سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

سرزمین نوروز

دراین تارنما،مجموعه اشعار تالشی و فارسی، مقاله ها و طنز نوشته ها، اثر رضا نعمتی کرفکوهی ارائه میگردد.

حمایت فشتمقولی از نقره لی!!

   حمایت فشتمقولی از نقره لی!!

 نگارنده: رضا نعمتی کرفکوهی

 ... وپسانکه آکادمی دارالفشتم را بتأسیساندمی، مرا برآن شدی تا در اندرون آن،به کمک کافله ای ازپجوهیچگران بین الشپلین!!،تشکیلاتی بنام مرکز پجوهیچهای ایستراهیچیک آینده!! به منظور تصویب « سند چشم انداز هزارساله!!» بتشکیلانمی.وهنی  مرا برآن شدی تا در اندرون آن،  رسد خانه ای دانیش بنجق! «دانش بنیان» به منظوررسد نمودن تمومی دکش آکشها،وبژن وبگرهای هزارسال آینده را بنیون نمایمی.واینچنین بود که روزی مرا برآن شدی تا با کمک آن کافله گان پجوهیچگر!!،در آکادمی دارالفشتم شاتن نمودمی چشم اندازی هزارساله بنمایمی وویندگانم را به ویدارمی به اوایل سده پنجم از هزاره دوم،همی که به بین الشپلین چم ویداشتمی، اینبار نقره لی را دربرشومگاه اصلی       پشه ور ویندمی،کوهمی بودی پکراحوال وپژمرده مزاج. بعداز آنکه وجود مبارک ایشان از آن حادثه ناگوار!!،جان سالم بدر بردندی وبا همت وتلاش بی وقفه!! شاتندی اشتن را بخلاصندی!!! اینبارآن مستطاب را همی ویندمی چوسان کلشکنی پریشان روزگار.

بدو بواتمی اینباردیگر تورا چه پیش آمدی نقره لی؟!

بااندوهی بیکران همی بگفتا هیچی فشتما!

دراینتخابات شورای محلی بین الشپلین، ایسم اشتن را نوشتن نموده بودمی که با کمال آخمندی مرا بواتندی که : احرازتورا صلاحیت نشدندی!! بدو بواتمی نقره لی ! مگه هنته می شوندی صلاحیت ریجالی!! را رفوزه دراحراز کنندی؟!!این تن بمیرد که احراز تورا مشکیلی باشندی که راز آن پیش من نهفندی. مرا راست بواتندی آیا ترا در فیتنه 88 بودندی دستی؟!! همی بگفتا اصلا!. بدو بواتمی روزی که 9روزاز زمستان88  گذشتن بودندی ترا کجا بودندی؟! بگفتا!آنروزاتمام را برحجت تموم بکردمی! وهرآنچه پسته خورده بودمی! کمپلیت اینقلاف! بژندمی و اندرون جوبی بتهویدمی!!

بدو بگفتمی ایول انفسکم ! پس مواضع اشتن را هم درین چهارسال روشن بنمودندی!!

خب لطفن مرا بواجندی آیا ترا بخاطر 45 هزار تمن یارینه! با جماعت اینحراف بکردندی استان گردی؟!الانه زمونه را زوموستون بفرضندی ومنتظیر بهار!!!! بومونندی؟؟!!

بگفتا اصلا اصلا! ابدا ابدا !

گفتمی پس نقره لی گوش ترا سپارندی مرا/

تا بواجم  رازصلاحیت احراز نشدن ترا.

هیچ زونوستندی که سبب آن بودی که ترا به « کاله فتر»!! اعتیاد  شدید باشندی؟؟!! که همین معضل! تورا در پیشرفت !! وروند!! کار مشکیل بودندی؟؟!!

وبدان که اگر ترا صلاحیت احرازمی کردندی،تو هم حتمن  برزمین وزمون بر درودیوار می زدی پوســـــــتر!!.

وهیچ دانستندی که  پوســــــتر!! از دو بخش  تشکیل بشدندی؟! که بخش اولش را پوست ، وبخش دومش را تر!! گویندی؟! که هر کاندیدی به وقت تبلیغات،تاتای اشتن را بر پوستی که بخش اول پوســـــــتـررا شامیل شوندی بزدندی؟! وبخش دوم آن  را بعد از اینتخاب شدن اشتن بزدندی؟!!!

...وهیچ زونوستندی که احراز کسانی صلاحیت میشوندی!! که در زدن بخش دوم « تر! » موشکیلی نداشتندی؟؟!! وچون ترا به « کاله فتر» اعتیاد شدید بودندی! پس در افعال بخش دوم،ترا توانی در اندرون نبودندی!! وایچنین بودندی که احراز ترا صلاحیت نشدندی!

پس ای نقره لی! تو این را از من بشنوندی و هیچ غم وغرصه ای نخورندی، چون تورا حالاحالاها جوان بودندی، تا داوره بعدی اینتخابات،تراچهارسال،فرصت ترک این معضل باشندی.

زین فرصت غنیمت ایشماردندی وین بلا از جان اشتن بدورکنندی ، مشروط  براینکه کرچکی باشندی که روغن آن بهر این معضل مفید بودندی، که تورا بایدی ده روزمانده باشندی به روز ایسم نویسی/روزی ازآن بخورندی بیست سی سی!!! پسان تورا اطمینان باشدی که احراز ترا صلاحیت شوندی!!

تا این بواتمی نقره لی از پیشم برفتندی،تااشتن را برای اینتخابات داوره ی بعدی، تدارک بوینندی. پسان مرا هم بر آن شدی تا به مرکز پجوهیچهای ایستراهیچیک آینده!! آگرد نمایمی تا در آن دباره چهارسال آینده را ویندگان اندازی نمایمی. لذاچهار سال از آن ماجرا بگذشتندی که مرابرطبق سند چشم انداز هزارساله!!

تا چشمان اشتن بویداشتمی بر پشه وراینبار/

همی ویندمی پوســتر نقره لی بر دارو دیار.

همی تا اندکی به راهم بموجندمی/

نقره لی را دربرشومگاه پشه ورویندمی.

شادان وخندان اندر پوست اشتن نگنجیدنی/

تا که مرا ویندن نمودنی/

شتابان اندرکشه پیله من بفتادنی/

درحالی که می ذوقیدندی/

هی تندتند مرابماچندی وبواجندی،

فشتمقولی! فشتمقولی! پیروز شدمی.

بدو بواتمی راستی نقره لی ! همین الان که از برشومگاه اصلی پشه ور برشوم نمودمی بر دارو دیاراز هر پوســـــــــــتر تورا نیمی نبودندی!! تورا نیمه دوم پوســــــــــترچه شدندی؟!

همی گفتا فشتما! مگر اشتن نواتندی که پوســـــــــتر را دو نیم بودندی ( پوست + تر ) که نیم دوم آنرا بعد از اینتخاب شدن بزدندی، من نیز همان کنمی!!

بعدهمی ویندمی انبوهی از مخلوقان سالار!

بریختن برسرنقره لی بکردند براشتن سوار!

 نقره لی را شادان وخندان وخوش می دیدم!

او را بر کول مخلوقان قلم دوش می دیدم!

همی بردوش مخلوقان بتکانندی دست.

که اکنون من بر شما سوارم سرمست!

 گفتابه من  فشتمقولی! دیگرکاری نداری ام؟

وقت ندارم فعلا درحال مخلوق سواری ام!

بدو گفتم از همانجا آستینت بالا بزن!

نیم دوم  پوســــتر را همین حالا بزن!

(برگرفته ازکتاب فشتم التواریخ- باب چهاردهم- طنزالحیکایات. اثرفشتمقولی پشه وری!!

نظرات 1 + ارسال نظر
hamiDEL جمعه 15 فروردین 1393 ساعت 04:57 ق.ظ http://hamidel.blogsky.com

من تالشی نیستم ولی تالشی ها را دوست می دارم

همه از خداییم و بسوی او می روییم. از ابراز لطفتان متشکرم، بامطالب واشعار ومقالات فارسی هم در خدمتیم. بازهم به ما سر بزن و وبلاک مارا مورد نفدوبررسی قرار بده. نظراتتان مایه تنویر اندیشه ی ماست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد