سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

تالش اهورایی !!!


نقدی بر نظر «تالش اهورایی» !!

نگارنده :رضا نعمتی کرفکوهی

بنام آفریدگار مطلق

مقدمه: قبل از ورود به این مقال، بایستی یادآوری گردد که مقصود نگارنده از این نگارش ،شمشیراز رو بستن در تخاصم با شخص خاص یا دوستانی که با هرانگیزه ای درسایتها و وبلاگهایشان ویا درلابلای مقالات واشعارشان درنشریات یا درحین سخن گفتن درهمایشها و ان جی او های تالشی، واژه "اهورایی" را بعنوان پسوندی برای تالش بکارمی برند نیست. بلکه باب گفتمانی  را برای شنیدن و گفتن باز نمودن ونه ازباب کوبیدن و تخریب وطرد نمودن واز صحنه فرهنگ تالش خارج کردن،چشم وگوش ودهانی را بستن وقلمی را شکستن که مارا نه مقصود آن باشد ونه داشتن آن درتوان، نه نیتی برای کسب نان، که برعکس آن، مقصود در یک تصادم دائمی باهم در اندیشیدن است.نیزفرسایش قلمی را درصفحه نگارش بسان رانش سخنی از ره صدق برزبان تالشی بی آلایش که درآن نه ازبرآشفتن خبری باشد ونه از شوریدن اثری.

همانگونه که میدانیم  دین وآئین ایرانیان قبل از ورود اسلام به این سرزمین، زرتشتی یا مزدیسنایی بوده است .اکثرمورخین، تاریخ پیدایش این آئین ایرانی را بین هزار تا هزارودویست سال قبل از میلاد حضرت مسیح ع میدانند. تعدادی هم تا دوهزارسال پیش ازآن که تا امروز میشود قریب چهارهزارو پانصدسال.ازطرفی یونانیان پیدایش آئین زرتشت یا مزدیستا را تاامروز پنچهزاروپانصدسال می پندارند.

ولی آنچه مسلم است جناب زرتشت علیه رحمه در زمان پادشاهی گشتاسب ظهور نموده است که به این پادشاه پناه برده وکتابش را دراختیار"کی گشتاسب" قرارمیدهد، تا او ازطریق قدرت نظامی اش آئین زرتشت را ترویج نماید! نگاه نگارنده به این آئین نه ازروی دین پژوهی  بلکه نگاهی درحد تحلیلی کوتاه برمبنای جامعه شناختی که ادعای جامعه شناسی هم ندارد است.

آنچه ما ازادیان الهی میدانیم اینکه ، پیامبران الهی کتاب وآئینشان را مستقیما برای توده مردم قرائت میکردند نه که خود وکتاب مقدشان آلت دست حاکمان زمان گردد. پیامبران الهی رابط مستقیم  بین مخلوق وخالق بودند. پیامبران  توحیدی نه که برای پیشبرد آئینشان از پادشاهان و کیسران و حاکمان زمان خود کمک نمیگرفتند، بلکه  این حاکمان بودند که منافعشان را درتضاد با ادیان الهی میدیدند وبرآنان می شوریدند. ولی برعکس این، آئین زرتشت از طرف حاکمان برمردم تحمیل میشد ومردم سخن زرتشت را از زبان پادشاهان می شنیدند.

اهورا مزدا  نام بزرگترین خدای دین زرتشت است ونه تنها خدای واحد بلکه درآئین زرتشت درعالم کائنات هر باشنده ای خدایی جداگانه داشته از خدای خورشید تا زمین و روز وشب و جامدات وگیاهان وحیوانات وبرای انسان خوب و انسان بد هرکدام خدایی مجزاست که رئیس این خدایان "اهورا مزدا" است. شکی نیست که در آئین زرتشت انسانها  به نیکوپنداری و نیکوگفتاری و نیکوکرداری دعوت شده اند، ولی مگردرآئین پیامبران توحیدی وآخرینش حضرت محمد ص برعکس این سه تا گفته شده است؟

 آیا نگاه بشر به پیامبران باید ناسیونالیستی باشد؟

یعنی هرپیامبری که درهرکجای گیتی ظهورنموده مختص به همان زبان و فرهنگ است؟ ومردمان نقاط دیگربعلت تفاوت فرهنگی و زبانی وحتی نوع و شکل وسبک پوشیدن لباس باآن پیامبر، نباید ایدئولوژِیش را بپذیرند؟ اگراینگونه باشد امروز اروپائیان هم باید آئین مسیحیت را کناربگذارند چون عیسی مسیح ع یک شخصیت اروپایی نبود واگرهم اروپایی میشد یا اروپای شرقی میشد یا غربی واگر متولد اروپای غربی میشد لزوما تولدش دریک کشور خاص صورت میگرفت آنوقت باید مثلا فرانسویان میگفتند او متولد آلمان است و ما فرهنگمان با آلمانی ها یکسان نیست ویا غیره.

درمکاتب مادی هم نگاه پیروان مکاتب به پدیدآوردندگان آن براساس تفکرات  ناسیونالیستی نیست. مثلا مارکسیستهای اروپای شرقی نگفتند هگل ومارکس آلمانی اند ما مردمان سلاونیای شرق هستیم مارا به مکتب مارکس چه.

 بنابراین نگاه مردم جهان به ادیان ومکاتب یک نگاه انترناسیونالیستی بوده ورسالت پیامبران در محبس ناسیونالیسم محبوس نمی شود. درآئین زرتشت هم این تفکر برون مرزی وجود داشته و زرتشت دین خودش را محسوردر مرزایران نمیدانسته وبعد از پذیرش کتاب زرتشت توسط "کی گشتاسب" پادشاه بلخ، این پادشاه با لشکرکشی به سایر نقاط  جهان ازجمله ازهند تا چین اقدام به گسترش وترویج این آئین به وسیله  زورنظامی نمود. حال چرا این اشکال به دین زرتشت وارد نیست به اسلام وارد است که با حمله ی نظامی وارد ایران شده !! واقعا جای سوال دارد!.

حکومتی شدن دین زرتشت.

اوج حکومتی شدن دین زرتشت درزمان پادشاهی ساسانیان اتفاق افتاد. مورخین تجلی قدرت ایران در جهان آن زمان را درپادشاهی شاهان ساسانی دانسته که برخی ازاین پادشاهان  ادعای عدالت گستری نیز داشته اند! عدالت گسترانی  که حق تحصیل را فقط برای طبقه اشراف وفرزندان حاکمان میدانستند.داستان کفشگررا شنیده اید که به پادشاه گفت من تمام زندگی ام را خرج دولت میکنم بگذارید فرزندم به مدرسه برود وتحصیل کند. شاه عدالت گستر! درجوابش گفت یعنی میگویی فرزند یک کفشگردرکنار فرزند پادشاه عالم روی یک نیمکت بنشینند ؟!

 درگوشه ای دیگر از اقدام عدالت گستری انوشیروان عادل! این بود که بیست هزار مزدکی عدالت خواه را بیگناه و به طرز فجیعی زنده به گورنمود! درزمان این پادشاه طبق حکم  مؤبدان ( روحانیان رسمی آئین زرتشت) مزدکیان را به باغی در یمن دعوت کرده و سرهاشان را تاکمردرحفره ها نموده وپاهاشان را روبه هوا تاجان باختند.سپس مزدک را آوردند وبا تحقیربه اوگفتند پیروان تو اینها یند؟ پس از آن مزدک را هم زنده زنده درکناراجساد پیروانش به آتش کشیدند.

پیش از این هم در زمان شاپوراول یک پیامبر ایرانی دیگربه نام "مانی"  ظهورنمود وکتابی بنام "ارژنگ آورد.ابتدا شاپوربه اوگرویده سپس به دین قبلی اش زرتشت برگشت. این پیغمبر ایرانی درزمان سلطنت هرمزبه دستورپادشاه پوست از تنش کندند ودر پوستش کاه ریختند ودر دروازه جندی شاپورآویزان نمودند و در معرض تماشای مردم گذاشتند.

نکته: ( نکته قابل توجه درخصوص پیامبران غیرالهی وغیر توحیدی این است که پیامبر بعدی، آئین پیامبر قبلی اش را تکذیب وبه مخالفت باآن می پرداخت. ولی در ادیان الهی هیچ پیامبری را سراغ نداریم که آمده باشد و آئین پیامبر قبلی اش را تکذیب کرده باشد، که این خود معجزه ای است برای کل بشریت برای رسیدن به این ادراک که  پیامبران  الهی از خودشان سخن و کتاب نمی آوردند تا باهم در تناقض باشند).

  آن عدالت! واین جنایت تاریخی براساس همان فرهنگی اتفاق می افتاد که خودش را  "اهورایی " می پنداشت. فرهنگی  که امروز بعضی از دوستان تالشی ما آن را پسوندی برای قوم کهن تالش قرارمیدهند.

آیا فرهنگ تالش اهورایی است؟

اهورایسم یا اهوراگری چه نسبتی با فرهنگ قومی تالشان دارد؟

همانگونه که تالش پژوهان عرصه تالش شناسی تاریخ موجودیت قوم تالش یا کادوس باستان را سه هزارسال پیش از ورود آریائیان به فلات قاره میدانند، ولی شواهد نشان دهنده آن است که کادوسیان و کاسیان حتی قبل از تمدن ششهرارو پانصد ساله شوش وبابلیان بین النهرین می زیسته اند.برخی نیز اشاره نموده اند تالشان یا کادوسیان  شاخه ای از نژاد مادها بوده اند.

 اخیرا باستان شناسان از پیدایش اثارتمدنی در جیرفت کرمان اذعان نموده اند که آثار کشف شده حکایت از تمدن ده هزاروپانصد ساله ایرانیان دارد.این آثارکشف شده نظریه ورود آریائیان از هندواروپا به این سرزمین را نقض می نماید ونظریه مهاجرت ایرانیان یا همان آریائیان باستان از ایران به سایر نقاط دنیا را قوت می بخشد.

بااین تفاسیربنا به شواهد وهمچنین  نظریه برخیها اگرکادوسیان را شاخه ای از مادها هم بدانیم، باز سابقه تمدنی اش ازبین شش وهفت هزار سال به ده هزاروپانصدسال افزایش می یابد.

این درحالی است که درپیدایش دین زرتشت اگرنظریه یونانیان را هم بخواهیم درنظربگیریم به بیش از پنجهرار سال میرسیم  ولی سابقه تالشان بیش از دوبرابرتاریخ پیدایش دین زرتشت است.

بنابراین باید این دوستان مدعی اهورایی بودن فرهنگ تالش به این سوال پاسخ بگویند که پس فرهنگ تالشان پیش از ظهور زرتشت چه نوع فرهنگی بوده است که امروز به اهورایی بودنش افتخار میکنند؟

اهورایی دانستن فرهنگ تالش با نگاه سکولاریسم!

متاسفانه نگاه بعضی ها به قوم کهن تالش براساس تفکرلائیتیسه وسکولاریته است.اگرتمام پستها وکامنتهای این دوستان را بخواهیم بررسی کنیم، حتی تصادفا وبرای یکبارهم که شده نام خدا وپیغمبر را نمیبینیم .اینکه این دوستان قلبا دلشان با معنویت است یا نیست الله اعلم. خداکند نام ویادخدا وحقانیت قرآن کریم درصفحه دلشان پاک نشده باشد.بهرحال دراین مسیرتا به امروز راننده خوبی بودند وتصادفی نداشته اند.ولی وقتی یاد اهورایی بودن فرهنگ تالش می افتند چطوریادشان می رود که تفکرشان سکولاریستی است؟ یاکه نه فقط به اسلام که میرسند ناخودآگاه سکولاریسم بودن یادشان می آید؟

ولی به آشو زرتشت علیه رحمه  که میرسند میخواهند با پشتک وارو درون آتشکده اش شیرجه بزنند! وخودشان را جزغاله کنند!!

آقا مگرمیشود با تفکرلائیسم وسکولاریسم، اهورایی هم شد؟! اینگونه تفکر مصداق همان یک بام ودوهواست.سکولاریسمی که جدایی مذهب ازهمه شئونات زندگی را شعارخودقرارداده دیگرنمیتواند مبلغ فرهنگ دینی باشد، حتی اگرآن دین، دین زرتشت باشد..   

فرهنگ وسنن قومی و ملی درکناراعتقادات دینی.

اقوام وملل جهان همواره درطول تاریخ درکناراعتقادات مذهبی شان به یک سری باورهایی نیز پایبند بوده اند که به باور قومی و درکل به باورهای ملی ومردمی معروف شده اند. قالب مردمانی که دارای فرهنگ وسنن واحدی هستند معمولا در داخل یک مرزجغرافیایی خاص قرارمیگیرند که به مردمان آن کشورمعروف میشوند وازاین طریق هویت ملی خودشان را شکل می دهند.مردم ایران هم از این قاعده مستثنی نیستند ودر کشوری بنام ایران متولد شده اند که برمبنای سندسجلی و شناسنامه وکارت ملی،  هویت ملی شان نمایان است. ولی درکناراین هویت ، هویتی دیگری نیز هست که جهانیان، مارا را با آن میشناسند وآن هویت مذهبی است (منظورازمذهب  دین است نه شاخه ای ازدین).

باورها وسنن قومی وملی و مذهبی:

نه سنتهای قومی وملی ، مترادف با عقاید مذهبی اند ونه متضاد با آن. ولی از سویی دیگرحتی بعضی از باورهای مذهبی "درون مذهبی" هم با اصل اصول عقاید دینی تناسب ندارند وبرجایی مانده از بدعتهای پیشینیانند ( نمونه اش قمه زنی وتیغ زنی زیر پای علم امام حسین ع).

ازجمله سنتهای قومی اقوام ایرانی ازجمله قوم کهن تالش که به صورت فرهنگ ملی هم درآمده از جشن وسرور مردمان این قوم از شب چله ( چیله شو) گرفته تا خانه تکانی های چندروزمانده به عید نوروز،از مراسم چهارشنبه سوری تا روز عید نوروز وروزهای پس ازآن تا روز سیزده بدر.مراسم وجشنهایی  دیگری نیزبوده  که درسنوات گذشته روبه فراموشی گذاشته شده از قبیل مهرگان یا جشن خرمن وغیره .

این آئین ها مربوط به دین و مذاهب خاصی نیست و فقط مربوط به فرهنگ قومی وملی ایرانیان است. آنانی که ادعا دارند این آئین ها از زمان ظهور زرتشت به این طرف مرسوم شده وبه یک فرهنگ اهورایی تبدیل شده،باید دلیل وسند ارائه نمایند که این آئین ها قبل از ظهور زرتشت در ایران مرسوم نبوده است.

بیشک این آئین ها یک فرهنگ ملی ومردمی است وازدیرباز بوده و زرتشت آورنده این رسم ورسومات برای مردم ایران نبوده است. چنانکه درزمان سلطه دین زرتشت هم این مراسم ها و آئین ها تداوم یافته است.

از بعداز ورود اسلام به ایران ومخصوصا بعداز ورود مبارک امام العارفین حضرت امام رضا ع به خاک ایران و اقامت سه سال ونیمش  درخراسان، هیچ دستور وحکم ونظر وروایتی ازآن امام رئوف موجودنیست که در رد یا مذمت آئین های ملی  ایرانیان باشد.

کماکان اجرای این رسومات ایرانی درزمان اقامت آن حضرت در ایران هم داشته است.چراکه این سنن اگردرردیف عقاید دینی نباشد درتضاد با آن هم نیست وشخصی را نمیتوان  به علت اجرای این مراسمات قومی ومیهنی، بی دین و کافرویا مشرک نام نهاد.

باورهای قومی ومحلی دیگری نیزدربین مردمان تالش وتالش زبانان ویا در بین مرمان سایر اقوام ایرانی مرسوم بوده وهست که این باورها جنبه ملی ندارند ومختص به بخشی ازمردم بومی نشین  اقوام هستند که دریک نقطه جغرافیایی خاص زندگی میکنند.

برای مثال وجود صخره سنگی بزرگ و نمادین در ییلاقات ماسال بنام(روستمی ویسپینج) (یعنی برای رستم 250 گرم وزن داشته!) یا در مسیر راه ییلاقی گشت رودخان فومن سنگی بنام "ایمامه سنگ" وجود دارد که مردم منطقه معتقدندکه «امام پایش را روی این سنگ گذاشته است!) یا درجایی بالاتر منطقه ای است بنام ( رشی آبخوریا رشی آخر) که ظاهرا منظوراز " رش" رخش رستم است که دریک جای ایستاده و پانصد متر گردنش را دراز نموده وازجای دیگرآب خورده است.

یا درمنطقه گیلوان رود فومن (گیلندروءَخاله ) درمسیرجاده باریکه ای که به سمت بازکمان «باسکمون» میرود آبشاری وجود دارد که سنگ دیواره اش قهوه ای مایل به قرمزاست وبه گویش مردمان تالش این محلات به « خونه دره » یا دره ی خونین معروف است.

اعتقاد براین است که کفارامامی را سواربراسب دراینجا محاصره نموده اند واسب امام ازجانب خدا دستورگرفته که از صخره بالا برود که دربالای صخره امام را با تیرمیزنند وازاسبش میافتد وآب دره را خونین می نماید.علامتهای تخیلی که نشان دهنده جای سم اسب است نیز دردیواره صخره مشهوداست.

اینها بخشی از باورها و خرده فرهنگهای بومی مردم تالش زبانی است که بعضی از دوستان گاها از فرهنگ تالش به عنوان فرهنگ " اهورایی"!! نام میبرند گویا اهورای زرتشت را با ( رشی آبخورو رستمی ویسپینج و ایمامه سنگ و خونه دره انگار سروکاری بوده؟!) به هرحال اینها بخشی از باورهای قومی و منظقه ای مردم تالش زبان است که اگرقرارباشد بخشی را خرد گرایی وبخشی را خرافه گرایی بدانیم جوردرنمی آید، یا باید همه این باورها را خردگرایی بدانیم یا همه اش را خرافه گرایی یاهیچ کدامش را.

چرا که اینها باورهای تخیلی واسطوره ای بخشی از مردم تالش است همانند اسطوره سیاه گالیش وچهارشنبه خاتون که هیچ ارتباطی با فرهنگ دینی چه ازنوع زرتشتی وچه ازنوع اسلامی اش ندارند.بنابراین فرهنگ قومیتی تالشان را نمیتوان منتصب نمود به فرهنگ خاصی از ادیان ومذاهب که در مسیرتاریخی این قوم کهن پدید آمده اند. پاینده باشید.

نظرات 49 + ارسال نظر

دوست عزیزم ازدویست سال پیش پدران تورکم زنان تالشی اختیارکرده انددرنتیجه واردبحث ژتیکی اگر بشویم هم تالشم وهم تورک ولی این گالشهای سکولومذهب چنان از فرهنگ عنی وپرافتخارتالش بیمارگونه دفاع می کنندکه باورکنیدمن از خیر یک نیمه ازخودم گذشتم وای با خواندن این مقاله شما براینم که انشالله نیمه گم شده ام را پیداکنم خداومدرا شاکرم که بزرگواری همچون شما اشنا شدم لطفا دریادگیری زیان شیرین تالشی مرایار ی نمایید

سلام - ازحضورتان در وبلاگم همواره خرسندم.
ازکامنت شما آنچه دستگیرم شده اینکه در منطقه شما که ظاهرا خطبه سراست نوعی کُری خوانی زبانی وجود دارد.
اگراینگونه باشد این تفکر نوعی بازگشت به عصربربریت است وخیلی هم خطرناک است، خطرناکتر از ادعای اراضی علفچرا در مناطق ییلاقیست .
درمنطقه ییلاقات گشت رودخان فومن هم گاهی در سرحداد طارم با گشت رودخان فومن قبلا بگومگوهایی برسر مالکیت اراضی چراگاهی بین تالشان وتورکان بوجود می آمد وگاهی به درگیری فیزیکی هم منجر میشد ولی مسئله خطرناکی نبود و قابل حل وفصل بود. اما اگر درگیری ها از طریق کری خوانی وتحقیر زبان همدیگر باشد که معمولا تیب جوان وافراد خام درگیر این مسائل میشوند که کاری عقلی و منطقی نیست و عقلای قوم باید جلوی این روند را بگیرند.
ازنطر منطق هیچ قومی نسبت به قوم دیگر برتری ندارد وخداوند برای شناخت همدیگر، زبان و اقوام مختلف را بوجود آورده است. گالشها هم بخشی از پیکره قوم تالشند که کارشان مختص به دامداری سنتی است که اتفاقا از افرادهای ساده دل تالشند. بعضی ها شون تعصب قومیتی وزبانی دارند که مارا با آنها کاری نیست.
هرقومی با هرزبانی درهر منطقه جغرافیایی که متولد شده و زیسته،آنجا وطن اوست. چه تالش باشد در منطقه تورک نشین و چه تورک باشد در منطقه تالش نشین. موفق باشید .
در قسمت آخر فرموده اید که به شما زبان تالشی یاد بدهم متاسفانه من تخصصم در یاد دادن زبان تالشی نیست.هستند دوستان وبلاگ نویس دیگری که با واژه های تالشی آشنایی بیشتری دارند از قبیل وبلاگ ( کادوس ماسوله روخان- سوزه نغم - ماسال دیار سبز- کوکو تی تی -و چند وبلاگ دیگر. خوش گلدی

آنایوردم آستارا جمعه 10 بهمن 1393 ساعت 09:34 ب.ظ

BA SALAM SHOMALINK SHODID

فدای آنایوردمت ، اخه بدون آدرس وبلاگ ازکجابدونم لینگم کرده ای قاداش

کاظم جمعه 10 بهمن 1393 ساعت 11:30 ب.ظ

با سلام و احترام خدمت استاد ارجمند
مطالب شما جالب و تحلیل شما کامل چه از نظر مطالعات اسنادی و چه مطالعات میدانی و تحقیقی جامع و قابل دفاع می باشد ، احسنت ، و چه خوب مطالب شما زمانی منتشر می شود که حجمه سنگینی علیه پیامبر خوبی ها در جریان است و این تحلیل و دفاع شما جانانه بود ، انشاءاله در پناه ایزد حق موفق و محفوظ باشید.

taleshizad شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 12:59 ق.ظ

1- در بین ادیان توحیدی حصرت موسی اول بار دین را بر فرعون حاکم زمانه عرضه کرد . از نحوه ارائه سایر پیامبران جز حضرت محمد اطلاع ندارم لکن همین یک مورد کافیست جهت رد ادعای اینکه فقط حضرت زرتشت دین را به حاکم خود ارائه کرده و سایرین فقط به مردم عرضه کردند
2- اگر اهورا مزدا خدای خدایان است و یکی است پس او همان الله است و مابقی خدایان را میتوان به مثابه فرشتگانی دانست که در دین محمد (ص) امور اجرایی را بر عهده دارند مانند ازراییل که فرشته مرگ است .. حالا این فرشته مرگ در دین زرشتی به نام خدای مرگ خوانده میشود. کما اینکه در دین زرشت و دین اسلام این فرشتگان و خدایان پرستیده نمیشوند بلکه الله و همان اهورا مزدا پرستیده میشود
ادامه در نظر بعدی

سلام جناب تالشی زاد. حال که بدون نام ونشانی وارد شده اید ونظری مرقوم داشته اید بهتر بود حداقل همان نام مستعارتان راهم درست مینوشتید. چون تالشی زاد مفهوم نمی دهد صحیح اش تالش زاد است. حال شاید تقصیر از اداره ثبت احوال باشد. به نظرم میرسد با شما قبلا با نام واقعی تان حشرونشری داشته ام . ظاهرا شما خوب مرا میشناسید ودارید با خیال راحت با من که در روشنایی نشسته ام صحبت میکنید.ولی شما در تاریکی نشسته اید ومن نمیدانم با چه کسی دارم صحبت میکنم. شاید همین فردا باز بیایید با نام مستعار دیگری همین مطالب را برعکس بنمایید ودرمورد مقاله ای دیگری آن را بکار ببرید. شما نظرتان را دارید به بنده تحویل میدهید درحالی که من شما را نمی بینم. شما کجایید تا پاسخم را به شما تحویل بدهم . عقلا میگویند جواب کامنتهای با نام مستعار را دادن اشتباه است ولی بااین حال نوشته هایت کمی معرف شماست وآن اینکه ادب در سخن گفتن مراعات نموده اید.نیامده اید سنگی بیاندازید و در تاریکی فرار کنید وبروید.از اصول نوشتاری تان معلوم است که سواد دانشگاهی طی نموده اید ومثل بنده انشائی نمی نویسید. بهرحال اصل رساندن منظور است چه در قالب نوشتاری انشائی وچه در میان الفاظ ولغات پرطمطراق. اگر بخواهم به خط خط نوشته های تان جوابی بنویسم خدایی مجالش را ندارم. بخشی از مطالبت پاسخ فقهی میطلبد که من فقاهت نخوانده ام .درابتدای مقاله ام نیز گفته ام که بابت دین پژوهی نمی نگارم. شما ظاهرا دارید از دین زرتشتی دفاع میکنید. چرا دارید دفاع میکنید؟ آیا خودتان زرتشتی تشریف دارید؟ اگر زرتشتی هستید زرتشتیان هیچ موقع با مسلمانان به بحث نمی نشینند. ادعایی هم ندارند. سرشان پایین می اندازند وآداب دین وآیینشان را آزادانه انجام میدهند.هرگزهم وارد وبلاگهای مسلمانان نمیشوند که چه چیزی برعلیه شان مینویسند. تابحال هم یک مسلمان متعرض به آنها نشده وآنها هم از دست مسلمانی شکایت نکرده اند. پس شما دارید با دروغی صددرصد به عنوان مدافع دین زرتشت بامن به بحث مینشینید آن هم بحثی عقیدتی راه انداخته اید نه فرهنگی . درحالی که مقاله ی بنده در رابطه با فرهنگ قومی تالشان است که در نتیجه اش گفته ام این باورها مجزی از مذهب است حال هرمذهبی باشد.ولی بعضی مدعیان آمده اند فرهنگ تالش را فرهنگ اهورایی نامیده اند. یعنی به مذهب پیوند داده اند. ولی شما اصل موضوع را رها نموده اید به جزئیات پرداخته اید. حال باشد عیبی ندارد من به تک تک جزئیاتی که به آن پرداخته اید پاسخ میدهم . البته نه به شما . چون شما برایم وجود ندارید . برای خوانندگان وبلاگم پاسخ میدهم.
همانگونه که مشاهده میشود فرستنده کامنت در همان سطر اولش به خطا رفته و درکش نرسیده که پیامبران الهی اولین تبلیغ وحرکت دینی خودشان را از نزدیکترین کسان خودشروع میکنند. حضرت موسی هم داره همین کاررا مبکنه،اودرخانه فرعون بزرگ شده ووالین تبلیغ دینیش را ه داره در خانه فرعون شروع میکنه. ایشان تشخیص نمدهند که فرق سپردن کتاب اوستا به گشتاسپ وارائه دین به فرعون درچیست. گشتاسپ نفعش را در دین زرتشت میبینه سریع آئین زرتشت را پذیرفته و دست بکار میشه برای گسترش دین زرتشت. ولی آقای فرعون درمقابل دین موسی مقاومت میکنه چون نفعی در دین موسی برای خودش نمیبینه. به جادوگران متوصل میشه برای استیهزاء دین موسی وسرانجام موسی برفرعون پیروز میشه وفرعون را در دریا غرق میکنه. این فرقی اشکار میان موسی وزرتشت است که ایشان غافل مانده اند ازاین تشخیص. بعدنوشته اند همین یه مورد کافیست! حالا منهم باید بگویم همین یه پاسخ کافیست ؟ نه جانم حالا حالا کاردارم با این کامنت ها.درقسمت دوم نوشته اند،اهورا مزدا خدای خدایان است پس او همان الله است!!!
آیا الله در اسلام خدای خدایان است؟! یا الله واحداست؟ خدا یعنی آفریدگار،پروردگار. خدایان در دین زرتشت کار آفرینندگی را انجام میدهند آیا فرشتگان در دین اسلام خالق اند ؟کارخدایی و آفریندگی انجام میدهند؟یا نه خودشان از مخلوقان هستند؟ ایشان آمده فرشتگان الهی که مخلوقان خدایندرا به مثابه همان خدایان در دین زرتشت قلمداد نموده. خدایان در دین زرتشت همانند بتان در بتکده بودند که بتی بزرگ سرپرستی همه آنان را برعهده دارد. بحث برسر پرستس خدایان دردین زرتشت نیست بحث برسر خدایی کردن است که فرشتگان در دین اسلام خدایی نمیکنند. ضمنا در دین اسلام شیطان خود آفریده خداست ولی در زرتشت اهریمن قدرتی لایزال درمقابل اهورا است ودرمقابل اهورا قدرت نمایی میکند. درزرتشت اهریمن را چه کسی آفریده معلوم نیست گویی مثل اهورا واجب الوجوب واز قبل بوده . وارد مبحث عقیدتی شدن رشته سخن به درازا کشیده میشود که مارا پانهادن دراین وادی نباشد که اصل کار مربوط به دین پژوهان است. چندکامنت مشابه دیگر از تالشی زاد رسیده که فعلا فرصت پاسخ اش را ندارم سرفرصت منتشر وجوابش را به حول قوه الهی خواهم نوشت.

هانیه حسن زاده شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 01:02 ق.ظ http://haniye-hasanzadeh.biogfa.com

درود بر شما جناب نعمتی . قلمتان نامیرا باد

taleshizad شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 01:07 ق.ظ

ادامه
3- اگر ایدئولوژی دین زرتشت پندار گفتار و کردار نیک همان در دین اسلام هم وجود دارد که دارد پس چه دلیلی دارد ما دین خود را تغییر دادیم؟ مگر یکی از دلایل اصلی آن حمله بی رحمانه خلیفه مسلمانان به ایران نبود؟ یعنی میخواهید بگویید ایرانیان بدون اینکه مسلمانان به ایران حمله کنند مسلمان شده اند؟ البته شکی نیست که حاکمان آن موقع ایزان ظلم میکردند و این هم دلیل کوچکی است برای مقاومت نکردن در جنگ با مسلملنان ولی دلیل اصلی ورود دین اسلام به ایران جنگ بود نه اینکه دین اسلام بهتر یا بدتر از زرتشت باشد بلکه پیروزی در جنگ دلیل ورود اسلام به ایران است. به نظر من چون حضرت علی و پیروانش با حمله به ایران مخالف بودند مورد عنایت ایرانیان قرار گرفته اند و آنها را اسلام واقعی میدانیم . اگر به کشورهای شیعه نشین کنونی دقت کنیم و مجوع آنها را با نقشه ایران در زمان جنگ قادصیه مقایسه کنیم نتیجه بسیار جالب خواهد بود
بقیه در نظر بعدی

ای کاش با نام آدرس واقعی وارد این مبحث میشدی. حرفهای قابل تأملی هم در کامنتهای شما وجود دارد که بنده بعنوان شیعه ای از مکتب حقه جعفری برحسب منش و روش استدلالی آن امام همام شما را تکفیر نمیکنم بلکه دوست دارم درحد دانش کمم شبهات دوستان را برطرف نمایم و بگویم که اسلام کاملترین دینی است که بعد از آن دینی نیامد و ایرانیان بعداز حمله خلیفه دوم هم میتوانستند اسلام را نپذیرند. همانگونه که فرهنگ یونانیان را بعد 500 سال حضورفرهنگی یونانیان از زمان سلوکیان به بعد در ایران نپذیرفتند.مغولان هم به ایران حمله کردند قصدکشورگشایی نداشتند بلکه نوعی تفکر وآئینی را حامل بودندتا بتوانند اندیشه شاعرانی از جمله مولوی و عطار نیشابوری را نابود کنند. عطار را شهید کردند و مولانا از بلخ به قونیه گریخت. ابوعلی را یافتند که تفکراتش با مغولان یکسان بود. متاسفانه ابوعلی سینای نامدار ما وزیر عظم دولت مهاجم مغول گردید.ولی آیا مغولان بعداز ان هم جنایات وتاخت وتاز در ایران چه چیزی را تحویل و خورد مردم ایران دادند؟در پاسخ اینکه چرا مردم ایران دینشان را تغییر دادند پاسخش مفصل است فقط دریک کلام میگویم که مردم ایران جویای تحصیل و دانش برای عموم بودند که نظام اهورایی شاهنشاهی ساسانیان تحصیل فقط درامتیاز طبقات خاص بود.
اسلام درست است با حمله خلیفه دوم وارد ایران شد ولی قبل از آن پیامبر اسلام نامه داده بودند به پادشاه ایران ولی شاه ایران با حالت غرور و تکبر وتحقیر با آن نامه برخورد کرد وغضبناکانه نامه پیامبر اسلام آن بچه یتیمی که فقط با قدرت خداوندی به اوج ماه رسیده بود نه با توسل به قدرت حاکمان حجاز به لحن توهین آمیزی پاره کرده بود وقدرت نظامی ملک کیان ( تاج به سران ) را به رخ پیامبر اسلام کشید. حال شما انتظار داشتید که مسلمانان بدون شمشیر وارد ایران بشوند؟!
پیامبر اسلام اگر میخواست ملتی را بازور شمشیرش مسلمان کنه با مسیحیان نجران بی سلاح هم این کار را میکرد. پیامبر با آنان با سلاح مباهله که سلاح خودشان بود وارد عمل شد. ودراین عرصه هم پیروز شد بدون آنکه انان را مجبورا وادار به پذیرش دین اسلام بکند.شما حمله خلیفه را بهانه قرارندهید. همین سپاه خلیفه اسلام در منطقه دیلمان از دیلمیان و تالشان و ماندرانی ها شکسشت خوردند. سپاه خلیفه هرگز نتوانست وارد منطقه گیلان و تالش بشود. حال از شما میپرسم، تالشان چگونه مسلمان شده اند؟؟؟؟؟ آیا جزاینکه خودشان اسلام را در زمان ورود امام رضا ع به ایران آزادانه برگزیدند؟؟؟؟؟
شما میخواهید بگویید ایرانیان چون با اسلام مخالف بودن شیعه شده اند تا با اسلام مبارزه کنند !!! ولی بنده عرض میکنم ضمن احترام به پیروان سایر مذاهب اسلامی عالیترین تفسیر مترقی و به روز و درتطابق با علم روز در مذهب تشیع است. تشیع شاخه ای از اسلام نیست بلکه عین اسلام است. تشیع اسلام نهج البلاغه است . نهج البلاغه خود عالیترین تفسیر از قرآن است. اتفاقا در سپاه خلیفه دوم دوفرزند ارشد امام علی ( امام حسن ع و امام حسین ع ) در حمله به ایران حضور داشتند و امام حسین ع دران جنگ داماد ایرانیان شد.
تشیع آن چیزی نیست که در زمان صفویان در ایران شکل گرفته باشد.تشیع در همان صدر اسلام توسط گروهی از اصحاب اسلام شناس راستین از قبیل ابوذر و سلمان و مقداد و بلال و چند اصحاب دیگر با دبیرکلی امام علی، در زمان حیات پیامبرص شکل گرفت. که در زمان خلافت خلفا در اپوزیسیون قرار گرفتند.

taleshizad شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 01:16 ق.ظ

4- به نظر من هم ایدئولوزژی فرا ملیتی است اما دین یعنی راه و روش که به دو بخش تقسیم میشود راه و روش خداشناسی و راه و روش زندگی بر اساس خدا محوری . بنا براین بخش خدا شناسی آن در تمام دنیا یکی است و همسان .این همان ایدئولوژی است اما دستورات دیدن بنا بر موقیعت جغرافیایی تفاوت دارد . دستورات دین در ایران و عربستان باید تفاوت داشته باشد بطور مثال یکی از دستورات دین اسلام تعیین سن تکلیف است که برای دختران نه سال تعیین شده است . دختران در عربستان مبدا دین اسلام چون هوا گرم و خشک است بنا به دلایل فیزیکی در سن نه سالگی به بلوغ میرسند در حالی که در ایران با توجه به اقلیم متفاوت این سن بالاتر از نه سال است . پس این حکم اسلام چرا باید در ایران اجرا شود؟ بسیاری از احکام دیگر هم همین منوال را دارند . در نتیجه نمیتوان گفت که بخشراه و روش زندگی در دین کاملا ناسیونالیستی است وگرنه هیچ کس با توحید و معاد و نبوت مشکلی ندارد
بقیه در نظر بعدی

این کامنت هیچ ارتباطی با این پست ندارد ونوعی مطرح کردن مسائل حاشیه ای است و پاسخ فقهی می طلبد .ولی به چند موردش میشود پاسخی نوشت.
بله ایدئولوژ ی ها چه از نوع مکاتب مادی وچه از نوع مکاتب معنوی که دین هم جزء آ ن است فراملتی اند.جداکردن دین وایدئولوژی یکی از مغلطه گویی های این کامنت است ، چرا که ایدئولوژی یعنی عقیده شناسی وعقیده شناسی اساس دین اسلام است.اگرایدئولوژی را از اسلام بگیریم درمقابل مکاتب مادی از قبیل ماتریالیسم وکاپیتالیسم حرفی برای گفتن ندارد درصورتی که اسلام درمقابل اینگونه مکاتب وسایرمکاتب فلسفی بسیار حرف برای گفتن دارد.
بله اسلام با درنظر گرفتن شرایط منطقه ایی واقلیمی برای امت اسلام وکل بشریت راه روش زندگی ارائه داده است.
دستورات کلی دین از جمله انجام واجبات و ترک محرمات در جهان یکی است و منطقه جغرافیایی نمیشناسد،منتهی جزئیاتش براساس فقه هر مذهب صورت میگیرد.
سن تکلیف در دختر وپسر مبنای عبادی دارد و برای دختر نه سال وبرای پسر پانزده سال وشش ماه تعیین گردیده است که به آن بلوغ جنسی هم میگویند. معمولا بلوغ جنسی برای دختران درایران از نه سال تا دوازده سال اتفاق می افتد که به دوره قاعدگی معروف است. ولی ندیدن این اتفاق برای دختران، مانع از انجام تکالیف دینی در سن شرعی ( نه سالگی ) نمی شود. اگردختری بیماری خاصی داشته باشد،اتفاق قاعدگی ممکن است به تأخیر بیافتد و این امر،ایران یا عربستان نمی شناسد. ولی لزوما رسیدن به سن تکلیف و بلوغ جنسی برای پسران ودختران ورود به مسائل اجتماعی از جمله ازدواج و غیره را توجیه نمی کند و این امر بلوغ فکری را هم میطلبد که مربوط به قوانین مدنی هرکشوری میشود.ازجمله سن شرکت در انتخابات ویا سن رفتن به مدرسه برای تحصیل.
درپایان این کامنت نوشته شده ....هیچ کس با توحید و معاد و نبوت مشکل ندارد . این باز یک مغلطه است چرا که مسائل مطرح شده مربوط به فروع و احکام دین است وهیچ ربطی به اصول دین ندارند تاکسی با ان مشکلی داشته باشد.
باز اینکه اگر واقعا با اصول اسلام مشکلی ندارید که میدانم ندارید و دفاع شما از دین زرتشت بی هدف صورت گرفته وخودتان میدانید که اسلام دین برتر زمان است . به دلتان مراحعه کنید که میدانم با اسلام است. موفق باشید. پاسخ به کامنتهای بعدی تان در فرصتی بعد...من الله التوفیق

taleshizad شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 01:25 ق.ظ

5- حال در مورد اینکه دین زرتشت حکومتی شد .. این همان اتفاقی است که در دین اسلام به وجود امده است . کدام کشور از 52 کشورمسلمان که وجود دارند مبنای حکومتشان با دینشان متفاوت است؟ دین زرتشت برای خداپرست کردن مردم از صاحبان قدرت استفاده کرد درست اما دین اسلام هم برای خداپرست کردن مردم از مزدم عادی شروع کرد و همین مردم عادی بعدا حاکم شدند . پس هر دو حکومت در دست گرفتند و در ماهیت یکی هستند فقط پس و پیش دارند . این هم به دلیل این بوده است که در عربستان حکومت متمرکزی وجود نداشته . چه بسا اگر وجود داشت شاید پیامبر در ابتدا به سراغ آنها میرفت .. پس اگر دین زرتشت از حکومت آغاز شد دید اسلام نیز به حکومت منتهی شد
ادامه در نظر بعدی

این مقاله در جواب کسانی است که از یک طرف ادعای سکولاریسم دارند، یعنی خواهان جدایی دین از دولت اند،ولی درعین حال امروزه مبلغ یاستانگرایی و وخردگرایی اند که این خردگرایی را هم در آئین زرتشت جستجو میکنند.درحالیکه خود دین زرتشت ابزار سلطه پادشاهان بود. پادشاهی که خواهان سلطه برمردم است از کتاب زرتشت چه چیزی دید که مورد پسندش شد؟ وبه زرتشت گروید ؟ ولی درمورد اسلام شما بگو کدام پادشاه ظالم به حضرت محمدص گروید؟ ابوسفیان مگه پادشاه وحاکم مکه نبود ؟ چرا به محمد ص درهنگام تبلیغ اسلام ملحق نشد؟ اگر ابوسفیان منافع خودش را دردین محمد میدید ایشان را جذب خودش میکرد واز آئینش برای حکومتش استفاده میکرد. شما متن مقاله را خوب بخوانید بعد نظربنویسید.
اگراین کشورهای مسلمانی که گفته اید حکومتشان برمبای دین اسلام است که دیگر لزومی نبود مردم مسلمان به خیابان ها بیایند وخواهان تشکیل حکومت اسلامی باشند. نمونه اش رژیم پهلوی درایران آیا مبنای حکومتشان اسلام بود؟
میگه دین زرتشت برای خداپرست کردن مردم از صاحبان قدرت استفاده کرد!!!! من نمیدانم این چه خدا پرست کردنی است که با زوروقدرت پادشاهان باید صورت بگبرد.!!!
مغلطه را ببیند میگه دین اسلام هم برای خداپرست کردن مردم از مردم عادی شروع کرد و همین مردم عادی بعدا حاکم شدند. یعنی این آقا انتظار داشته مردمی که مسلمان شده اند نباید حاکم برخودشان میشدند!!! حتما باید غیر مسلمان حاکم برآنها میشد!!!. یعنی مردمی که اسلام اورده اند برای اداره امور خود نیاید حکومت تشکیل میدادند وهمچنان ویلان وسرگردان در مدینه تابع حکومت اوث وخزرج میشدند. آیا با این تفاسیر آن آغازو این منتهی یکیست؟؟!!!

taleshizad شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 01:35 ق.ظ

6 - در مورد اهورایی بودن قوم تالش : اولا قوم تالش یک قوم کهن است قبول لکن تمدن عظیمی نبوده و نیست . چرا که اولا یکی از شاخص ترین نشانه های تمدن داشتن خط مشترک است که قول تالش آنرا نداشته و ندارد .. دوما اقوام و تمدنهای کهنی در جهان وجود داشته اند که اکنون از بین رفته اند و به مرور هم از بین رفته اند . زیرا در تمد های جدید بلعیده شده اند. به نظر من دیری نمیپاید شاید تا یک صده دیگر قوم تالش هم فقط نشانی از خود به جا بگذارد زیرا که نشانه های از بین رفتن آن را شاهدیم. البته اقوام دیگری مانند اذری و لری یا گیلکی هم چنین نشانه هایی دارند و در حال ادقام با فرهنگ های دیگر هستند. به نظر من تلاش هایی که جهت به رخ کشیدن و شناسایی فرهنگ تالشی در ایران در حال انجام است بی فایده است تلاش هایی مانند درست کردن خط تالشی .. درست کردن استان تالشی .. ارتباط دادن تالش به اهورا و ساختن رادیو و تلوزیون تالشی.. فرزندان ما ماندد ما تالش نخواهند بود البته از این بابت متاثر هستم لکن تمدن های بزرگی مانند آشوری ایلامی ماد و پارس پارت و حتی قوم مایاها در آمریا دیگر باز نخواهند گشت .
بقیه در نظر بعدی

...واما این قسمت کامنت هم ربطی به جهت گیری مقاله ندارد ونظریست برمنوال حاشیه نویسی و نوعی آینده نگری برای آینده قوم تالش برااساس تفکر خودشان.
معمولا تمدنها زاییده مهاجرتها هستند ونیز تبدیل زندگی اجتماعی از چندجانشینی به یکجا نشینی. ازطرفی تمدنها در ملیتها پدید می آیند ونه در اقوام.
مثلا اقوام آریایی بعداز اینکه وارد ایران شدند از قومیت به ملیت تبدیل شدند سپس تمدن ساز شدند. قوم تالش از دیر باز تا امروز بدون اینکه کسی دغدغه از بین رفتن زبانش را داشته تا به امروز در منطقه محل زندگی اش هویتش را حفظ نموده البته تاریخ سیر تحولی خودش را علی رغم میل باطنی ما طی خواهد کرد.
هم درست کردن خط تالشی امکان پذیر هست وهم درست کردن استان تالش. البته استان درست کردن تالش اگربا درخواست تمام مردم تالش باشد دولت موظف است روی این مسئله فکرکند وبرنامه ریزی داشته باشد وبه خواست مردمش اهمیت بدهد.
اینکه تمدنهایی در طول تاریخ آمدند ورفتند والان آثاری ازآن تمدن ها نیست ریطی به زبان و ماندگاری فیزیکی مردم اقوام ندارد.
تمدن ازبین رفته ولی آن مردم با حفظ زبانشان همچنان مانده اند. تمدن ایران باستان را چه کسانی بوجود آوردند؟ معلوم است خود ایرانیان. آیا خود ایرانیان الان وجود ندارند؟ زبان ایرانیان وجوددارد یا ندارد؟
پس از بین رفتن تمدنها به مثابه از بین رفتن مردمان و زبانشان نبوده ومردم ایران با تمام اقوامش از دیروز تا امروز برقرار مانده اند.
منتهی زبانها قدری دستخوش حوادث میشوند ولی کاملا از بین نمی روند. شاید امروز فارسی ما با فارسی قرن سوم و چهارم قدری فرق کرده باشد ولی آنگونه هم دگرگون نشده که ما مثلا اشعار رودکی و فردوسی رال نفهمیم.
این کامنت آخرین کامنت است که رسیده وبقیه درنظر بعدی ندارد. ممنون از ارسال کامنت بی نشان شما.
شاید اگر با آدرس ارسال میگردید در لحن نگارش بنده تاثیر میگذاشت ولی بهرحال از تند حوصلگی ام در پاسخ این کامنتها پوزش میطلبم. تادرودی دیگر بدرود.

taleshizad شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 01:37 ق.ظ

مطلبت خیلی زیاد بود بقیشو نخوندم تا همون شماره 5 کافیه ممنون که نظر مرا هم مورد مطالعه قرار دادید اگر اشتباه املایی دیدید ببخشید

توصیه ام اینه یکبار دیگر مطلب را تا آخر بخوانید وجواب نتیجه گیری ام از این گفتمان را بنویسید. اساس این مقاله نوشتاری تبلیغی نیست، چرا که حقیر مبلغ دین اسلام نیستم هرچند تبلیغ هم از وظایف دینی هر شخص مومن به دینش است ولی نظر مقاله براساس تبلیغ دینی نبوده چرا که تبلیغ اساسا، کار مبلغان کاردان و متخصص است نه کار بنده. آنچه این مقاله میخواهد بگوید اینکه فرهنگهای بومی و قومی اساس دینی نداشته و ندارند. این فرهنگها برآمده از متن توده مردم اقوام هر قومی از جمله قوم تالش که مخاطب اصلی این مقال است میباشند وربطی به به اصول وعقاید ادیانی که در طول اعصار در مسیر تاریخی قوم تالش پدیدآمده اند از جمله دین و آئین زرتشت ندارند.بنابراین گفتمان فرهنگ اهورایی داشتن در بنای تاریخی قوم تالش زیربنایی ندارد.
بنده توجه ای به اشتباه املایی کامنتهای افراد ندارم واز غلط املایی هرگز بعنوان پتکی برای کوبیدن وتحقیر نظرات مخالف استفاده نمیکنم چون خودم نیز مبتلا با این بلا هستم ولی اصل توجه به نیت ومنظور نوشتار می باشد. خداببخشد.

اسفندیاراقاجانی شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 02:06 ق.ظ http://sfandiar91.blogfa.com/

نوشته وزین و خوب شما
نقدی بر نظر «تالش اهورایی»
را مرور کردم و لی به خاطر عمیق و پر معنی بودنش لازم هست دوباره با دقت بیشتر مطالعه نموده تااز مطالبش بهره برده و استفاده نماییم .
سپاس و خسته نباشید .

اسماعیل طالع پور شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 10:29 ق.ظ

سلام استاد عزیز بسیار جالب جامع و کامل بود جوابتان چندبار خواندم و بسیار لذت بردم دست مریزاد۰

باسلام وتحیات فراوان
لطفتان مستدام. استاد آن است که بداند که بداند، البته آنی که میداند که نمیداند ازآن هم استادتراست،که نه ما اینم و نه آن.
بودن دوستان بامحبتی امثال شما در کنار بنده مرا به وجد می آورد سغ ببی

اسماعیل طالع پور شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 11:05 ق.ظ

رنج یا موهبت! - آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید:تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟

آهنگر سر به زیر اورد و گفت: وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.

همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار...۰

درود

آنایوردم آستارا شنبه 11 بهمن 1393 ساعت 07:41 ب.ظ http://laton.mihanblog.com/

باسلام شما هم لینک شدید هم در دانشگاه مقاله اتان امروز گل کرد وهم مفاله اتان نشرشد

سلام. از اشته چاکیریمه. یاشاسین آستارا...ومن الله التوفیق

رسول امیدی یکشنبه 12 بهمن 1393 ساعت 10:20 ب.ظ http://lapvandan.blogfa.com/

سلام
جناب نعمتی خوبی،مشتاق دیدار
وقت کردی میخوام لطفا تماس بگیری ،شماره من در پروفایل هست

علیک السلام
خوب باشید من هم مشتاق دیدارم . چشم حتما

صحرائی چاله سرایی یکشنبه 12 بهمن 1393 ساعت 10:48 ب.ظ http://deran52.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم
جناب کرفکوهی عزیزم
سلام
این مطلبت را بایستی با دقت بخوانم. انشاءالله به وقتش خواهم خواند و اگر چیزی به ذهن قاصرم رسید عرض خواهم کرد.
اما در دران برایت نوشتم:
بعد از وفات، تربت ما در زمین مجوی
در سینه مردم عارف مزار ماست
ائمه علیهم‌السلام در دل شیعیان و مریدان و عاشقانشان جای دارند، مزارشان قلب مؤمنین است. حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام را خصم زمانه در دوره عباسیان و بعدها چند مرتبه تخریب کرده و حتی در آن به کشت‌وکار پرداختند، آیا امام حسین علیه‌السلام مزارش از دل مردم محو شد؟! هرگز. نور مزارش هر روز نورانی‌تر و محبتش هر آیینه شعله‌ورتر از همیشه بر دل عشاقش جلوه کرده و می‌کند. اما عشاق هم وظیفه‌ای دارند. آنان هرگز روا نمی‌دارند که مزار این افلاکیان خاک‌نشین، را گرد غربت بگیرد. ضریح، حجابی است برای برای مزار خاکی آن افلاکیان و این حداقل کاری است که از دست بشر بر می‌آید ...
اما تماشای بهشت خاکی بقیع دل را خون می‌کند و سینه را تفتیده، و هرگاه که سینه تفتیده شد، سرشک خونبار است که همچون باران بهاری از دیدگان بر کنگره رخسار فرو می‌غلتد و سیمای آدمی را غسل می‌دهد ...
متشکرم از اظهار نظر قشنگت، به دران خوش آمدی، بازهم تشریف بیاورید.

سلام ممنونم از (خاصیَه نیویشته ) ی شما

هانیه حسن زاده دوشنبه 13 بهمن 1393 ساعت 01:36 ق.ظ http://haniye-hasanzadeh.biogfa.com

سلام استاد
کجایید در راه پریسکه قلم نمی زنید؟

علیک سلام.
شاعر پریسکه سرایی همچون شما نیستم ولی بازهم چشم خدمت میرسم

سیدیعقوب آل شفیعی دوشنبه 13 بهمن 1393 ساعت 11:19 ق.ظ http://ALESHAFIE.BLOGFA.COM

خسته نباشید .
مطالب بدور از تعصب قابل احترام است . متاسفانه در مورد تالش دو دیدگاه افراط و تفریط داریم .
دکتر عبدلی قوم تالش را اولین ساکنان سرزمین خوانده .اماآقای رابینو آنان را کوچندگان عصر مغول در ایران ویدانند.
مطلب شما بیطرفانه بوده است.

زنده باشید.
اساس مقاله بحث برسر اثبات اولین ساکنان یا آخرین ساکنان سرزمین ایران نیست. قومیت گرایی به صورت مطلق در تفکر بنده جایی ندارد. قوم تالش به همراه سایر اقوام ایرانی دارای پیشینه است. دور بودن فرهنگ قومی وملی ایرانیان از فرهنگ به اصطلاح اهورایی، که نوعی تبلیغ فرهنگ مذهبی نشأت گرفته از آئین زرتشتی بحساب می آید در این نوشتار،شامل تمام اقوام ایرانی میباشد. آتش از این نظر مورد ارزش ایرانیان از دیرباز بوده چون ایرانیان باستان مدعی اختراعش بوده اند واختراع آتش در دوره قبل از پیدایش آئین زرتشت اتفاق افتاده و تقدس آن یک تقدس ملی است و نه تقدس مذهبی. که ربطی به آئین اهورایی زرتشتی ندارد.
تالشان خود از جنگجویان ایرانی در مقابل حمله مغول بودند و حتی به همراه دیلمیان در جنگ با سپاه اسلام حضور داشته وحتی از مدافعان ایران باستان درمقابل حمله اسکندر بوده اند. اینها دلیلی بر پیشینه تالشیان دراین سرزمین است. نظریه جناب دکتر عبدلی براساس قوم کادوس باستان می باشد که 3000 سال پیش از ورود آریاییان به فلات قاره، در مناطق تالش نشین وتات نشین ودیلمان کنونی حاکمیت داشته اند.مردمان فعلی این مناطق از بازماندگان پادشاهی کادوس باستان هستند. این نظریه دوراز واقعیت نیست.
ولی با اینحال دراین نوشتار پانیسم مد نظر مقاله نبوده است.
با تشکر از حضور جنابعالی

کوکو تی تی(زلیخاصبا) چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 12:13 ب.ظ http://zoleykhasaba.blogfa.com

با درودبه شما بحث بسیار مفصلی در باره دیدگاهها وبرداشتها وباورها شرو ع کرده اید ولی من هیچ وقت واردبحث در مسایلی که ریشه یابی میشود و اختلاف نظر فراوان دارد نمی شوم برای من مهم حال حاضر وان حس وباوری که باآن پرورش یافتم ودر کنارش باورهای اسطوره ای و ادااب ورسومی که پدرومادرم در کنار دین وایمانشان معتقد بودند وباور داشتندوازآ ن نیروی مثبت می گرفتندو با احترام به انها مهم است
مثل همین روستمی ویسپنج که در ییلاق ما هست یک سنگ سمبولیک است این یک لقب در ادوار گذشته چون روستم یک پهلون اسطوره ای قوی بوده به این سنگ داده شده خوب این که ضرری در حال حاضر به کسی نمی رساند وبسیار اداب وسنن دیگر ولی مسایل دیگر را بهتر

درود و دست مریزاد به شما به جهت ابراز نظر جالب و متینی که فرمودید. تحقیقا فرایند مقاله هم همین مطلب شما را میرساند الاغیر. خواهشا یک مرتبه دیگر هم بخوانید.
این مقاله در رد نمادهای سمبولیک نبوده ونیست. نظر نگارنده براین بوده نمادهای سمبولیک خارج از مدار مذهب بوده اند، حال این مذهب چه زرتشتی بوده باشد چه اسلامی. ولی همانگونه که اسلام دراین خصوص نظری نداشته ما نمی توانیم به جهت اینکه مسلمانیم بگوییم اینها خرافی اند و طردشان بکنیم . یا ازسویی دیگر این رسومات کهن را وصل نماییم به مذهب زرتشت وبگوییم بنیانش از زمان این آئین نهاده شده و به آن لقب فرهنگ اهورایی بدهیم.
زیرا مذاهب پدیده ای هستند که بعدها در مسیر زندگی بشر پدیدارگشته اند ولی فرهنگهای قومی از قبل وجود داشته اند. اینها سمبولها نمادها فرهنگ قومی اند وهمواره در طول تاریخ درکنار باورهای دینی و اعتقادی مردم تالش وجود داشته اند.
ممنون از حضور و نظر اندیشمندانه ی خواهر بزرگوار.

کوکو تی تی(زلیخاصبا) چهارشنبه 15 بهمن 1393 ساعت 06:48 ب.ظ http://zoleykhasaba.blogfa.com

[پاسخ:]
سلام اقای نعمتی برادر بزرگوار من مطلبتان را که بسیار با شروع خوب اینکه شمشیررا از رو نبستید به آرامی وارد بحث وشکافتن دقیق همه نکات شده بود بخوبی دریافتم ومیدانم که شما نماد ها ی سمبولیک را رد نکردید چون این باورها ریشه در فرهنگ و اداب هر ملت وقوم دارد وهیچ ربطی به دین ندارد واجرایش در کنار دین ومذهبمان یک امادگی ونیروی ذهنی مثبت میدهد مثل خانه تکانی مثل عید نوروز وچهاشنبه سوری مثل باور به وجود سیاه گالش اینها نه تنها به ما ضر رنمی رساند بلکه انرژی مثبت از انها میگیریم ومن باز می گویم من در حال واین زمان زندگی میکنم ودنبال این نسیتم که حالا که من عید نوروز دارم در کنارش عشق به خداوند ومسلمانم واز پدر اموختم که چگونه انرژی ونیروی منفی را از خود دور کنم وخود روانم را به خوبی عادت دهم چرا دنبال گذشته های خیلی دور که در فکر تاریخ هم نمی گنجد بروم با سپاس از شما

باسلامی مجدد .
کاملا با جنابعالی هم عقیده بوده و هیچ اختلاف نظری باشما ندارم. خداوند رحمان ورحیم پدربزرگوارتان وهمچنین زنده یاد استاد مسرور را قرین دریای رحمتش بگرداند.
درودبرشما آنجایی که مرقوم داشته اید " من در این حال و زمان زندگی میکنم " که درستش هم همین است ما در " اکنون " زندگی میکنیم و اکنون در زبان دین ما نام پرورگار " الله " و در زبان ملت ما " خدا " است . همان خدای واحدی که خالق تمام مخلوقات است حتی شیطان.
نه مثل دیانت زرتشت که " اهورا مزدا " آفریدگار بخشی از باشندگان است و "اهریمن " آفریدگاربخشی دیگر!! ودرآئین مجوس "اهورا مزدا" خالق "اهریمن" نیست. حال نمیدانیم اهریمن خود مخلوق کدام خالق است؟؟؟!!!
یک دنیا تشکر میکنم از ابراز نظر حکیمانه شما خواهر بزرگوارم

انایوردم خطبه سرا نگین تالش پنج‌شنبه 16 بهمن 1393 ساعت 10:35 ق.ظ http://laton.mihanblog.com/

آذربایجان سر ایران است ما حافظ ایرانیم .
مطلبی در وبلاگ بناب نیوز خوندم که برام جالب توجه بود در مورد ریشه ژنتیکی مردم فلات ایران که تحقیقات ژنتیکی دکتر اشرفیان بناب که اصالتا آذربایجانی هم هست نشان داده اکثر مردم فلات ایران ریشه ژنتیکی مشترکی دارند که قدمت اون برمیگرده به هزاران سال پیش. گروهی از محققین ژنتیک در دانشگاه پورت موس انگلیس، به سرپرستی مازیار اشرفیان بناب به نتایج جالبی درباره نژاد ایرانیان رسیده‌اند. این گروه معتقدند اکثر ایرانیان به نژادی تعلق دارند که حدود ده تا یازده هزار سال پیش ساکن ایران بوده‌اند و جمعیت ها و اقوام ترک و کرد و فارس و ... ریشه مشترک ژنتیکی دارند. این تحقیقات که قسمتی از تحقیقات جهانی ژنتیک است به سرپرستی دکتر مازیار اشرفیان بناب سالها پیش در دانشگاه کمبریج شروع شده و در دانشگاه پورت موس به نتیجه رسیده است.
به گفته وی، مطالعه DNA میتوکندریال نشان می‌دهد که ریشه مشترک مادری تمام اقوام ایرانی ساکن در فلات ایران به زمانی بسیار عقب تر از آنچه در نظریه مهاجرت اقوام آریائی مطرح می باشد بر می‌گردد بدین ترتیب که اگر تمامی اختلاط ها و شاخص های ژنتیکی مربوط به سایر مناطق جغرافیایی و قومی را از محتوای ژنتیکی نمونه‌های مدرن ایرانی حذف کرده و به کناری بگذاریم، اخیرترین جد مشتری مادری ما ایرانیان (Most Recent common ancestor- MRCA) زمانی حدود ۱۰ هزار و ۵۰۰ تا ۱۱ هزار سال قبل در فلات ایران می‌زیسته است.
و همه اقوام ایرانی اعم از ترک و فارس و بلوچ و ...به نژادی تعلق دارند که حدود ده هزار سال پیش ساکن ایران بوده‌اند.

http://www.bonabnews.com/1390/08/23/%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D9%81%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%86%D8%A7/

متشکرم از کامنت علمی شما . فقط نکته قابل تأمل در این کامنت حذف نام برخی اقوام ایرانی است که در زیر مجموعه فارسها نمی گنجند.
دوستم این وبلاگ به دور از تعصبات قومی،ناشرافکار فرهیختگان تمام اقوام ایرانی است.اشاعه فرهنگ و سنن اقوام ایرانی کمک شایانی برای دفع تهاجم فرهنگی بیگانگان میکند. لذا فرهنگ پژوهان هرقومی این وظیفه را نسبت به شناختی که از فرهنگ قومی خودشان دارند برعهده دارند.

انایوردم خطبه سرا نگین تالش پنج‌شنبه 16 بهمن 1393 ساعت 05:04 ب.ظ http://laton.mihanblog.com/

باسلام
استاد گرانقدر هیچ قوم ایرانی حذف نشده است اگرثابت کنید خذف شده است جایزه می گیرید
ایا امدن متن به صورت اقوان ایرانی تورک ،کورد،فارس و... به معنای حذف است ویا اضافه کردن؟؟؟
درثانی مطلب ازان بناب نیوز است منکه در ان دخل و تصرقی نکرده ام ! ثالثا بنده به جرات می توان گفت اولین وبلاگ نویس تالش بودم که قوم ایرانی کادوس را دارای سابقه تمدن بیشتر وقدیمیتر_سابقه هفت هزار سال_ ازقوم یهودی نواز اریا اعلام کردم

سلام/ باتشکر

انایوردم خطبه سرا نگین تالش پنج‌شنبه 16 بهمن 1393 ساعت 11:41 ب.ظ http://laton.mihanblog.com

درموردتهاجم فرهنگی به نکته زیبایی اشاره فرموده اید باید گفت تهاجم فرهنگی برایندمولفه های عملکردهای پانیست ها و امریکوفیلها /انگلوفیلها/روسوفیلها وسایرفیلهاست
اگربه دنبال انترناسیونالیسم نوع بشری و امت واحده باشیم خشونت و تهاحم ارجامعه بشری زدوده می شود

بشر به معنای کل انسانهای جهان می باشد باتمام مذهبها وفرهنگها، ولی امت به بخشی از مردم وملل جهان گفته میشوند که از نظر ایدئولوژی پیرو دین خاص یا پیامبر یا امام واحدی باشند. این جمعیت کثیر درست است در جهان فقط از طریق دین خود امت واحده را تشکیل میدهند ولی جامعه بزرگ بشری را تشکیل نمیدهند.
بنابراین امتها هم مورد آزارواذیت وتهاجم نطامی و فرهنگی یکدیگر قرار میگیرند.
امتها هرگز دریک چهارچوب واحد بمعنای " امت بزرگ واحد" قرار نمی گیرند.تا بود جنگ ودعوا بود.
بنده تالشم و شما تورکید. حال اگر هرکداممان دارای دینی مجزا باشیم آنچه من وشما را به وحدت میرساند ایرانی بودن ماست.
من وحدت به صورت امت واحده جهانی را بعید میدانم.

کوکو تی تی(زلیخاصبا) جمعه 17 بهمن 1393 ساعت 12:42 ق.ظ http://zoleykhasaba.blogfa.com

با درود بشما جناب نعمتی برادر فرهیخته تالشی زبان من منظورم دراین زمان زندگی کردن این نبودکه تغیرات وتحولات در ساختار ذهنی من که از پدر وخانواده در مورد دین ورسم ایینیکه با ان پرورش یافتم دگونی ایجاد کرده نه بلکه من تابع دین وایینیم که پدرم به من اموخته ودر کنارش با پیشرفت زمانه هم زندگی میکنم وهدف ما باید تلاش برای دوستی بیشتر باشد نه افکاری که مارا از هم دور کند

باسلام
دوست عزیزبازدارید اذیت می کنید
باید به پذیریم یا نعوذ بالله هیچ دینی برحق نیست ویا اینکه فقط یک دین برخق است یادمان نرود اگرانسان از مظاهرشرک خودش را رهانماید همه پیرو یک دین می شوندو امت واحده حاصل می شودشما به مراسم حج توجه به فرمایید میلیوخا نفراز اقوام و ملتهای مختلف لاهم یک امری را به جا می اورند اری رسد انسان به جاییکه به جز خدا نبیند

سلام - همه ی پیامبران و ادیان الهی برحق بودند. ولی پیروان ادیان قبل از اسلام ، توصیه پیامبر انشان که پذیرفتن دین و پیامبر بعدی بوده را گوش نکردندو در نهایت ،راه حق که همان پذیرفتن دین اسلام بود نرفتند. وبه قول شما امت واحده را تشکیل ندادند.
حج فقط مخصوص امت اسلام است نه ملتهای دیگر.
من چه اذیتی دارم بکنم . از اینکه داریم مناظره میکنیم و میگیم ومیشنویم اینکه اذیت کردن نیست . خب اگر احساس میکنید دارید اذیت میشید من هیج نظری نمی دهم فقط میگم شما درست میفرمایید. همه ما نیاز به مطالعه بیشتر داریم وآنچه که میدانیم عقل کل نیست. ممنون

سلام و خدا قوت برادر عزیز جناب نعمتی بزرگوار و اجرکم عندالله

باسلام برشما عزیز دوست داشتنی وشاعرگرانقدر ایران زمین. حفظهم الله تعالی

گرانقدر من سلام
صحبت از اذیت کردن یک اصطلاح است که شکوه ازکم لطفیست نه ازارو شکنجه /که شکوه بنده این است که چرا کم لطفی کرده به عمق نمی نگرید؟بیایید برگردیم به تاریخ تا می رسیم به جاییکه محمد(ص)حضرت خدیجه(ع) و مولی علی(ع)تنها مسلمانان جهان اند وجامعه بشری به اقوام و ملل مختلف متفرق است تا اینکه جنبش به پیش می تازد و غلام حبشی و اشراف قریشی بریک سلک در می ایند و .. گر ادامه یابد تا اینکه بشر به جز خدا نبیند امه واحده محقق می شودولذامهدی موعود در راه است پس انترناسیونال نوع بشری در حال تخقق است

سلام/عرض کردم درداخل اسلام هم اگر وحدتی بود درزمان خود پیامبر بوده ،بعدا بخشی از مسلمین به دلیل عدم شناخت اسلام و قرآن وحتی خدا، با بخش دیگر که از این شناخت بهره مند بودند درگیر شدند.دینی که اساس شعارش وحدت بود درآن مذاهب مختلف ظهور نمودند. مگر یک اسلام ویک قرآن و یک پیامبر نبود؟ پس این همه مذهب برای چه پدید آمده؟ مگرمیشود پیامبر هم با دست بسته نماز بخواند وهم با دست باز؟
آن زمان مسلمین حتی به وحدت مذهبی و حتی قومی هم نرسیدند. حضرت علی ع که زادگاهش سرزمین حجاز بود چرا به سمت کوفه آمد؟ ایشان در داخل قوم خودش هم در امان نبود.
صرف دیدن خدا ، بشریت را به وحدت نمی رساند. بستگی دارد از چه دریچه ای به خدا بنگرند. اگرهر جماعتی ازدریچه و دیدگاه خودش به خدا بنگرد که مینگرد،انتظاروحدت جهانی وانترناسیونالیسم بشری را نباید داشته باشیم. چون از دست بشرکاری برنمی آید تابه این آرمانشهر دست یابد. بنده نمیگویم هدف بدی است ولاکن تحققش امکانپذیر نیست. مگراینکه خدا خودش بخواهد کاری بکند که آنهم شما درآخر کامنت به آن اشاره داشته اید. تازه اگر آن حضرت هم بخواهد بیاید جماعت کثیری با دجال همراهی میکنند وبا آن حضرت به جنگ میپردازند. حضرت درجنگ پیروز شده چندین سال هم حکومت قسط وعدل درجهان برپا میکندوسپس ایشان هم شهید میشوند که درآن موقع هم دنیا کارش به آخر میرسد. حال اینکه وظیفه ما درحال حاضر چیست همان سخن سعدی که فرمود ، با دوستان مروت با دشمنان مدرا کردن است.

باسلام وتشکرازاینکه در روز جمعه وقت خودرا صرف پاسخ به ما کردید
دوست من بابرخی از تحلیلهاتون موافق نیستم و در این فضای محدود نمی توان بحث را ادامه دادولی شکل گیری نهادهای مدنی بین المللی نظیر سازمان ملل و حقوف بشرو دادگاه های بین المللی و شکل گیری اتحادیه اروپا و...فارغ از پرداختن به هویت فعلی و عملکرد انها نشان از ان دارد که یکی می ایدکه همه است

سلام/ من وتو میتوانیم باهم دوست باشیم و دوست بمانیم ولی قرار نیست همه ی تحلیلهای همدیگر را قبول داشته باشیم واین امر طبیعی است وهیچ جای نگرانی نیست. موفقیت روزافزون جنابعالی را از خالق متعال خواستارم وهمیشه منتظر سرزدنهای شما هستم. خدا پشت وپناهتان برادرم.

گل سرخ شنبه 18 بهمن 1393 ساعت 05:33 ب.ظ http://sarzaminemann.blogfa.com

سلام.
ممنون از حضورتون.
مقاله زیبایی بود که به نکات جالبی هم اشاره کرده بود.
همیشه موفق و سلامت باشید.

سلام به دوست گل اندیشم
خیلی خوشحالم که برای اولین بارشما را در کلبه حقیرانه ام می بینم.
انشاءالله نظرلطف شما همیشه شامل حالم بشود.
بنده هم برایتان موفقیت همراه با سلامتی آرزومندم

رسول امیدی لپوندانی دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 12:43 ب.ظ http://lapvandan.blogfa.com/

جناب کرفکوهی عزیز
نظرم همه نظر شماست

باید دست به دست هم میهن خود کنیم آباد

لطفتان بی کران ،ما هم نشمارده تمام بسته هایت را قبول داریم

اسلام دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 07:04 ب.ظ http://bilga.blogfa.com

سلام پیله برا ممنون از لطفی که به پایتخت فرهنگی تالش (ماسال) دارید در واقع تالش همه جایش همانطور که در وبتون فرمودید اهورای است انشاالله فرصتی پیش بیاید بتوانم حضوری زیارتتان کنم

سلام از بنده است از حضور دوست گلم در وبلاگ محقرم خرسندم

اسلام دوشنبه 20 بهمن 1393 ساعت 07:31 ب.ظ http://bilga.blogfa.com

دوست عزیز منظور از اهورایی بودن زرتشتی بودن یا طرفدار زرتشت بودن دوستانی که شما میفرمایید نیست فرمایش شما صحیح اتفافا" خیلی از این دوستان اشخاص متدینی هستند برداشت امثال ما از اهورای یعنی نظر کرده - ویژه - برتر- ولی چشم تذکرتان بجا بود - شاید ما
مسیر را ناخواسته اشتباه می رفتیم
در مورد دین اسلام هم بگویم اگر شما دینی سراغ دارید
که برادری وبرابری همه انسانها را دارد به ما هم معرفی کنید . فقط اسلام این برتری را دارد وسلام

در مورد دین اسلام هم بگویم اگر شما دینی سراغ دارید
که برادری وبرابری همه انسانها را دارد به ما هم معرفی کنید . فقط اسلام این برتری را دارد وسلام.
---------------------------------
سلام دوست مهربانم، تمام مقاله ام سرتاسر همین جملاتی را که به آن اشاره فرموده اید را اشاره دارد. درضمن بنده در اوایل مقاله اشاره داشته ام که دوست خاصی مد نظر نیست وگقتاری درکل بوده. بنده اهل شنیدن نظرات سایر دوستانم و نرنجیدن و نرنجاندن آئین من است. به قول حافظ شیرین سخن:
وفاکنیم وملامت شنویم خوش باشیم/ که در طریقت ما کافریست رنجیدن.
چشمتان بی بلا ولی قصد تذکر هم نداشته ام زیرا خود را محتاج تدکر دوستان میدانم.
باید برای شکوفایی فرهنگ تالش من وتو ما بشویم والگویی از نظر رفتار ودانش و فرهنگ برای سایر اقوام ایرانی بشویم.
بله درست فرموده اید حتی در اشعار شعرای بزرگ ما هم به جای کلمه شیطان از واژه اهریمن استفاده شده، نمیشود به چنین افرادی برجسب زرتشتی بودن چسباند.
تازه زرتشتیان ایران هم هموطن ماهستند ودرمیان مردم مسلمان ایران دارای حرمتند واز حقوق اجتماعی برخوردارند وکسی هم حق تعرض به آنها ندارد چه برسد به دوستان تالش مسلمان زاده ما که گاها برای فرهنگ تالش واژه اهورایی را بکار میبرند.
چرا میگویید شاید ما مسیر را ناخواسته اشتباه می رفتیم؟ شما جوانان با دانش و فرهنگ دوست تالش زمین هستید و تالش وتالشان به داشتن جوانان فهیمی امثال شما باید افتخار کند. دوستتان دارم وبه دانشتان محتاجم.
از حضورتان ممنون هستم واستدعا دارم همواره از نظرات اندیشمندانه تان بهره مندمان سازید.

غریبه سه‌شنبه 21 بهمن 1393 ساعت 01:20 ق.ظ http://ahmadas1368.blogfa.com

سلام اقای نعمتی

مطالب شما همیشه عالی بوده

به غیر از مطالب
کامنتها رو هم خوندم
جالب بود .
موفق باشید و سربلند

سلام چمن خاصه تاته رفق/ خیلی خش آمیرون.

از اینکه وقت شریفتان را صرف مطالب وبلاگ محقرانه ام کردید بینهایت

سپاسگزارم. نگاهت عالیست، کاش بدون تعارف نقدی هم بر آن

مینگاشتیدو مارا از دانشتان بهره مند میساختید. هنی بری

انایوردم خطبه سرا نگین تالش چهارشنبه 22 بهمن 1393 ساعت 12:02 ق.ظ http://khotbehsara.mihanblog.com

سلام
دوست بزرگوارزبان سعدی درکام وذوالفقارهلی در نیام هیهات
لطفا وبلاگتان را فعالترنماییدرهرو در راه باید

سلاااااااااااااااااااااااام
بزرگواری از خودتان است که حقیر را در نظر دارید .
ما لنگ لنگان خرک خویش به مقصد برسانیم.

اسفندیاراقاجانی چهارشنبه 22 بهمن 1393 ساعت 02:53 ق.ظ http://sfandiar91.blogfa.com/

نعره ی هیچ شیری خانه ای را خراب نمی کند؛ من
از سکوت موریانه ها می ترسم …!

نترس جانم،خانه های امروزی شناژی اند و با آهن و سیمان و آجر سفال ساخته شده اند وموریانه ها هم برای همین سکوت کرده اند!!!!!!

ویژه شاندرمن چهارشنبه 22 بهمن 1393 ساعت 08:05 ب.ظ

سلام
نظر شما قابل احترام است. بیان افکار واندیشه های مختلف ومتفاوت باعث افزایش آگاهی و روشن شدن مسائل می شود.

سلام بر شاخ شمشاد تالش
خیلی خیلی خش آمیرون. صفا وردیرون برا.
متن کامنت شما نشان از افکار بالنده و جامع نگر شماست. تالش به جوانان سنت دوست و نواندیش امثال شما کم دارد. مهم نیست نظریه ای درست یا نادرست باشد اصل توجه نمودن به افکار عمومی است و نه پافشاری کردن بر آراء خویش. ممنونم تشریف آوردید.

اسماعیل طالع پور پنج‌شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 09:45 ب.ظ

ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ، ﺑﺰﻥ ﺑﺮ ﺩﻝ
ﮐﻪ ﻣﺤﺘﺎﺟﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﯾﺪﻥ
ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ،
ﺩﺭ ﺁﻣﯿﺰﻧﺪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ
ﺑﺰﻥ ﺑﺮ ﻣﻦ ، ﺑﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺗﻦ ،
ﻏﺒﺎﺭ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺟﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻣﻦ ،
ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﻡ ﺯ ﺧﺸﮑﯿﺪﻥ
ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺗﺎﺑﻢ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ
ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻋﺸﻘﻢ ،
ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ
ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺩﻝ ﺷﻮﺩ ﺳﯿﺮﺍﺏ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﻄﺸﺎﻧﯽ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻡ
ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻣﻦ ﺷﺪﻡ ﺁﺯﺍﺩ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻫﺮﺍﺳﯿﺪﻥ
ﺑﺰﻥ ﺑﺮ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻘﻢ ،
ﺧﻨﮏ ﮐﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻥ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺑﯿﻔﺰﺍﯾﺪ ،
ﺑﻪ ﺷﻌﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﻟﯿﺪﻥ
ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ، ﺑﺰﻥ ﺑﺮ ﺩﻝ ﮐﻪ ﻣﺤﺘﺎﺟﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﯾﺪﻥ...۰

ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ ، ﺑﺰﻥ ﺑﺮ ﺩﻝ ﮐﻪ ﻣﺤﺘﺎﺟﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﺭﯾﺪﻥ...

باتشکر از جناب طالع پور عزیز با این شعر زیبایشان

سیدرضاهاشمی نژاد جمعه 24 بهمن 1393 ساعت 10:42 ق.ظ http://farhangetat.mihanblog.com/

سلام برتالشه برا جناب رضا نعمتی کرفکوهی محقق وپژوهشگر تالش ، از اینکه به میهمانی فرهنگ تات آمدید خوشحالم ، جهت اطلاع ،قرار است بخشی از مسیر ماسوله به کلور آسفالت بشه.
مانا باشید دوست خوبم.

سلام سید جان ،از بس با دیدن این جمله ات « محقق و پژوهشگر تالش» عرق شرمندگی از خود ریختم که تمام لباسهایم بوی عرق گرفت کندم انداختم تو لباسشویی.
خیلی خوشحالم از آشنایی با شما وهم از اینکه بهم سرزدید. مرم ترا هنی درا چمن سرا. تاته برا را غش

ماسال دیارسبز جمعه 24 بهمن 1393 ساعت 11:44 ق.ظ http://nabiyollahhaghighat.blogfa.com

سلام پیله برا
ازاین که بسیاردیرپای این پستتان آمده ام، شرمنده ام.برمن ببخشید.درمورد نقدشما بسیارخلاصه بایدعرض کنم که من باافتخارمسلمانم.شایداین مسلمان بودن من تاحدودی ارتباط داشته باشد به این که ازپدر و مادری مسلمان به دنیا آمده ام ، اما اعتقادم به احکام اسلام وفقه شیعه ارثی نیست.واین که بنده به فقهی که رنگ وبوی عرفان داشته باشد بیشترمتمایلم دلیلی است که این پذیرفتن اختیاری است نه اجباری وارثی.

ماسال دیارسبز جمعه 24 بهمن 1393 ساعت 11:58 ق.ظ http://nabiyollahhaghighat.blogfa.com

ازطرف دیگربازبا افتخاریک تالشم وهمیشه خداوندیکتا راشاکر بوده ام که مرا دراین نقطه از خاک پاک سرزمین مقدسم آفریده است.هم به خاطرمواهب طبیعی آن وهم به خاطر این که تالشان مردمانی به راستی خونگرمند و نجیب واین گفته فقط زبان حال من تالش نیست بلکه همسایه های بزرگوار سرزمین تالش هم همیشه به این نکته اشاره داشته اند.با این توضیحات باید عرض کنم که اگرمنظور از تالش اهورایی این باشد که تالش اسلامی نیست واین صفت نوعی تبری از اسلام باشد سخت با آن مخالفم.اماقبل از آن که بیشتر بگویم دوست دارم سوالی داشته باشم از دوست بزرگوارمان آقای آنایوردم که منظورایشان ازاین که فرموده اند:"این گالش های سکولومذهب "چیه؟

سلام دوست خوبم / خیلی خرسندم که نظرات گرانمایه شما مزین وبلاگ ام شد.
من هم دعا میکنم این دوستانی که این واژه "تالش اهورایی" را بکار میبرند در ته دلشان عنادی با دین برحق اسلام نداشته باشند.
بهرحال "حب الوطن من الایمان" است واینکه هم دین و هم وطنتان را به یک چشم مینگرید نشان از رشد وبلاغت عرفانی شما را میرساند.
بااین ایده وتفکراست که میشود درکنار هم ماند وباهم اندیشید.
درآن مورد هم باید بگویم بنده تابحال با کمال احترام با این دوستم مناظره کرده ام واینکه چرا ایشان از این کلمه ی زشت و توهین آمیز استفاده کرده اند باید پاسخ شمارا بدهند.
با تشکر از حضور ونظری که بیان داشتید. براقوربون

اسفندیاراقاجانی جمعه 24 بهمن 1393 ساعت 11:13 ب.ظ http://sfandiar91.blogfa.com/

با عرض سلام و ادب
انتشار اخبار مربوط به برداشتن مجسمه فردوسی در شهر سلماس و تغییر نام این میدان به انقلاب برای من بسیار تعجب اور می باشد و من وقتش را ندارم برم تحقیق کنم ببینم این اشخاص چه کسانی هستند و چرا این کار را کرده اند .
به نظر من این کارعلاوه بر توهین به علم و دانش و حکمت توهین به هویت ملی ما ایرانیان هست.

بسیار کار نکوهیده ای هست و نکوهیده تر از ان هم که با نام انقلاب جایگزین کرده اند .
من در حیرتم والله ............

دوست گرام خیلی خوش آمدید.
برای ما ایرانیان اعم از همه اقوام ،زبان نباید عامل جدایی باشد . ایران دوستی و ایران خواهی وطن خواهیست ونه نژاد پرستی وقومیت گرایی. فرقی برای ما ایرانیان بین فردوسی و حافظ وسعدی و شهریار نباید باشد. من اگر مثلا شهردار تالش بودم مجسمه شهریار ترک زبان را هم در یکی از میدان های شهر نصب میکردم و هر شاعری دریک میدانی. اینان سرمایه های عظیم معنوی و هویت فرهنگی ما ایرانیان را تشکیل میدهند. هرکسی این عزیزان را دوست نداشته باشد نه هویت ایرانی دارد نه هویت اسلامی . باید در هویت اینان مشکوک بود.
متشکرم اسفندیار خان عزیز و دوست داشتنی ام . زنده باد ایران و ایرانی ، پاینده باد اسلام و قرآن.

فریدون فیض زاده شنبه 25 بهمن 1393 ساعت 03:11 ب.ظ http://fereidounfeiz.blogfa.com

درودبرشما جناب آقای نعمتی کرفکوهی عزیز.مطالب گرانسنگ حضرتعالی رامطالعه نمودم تلاش ذهنی مثبتی داری که ستودنی است وچه شیوامطالبی که باطنز همراست حقیربه این پنداراست که اصل زحمت وکوشش وکم نگذاشتن درطریق هدف،که همانا،شناساندن قوم دلاور تالش است.نه تنها بی مقدارتر ازایصال به مقصود نیست بلکه گاه ارزشمندتراست.قلم طنزت را می ستایم.
دررفاقت رسم ماجان دادن است
هرقدم راصدقدم پس دادن است
هرکه برماتب کند جان می دهیم
نازاوراهرچه باشدمی خریم.

درود جناب فیض زاده گرامی.
برایم بسی مایه خرسندی ست که شما را در سرای بی ادعای حقیرانه ام می بینم. اینجا سرای تالشان،گیلکان و همه اقوام غیور ایرانیست. اقوامی که با دلیری خود همچنان ستونهای استوار سرزمینی هستند که ما امروز آن را با نام "ایران " میشناسیم و عشق زندگی دراین سرزمین همواره بر قلبمان موج میزند.
متن کامل پیامتان را مطالعه نمودم وبرایم قابل تأمل و اندیشیدن است. همچنین از ابراز لطف بر کران شما درحق حقیر بی نهایت سپاسگزارم.
مقتضی ست اگر مطالبی در ذهنتان در باب مطالب حقیر متبلور است ما سراسر گوشیم . ممنون از حضور متفکرانه شما

تبسم نور یکشنبه 26 بهمن 1393 ساعت 01:13 ب.ظ http://tabasomenoor.blogfa.com/

خدایا!

هنگامی که ثروتم دادی،خوشبختی ام را نگیر.

هنگامی که توانایی ام دادی، عقلم را نگیر.

هنگامی که مقامم دادی، تواضعم را نگیر.

هنگامی که تواضعم دادی عزتم را نگیر.

هنگامی که قدرتم دادی، عفوم را نگیر.

هنگامی که تندرستیم دادی، ایمانم را نگیر.

وهنگامی که فراموشت کردم، فراموشم نکن!!

********
سلام و ممنون از حضورتون...

سلام- سپاس

هر که ما را یار شد ایزد مر او را یار باد

هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد

هر که او در راه ما خواری نهاد از دشمنی

هر گلی کز باغ وصلش بشکفد بی خار باد

در دو عالم نیست ما را با کسی گرد و غبار

هر که ما را رنجه دارد راحتش بسیار باد

وفا کنیم ملامت شنویم خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن.

میشبن دوشنبه 27 بهمن 1393 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام برادر بزرگوار بی ادبی بنده رو ببخش

وقت نمیکنم سر بزنم هر وقت میام حتما به وبلاگ شما هم

سر میرنم

سلام خواهر خوبم

دور از جون ، شما سرتا پا ادبید و ادب شما برایم بسی آموزنده.

خداببخشد شما لطف دارید خداوند سایه خواهری شمارا از سرم کم نکند.

فریدون فیض زاده شنبه 2 اسفند 1393 ساعت 10:50 ق.ظ http://fereidounfeiz.blogfa.com

درودخداوند برشما برادربزرگوارم جناب اقای نعمتی عزیز.
ازحقیر خواسته بودید که اگرنظری دررابطه بامطالب وبلاگ داری ارا.ه نمایم.لذا حقیربعداز مطالعه تمام یادداشتهای گرانسنگ جنابعالی وهمچنین کامنت های دوستان، به این نتیجه رسیدم که یکی ازپستهای وبلاگم به نام انسان ومعبود راجهت پارهای ازنظرات دوستان برای آن فرهیخته گرام ارسال نمایم.باشد مرضی درگاه ایزدمنان قرارگیرد.

انسان مذهب راساخت.اما مذهب نتوانست ،نخستین مذهب ادم،ادمیت بود ونخستین وکاملترین کتابش،خرد ونیروی تعقل واندیشیدن.معجزات پیامبران عظیم الشان واولیاء خاص پروردگار،هیچ وقت تکرار نشدند.اما معجزه ی نیروی خرد واندیشه ی انسان را می توان هرروز درپیشرفت انها ببینیم که ناشناخته های علم راشناسایی وکشف کرده باید گفت انها خداوند رادرخود پیدا کرده اند.

درره معشوق ماترسندگان راکار نیست.

جمله شاهانند انجا،بندگان رابار نیست.

گرنهی پرگار برتن تا بدانی حدما.

حد ما خود ای برادر لایق پرگار نیست. ( دیوان کبیر)

درروایات داریم کسانی که خداوند لایزال راعبادت می کنند به چند گروه تقسیم می شوند که هرکدام از گروه ها یک برداشتی از نوع عبادت وپرستش به پروردگارشان دارند.

دسته ای پروردگار خود را از روی ترس عبادت می کنند.

دسته ای دیگر،خداوند را به طمع بهشت عبادت می کنند.

ودر نهایت گروه دیگر،پروردگار را برای خود خالق عبادت میکنند.

لذا گروه اول را بردگان نام نهاده اند.چون انها خالق هستی را از روی ترس عبادت می کنند.

گروه دوم از عبادت کنندگان را تاجران نام نهاده اند چون به طمع رسیدن به بهشت،پروردگار راعبادت می کنند.

اما گروه سوم،پروردگار را بخاطر خود خالق هستی عبادت می کنند .این گروه ازعبادت کنندگان را،ازادگان نام نهاده اند.

بنابراین همه انسان ها،خداوند را یک جور عبادت نمی کنند وبرای یک چیز نمی خواهند.ما انسان ها،یک خالق داریم اما به انگیزه های مختلف به سوی او می رویم.یکی به خاطر حاجت های دنیوی وان دیگری به خاطر حوایج اخروی ودرنهایت دیگری نیز بدون هیچ توقع وچشم داشت وتنها به خاطر خالقش.لذا برخی از انسان ها،جزء حساب سود وزیان چیزی نمی شناسند،هرکس پروردگارش رادر مرتبه خود وبه قدر خود پیدا می کند .درنتیجه خداوند نیز هرکس راهمان طور که هست می پذیرد.

درود جناب فیض زاده، نکات قابل تعمق و تأملی را برای اندیشیدن،ارسال نموده اید.
بساکه اندیشه ورزی و تفکر،خود از بالاترین عبادتهاست واگر عبادت خارج از مدار تفکر وتعقل و خردورزی باشد به زحمتش نمی ارزد. پیامبران برای انجام کارهای خارق العاده فرستاده نشده اند بلکه درخواست معجزه همواره از سوی مردم عوام ونادان و جاهل بوده بجای اینکه از پیامیران،این روشنفکران زمان خود ، راه تعقل و تفکر را جستجو نمایند از آنان معجرات را درخواست میکردند!! تازه بعدازانجام معجره هم باز طفره میرفتند.
البته فرمایشات شما متین ولی باز با خدا معامله کردن، حالا دنیا را خواستن یا آخرت را درصد سوددهی اش بیشتر از معامله با بنده خداوند است. درآن دو نوع عباداتی که اشاره فرموده اید فقط نکته مهمش این است که فرد خواسته هایش را از خداوندی که در ذهنش متبلور است طلب می نماید ومنکر خداوند نیست.ولی تفکری که وجود خداوند را انکار میکند او هم خودش را فردی خردمند و علم گرا و واقعه نگر مطرح میکند وهرگز منکر خرد و اندیشه نیست و شاید هم خودش را از نظر داشتن خرد برتر از دینداران بداند. حال سوالی که مطرح میشود اینکه چطور خرد و اندیشه ی او، وی را به شناخت خداوند نرسانده و منکر وجود خداگردیده است؟!
جناب فیض زاده ی عزیز مکاتبات با شما و امثال شماها برایم سودمند است وهمواره منتطر نظرات جنابعالی هستم تا بر دانشم بیافزایم.
قدردان حضور اندیشمندانه شما هستم. با سپاس تا درودی دیگر بدرود.

سلام
آقای کرفکوهی آریایی ها اقوام مهاجر نبودند طبق تحقیقات تاریخی و ژنتیکی جدید ساکنین بومی ایران و مردمی که تمدن های چندین هزارساله شهرسوخته سیستان، جیرفت کرمان، سیلک کاشان ، مارلیک گیلان و ... ساختند آریایی بودند و اینکه آریایی ها از قففاز به ایران مهاجرت کردند یه نظریه رد شده و نادرسته مهاجرت آریایی ها از فلات ایران به اروپا و مناطق دیگه بوده نه برعکس .
نتایج تحقیقات ژنتیکی دکتر مازیار اشرفیان بناب هم که یکی از بازدیدکنندگان بهش اشاره کرده جالب و قابل توجه هستش ...

انایوردم خطبه سرا نگین تالش چهارشنبه 6 اسفند 1393 ساعت 09:53 ق.ظ http://khotbehsara.mihanblog.com

باسلام به خدمت مدیران محترم خله لون و میهنم ایران

اجازه می خواهم یاداورشوم با کشفیات دکتربناب دیگرفرضیه
اریایی بودن ازدرجه اعتبارافتاده است و باید به جای کلمه موهوم اریایی از کلمات اقوام ایرانی استفاده شود اری اقوام ایرانی سابقه تمدن حداقل ده هزارساله در این سرزمین دارندو در مخضرتاریخ
هخامنشیان در برابراین همه سابقه بچه دیروزی به خساب می اینددوستان اموزه های الهی را که همه فرزندان ادم و حواهستیم فراموش نکرده وخودرا با حرف های باطل شده فرزندان میمون سرگرم نکنیم
لب مطلب را از خالق خودبشنویم که می فرماید ان عندالله اکرمکم اتقیکم
واما برای حقظ هویت خود ضمن احترام به هویت دیگران ازهویت خودودیگران دفاع نماییم
روز چهانی زیان مادری گذشت ولی دوستانیکه گویا نگرانش بودند لام تا کام سکوت کردند

سلام/ خوش گلدی قارداش.
با این کامنت شما تا حدود زیادی موافقم و خط ومش وبلاگ خله لون بر همین مبنا می باشد. اقوام ایرانی.
ولی امروز بعضی حرکات، وحدت ملی و ایرانیت مارا نشانه گرفته و هرقومی دوست دارد صرفا فرهنگ و زبان خودش را مطرح کند! به نام " ایران " و زبان فارسی که زبان ملی ماست بی حرمتی میشود.
به فردوسی بی حرمتی میشود واین بی حرمتی خدای ناکرده گریبانگیر سایر شعرای هر نقطه از خاک این مرز پرگهر را هم بگیرد وچه بسا فردا هم بگویند ما آریایی نیستیم واز نام " ایران " هم خوشمان نمی آید باید نامش بگذاریم مثلا ؟؟؟!!!!!
آریایی ها هم از اقوام کهن این خاک بودند که امرور نام " ایران " بر جایی مانده از آنان است.
باید در کنار دیانت و کلام خداوند به وحدت ملی هم بیاندیشیم وگرنه اقوام صرفا در عراق و افغانستان و سایر ممالک هم زندگی میکنند و اکنون وحدت ملی شان از طریق دینگرایان افراطی از جمله داعش و طالبان و غیره در حال تهدید است.
نمونه اش کشور لیبی است که امروز دارد از نقشه جهانی حذف میشود و کشوری بنام لیبی شاید در آینده نخواهیم داشت.
قومگرایی و مذهب گرایی بدون توجه به "ملیت" برای مردم جزء رنج و جنگ و خونریزی نتیجه ی دیگری نخواهد داشد.
بنده وبلاگ نویس حرفه ای نیستم و زیاد این روزها وایامی که در رادیو تلویزیون مطرح میشود را دنبال نمیکنم واصلا از این روز "روز زبان مادری "که شما نام بردید اطلاعی نداشته ام و پیرو خط صدا وسیما هم نیستم. ممنون از حضور شما

دوستدار تالش و گیلک شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.medpubre.persianblog.ir

با همه نوشته شما موافقم منتها با بعضی قسمتهایش زاویه دارم.
1- عجب حکومت دادگستری بوده که یک کفشگر می توانسته نصف و یا به روایتی ثلث هزینه یک ارتش امپراتوری را بدهد.
2- می خواسته پولی را بدهد یا بهتر عرض کنم رشوه دهد که فرزند نه سواد که کاتب مخصوص شاه شود( رئیس دفتر شخص اول ممکلت). از شما می پرسم در کجای دنیای امروز بدون هزاران فیلتر کسی به همچین مقامی می رسد( نگاه کنید به تحقیقات دکتر بختیاری در این زمینه)
3- پیروان مزدک معتقد بودند که در همه چیز بایستی اقساط صورت گیرد. زمین ، احشام و زن. یک چیزی تو مایه هیپی های دهه 60 و 70 در آمریکا. تا جایی که می دانم بسیاری از این هیپی ها یا دستگیر شدن و یا به ضرب گلوله کشته شدند. شما انتظار داشتید با یکی مثل چالرز مانسون چه رفتاری صورت گیرد؟
4- نوشیروان خوب یا بد در مجموع فرمانروای عادلی بود حاضر شد پول یک کفشگر را بخورد( می توانست مصادره کند) و یا مثل شاهان قاجار لقب فروشی کند. حاضر نشد برای ایوان کاخش خانه یک پیره زن را نابود کند( هم خواجه نظام الملک و هم مورخین دیگر روی این مطلب تاکیید دارند) .حدیث نبوی افتخار می کنم که در زمان ملک عادل متولد شدم هم ساخته رضاشاه نیست در چندین کتاب از جمله نصیحه الملوک آمده است.
با همه احترام به شما نخستین کسانی که سعی می کنند نوشیروان را بد نام کنند افرادی هستند یا پیشینه حزب توده و بچه های آنها که امروزه تحت عنوان پانهای قومیتی فعال هستند. ان شاءالله از نقد بنده دلگیر نشده باشید.
نکته دیگر خطاب به برادر عزیزم دارم. دوست عزیز هر کسی که دوستدار هخامنشیان هست که لزوماً با زبان شما مشکل ندارد!!!. خواهش می کنم این خط کش قومیتی را بردارید. اینکه هخامنشیان و صفوویه چه زمانی آمدند از ارزش و خدمات آنها کم نمی کند.

ازحضورتان دراین تارنما ممنونم. تاریخ وتمدن ایران زمین دارای دودوره قبل از اسلام و بعدازاسلام می باشد. افراطی گری است که فقط اندیشه ی پویای خویش را به باستانگرایی معطوف بداریم و دست آورد ایرانیان را در بعداز اسلام نادیده بگیریم. اگرظلم وستم و نابرابری حکومت زرتشتی پادشان ساسانی نبود محال بود ایرانیان به این سادگی و بدون مقاومت، دینی را بپذیرند که هیچ شناختی ازآن نداشتند. شما بجای اینکه از مردم ایران بنویسید دارید از حکومتها دفاع میکنید.خوب بود کمی هم از نحوه پیدایش پادشاهان می نوشتید. ظهور دو مذهب (مزدک و مانی ) گرایش مردم ایران به آن مذاهب خود دال بر ناعدالتی پادشاهانی بود که مذهب زرتشت را آلت دست حکومت خود کرده بودند.
حزب توده کثیفترین و لجترین حزب از احزاب تاریخ ایران بود وخیانتهای آنان و وابستگی آنان به بیگانگان برکسی پوشیده نیست.کمونیسم آمد با شعار عدالت ،جلوی آزادی اندیشه ی بشر را گرفت وبه همین خاطر زود شکست خورد و دمش را گذاشت کول اش و دررفت.
در میان پادشاهان ایران شاید کریمخان را بتوان قدری عادل دانست وآن هم به جهت اینکه ادعای پادشاهی نداشت.
نظر من این است بجای اینکه بیاییم همدیگر را نقد کنیم و زاویه نظرات را بیشتر نماییم، به مشترکات فکری خود بپردازیم. با بحث وجدل راه انداختن به نتیجه ای نمیرسیم. حتما گروهی با نظریه من موافق اند و گروهی با نظریه شما، ولی اصل دمکراسی چیز دیگری میگوید. حتما نباید همه ی نظرات همدیگر را بپذیریم . بار دیگر از حضورشما ممنونم واز اینکه خودتان را دوستداران گیلک و تالش معرفی کرده اید صددرصد با این عنوان موافقم . بنده اهل شهرستانی هستم که قرنها دو قوم گیلک وتالش با هم نه در کنارهم ، بلکه در دل هم زندگی میکنند. شهرستان فومن گیلان.تا درودی دیگر بدرود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد