سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

طیفون!


http://s5.picofile.com/file/8134961818/Untitled.png


طیفون، کلمه ای گویشی یا واژه ای مستقل؟  

بنام خداوند سخن آفرین

رضا نعمتی کرفکوهی

قبل از ورود به این مقال باید یادآور شوم، حرف «ط»  بر اساس فرهنگ لغت استاد عمید، نوزدهمین حرف یا (بندواژه) از حروف 32 گانه ی زبان فارسیست که "طا" تلفظ میشود.در حساب ابجد « 9 » به شمار می آید.این حرف هرچند مخصوص زبان عربی است ولی در چند کلمه ی فارسی بجای « ت » استعمال شده است. ( مثل طوفان- اطاق- طوس- طارم و... 

در فرهنگ عمید، توفان وطوفان دقیقا به هردو شکل اش وارد شده ودارای یک معانی مشترک میباشند. بنابراین اشکال گویشی اش که ( تیفون – طیفون ) میباشد را هم میتوان بر اساس آن، به هردو شکل اش نوشت.بر مبنای این، کسی را نمیتوان مورد مواخذه قرارداد که توچرا توفان را طوفان نوشته ای، یا تیفون را طیفون.چون نوشتن در هر دو صورت آزاداست.

ولی  برای حرف «ظ» این مصداق حاکم نیست.بعدازط دسته دار، حرف«ظ» بیستمین حرف از حروف الفبای فارسیست ودر حساب ابجد 900 به شمارمی آید،این حرف فقط مخصوص زبان عربیست وبه هیچ وجه در لغات فارسی بکار نرفته است.یعنی هرکلمه ای که حرف « ظ» درآن بکار رفته باشد ذاتا عربیست ونمیتوان آن کلمه را فارسی دانست.

حال چند نکته در باب زبان و همچنین زبان فارسی (به نقل از وبسایت انشای 20)

زبان :

زبان را طرح نظام وارده یا دستگاه ارتباطی پیچیده ای با ساختمان انتزاعی میتوان فرض کرد که در گفتار ونوشتار تظاهر میکندوبا نوعی رفتار اجتماعی همراه است. زبان یا در نشانه های صوتی یا در نشانه های نوشتاری متجلی میشود. زبان اگر در نشانه های صوتی آشکار شود، زبان گفتاری و اگر در نشانه های نوشتاری  آشکار شود، زبان نوشتاری نامیده می شود.

زبان فارسی:

زبان فارسی از خانواده ی زبان های ایرانی و زبان های ایرانی از خانواده زبان های "هند و ایرانی" است. زبان های هند و ایرانی نیز از شاخه زبان های "هند و اروپایی" است. زبان های هند و اروپایی یکی از خانواده های مهم زبان بشری است که شاخه های گوناگون آن در سراسر اروپا و قسمت پهناوری از آسیا، آمریکا، اقیانوسیه و آفریقای جنوبی پراکنده شده است.

از آنجا که زبان، پدیده ای اجتماعی است و نمی تواند صورت ثابت و واحدی داشته باشد و همواره به تبع دگرگونی ها و تحولات اجتماعی دستخوش تغییراتی می گردد، در هر دوره ای از تاریخ ، ویژگی هایی پیدا می کند که شکل آن را از زبان دوره ی پیش متمایز می کند. از این رو می توان در بررسی تاریخی هر زبان ، مسیر تحولات آن را از کهن ترین صورت دنبال کرد و تغییرات و تحولات و قوانین حاکم بر آن تحولات را در طول تاریخ تعیین نمود.

زبان فارسی مانند دیگر زبان های ایرانی، از قدیمی ترین صورت بازمانده ی آن، تا فارسی دری ، سه دوره ی تحولی باستان، میانه و جدید را پشت سر گذاشته است و زبان فارسی امروز دنباله ی طبیعی و صورت تحول یافته ی یکی از گونه های زبان فارسی میانه است و زبان فارسی میانه، خود صورت تحول یافته ی زبان فارسی باستان است.

زبان فارسی که به آن فارسی دری  نیز می گویند، زبان رسمی، اداری، علمی و ادبی ایران دوره اسلامی است و بیش از هزار و دویست سال قدمت دارد. آشکار است که فارسی دری نیز در عمر دراز خود تحولاتی داشته است اما این تحولات تا آن اندازه نیست که ما امروزه  سروده های شاعران قرن سوم و قرون بعد را به هیچ وجه نفهمیم و زبان فارسی امروز را زبانی به کلی جدا و متمایز از زبان رودکی و فردوسی بدانیم.( بنقل از سایت انشای 20)

تالشی، زبان است یا گویش؟

تالشی بی شک یکی از زبانهای اصیل ودیرپایی است که سابقه اش قریب سه هزارسال قبل از ورود آریایی ها به سرزمین فلات قاره (ایران کهن) می باشد.تاریخ وتمدن قوم کادوس باستان این کمک را به ما میکند تا ما با جرأت بتوانیم بگوییم تالشی ازکهن ترین زبان ایرانی است که قدمتش به بیش از ششهزار سال میرسد. حال زبانی با این همه سابقه ماندگاری چگونه میتواند صرفا یک گویش باشد؟.

حتی اقوامی که با ورود آریایی ها به ایران مهاجرت کرده اند آنها هم صاحب زبان بوده اند. وقتی صحبت از زبانهای ایرانی میشود در این جمله تمام اقوام ایرانی را شامل میگرد که فارسی هم یکی از همین زبانهاست.

تفکری که میگوید فقط فارسی زبان است وسایرزبانهای قومی گویشی از زبان فارسیست تفکری نابجاست. بدلیل اینکه همه این زبانها شاخه ی یک تنه هستند وشاخه نمیتواند تاثیرپذیر  شاخه ی دیگرباشد چون همه ی شاخه ها از یک تنه آب میخورند. بنابراین بطورقطع میتوان گفت زبان تالشی در کنار سایر زبانهای ایرانی ازشخصیت زبانی برخورداربوده وهست.

ولی از آنجا که زبانها هم مبتلا به عارضه دگرگونی میشوند،هیچ یک از زبانهای ایرانی از اعصارگذشته تا به امروزرا نمی توان بکرولایتغیردانست. دگرگونیهای اجتماعی نه فقط درزبان فارسی بلکه در کلیه زبانها تاثیرگذاربوده است. حال ما چگونه میتوانیم بگوییم زبانی به صورت مادر از گذشته های دورتا به امروز پایدار مانده است؟ در حالی که ما بجزء زبان فارسی،حداقل از 500 سال قبل سایرزبانهای  ایرانی از جمله تالشی بی خبریم.زیرا اثرمکتوبی ازپیشینه آن زبانها به جای نمانده است تا با استناد به آن بفهمیم مثلا زبان تالشی در 5 قرن پیش چه واژه هایی را با خود داشته وچگونه تلفظ میشده است.

بنابراین ما از پیشینه زبان تالشی اطلاعی کامل نداریم.فقط تنها سندی که میشود تعدادی از واژه های شبیه واژه های تالشی امروزی را درآن یافت، زبان اوستایی است.این زبان هم بنابه نظرات گوناگون، زبانیست پیدایشی ودر مقطعی از تاریخ آشکار شده است.به غیراز واژه هایی که به تالشی شباهت دارد واژه های مختلف وگوناگون دیگری نیز درآن یافت میشود که کاملا نمیتواند معرف زبان تالشی درآن مقطع تاریخی باشد.

شواهد نشان میدهد،همان تحولاتی که درهزارواندی سال قبل تا به امروزدر زبان فارسی رخ داده است کماکان در سایرزبانهای ایرانی از جمله تالشی هم رخ داده است. ولی میتوان درصد تغییرات درزبانهای قومی در دوران تحولات را به اندازه زبان فارسی ندانست که تالشی هم از این قاعده مستثنی نیست. 

در بخشی اززبان تالشی کلماتی که جنبه اسمی وصفاتی دارند کماکان به لغاتی برمیخوریم که از لحاظ گویشی دگرگون شده اند. اینها اصالتا کلماتی هستند که به زبان تالشی وارد شده اند. مثل کیتاو(کتاب)، موارک (مبارک) مَشَوَه (مشربه عربی) زَمَت (زحمت عربی)و... اینگونه کلمات چون وارداتی اند،به صورت گویشی تلفظ میشوند. گویشی تلفظ شدن واژه های وارداتی، اشکالی در زبان تالشی بوجود نمی آورد کما اینکه کلمات گویشی در همه ی زبانها حتی فارسی هم وجود دارند.در زبان اقوام از جمله تالشی واژگانی به صورت گویشی تلفظ میشوند که ذاتا وارداتی اند.در زبان تالشی هیچ یک از کلمات اصیل تالشی به صورت گویشی تلفظ نمی شود، مگراینکه وارداتی باشند.

نکاتی چند در باب طیفون.

 طیفون یا تیفون واژه ای است که در حال حاضر در زبان تالشی کماکان تلفظ میشود. در نقاطی ازتالش جنوبی( جنوب فومنات) تیفون را توفیون، تلفظ میکنند.در تالشی کلمه ای دیگری نیز وجود دارد که کار همان تیفون را انجام میدهد وبا طیفون هم معناست که آن "غزری" است. شواهد نشان می دهد که واژه ی "غزری" کهنترین واصیل ترین واژه ی زبان تالشی باشد. به دلیل اینکه این واژه درمیان سایر اقوام ایرانی تلفظ نمیشود ونیزاینکه این واژه در حال حاضرفقط در زبان مردمان کهنسال قوم تالش گاها جاری میشود.دلیلی براصیل بودن این واژه در میان مردمان این قوم می باشد.

حتی در بعضی از نقاط تالش نشین این واژه روبه فراموشی رفته است. جوان سالان با این واژه هیچگونه آشنایی ندارند.اما قضیه تیفون با غزری فرق دارد. ما اگر از یک بچه ی 10 ساله تالشی وحتی غیرتالشی بپرسیم تیفون چیست،اوسریعا واژه ی توفان به ذهنش خطورمیکند وبا استناد به آن مفهومش برایش آشکارمیشود.اینکه اساسا وبدون شک بگوییم تیفون واژه ای مستقل تالشی واصیل است وبه آن وارد نشده است شاید قدری عجله کرده باشیم.زیرا مشاهده شده مردمانی در اقوام مختلف از دریای مازندران گرفته تا نقاط مرکزی تا سواحل خلیج فارس وجنوب ایران، توفان را تیفون تلفظ میکنند.آنان معتقدند طیفون همان طوفان فارسیست ومستقل ازآن نیست.منتهی می گویند با گویش خودمان تیفون تلفظش میکنیم. ولی اگر بخواهیم بنویسیم،توفان مینویسیم.اینان اکثرشان مردمانی فارس زبانند ومثل تالشها توفان را تیفون تلفظ میکنند. 

بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که توفان فارسی هم مثل مشربه عربی در مقطعی از تاریخ، وارد زبان تالشی شده باشد، که آن یکی مَشَوَه تلفظ شده این یکی طیفون. واژه های عربی راهی جزء اینکه از طریق زبان فارسی وارد زبان تالشی شده باشند وجود ندارد.چون تالشها در طول تاریخ هیچ ارتباطی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با عربها نداشته اند.

نکته ای دیگر اینکه نگارنده در هیچ کجا ودر هیچ پست وکامنتی نگفته است که توفان واژه ای عربیست وما ازعربها گرفته ایم. گفته شده تعدادی از کلمات تالشی عربی اند وهمانگونه که زبان عربی در فارسی نفوذ پیدا کرده در تالشی هم راه پیدا کرده است. مثالهایی را هم ذکرکرده ام ولی درآن مثالها واژه ی طوفان بکارنرفته است.

نظر بنده دراین باب این بوده وهست که طوفان واژه ای ایرانی و فارسیست که تیفون شکل گویشی آن میباشد. هرچندهم  بعضی ازکلمات گویشی ما درچند کشوردیگرجهان نیزتلفظ گردد. این موضوع برای ما سند نمیشود که ما بیاییم ریشه ی واژه های فارسی وتالشی خود را درآن سرزمینها جستجوکنیم. زیرا سابقه ی تمدنی ما ازآن کشورها ومناطق به مراتب بیشتراست.

هرچند پدیده زبان مقدم بر تمدن بشری است ولی این تمدن است که فرهنگ بشری که زبان بخشی از آن است را به نسلهای آینده تاریخ معرفی میکند.این تمدن است که آثارزبانی یعنی رسم الخط پیشینیان را به ما نشان میدهد. بدون مراجعه به تاریخ تمدن بشری ما ازکجا باید بدانیم مثلا مردمانی در فلان صحرا یا فلان جزیره مطروکه زندگی میکرده اند و زبانشان آنگونه بوده است.

پژوهش در باب زبان ها اگربدون در نظر گرفتن سوابق تمدن بشری باشد، نهایتا منجر به این میشود که ما به دنبال ریشه یابی واژه ای مثل توفان که اصیلترین واژه ی ایران کهن است به سراغ کشورهایی برویم که هیچ پیشینه ی تمدنی درتاریخ ندارند.اینگونه تحقیقات ناخواسته به فرهنگ وادبیات ملی و قومی ما خدشه وارد خواهد کرد.

توفان و تیفون دو کلمه ی همزاد و هم ریشه اند.مگرمیشود یکی توفان باشد و فارسی ودیگری تیفون باشد وتالشی؟یکی طیفون باشد وتالشی اما ریشه اش در سرزمینهای دیگری  باشد؟!واین یکی طوفان باشد وفارسی وریشه واصالت ایرانی داشته باشد؟ پس اگر چنین باشد ما باید ریشه ی توفان را هم در آن مناطق بجوییم!

پس چه شد این هم پافشاری کردن بر سر اینکه توفان یک واژه ای اصیل ایرانی است؟ آیا این هویت بخشیدن به زبان ملی و مادری ماست؟ آیا اینگونه تحقیقات زبان مادری ما را از بن و ریشه خالی نمیکند؟ چگونه میشود ما هفت هزارسالگان ریشه کلمات ما در بین سرزمینی باشد که سابقه ی تمدنی آنان برایمان نامشخص است؟!

اینها همه سوالاتیست که از خوانندگان معزر درخواست داریم که ازاطلاعات خودشان ما را بی نصیب نگذارند.

درپایان من هم با این زبان نوشتاری (انشائی!) خودم فقط این را میگویم که بیاییم اندکی محتاط باشیم تا اشتباهی به تاریخ برده نشود. من نظرم را به آرای خوانندگان محترم می سپارم وهرگز بر روی آنچه که در این مقال یادآور شده ام مهرحق نمی زنم. پیوسته منتظرآراء ونظرات دوستان هستم که بقول معروف: همه چیز را همگان دانند. روزوروزگار برهمگان خوش. 

1-عکس طیفون از وبلاگ طراحی طیفون

نظرات 14 + ارسال نظر
ویژه شاندرمن سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 08:46 ب.ظ

سلام
خدا شمه ویرها ببو
همیشه قلم بژنه

درود بر جوان رعنا وشاخ شمشاد شاندارمین. جناب مهندس منفرد.
خیلی خیلی خش اومیره. روکه ته یا درومیره
خدا اشته پشت وپناه ببو همه جا کو عزیزه نازه زوئه.
جانه رو هنی چمه ور برا / گالیشی مآوج هته درا.

صحرائی چاله‌سرائی چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 12:27 ق.ظ http://deran52.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
به دران تشریف آوردید و نوشته بودید:

سلام و درود
براجان اشته ام عکسون ویندمه. بنازم به اشته ام ذوق هنری. واقعا خدایی عکسن بی نظیرینه.
ما را با این عکسهای زیبا به یاد خدا انداختی که چگونه حضرت رزاق برکتش را به ما ارزانی داشته است. انشاالله خدا در یادت باشد. هنی درام اشته سرا

در پاسخ بایستی به حضور شما عرض کنم:
مانند همیشه به دران خوش آمدید.
شما لطف دارید. و از لطف شما به حقیر و دران صمیمانه سپاسگزارم.
معتقدم عکاسی هنری است که هنر خدا را بازتاب می‌دهد. هر عکاس و هر عکس هنر خداست. اما عکاس با انتخاب یک سوژه از بی‌نهایت سوژه که خدا خلق کرده،‌ آن را با لنز دوربینش مهار و در قاب محصور می‌کند و بدین سان در چشم نظاره‌گر و بیننده جلوه‌اش تماشایی می‌شود.
تمام هستی تابلو و تابلوهایی‌اند که هستی‌آفرین با سرانگشت ازلی خویش ترسیم کرده است.
دوست خوب و نادیده من آقای نعمتی کرفکوهی عزیز!
بیا پیرامون خویش را بنگریم و از زوایه‌ای دیگر به تماشایش بنشینیم، اندکی تأمل نشان می‌دهد که آفرینش چه زیباست.
باور بفرمایید ما چنان در زیبایی غرقیم که آن را درک نمی‌کنیم و فقط به هنگامی که از آن دور می‌شویم شاید کمی متوجه بشویم.
شاید به عنوان تفنن به صید ماهی رفته باشید. دیدی وقتی ماهی در قلابت گرفتار می‌شود و از آب بیرون می‌افتد چه پرپر می‌زند؟! این حقیر فکر می‌کند اینجاست که تازه متوجه می‌شود آن آب چه نعمتی بود که از دست داده است.
ما نیز چنانیم. اما از خدا می‌خواهیم همواره آنی و کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکند. تا از راه به بیراه نرویم.
باور بفرمایید در این سفر وقتی به میان شالیزارها می‌رفتم با تمام وجود زیبایی و جلوه و جلال و جبروت حی سبحان و قادر مطلق را استشمام می‌کردم. شالیزارهایی طلایی با عطری دلاویز و رنگ و رخساری دلگشا با رقص موزون و درم درم خویش استقبالت می‌کردند و گویی با زبان بی‌زبانی به تو می‌گفتند که به خود آی که بیهوده آفریده نشده‌ای.
...

سلام دوست عزیز
خیلی خیلی خوش آمدی
باید زد به تخته که نگارش شما هم مثل عکاسی تان خیلی زیباست. مرا به غبطه خوردن انداختی با این شیوه قلمزنی.ایکاش منهم میتوانستم مثل تو بنویسم.
خیلی هنر میخواهد تا انسان خدا را در نظرش زیبا ببیند، ومن این هنر را با توصیفات زیبایی که در پیرامون طبیعت به قلم رسای تان وصف نمودید در وجودتان مشاهده مینمایم .از اینکه مرا به معنویات سوق می دهی ممنونم جناب صحرایی عزیز.
من هم مثل همان ماهی، تشنه ی شنیدن حرفاتم داداش.که با نشنیدنش پرپر میزنم
نظرگاه وبلاگم دربست دراختیارتان است هرچی وهرچقدر خواهی بنویس که من چشم بسته منتشرش میکنم. خدا ته بداره
جانه رو هنی چمه ور برا/ گالیشی مآ وج هته درا

کادوس ماسوله رودخان چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 12:00 ب.ظ http://kados2.blogfa.com/

درودو سپاس شاعر دردمند و دوست گرامی من جناب نعمتی
بسیار خوشحالم از اینکه دوستان تالش من برای زیبا ساختن هرچه بهتر زبان تالشی تلاش های خستگی ناپذیری دارند . از اینکه گهگاه به کلبه ما هم سرمی زنید و مارا سرافراز می نمایید و به نوشتن برای تالش تشویقمان می نمایید سپاس ویژه دارم . شکافتن واژه ها و پی بردن به ریشه و تاریخ آن برای من کاری دشوار است اما بدون اینکه داوری بر درستی یا نادرستی شکافتن واژه ها نمایم می گویم همچنانکه ما آدمها نمی توانیم درزندگی دورخودرا دیواری بکشیم و خودرا بی نیاز ازدیگران بدانیم زبان هم به گمانم تا حدودی این حکم را دارد شاید درست آنست که در جایی از بند واژه ای بیگانه در واژگان استفاده نماییم که خودمان آن بند واژه را نداشته باشیم بدون داوری به اصالت طیفون یا تیفون یا واژه عربی یا تالشی یا فارسی بودن آن شاید تنها بنابه سلیقه ومیل خود دوست دارم واژه را به صورت توفان بنویسم تا طوفان بگذار طوفان هم چون نوشتن طهران به فراموشی سپرده شود .البته میدانم ما وشما هم نظر هستیم .شادکام باشید .

باسلام وبا سپاس از حضورصمیمانه ی شما دوست خوبم
نظرات جنابعالی را محترم می شمارم. چرا باید با شما هم نظر نباشم? .
بنده هرگز روی این موضوع پافشاری نکرده ام که حتما باید توفان را طوفان وتیفون را طیفون نوشت.از طرفی دیگر هیچگونه پافشاری هم ندارم که حتما باید حرف ط دسته دار حتی از واژگان فارسی حذف شود.
چون بنده صلاحیت ورود به این مسئله را ندارم که خودم را وارد دستورزبان فارسی کنم ونظر بدهم. زبان فارسی متعلق به تمام ملت ایران وزبانی ملی است. اساتید فرهنگستان ادب وزبان فارسی بایددر رابطه با حذف ویا ابقای بعضی از بندواژه های فعلی الفبای فارسی تصمیم بگیرند.
ولی همواره باید این سوال را در ذهنمان مطرح کنیم وبه دنبال جوابی منطقی برایش باشیم که آیا چند بندواژه ای که مختص زبان عربی است به چه منظور درجدول الفبای فارسی وجود دارند؟. وجودشان چه منفعتی وعدم وجودشان چه زیانی برای زبان فارسی دارد؟
آیا برای کمک به زبان فارسی وارد شده است یا برای تسخیر زبان فارسی؟
اگر جوابی قانع کننده وصحیح برایش پیدا نمودیم پس از آن میتوانیم با خیال راحت در متن نوشتاری زبان تالشی یا آنان را حذف یا مثل زبان فارسی در متن نوشتاری از آنان استفاده کنیم.
یکبار دیگر از حضور محبت آمیزتان سپاسگزارم.

آرمیتا شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 03:31 ق.ظ http://daan.blogfa.com

جالب بود.
به وب من هم سر بزن.
خوشحال می شوم نظرت را در موردش بدانم.
لینکم هم بکن. ممنون

dave یکشنبه 2 شهریور 1393 ساعت 10:31 ق.ظ http://www.dsbdm.blogfa.com

سلام بر استاد پیرم
با این همه همت و تلاش خسته نباشید سرد مرا در این روزهای گرم پذیرا باشید.
نکاتی جالب پس از مطالعه کافی و شافی پست شما به ذهنم رسید،همیشه با نحوه تکلم زبان تالشی خود جلو نروید شاید در جای دیگر هم این نحوه تکلم متفاوت باشد،مثلا غزری در زبان تالشی اسالم به معنی باد سرد زمستانی تعبیر می شود و به عکس گرمیج باد گرم بهاره است،در تالش غربی(غرب استان گیلان)کسی از تیفون یا توفان یا طوفان و ... شما استفاده نمی کند،شما توانستید حدس بزنید که دیرینگی زبان تالشی به 6 هزار سال می رسد درود بر شرفتان از کجا معلوم که تیفون شما در زبان عربی رسوخ پیدا نکرده؟تیفون که در زبان عربی هیچ ریشه ای ندارد!
مشوه هم همینطور!!شَرَبَ با مَشَوَه زمین تا زیر زمین تفاوت دارند،اسناد و مدارک دقیق و درست و بجا بیاورید با وهم و گمان نمی شود پیش رفت،به قول ملاصدرا فیلسوف مسلمان عزیز مراحل ادراک را برایتان شرح می دهم:
1-احساس.
2-تخیل.
3-توهم!
4-ادراک یا مندک.
جای خشنودی دارد که شما سه مرحله را پشت سر گذارده اید کمی شکیبا باشید به امید حق به ادراک این مسئله نزدیکتر خواهید شد!
به امید روزهای خوب.

رضا نعمتی کرفکوهی ( خله لون) یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 12:27 ب.ظ http://www.khleloon.blogsky.com

باسلام به خوانندگان محترم.
قبل از اینکه پاسخی به این دوست محترم من جناب dave بدهم لازم میدانم بازهم نکاتی را در پیرامون واژه ی طیفون یا تیفون یادآور شوم. از روزی که بنده دوبیت شعر سرودم ودرآن واژه ی تیفون را تصادفی و بدون انگیزه با ط دسته دار نوشته بودم، چپ وراست از طرف منادیان تفکر خاص، که به صورت شبکه ای هم عمل میکنند،مورد هجمه قرار گرفتم که ای داد ای هوار فلانی ( من )کهن ترین واصیل ترین واژه ی ایرانی را با حرف عربی ط دسته دار نوشته است.
او احساسی و تخیلی مینویسد. نوشته های او مبنای علمی ندارد. او فکر کرده طوفان واژه ای عربی است.ای داد ای هوار! زبان تالشی مرد. فلانی چون طیفون را با ط نوشته است زبان تالشی را نابود کرده وووو صدها کامنت در این طرف وآن طرف بر علیه بنده حقیر نوشتندکه توچرا توفان که اصل اصل ایرانی است را عربی نوشته ای. خودشان را محقق و پژوهشگر ونوشته های خودشان را تحقیقی، علمی وپژوهشی میدانند ونوشته های حقیر را حدسی و انشایی قلمداد می کنند. ادامه دارد

رضا نعمتی کرفکوهی ( خله لون) یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 01:33 ب.ظ http://www.khleloon.blogsky.com

ادامه 2
همان آقایی که سرسختانه نظرات خودش را علمی وتحقیقی میدانست وسایر مخالفان خودش را با تیغ شعار علم وپژوهش سر میبرید،وبعد از ماه ها پافشاری کردن بر روی اینکه توفان واژه ای ایرانی اصل اصل است ناگهان آمد در آخرین پست خود در وبلاگش، توفان و تیفون را از هم جدا نموده وتوفان را حدس زده که شاید چون زبان فارسی زبانیست جدید،توفان ممکن است از عربی گرفته شده باشد.ولی تیفون چون تالشی است ریشه در سرزمین سیبری دارد!!! جلاالخالق. دو کلمه ی همزاد وهمریشه( توفان و تیفون) یکی ایرانی از عرب گرفته شده!!! ودیگری ریشه در سیبری دارد!!!
شما هم ای خواننده ی محترم، نام این سر درگمی را تحقیق مینامید؟! همین آقای محقق نظرات خودش را علمی و پژوهشی میداند ومطالب ونوشته های حقیر را حدسی و احساسی و تخیلی . سوال اینجاست که مگر
هر حدسی را میشود بدون استدلال رد کرد؟! ادامه دارد

رضا نعمتی کرفکوهی ( خله لون) یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 03:19 ب.ظ http://www.khleloon.blogsky.com

ادمه 3
حال میپردازیم به کامنت برادر جوانم جناب dave .
محور تفکرات این برادر عزیز کاملا مشخص است که بر همان مداری میچرخد که نوشته های حقیر را احساسی وحدسی وغیر علمی قلمداد میکند. ولی این دوست ما هم بدون اینکه توجه ای داشته باشد که چه دارد مینویسد خودشان نیز با حدس و گمان به نقد مطالب بنده پرداخته است.
یعنی اول آمده مطلب بنده که سخنی است بر اساس کتوب تاریخی که گفته شده قوم تالش پیشینه ی ششهزار ساله دارد را حدس بنده تصور نموده است. در حالی که این حدس بنده نیست این بک واقعیت تاریخی است ودر کتوب تاریخی وارد شده که 3000 سال قبل از ورود آریایی ها به سر زمین فلات قاره در سواحل دریای کاسپین قوم کادوس میزیسته است. استناد بنده به یک واقعیت تاریخی است نه حدس و گمان و تخیل و توهمی که ایشان دارند به پیروی از ... به من نسبت میدهند.
بعد خودشان هم دارند با گمان حرف میزنند ومینویسند، از کجا معلوم تیفون شما در زبان عربی رسوخ پیدا نکرده؟ این سوال به نوعی توهم و تخیلی بیش نیست. خوب ایشون هم که ادعای علمی بودن مطالب خودشان را دارند، چرا دارند با تخیل حرف میزنند؟ اگر استدلالی دارند که تیفون وارد زبان عربی شده خب بیان نمایند. ادامه دارد

رضا نعمتی کرفکوهی ( خله لون) یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 04:27 ب.ظ http://www.khleloon.blogsky.com

ادامه 4
میپرسد از کجا معلوم تیفون شما وارد زبان عربی نشده؟ خب اگر شده بود که الان در زبان عربی تلفظ میشد. ولی عربها برای تیفون لغت جداگانه ای دارند.
می نویسد. اَشَربَ با مَشَوَه زمین تا زیر زمین فرق دارد. خودش هم نمی داند چه دارد مینویسد. ما بحثمان در باب اشرب نیست در باب " مشربه ی عربی و مشوه ی تالشی است که هر دو یکی هستند وهیچ فرقی باهم ندارند.ما با شکل ظرف کاری نداریم با اصل واژه کار داریم. این واژه از روز اول عربی بوده با نام مشربه وارد فارسی شده و تا آمده وارد زبان تالشی، شده مشوه.
بنده ی کرفکوهی برای یادگیری از کسی،توجه به سن وسال شخص ندارم ولی این بچه خودش هم نمیداند چه می خواهد به بنده بیاموزد.
در مورد مراحل ادراک (تخیل و توهم ) هردو دارای یک معانی هستند. ولی احساس خود به تنهایی نوعی ادراک است،دریافت است، فهم است. در منظر ملاصدرا ادراک دارای دو بعد است یکی درک حسی ودیگری درک عقلی. درک حسی همیشه به آدم راست و یا دروغ نمیگوید گاهی راست وگاهی دروغ میگوید.
مثلا اگر شما در 3 سطل آب بریزید، به اولی آب سرد ودومی آب ولرم وسومی آب گرم. و دست راست خودتان را در آب سرد ودست چپ خود را در آب گرم برای مدت 5 دقیقه بگذارید، سپس هردو دست خود را یکجا وارد سطل آب ولرم بکنید دستی که در آب سرد بوده به تو میگوید آب این سطل گرم است ولی دستی که در آب گرم بوده به تو میگویدآب این سطل سرد است. این عمل نشان دهنده ی این است که ادراک حسی همیشه قابل اعتماد نیست ولی گاهی همین حس چنان درکی به انسان می رساند که عقل خوابش را هم نمی تواند ببیند. ادامه دارد

رضا نعمتی کرفکوهی ( خله لون) یکشنبه 9 شهریور 1393 ساعت 05:22 ب.ظ http://www.khleloon.blogsky.com

ادامه 5
بنابراین اگر فرض مثال تشخیص دادیم که مقاله و مطلب شخصی احساسی و حدسی است، نمی توانیم بدون استدلال و برهان آن مطلب را رد یا قبول کنیم. شاید آن نظریه درست وشاید هم نادرست باشد.احساسی بودن نوشته ای حتما دال بر غلط بودن آن نیست. هر نویسنده ای به کار خودش که همان نوشتن است می پردازد. نویسنده قرار نیست برای هر سطر از نوشته اش دلیل وبرهان بیباورد و مطلب را بجود و دردهان خواننده اش قرار دهد. واو فقط قورتش بدهد. وظیفه خواننده نیز هست که استدلال بیاورد وبا استدلال خودش آن مطلب را رد یا قبول نماید.نوسنده همیشه مطلبش را حتما برای پذیرش خوانندگان خود نمی نگارد.گاهی میخواهد خواننده اش را به تفکر وادار نماید.
کامنت هایی که درآن توهین و بی حرمتی باشد مثل همین کامنت آقا داود عزیز که صراحتا به بنده گقته به ادراک آنچه که نوشته ای نرسیده ای! یعنی نمی فهمی چه نوشته ای، را کمتر کسی منتشر میکند. ولی بنده سخنی که آموزنده باشد با هر گونه ادبیات و دیالوگ که باشد می پذیرم ومنتشرش میکنم. ولی متاسفانه در این کامنت جز توهین چیز دیگری درش نبود.خدایا به ما فهم وادراک چگونه گفتن و چگونه نوشتن عطا کن.آمین

هانیه حسن زاده دوشنبه 10 شهریور 1393 ساعت 03:53 ب.ظ http://haniye-hasanzadeh.biogfa.com

سلام. جناب نعمتی عزیز و بزرگوار. پریسکه شما انتشار یافت و شما به انجمن بزرگ پریسکه سرایان گیلان پیوستید.
بسیار خوشحالم که یک فومنی دیگر به جمع ما پیوسته است. الهی مستدام باشیدو پریسکه سرا.
به امید دیدارتان در شهر خودمان فومن هستم. انشاله بزودی در همایش ملی پریسکه که قرار است در فومن برگزار گردد.
مانا باشید و بسرایید.بدرود

سلام دختر گلم و قناری نغمه سرای شهر من فومن.
به کلبه ی فقیرانه ام خوش آمدی.
از اینکه بنده حقیر را قابل دانستید و در گوشه ای از محفل بزرگ انجمن ادبی تان جای دادید بی نهایت خرسندم. امید وارم با پشتکارو همت استوارتان بتوانید فومن را دارالشعرای گیلان زمین کنید.

سیدیعقوب آل شفیعی دوشنبه 10 شهریور 1393 ساعت 05:51 ب.ظ http://http:/aleshafie.blogfa.com

برای شمای عزیز و دوست داشتنی آرزوی سرافرازی دارم

سلام و خیلی هم سلام بر استاد بزرگوارم.
به سرای حقیرانه ما خوش آمدید.
به جدت قسم که باز تورا من چشم در راهم هر از گاهان.

کادوس ماسوله رودخان سه‌شنبه 11 شهریور 1393 ساعت 12:28 ب.ظ http://kados2.blogfa.com/

سلام چَمه نازَه برا
اِشتع گیریَه گیلون موارک ، ایلاهی کع همیشَه دیلی خش بداری ،

سلام بزرگوار
به سرای ما خوش آمدید. ممنون از لطفتان

dave چهارشنبه 12 شهریور 1393 ساعت 03:23 ب.ظ http://www.dsbdm.blogfa.com

سلام خدمت کرفکوهی عزیز
امروز یکی از دوستان پیامی برایم ارسال کرد مبنی بر اینکه بنده در وبلاگ شما نظری در رابطه با واژه طوفان گذاشته ام،نمی دانم این شیطنت از طرف که بوده و ایشان چه خصومتی با بنده داشته آن پیام از طرف من نیست و نمی دانم هدف نگارنده از این کار چیست،من چند وقتی می شود که نمی توانم به اینترنت دسترسی پیدا کنم خواهشمندم آن پیام را حذف کنید یا تصحیح کنید که من نبوده ام،ممنون از لطف شما.

العجب!
چاره ای نیست یا باید بنارا براین گذاشت که هر دو تا کامنت را یک نفر فرستاده! یا یکی درست است ودیگری درست نیست.
در این فرضها حتما نمیتوان به این نتیجه رسید که اولی درست نیست ودومی درست است و یا اولی درست است ودومی درست نیست.
شاید هردو درست باشد شاید هردو غلط باشد. هردو با نام dave است. در این مواقع باید از ملانصرالدین کمک گرفت که در هنگام خواب دو لیوان آب که یکی پر ودیگری خالی بود در کنارش گذاشته بود. گفتند ملا چرا اینگونه ؟؟!!
گفت آن لیوانی که پر است بخاطر این است که شاید نصف شب تشنه ام شد. وآن لیوانی که خالی است برای این است که شاید نصف شب تشنه ام نشد!
بنابراین است نمیتوان یکی را حذف ودیگری را انتشار داد. بگذار هردو کامنت باشد. ولی تنها کاری که از دست بنده حقیر بر می آیداین است که فقط میتوانم پاسخهایم را در جواب نوشته بدهم نه نویسنده. پس نویسنده را به عنوان دوست می پذیرم ولی پاسخم را فقط به نوشته معطوف میدارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد