسیده اند که با تداوم روند مهاجرت روستا نشینان به شهرها در آینده ای نزدیک دیگر کسی در روستا نمی ماند تا بیایند و گزارش تهیه نمایند. تابحال چنین فکری کرده اند؟ 

نمی دانیم شاید با ورود محصولات کشاورزی از خارج ،روستا دارد از قطب اقتصادی کشور خارج میشود و به منطقه ای فقط برای تفریح تبدیل میشود ما خبر نداریم؟! بعید نیست وقتی جوان روستایی ما در شهرها به دستفروشی روی می آورد روستای ما مرکز جولان ویلاداران نو مهاجری بشود که برای خوشگذرانی روبه روستا آورده اند. !!!!! 




نظرات 17 + ارسال نظر
کوکو تی تی(زلیخاصبا) شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت 04:47 ب.ظ http://zoleykhasaba.blogfa.com

درود ها اقای نعمتی وسپاس از شعر بسیار وبسیار زیبای شما که چه عالی حال وهوای روزگاران قدیم تاوکار را به شعر توصیف کردید که من اصلن مانده بودم که انگار که در قالب همه انها فرو رفته بودیدکه از رادیو داری باغ پخش شد باورکن هرکی بامن گوش میکرد زبان به تحسین گشود ومن وقتی تحت تأثیر قرار میگیرم تنها کلمه ای که می گویم آفرین است بسیار زیبا با کلماتی اصیل تالشی بود دست مریزاد

درود خواهرم درود .
سپاس میگویم به شما خواهر گرانمایه که از اعماق وجودم احساس کردم آنچه برزبان جاری میکنید همان است که بر دل دارید. همیشه هم به بنده لطف داشته اید.
حقیر گرچه در دنیای مجازی زیر حملات عده ای باستان گرای متعصب قرار دارم که میگویند فلانی اصلا تالش نیست آمده تا به تالشان ضربه وارد کند، ولی همچنان به زبان تالشی ام و به قومیتم و ایرانیتم و دیانتم افتخار میکنم.
بنده مگر چه می گویم ؟ بنده میگویم تالش امروز، ایرانی و مسلمان است. کتاب مقدّسش قرآن است.
ولی این جماعت متعصب قوم گرا ، نقشه ی سرزمین تالش را از سفیدرود تا بخشهایی از جمهوری آذربایجان ترسیم میکنند .
جمهوری آذربایجان به ما چه مربوط است.
ما تالش ایرانی هستیم و سرزمینمان ایران است . مسلمانیم چه شیعه اش باشیم و چه سنی اش.
بعضی از وبلاگ نویسان تالش اصلا حاضر نیستند از دیانت مردم تالش حرفی بزنند.
میخواهند آتشکده های هزارو چهارصدسال پیش را به ما نشان بدهند و بگویند دین واقعی تالشان این بوده!!!
باسپاس از حضور خواهرانه جنابعالی

سیدیعقوب آل شفیعی شنبه 12 اردیبهشت 1394 ساعت 06:57 ب.ظ http://aleshafie.blogfa.com

متن مسئولانه و درد مندانه نگاشته اید ؛البته مهاجرت از شهرها به روستا در کشورهای توسعه یاافته امری است چندین دهه متداول شده است ،گفته می شود کارل مارکس یکی از پیشنهاد دهندگان این مهاجرت معکوس بوده است .
ناگفته نماند در کشورهای توسعه یافته اولویت ها بر اساس منافع عام لحاظ می شود .در ایران مهاجرت معکوس خروجی آن واردات سیر و کاهو از چین بوده است!!!!!!!

با درود به استاد گرانقدر و اندیشمند فرهیخته و مؤمن به دین و وطن.
همیشه یرایم مایه خرسندی هستید وقتی نظرات ارزشمند شما را پای مطالبم می بینم. البته این پست هنوز کامل نگردیده بعلت مجال نداشتنم.
از کارل مارکس فرمودید بنیانگذار مکتب مارکسیسم به این دلیل مردم را به مهاجرت به روستا تشویق میکرد تا بتواند آنان را به کمون اولیه نزدیک کند. همان زندگی اشتراکی عصر صیدو شکار. زیرا زندگی بورژوازی شهری مانعی بود برای پیشرفت مکتب کمونیسم. مارکس یک تئوریسن گذشته گرا بود و گذشته را در روستا و روستا نشینی جستجو میکرد. با تشکر از حضورتان

هانیه یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 01:49 ق.ظ http://haniye-hasanzadeh.biogfa.com

سلام. عجب تصاویر زیبایی
قلمتان همیشه در اوج باشد.
روز پدر بر شما نیز مبارک

انایوردم ایران سرای امید یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 06:15 ب.ظ http://khotbehsara.mihanblog.com

باسلام .خسته نباشید
استاد بزرگوارمتن زیبایی نگاشته اید ایا براستی مارکس درپی کمون اولیه بود ؟استاد بزرگوار این بنده خدا درست است که خودش نیست ولی خدایش که هست !!تمام کتب مارکس را مطالعه کرده ام وازاینکه چیز به این سادگی را در متون مارکس متوجه نشدم اخساس می کنم کل مطالعاتم برهوا بوده است
به نظزم مارکس اندیشمند بزرگیست و عیب بزرگش هماناغفلت یا حهل ایشان به عالم روحانی و معنویست
لطفا جسارت بنده را ببخشید

سلام / این وبلاک ،وبلاک تبادل افکاراست .دراینجا نگارنده بنابراین ندارد تا مسابقه ی من بیشتر می دانم را راه اندازی کند.
اساس کار مارکس و مارکسیست بر این بنا بود که انسانها ی روی زمین باید به همان کمون اولیه یا زندگی اشتراکی دوران قبل از عصر فئودالیسم برگردنند تا عدالت اقتصادی به سرجایش برگردد.
مارکسیسم در زندگی شهری با پدیده ای بنام بورژوازی روبرو شد و نتوانست حرفی برای گفتن داشته باشد.
بعد از فروپاشی نظام فئودالیسم در روستا، مارکسیسم روبه سوی روستا آورد.
دلیل اش هم این بود که اول روستا بوجود آمده بعد شهر.
مارکسیست احساس کرد میتواند ایده هایش را در روستا پیاده کند و مبارزه اش با مذهب را در روستا تداوم ببخشد.
زیرا مارکسیست براین باور بود که ریشه ی مذهب در روستا وجود دارد که در عصر فئودالیسم پدید آمده است .
مارکسیسم میگفت پدیده ی مذهب در عصر فئودالیسم و زمین داری و مالکیت پدیدار گشته واین با عصر کمون اولیه که آرمان مارکسیسم است مغایرت دارد.
مارکس باور داشت در عصر کمون اولیه دین وجود نداشته است.
این نظریه برخلاف ایده قرآن است. زبرا اولین انسان اولین پیامبر وحامل دیانت از سوی پروردگارش بود .
از آنجا که ایده مارکسیسم برخلاف آزادی انسان بود بنابراین خلق های جهان امروز مارکسیسم را در برابر آزادی اندیشه خود میدانند
که فروپاشی نطام مارکسیستی اتحاد جماهیر شوروی نمونه اش بود.

با تشکر از حضور و ابراز نظر دوست خوبم. برای دانستن بیشتر همچنان به نظرات همدیگر محتاجیم. ولی در پای بعضی از پستها از قبیل چنین پستی نمیگنجد.

مجتبی از کرج دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 03:48 ق.ظ

سلام
به نظرم مهاجرت کار خوبی باشد فرهنگها با هم ارتباط پیدا میکنند. شما هم زیاد سخت نگیرین استاد.

سلام ممنونم از حضورشما .

اینگونه مهاجرت ها ، ورودی اش به روستا ،جزء فرهنگ اشرافیگری و عیاشی چیز دیگری نخواهد بود.
از سویی دیگر خروجی اش از روستا ، نیروی کاریست که در شهرها به مشاغل غیر مولد تبدیل خواهد شد.
البته بعضی ها با خوردن برنج هندی در چند سال گذشته ، معده شان عادت پیدا کرده و مزاجشان با سیر و کاهوی چینی هم سازگاری دارد!

انایوردم ایران سرای امید دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 10:31 ق.ظ http://khotbehsara.mihanblog.com

به مطلب بسیار بسیار حیاتی اشاره فرموده اید بخشی از نابسامانی ها ریشه در این مهاجرت ها که در اصل فرار از سرزمین مادریست داردفکر می کنم خطبه سرا بیشترین مهاجر را در تالش داشته باشد وحدود حداقل 50 نفر فقط در خارج ازایران ساکننددست شما درد نکند

سپاسگزارم دوست خوبم ،عزت زیاد.
دکترعلی شریعتی میگوید، تمام نوزده تمدنی که درطول تاریخ دست آورد بشر بوده زاییده مهاجرت بوده. ولی در حال حاضر اینگونه مهاجرت ها نتیجه ی معکوس داشته است.

زهرا دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.zahraaghaee.blogfa.com

سلام و درود
و ولادت امام علی با اخیر مبارک باشه
راستش دوستانی که در بلاگفا نیستند چون من بروز کردنهاشون رو متوجه نمیشم یادم میره. عذرخواهم از این بابت و ببخشید که حافظم کمه. یعنی به خاطره اینه که سرم شلوغه
.
راستی من هم اهل کرج هستم و در مشهد زندگی می کنم

سلام / برشمانیز درود
ایام بر شما نیز مبارک باشد. ماهم اهل شمال ( فومن) هستیم ساکن کرج.

انایوردم ایران سرای امید دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 11:34 ب.ظ http://khotbehsara.mihanblog.com

سلام این مقاله شما باعث شد امروز چند مفاله دیگر در باره مهاجرت از روستا به شهر و ازشهر به مراکز استان و به پایتخت و از انجا به خارح از کشوربه خوانم وبسیار ازافکار روشن و مستولانه شما دلگزم شدم ولذا برجود تکلیف دانستم تا ازشما تشکرکنم و به عنوان تشکر از شما حاضرم دوتا از وبلاگ ها ویا سایت ها را که امرنمایید لینک نمایم بنده حاضرم در انتخابات تالش برای کاندیدای موردنظرتان نیز تبلیغ نمایم

سلام ،خیلی گلی عزیزم، این نظر لطف شماست . در مطالب من اگر نادرستی و اشتباهی می بینید حتما به من تذکر بدهید، چون میدانم که خود اهل دانشید.
در مورد کاندیداهای انتخابات برایم جهتگیری فکری و فرهنگی و سیاسی شخص مهم است.
من تعصب به زبان قومی ندارم ولی در عین حال زبان مادری ام را دوست دارم ،آنهم فقط بخاطر مادرم نه به خاطر قوم وقبیله ام .
من اگر تشخیص بدهم کاندیدایی جهتگیری فکری اش و برنامه هایش با نظر من متفاوت باشد حتی تالش هم باشد به او رای نخواهم داد.
برایم اصلا در امر انتخابات زبان مطرح نیست.
در مورد وبلاگهای دوستانم هم همینطوراست . خیلی از دوستان وبلاگی ام اصلا تالش نیستند ولی از آندسته از وبلاگهای تالشی که راه اعتدال و منطق را پیشه ی خود ساخته اند در لینک خله لون هستند.
یکبار دیگر از لطف بی کران شما سپاسمندم. با توفیقات ارادتمندشما ، نعمتی کرفکوهی.

خط نسخ ایرانی سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 08:12 ق.ظ http://abadgarkh.blogfa.com

با سلام
ساعات را فقط وقتی می شماریم که از دستمان بدر می رود.
اوقاتی بسیار زیبا برای شما آرزومندم.

سلام / پاینده باشید استاد گرانقدر و افتخار گیلان زمین.
از سر زدنهای شما خرسندم

انایوردم ایران سرای امید سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 04:02 ب.ظ http://khotbehsara.mihanblog.com/

باسلام و ارادت وافتخار به همه اقوام و زبانهای ایرانی و بشری
همچنانکه واقفید ورشکستگان سیاسی و گاها اخلاقی امروزه لباس مندرس قوم گرایی برتن کرده اند.
بسیاری از انان را ازنزدیک می شناسم اینان ادم های قابل ترحمند و به عبارتی ازآنجا رانده و از اینجا مانده اند و در اصل خسر الدنیا و الاخره می باشند.
فضای دموکراتیک برای این واماندگان فراری از میهن و فریب خوردگانشان حکم سم را دارد.
باگسترش فضای دموکراتیک آب در لانه مورچه حواهیم کرد.
البته درصدی از اینها که هنوز فطرتشان درمیان توهماتشان دست و پنجه می زند به میان مردم برخواهندگشت.
ما مصممیم اگرعمری باشد در فضای دموکراتیک با حفظ شان و حقوق دموکراتیک کاربران، اعم از مخالف یا موافق با پانیسم و کسرویسم و بهاییت و وهابیت و موهومات علی الظاهر باستانی، مبارزه نماییم وبه لطف اللهی این سقف اهریمنی در حال فرو ریختن است. خداوند را بسیار شاکرم که به نوبه حود در این راه تلاش های پرباری داشته ام ودر نهایت به خودم یاداور می شوم که یک نژاد بیشتر وجود ندارد وآنهم نژاد پاک بشریست که به الفاظ و زبان های مختلف که هدیه اللهیست سحن می گویند.
بنده بابت هدایای اللهی همواره خاضع و شاکرم
امبدوارم در انتخابات تالش با توکل به خداوند رحمان به اتفاق دوستان دیگر برای میهنمان ایران و سرزمین پرافتخارمان تالش گام های پراز خیرو برکتی برداشته باشیم.
خداوندما وهمه کاربران گرانقدر را ازالطاف حود محروم ننماید.

باسلام وسپاس به شما و اندیشه ی پاک شما. اندیشه تان پویا ، رقص قلمتان پایا

کوکو تی تی(زلیخاصبا) سه‌شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت 11:04 ب.ظ http://zoleykhasaba.blogfa.com

با درود فراوان اقای نعمتی بسیار تصاویر زیبا از داری باغ زیبا از همه مهمتر شرح حالی که از اهالی نوشتید خیلی جالب است واین خیلی مهم و برای شناخت زوایای روستای زیبای داری باغ برای وارد شوندگان بخصوص مفید وحایز اهمیت است وهم ولایتی های شما از این جهت باید ممنون شما باشند درضمن من میخواستم از شما خواهش کنم که ان شعر تون را در این وبلاگتون انتشار بدهید تا من انرا کپی پست کنم وببرم در گروه باسپاس

سلام بانو صبا
ممنون از ابراز لطف شما. آن شعر نامش تاوکاره روز است و در صفحه ی اول وبلاگ من در سمت چپ در قسمت مجموعه اشعار تالشی موجود است . لطفا بر رویش کلیک بفرمایید تا نمایان شود.
باتشکر از نظرات محبت آمیزتان

کادوس ماسوله رودخان چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 09:47 ق.ظ http://kados2.blogfa.com/

درود دوست گرامی جناب نعمتی .از شرح حال مردم دیارمان روستانشینان . مهاجرتشان بسیار نیکو نوشتید ، از آن دورانی که با همه سختیها وقتی که باب مقایسه بازمیشود جز افسوس و تجربه ای تلخ چیزی دستمان نمی آید. عکسهایتان زیبا وبه خوبی دیارتالش وبرای نمونه داریباغ را معرفی نمودید از لطف و توجه شما به کلبه کوچکمان سپاسگزاریم .برای جواب آخرین پستمان بسیار استادانه جواب دادید بسیار بهتر از خودم به همین خاطر کل پاسخ شما را با اجازه در فیسبوکم گل واژه های تالشی به اشتراک گذاشتم .موفق باشید

درود هم ولایتی عزیزم
مرم ترا تالشه برا هنی درا چمه سرا. دارم ندارم ایتا نیکنهاد چه قدری مدارم پس چیکی قدری بدارم . از لطف بیکران شما به وبلاگ خله لون سراپا شدیم خیس عرق. اندیشه تان پویا ، رقص قلمتان پایا

کوکو تی تی(زلیخاصبا) چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394 ساعت 11:26 ب.ظ http://zoleykhasaba.blogfa.com

با درود به شما آقای نعمتی شعرتان در بهشت گمشده تا حال که با استقبال روبروشده وحتا گیلک زبانها لایکش کردند در ضمن در گلواژه هم نمره بیست شدی و عالی جواب های فارسی را نوشتید شرکت شما جای بسی خوشحالی است مؤفق ومؤید باشید

برشما نیز درود.
لطفا آدرس فیسبوکی بهشت گمشده و گلواژه را برایم بنویسید .
گیلک زبانها هم در حقمان همیشه لطف داشته و دارند.
نعمتی کرفکوهی خاک پای همه ی فرهیختگان این مرزوبوم است.
ضمنا من متاسفانه در فیسبوک صفحه ای ندارم. باتشکر از لطفتان

بهنام پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1394 ساعت 04:43 ب.ظ http://http://namnapesht.blogfa.com/

دوست خوب وعزیز تالش زبانم سلام ودرود
افتخاری نصیب حقیر شد که امروز به خله لون بیایم و استفاده کنم از نوشته های پرمعنا و مطالب و عکسهای دلنشین شما
کهن مردمان تالش اگرچه از دیرباز در آتشکده ها خدا را جستجو میکردند اما چندین قرن است که کامل ترین دین خدا (اسلام) را دریافت وبا جان ودل قبول کرده اند، که انکار این مطلب جز از جاهلان، از دیگران برنمی آید و گذشتگان ما قبل از اسلام هم به آیینی که بودند بی تردید از نجیب ترین و با اخلاق مدار ترین مردمان آن دوران این کره خاکی بودند
این یعنی عیب و مزمتی بر گذشته گان نیست و حتی فرهنگ وآیینی که برای ما به میراث گذاشته اند موجب افتخار است
از نظر حقیر عیب بر کج فهمانی است که با دیدن بروز ترین وکامل ترین دین خدا(اسلام) هنوز بر طبل توخالی جهل می کوبند
از اینکه برای این مردمان دست به قلم برمیدارید و زحمت میکشید بسیار بسیار سپاس امیدوارم از پیمودن این راه هرگز ناامید وخسته نشوید
یک نکته هم درمورد جمله ی " ئیسپی رو تا کورا" (سفید رود تا رود کورا) آنهم این که: این سرزمین به نا حق و از بوالهوسی پادشاهانی کج فهم به دونیم قسمت شده و این تاسف بار است وفراموش نشدنی.
دیدگاه من این است که مابایست در جستجوی کهن واژه ها و ساختار اصیل این زبان به تبادل اطلاعات با همزبانان جمهوری آذربایجان هم بپردازیم و اینگونه نباشد که به کلی آنها را نادیده بگیریم مثلا در کتاب شاعران تالش کارخوبی که شده این است که از اشعار تالش های جمهوری آذربایجان هم استفاده شده ... این خوب است باعث پیشرفت می شود در اسلام نیز به همگرایی و پرهیز از بی تفاوتی تاکید شده مثلا نمی توانیم بگوییم ما مسلمان ایرانی هستیم چه کار داریم با مسلمان فلان کشور منطقه ... نه اینطور نیست
یعنی برای تالش هم نمی توان گفت که ما فقط تالش ایرانی را می شناسیم و میخواهیم وبس ... نباید مرز جغرافیایی باعث این جدایی ها شود
این دیدگاه حقیر است ببخشید اگر زیاده گویی کردم
سربلند ومانا باشید .

سلام دوست نازنین و دوست داشتنی ام آقا بهنام عزیز.
چشمم روشن که قدم بر دیدگانم نهادید و با حضورتان دراین سرای محقر شادمانم ساختید.
از خداوند باریتعالی همواره خواسته ام این است که شما جوانان عزیز و خوش قلب دیار تالش مان و ایران این مرز پرگهرمان را توفیق عنایت فرماید.
خداوند امثال شما جوانان را فراوان بفرماید و به اندیشه تان پویایی و به قلمتان رسایی و به وجودتان پایایی مرحمت فرماید.
حقیر همواره براین عقیده بوده ام و هستم که وظیفه ماها است که حامی جوانان و نواندیشانمان باشیم،نه اینکه بخواهیم چونکه تفکرمان و تحلیلمان را بر جامعه ی خود قالب کنیم دیگر نباید جوانانی امثال آقا بهنام پیدا بشوند و برخلاف نظرمان نظری بیان نمایند،
واگر نظری و ایده ای بیان نمایند باید با بدترین شیوه ی ممکن آنان را در نزد دوستان و جامعه ترد و ضایع کرد تا دیگر دهانشان بسته و قلمشان شکسته شود. نیست باد بد اندیشانی که چنین برسر دارند.
آقا بهنام عزیز، شما برایم عزیز هستید حتی اگر نظری برخلاف نظرم ارائه بدهید. زیرا بنده معتقدم به تعداد نفرات مردم جهان نظر و تفکر وجود دارد. مهم این است که در درجه اول به مشترکات فکری و ایمانی همدیگر بیاندیشیم وبعداگر بر سر نظراتی اختلاف پیداشد بااحترام به نظر مخالف ، به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم.
در وبلاگ خله لون هرگز مسابقه ای بر سر اینکه من بیشتر میدانم برگزار نشده و اگر بنده نظری در باب موضوع و مسئله ای داده ام اصلا قصد مطلق گرایی مقصود نبوده و هرگز براین باور نبوده ام که حتما نظر من درست است، خیر.
بلکه همواره بر این عقیده بوده ام که برای تنویر افکار عموم، ما تبادل افکار لازم داریم.
تمام مخلوقات عالم برای زندگی در این جهان به تجربیات هم محتاجند ومن با شما کاملا موافق هستم که دور مرزها نباید دیوار کشید و بشریت را تکه پاره کرد وارتباطات فرهنگی را قطع نمود.
فرمایش شما دوست خوبم را کاملا می پذیرم که آن اتفاق ناگوار تاریخی رخ داد و قوم تالش و سرزمینش دوتکه شد،ولی اینراهم میخواهم به مطلبتان اضافه نمایم و نه اینکه رد نمایم، این اتفاق ناگوار تاریخی فقط برای تالش رخ نداده در میان مردم آذربایجان و کردستان و بلوچستان هم رخ داده و حتی ما امروز در ایران خود مردمانی با گویش ترکمنی داریم.
ولی از طرف دیگر کشوری هم بنام ترکمستان در بیرون مرز ایران داریم. این تحولات تاریخی همواره رخ داده و میدهند. درکمتر جایی در دنیا دیده میشود مرزکشورها بر اساس زبان و نژاد و قوم ،تعین گردیده باشد.
واما آنجا که از تالشان جمهوری آذربایجان فرمودید، برای مثال این را میخواهم عرض نمایم ،اگر همان تالش جمهوری آذربایجانی برای یک مسابقه کشتی روزی بخواهد با یک تالش ایرانی که با پرچم ایران کشتی بگیرد یقینا شما هم دوست دارید تالش ایرانی برنده بشود، چون این یکی زیر پرچم کشور ایران کشتی میگیرد و آن یکی زیر پرچم جمهوری آذربایجان.
حتی در سطح ملی و کشوری هم اگر روزی یک کشتی گیر تالش فومنی با یک کشتی گیر ماسالی حتی اگر تالش هم نباشد، مسابقه ای برگزار کند، شما حتما طرفدار ورزشکار شهرخود ماسال هستید، چرا که او دارد نام شهر خودتان ماسال را نمایندگی میکند.
ولی دوستم من هم به تالش بونم افتخار میکنم و هم به ایرانی بودنم و مسلمانم بودنم .
حوادث تلخ امروز جهان اسلام هیچ ربطی به اسلام رحمت و کتاب حکمت آموز قرآن ندارد و همه ی این مسائل توسط استعمارگران امروزی صورت میگیرد تا مسلمانان را از دینشان متنفر سازند.
آقا بهنام عزیز یکبار دیگر حضورتان در پای پست ناقابلم مقتنم می شمارم و به نظرتان ارج می نهم و دیدگاهتان را بر بالای سرم قرار می دهم ،چرا که احساسم این است من و شما زیر یک چتر قرار داریم. پیروز و سرفراز باشید دوست نازنینم آقا بهنام عزیز و دوست داشتنی ام. ایام بکام.

کوکو تی تی(زلیخاصبا) پنج‌شنبه 17 اردیبهشت 1394 ساعت 07:08 ب.ظ http://zoleykhasaba.blogfa.com

با سلام ودرود آدرس فسبوکی گروه ماسال بهشت گمشده وگلواژه جناب نیک نهاد آدمین گروه هستند وگروه بسیار پربار وپر طرفداری است امیدوارم بزودی شما را در فسبوک ببینیم من تا دوروز نمی توانم به وبلاگ بیایم مثل اینکه بلاگفا مشگل دارد با سپاس

با سلام و سپاس

کوکو تی تی(زلیخاصبا) جمعه 18 اردیبهشت 1394 ساعت 09:53 ق.ظ http://zoleykhasaba.blogfa.com

خصوصی با سلام دوباره در ضمن من ادمین گروه ماسال بهشت گمشده هستم واقای نیک نهاد ادمین گروه گلواژه امیدوارم شمارا دراین گروه ها ببینیم وهمچنان نمی توانم به وبلاگ بیایم تا دوروز انشالله که مشکل حل شود خدا نگهدار

یاسر سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت 11:32 ق.ظ

سلام برا نعمتی اشته عکسن قشنگ و اشته مطلبن عالینا/// اما اگر امکان دار عکسهای جدیدتر بنای عالیتر استه// اخا ت اشتن زونی ک چمه دیل خایلی زود داریباغی را تنگ ابو///

سلام جانی راغش ، فعلا هم وضعیت اینترنت خراوه هم نی ایته از ام روزن کم فرصتیمه، سرفرصت چشم حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد